سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

فلسفه و حکمت عزادارى براى امام حسین علیه‏السلام چیست؟
مسئله انسان‏سازى، جامعه‏سازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد، در مجالس امام حسین علیه‏السلام، قوى‏تر نیز مى‏باشد؛ زیرا ماهیت قیام امام حسین علیه‏السلام و نیز آموزه‏هاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در رشد و بالندگى انسان و جامعه چشم‏گیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفه‏هاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مى‏شود.
با توجّه به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مى‏توان عناصر انسان‏ساز، جامعه‏ساز و فرهنگ‏ساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّت‏بار، اندک بودن انسان‏هاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادت‏طلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادت‏طلبان در مبارزات حق‏جویانه، حرمت ذلّت‏پذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوان‏مردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق.1

درس آزادى به دنیا داد، رفتار حسین‏
بذر همت در جان افشاند، افکار حسین‏
گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش‏
این کلام نغز مى‏باشد زگفتار حسین‏
مرگ با عزّت، زعیش در مذلّت بهتر است‏
نغمه‏اى مى‏باشد از لعل دربار حسین‏

در عین حال، موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، مى‏توانند حکمت عزادارى براى امام حسین علیه‏السلام را تبیین کنند:
1. نوعى اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان.
2. عامل تقویت حس عدالت‏خواهى و انتقام‏جویى از ستمگران.
3. زمینه‏ساز اجتماع شیعیان جهت پیروى و دفاع از حق.

پى‏نوشت‏

1. در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 - 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 - 119؛ امام حسن و امام حسین‏8، صص 116 - 121.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
پرسش:
عزاداری امام حسین(ع) که مایه خیرات و برکات کثیره و رمز بقا و حیات دین در طول تاریخ اسلام بوده است از چه آفاتی برخوردار است و چه عواملی نقاط قوت و تاثیرگذاری آن را کمرنگ می کند؟

پاسخ:

آنچه که در این ایام ضرورت دارد پیرامون آن بحث و کنکاش بیشتری از زوایای مختلف به عمل آید بحث آسیب شناسی عزاداری های امام حسین(ع) است. به طور طبیعی دشمنان قسم خورده اسلام همواره جایگاهها و مواضعی را مورد هجمه فکری و فرهنگی خود قرار می دهند که بیشترین تاثیر را در حفظ، تقویت و بقای دین و ارزشهای دینی دارد که عزاداری امام حسین(ع) از جمله آنها است. به طور کلی عزاداری هم مانند سایر واجبات و مستحبات دارای آفت هایی است که اگر دشمنان در آن نفوذ کنند، نه تنها به آثار مثبت و سازنده آن نمی رسیم، بلکه به نتایجی خلاف آنچه که در عزاداری دنبال می کردیم دست خواهیم یافت.
از آنجا که این بحث گسترده و پردامنه است لذا در حد اقتضای این ستون به اهم آفت ها و آسیب های موجود به شرح زیر می پردازیم:

1- فقدان معرفت و آگاهی

پیش شرط اصلی برای سازندگی یک عمل، شناخت و آگاهی نسبت به مقررات، آداب و رفتارهایی است که تضمین کننده سازندگی و تاثیرات مثبت آن است. بنابراین بزرگترین آفت که مادر همه آفت ها نیز به حساب می آید این است که ما بدون شناخت کامل و دقیق، اقدام به عزاداری و یا سایر واجبات و مستحبات دینی نماییم. نکته اساسی در اینجا این است که انجام واجبات، مستحبات و عزاداری ها هیچ کدام هدف نیستند، بلکه همه آنها وسیله ای برای رشد، تعالی و تقرب الی الله به شمار می آیند. بدیهی است که هر وسیله ای تنها با شرایط و لوازم خاصی می تواند ما را به مقصد برساند و دارای آثار مثبت و سازنده باشد. این طور نیست که هر عمل نیک و پسندیده ای اعم از واجب و مستحب در هر شرایطی موجب رشد و تکامل شود. امام صادق(ع) در روایتی می فرمایند: «لایقبل الله عملا الا بمعرفه » خداوند هیچ عملی را جز با شناخت نپذیرد.(1)
همچنین در حدیثی دیگر امام حسین(ع) می فرماید: «ما خلق الله العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه» خداوند بندگان را خلق نکرد مگر اینکه او را بشناسند، پس هنگامی که خدا را شناختند عبودیت و بندگی او را بجا می آورند.(2)
بنابراین عزاداری به عنوان یکی از قویترین و بهترین مؤلفه های حیات دین و مکتب اهل بیت(ع) کاری دقیق، ظریف و تخصصی است که فقط زمانی آثار مورد انتظار اهل بیت(ع) را بروز خواهد داد که با آگاهی همه جانبه به ابعاد گوناگون آن و مقررات و شرایط خاص خودش انجام گیرد. اگر گردانندگان و عوامل اجرایی عزاداری جاهل به این ابعاد و شرایط خاص باشند، نمی توانند آن نتیجه مطلوب را از عزاداری بگیرند، اگر نتیجه نامطلوب و انحرافی هم نگیرند حداقل کار این است که عزاداری را به یک امر ضعیف و کم اثر تبدیل می کنند. امام علی(ع) ناتوانی مجریان و عوامل اجرایی یک کار را آفت آن کار می داند و می فرماید:
آفه الاعمال، عجزالعمال. آفت کارها ناتوانی مجریان است.(3)

2- تبدیل شدن عمل به عادت

آفت مهم دیگری که علاوه بر ناتوانی مجریان در اثر جهل و نادانی بوجود می آید و آثار مهم و سازنده یک عمل خوب را از بین می برد، تبدیل شدن آن عمل به یک عادت است. وقتی مجریان با شرایط خاص یک عمل و فلسفه آن خوب آشنا نباشند، ناتوان و عاجز خواهند بود و این ناتوانی و عجز موجب می شود که آن عمل بدون توجه به بایدها و نبایدهای ویژه خود انجام گیرد و صرفا به یک رسم، عادت و سنت کم محتوا یا بی محتوا و یا خدای ناکرده مضر تبدیل شود. علی(ع) یکی از مهمترین آفتهای یک کار را که در اثر جهالت انجام می شود، غلبه عادت در انجام کار می دانند.
عزاداری وقتی برای مجریان و شرکت کنندگان تبدیل به یک عادت شود دیگر هیچ کس کاری ندارد که کیفیت و هدف عزاداری چگونه باید باشد و چرا اهل بیت(ع) امر به برپایی عزاداری کرده اند و عزاداری چه خواص و آثاری باید ایجاد کند. این حالت موجب می شود تا عزاداری به جای این که حرکت آفرین، تکامل بخش و رشد دهنده باشد، غفلت زا، کند کننده و بازدارنده خواهد بود و به جای این که وسیله باشد به هدف تبدیل می شود و در نهایت عزاداری به عنوان یک ارزش مستقل در کنار سایر اعمال مثل نماز و روزه و... تلقی خواهد شد. بنابراین در چنین نگرشی عزاداری یک ثواب و عبادت و یک هدف مهم ارزشی ارزیابی می شود هر چند توأم با انواع دروغ ها، تحریف ها، گناهان و اختلافات بوده، و به نماز و یا سایر واجبات لطمه وارد سازد. همین که صورت عزاداری برقرار باشد کافی است. این نوع عزاداری مجریان و شرکت کنندگان را به شدت پرتوقع و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) بار می آورد. یعنی به جای این که از خدا و اهل بیت سپاسگزار باشند که به آنان توفیق برپایی و شرکت در چنین مجالس را داده اند و همین امر سبب التزام بیشتر به آموزه ها و تعالیم اسلام و اهل بیت(ع) گردد، آنان را منت گزار و طلب کار از خدا و اهل بیت(ع) می کند. لذا با چنین روحیه ای اگر در سایر وظایف واجب، اعم از حق الله و حق الناس کوتاهی کنند، همین که در دستگاه امام حسین(ع) مشغول کار هستند کافی است و کار در دستگاه اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) هر چند با اهداف و ارزشهای مورد نظر آن بزرگواران سازگار نباشد، پوشش و مجوز هر نوع کم کاری، کاهلی و کم توجهی نسبت به سایر وظایف الهی و انسانی را به ما می دهد و در نتیجه دستگاه امام حسین(ع) انسان را از هرگونه ملامت و توبیخ به خاطر تقصیر در سایر واجبات معاف می کند. البته خطر تبدیل شدن به یک عادت و خالی شدن از محتوا فقط به عزاداری ها اختصاص ندارد بلکه هر عمل واجب و مستحب که بدون توجه به کارکرد اصلی آن و بدون توجه به شرایط و مقررات ویژه اش انجام شود، نه تنها فلسفه وجودیش را از دست خواهد داد و دیگر سازندگی نخواهد داشت، بلکه آثار مخرب و مضر گوناگونی راایجاد خواهد کرد. چنانچه پیامبر اعظم(ص) فرمود: «هر کس که نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دوری او از خدا افزوده نشود»(4) همچنین امام صادق(ع) می فرماید: کسی که بدون بصیرت، شناخت و آگاهی عملی را انجام دهد، به هر میزان سرعت عمل او زیاد شود به همان میزان از هدف دور می شود.

3- تحریف ها، بدعت ها و روش های ناپسند

به طور کلی تحریف ها، بدعت ها و روش های ناپسند در تمامی آموزه های دینی به ویژه عزاداری امام حسین (ع) اموری ناپسند و خطرناک به حساب می آیند که باید با آنها مقابله کرد. بیان ماجراهای جعلی و یا تحریف شده، خواندن نوحه ها و اشعار کفرآمیز که از سوی مراجع عظام تقلید تحریم شده اند، نوحه ها و اشعار ضعیف، موهن و منافی با شخصیت امام حسین (ع) و حماسه او، انجام حرکات سبک و انجام اعمال ضد تبلیغ که موجب سوءاستفاده دشمنان قسم خورده اسلام و تشیع و نیز تبلیغ علیه شیعیان و نظام اسلامی می شود، و... شاخص های تحریف ها، بدعت ها و روش های خطرناک هستند.
همچنین از این گونه اعمال زشت و ناپسند می توان به حمل علامت ها و صلیب های آهنی سنگین، فخرفروشی در میزان بلند کردن و چرخاندن آنها و حتی تعداد تیغه های این علامت ها، و قمه زنی با اشکال موهن، استفاده از آلات موسیقی و... نام برد.
آنچه بیشتر مایه تاسف و تاثر است، این است که این سنت سازی های غلط و مخالف با روح دین، به اسم امام حسین (ع) انجام می شود، آن هم با این توجیه که چون در راه امام حسین (ع) و به خاطر او است، لذا دارای اجر و ثواب و موجب خشنودی آن حضرت است.
سؤال اصلی در اینجا این است که ریشه و دلایل عمده این آفت ها، تحریف ها، بدعت ها و روش های نادرست و... چیست و چه عواملی در پیدایش آنها دخیل است؟
به نظر می رسد یکی از دلایل مهم و اصلی این گونه آسیب ها، همان متوقف ماندن عزاداری در سطح احساسات و اتکای محض به گریه و عواطف است. با چنین رویکردی گریه کردن و گریاندن نقش اصلی را دارد و انگیزه اصلی عزاداری است و جنبه های معرفتی و فلسفه قیام یا اصلا مطرح نمی شود و یا بسیار کمرنگ است. بنابراین در اینجا بیشتر تشریح چگونگی حادثه عاشورا اهمیت دارد، نه درس ها و پیام های آن و وقتی گریه کردن و گریاندن علت و هدف اصلی عزاداری شد، شیطان و نفس وسوسه گر، در دروغ پردازی و تحریف و نیز اختراع حرکات، روش ها و اشعار ناپسند و غیرمنطبق با حقیقت دین و قیام امام حسین (ع) تاثیرگذار خواهد بود. به بیان دیگر وقتی گریه به عنوان یک «وسیله» خوب و کارآمد، به «هدف» تبدیل شد، زمینه انحراف و دور شدن از هدف اصلی عزاداری را فراهم می آورد. در چنین شرایطی چه بسا، عزاداران از هر وسیله ای هرچند حرام، استفاده می کنند و اگر لازم باشد، واجبی را هم ترک می کنند. شهید بزرگوار مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی صفحه 49 می گوید: «گریستن بر امام حسین (ع) کار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم، به هر وسیله که شد؟ هدف که مقدس است، وسیله هر چه شد، شد. اگر تعزیه درآوریم، یک تعزیه اهانت آور، همین قدر که اشک جاری شد، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم معصیت کاری کنیم. به بدن مرد لباس زن بپوشانیم. عروسی قاسم درست کنیم. جعل کنیم. تحریف کنیم!... در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف زدند که انسان تعجب می کند».
پرواضح است که این گونه مجالس هیچ خطری برای طاغوت های زمان و دشمنان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) ندارد. به همین علت است که در طول تاریخ طاغوت ها و ستمگران نه تنها از این مجالس ترسی نداشتند، بلکه خود نیز به برپایی چنین مجالسی اقدام می کردند تا با عوامفریبی ، باطن زشت و ظلم های خود را در پشت صورت مقدس عزاداری سالار شهیدان بپوشانند.
در پایان لازم به ذکر است که نباید چنین تصور شود که چون عزاداری و هر عمل دیگری ممکن است دچار آفت شود و یا ما آفت های آن را نمی دانیم، پس باید تعطیل و یا ترک شود. این نتیجه یک وسوسه شیطانی و یک خطر غیرقابل جبران است.

پی نوشت ها:

1- اصول کافی، ج1، ص44
2- لمعات الحسین
3- غررالحکم، ص 345
4- بحارالانوار، ج79، ص.198


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دوباره ماه محرم فرا رسید، با آن شور و حال همیشگی، دوباره شهرهاى ایران زمین سیه پوش شده‌اند و هیئات ‌سینه‌زنى و زنجیرزنى در مساجد و حسینیه‌ها و تکایا آماده برگزارى هر چه باشکوه‌تر مراسم و آئین‌هاى این ایام و عرض ارادت بر ساحت مقدس آقا اباعبدالله الحسین (ع) و شهداى کربلا شده‌اند. اما مسئله که همیشه دغدغه‌هاى خاطر دوستداران و محبان اهل بیت علیهم السلام بوده کیفیت و نحوه برگزارى این عزادارى‌ها و سوگوارى‌هاست به گونه‌اى که هم بتوانیم از این میراث ارزشمند و سرمایه‌ گرانبها که موجب افتخار عالم اسلام و تشیع است بهره‌ معنوى کافى ببریم و هم آن را از آسیب‌هاى احتمالى که تهدید کننده‌ بقا و استمرار آن خواهد بود حفظ کرده و بر نسل‌هاى بعد از خود منتقل کنیم. بدون شک هر مکتب و فرهنگى هر چند غنى و پرمایه نمى‌تواند از تهدیدات، بدایع و دخول اندیشه‌هاى مخرب مبرا باشد و فرهنگ عاشورا و نحوه عزادارى و سوگوارى‌ها هم از این قاعده مستثنى نیست. کما اینکه که مثلا عزادارى‌ها و مجالس بزرگداشت شهداى کربلا که به نوعى مى‌توان گفت احیا کننده مکتب عاشورا است همیشه دستخوش تغییرات و نوآورى‌هایى شده که هر چند بعضى از نوآورى‌ها و تغییرات نگران کننده نیست اما برخى دیگر با شئون اهل بیت علیهم السلام در مغایرت و تضاد بوده خصوصا در چند سال اخیر این روند تهدید کننده رشد قابل توجهى داشته به طورى که در برخى موارد واکنش شدید علما و حتى مردم را در بر داشته است. لذا ضرورى است که با شناخت این آسیب‌ها و عوامل تهدید کننده و همچنین ارائه راهکارهاى اصولى و اساسى براى مقابله با آنها، این فرهنگ مقدس را که خود ضامن بقاى اسلام ناب است حفظ کرده و در راه اشاعه‌ هر چه بیشتر و بهتر این فرهنگ مقدس و غنى گام برداریم.
اما در باب آسیب‌شناسى مراسم سوگوارى و عزا مى‌توانیم این آسیب‌ها را به دو دسته‌ عوامل داخلى و خارجى تقسیم کنیم. آسیب‌هاى داخلى که بسیار هم خطرناک است عواملى است که بیشتر در اثر جهالت و نادانى و عدم شناخت و معرفت صحیح نسبت به واقعه‌ عاشورا و هدفى که مکتب حسینى آن را دنبال مى‌کند به وجود مى‌آید تا از روى عدم اخلاص یا خداى ناکرده اغراض شخصى و ... و البته بد نیست که در اینجا به چند نمونه از آن به‌عنوان مثال اشاره کنیم:
-1 کم کردن اصل هدف و مقصود نهضت امام حسین (ع:) باید گفت متاسفانه بسیارى از ما مقصود اصلى قیام امام حسین‌(ع) و شهداى کربلا و فلسفه‌ حفظ و احیاى نهضت حسینى را در برگزارى مجالس و مراسمات نادیده گرفتیم و این بسیار خطرناک است. اینکه شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به نشانه ارادت و اخلاص نسبت به حضرات معصومین علیهم‌السلام اقدام به برگزارى این گونه مجالس مى‌کنند بسیار خوب است و البته که اگر با کیفیت صحیح و مطلوب انجام گیرد بنا بر روایات متعدد و صریح مایه‌ خیر و برکت چه در دنیا و چه در آخرت و رسیدن به ثواب و پاداش اخروى خواهد شد. اینکه شکى نیست. اما نکته مهم این است که نباید تنها به‌شکل حماسى و صورت زیباى اجراى عزادارى‌ها بپردازیم و از اصل غافل شویم. بایستى در نظر داشته باشیم که آن چیزى که نهضت و قیام عاشورا را تا ابد زنده نگاه مى‌دارد هدف مقدسى است که پیامبر (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام به خاطر آن مصائب و رنج‌هاى بیشمارى را متحمل ‌شدند. باید آن اصول و آن اهداف را بشناسیم و مجالس و مراسم‌ها را براساس آن مبانى مدیریت کنیم.
-2 خالى بودن مداحى‌ها و عزادارى‌ها از وعظ و نصایح اخلاقى و دینی: مجالس عزاى ایام محرم فرصت خوبى را براى انتقال نکات اخلاقى و همچنین آشنایى مردم و خصوصا جوانان و نوجوانان با حقیقت دین به وجود مى‌آورد. اما با کمال تاسف در بسیارى از این مجالس، وعاظ و مداحان از این فرصت به وجود آمده بهره‌ لازم و کافى را نمى‌برند و گاها دیده شده که مجلس چندین ساعت به طول مى‌انجامد اما یک نکته‌ اخلاقی، یک حکم و مسئله‌ دینى و فقهى بر مخاطبان عرضه نمى‌شود. اگر ما معتقدیم که امام حسین ‌علیه السلام هدف قیام خود را امر به معروف و نهى از منکر و احیاى سنت جدش رسول خدا (ص) مى‌دانست و اگر مدعى هستیم که دنباله روى مسیر امامت و ولایت هستیم باید تمام تلاش خود را براى احیاى فریضه‌ امر به معروف و نهى از منکر و تعلیم حقایق و احکام دین و اسلام به کار گیریم. اصلا به اعتقاد بنده در این برهه حساس از زمان باید استفاده از این مجالس در جهت امر به معروف و نهى از منکر بخصوص براى قشر جوان و نوجوان ما یکى از اهداف اصلى باشد.
این طور نباشد که اگر جوانى وارد مجلسى از مجالس آقا حسین بن على (ع) مى‌شود بدون اینکه بر اطلاعات دینى او افزود شود یا اینکه یک نکته اخلاقى را فرا گیرد از مجلس خارج شود. متاسفانه امروز شاهد آنیم که جایگاه خطابه و منبر و وعظ در مجالس ما کم رنگ شده است و بسیارى از مجالس حتى بدون یک سخنرانى بر پایان مى‌رسد و باید فکرى به حال آن کرد.
-3 نقل مقتل‌ها و حوادث غیر واقعى و غیر مستند از حادثه‌ عاشورا: گاها دیده شده که بعضى از مداحان و ذاکران اهل بیت علیهم السلام مطالبى را در مراسمات سوگوارى براى عزاداران و مردم عنوان مى‌کنند که هیچ گونه سند و مدرکى در کتاب‌هاى موجود دال بر وقوع آن نیامده البته همان طور که مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى‌هاى خود نقل کردند “نباید به دنبال مطلبى باشیم که دقیقا در تاریخ اثبات نشده باشد چون در این صورت هیچ چیز نباید بگوییم بلکه باید به دنبال چیزى باشیم که معقول باشد” البته خود ایشان عنوان کردند که “اگر خواستیم به‌طور هنرى پیرایه‌هایى را به آن بدهیم اشکال ندارد اما به شرط اینکه این پیرایه‌ها همه چیزنشود” .به قول شهید مطهرى این طور نباشد که همه چیز را از لسان الذاکرین بگیریم و همان را بگوییم.
-4 رفتارها و عملکردهاى افراطى و ناشایست در هنگام عزادارى‌ها: در این مورد باید گفت متاسفانه در چند سال اخیر بارها مشاهده شده که در برخى مجالس عزاى اهل بیت علیهم‌السلام رفتارهایى بروز پیدا مى‌کند که برخلاف شئون منزلت حضرات معصومین علیهم السلام بوده و در بسیارى از موارد اسباب تبلیغات سو‌ء از جانب دشمنان اسلام و مذهب تشیع گردیده. رفتارهایى مثل آسیب رساندن بر بدن و خون آلود کردن جسم، برهنه شدن هنگام عزادارى‌ها، عزادارى‌هاى بى‌موقع به طورى که باعث آزار و اذیت دیگران شود مثلا در بعضى از شهرها تا نزدیک‌هاى اذان صبح به عزادارى مى‌پردازند و براى همسایگان هیئت مزاحمت ایجاد مى‌‌کنند و این مسئله با هدف و فلسفه عزاى امام حسین (ع) در مغایرت است، چشم و هم‌چشمى روساى هیئت‌ها و رقابت‌هاى پوچ و بى‌فایده مثلا چون فلان هیئت فلان سیستم را دارد ما هم باید داشته باشیم! به کار بردن جملات و کلمات ناشایست توسط بعضى از مداحان که با عظمت خاندان پیامبر (ص) منافات دارد و علما هم اکیدا توصیه کردند که این گونه عبارات در این مجالس استفاده نشود یا مداحى با آهنگ و سبک‌هاى مناسب مجالس لهو و لعب که اخیرا مقام معظم رهبریهم توصیه‌هاى زیادى در این زمینه داشتند، برخى از مداحان به تازگى اشعار یا نوحه‌هاى عزادارى را همراه با سبک‌هاى موسیقى‌ها و ترانه‌هایى که هیچ سنخیتى با مراسم عزادارى ندارد و حتى در برخى موارد با سبک‌هاى مبتذل، به کار مى‌برند که این کارى فوق‌العاده ناشایست است و موجب وهن مذهب و بى‌احترامى به ساحت مقدس ائمه هدى علیهم السلام خواهد بود. هر چند در اخلاص و صدق نیت بسیارى از کسانى که این اعمال و رفتار را انجام مى‌دهند شکى نیست اما به هر حال این گونه رفتارها براى مراسم عزادارى و سوگوارى که از بزرگترین شعایر اسلامى است مخرب و تهدید کننده است.
-5 مسئله دریافت پول و مزد توسط مداحان و ذاکران: متاسفانه این یکى از بدترین آسیب‌هایى است که در این ایام وجود دارد. اخیرا برخى از مداحان اقدام به پخش کردن کارت تبلیغ براى خود نموده‌اند و حتى در بعضى از جاها دفترهایى تحت عنوان دفتر مداحى دایرگردیده که با دریافت پول از مشتریان و معرفى مداح آقا و خانم! براى خود دکان به راه انداختند. بسیار مایه‌ تأسف است که عده‌اى براى سودآورى مادى مراسمات عظیمى مثل عزادارى سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را زیر سوال برده‌اند و این مجالس را که مزین به نام اولیاء الله و مقدس‌ترین و آبرومندترین بندگان خداوند است را با مسائل مادى خدشه‌دار کردند.
به هر حال عواملى که ذکر شد مهم‌ترین آسیب‌هاى فرهنگ عاشورا تلقى مى‌شود و البته مسائل دیگرى هم وجود دارد اما مسئله‌اى که ما نباید به راحتى از کنار آن بگذریم، برنامه‌ریزى‌هاى خطرناکى است که دشمنان اهل بیت علیهم السلام و تشیع و حتى دشمنان اسلام که همیشه به فکر تفرقه در صفوف مسلمانان بودند براى کم رنگ کردن و یا نابودى این فرهنگ عظیم و مقدس انجام مى‌دهند. آنها به این مسئله واقفند که تا زمانى که روح نهضت و قیام عاشورا در بین مردم ما خصوصا نسل جوان و فرهیخته ما وجود دارد به هیچ عنوان نمى‌توانند کوچکترین آسیبى بر سایر ارزش‌ها و اعتقادات و نظام و مملکت اسلامى ما وارد آورند، پس بدیهى است که آنها برنامه‌ریزى‌هاى فرهنگی، تبلیغاتى وسیعى را در جهت خاموش کردن روحیه ظلم ستیزى و عدالتخواهى رهروان حسینى انجام دهند. حضرت امام (ره) فرمودند :“ما هر چه داریم از محرم و صفر است”، یعنى نقطه قوت و اتکا مردم ما همین عاشورا و روحیه شهادت و جانبازى است و همین روحیه باعث شده که ملت ما سال‌ها در مقابل استکبار و دشمنان دین و قرآن سینه سپر کنند. بدیهى است دشمنان ما که همیشه به دنبال نابودى نقاط قوت و پایدارى ملت ما بوده‌اند در قبال این مسئله بى‌کار ننشسته‌اند و ما مى‌توانیم جلوه‌هایى از این کینه و دشمنى را در انفجارهاى مکرر حرمین شریفین عکسریین علیهما السلام و فتاوى خطرناک و تفرقه‌انگیز بعضى از سران وهابیت و یا در اظهار نظرهاى بى‌شرمانه و وقیحانه یکى از نامزدهاى انتخابات ریاست جمهورى ایالات متحده مشاهده کنیم. اما چیزى که مهم است این است که مردم ما و دوستداران اهل بیت علیهم السلام نسبت به این توطئه‌هاى شوم آگاه باشند و آنها را دفع نمایند و البته یکى از مهم‌ترین راهکارها، حفظ وحدت بین فرقه‌ها و مذاهب اسلامى است. مسئله‌اى که بارها و بارها رهبرمعظم انقلاب بر آن تاکید داشتند و در فرصت‌هاى گوناگون آن را یادآورى کردند.
بنا به گفته ایشان ما نباید روى نقاط اعتقادى حساس یکدیگر دست بگذاریم، یعنى نه ما شیعیان کارى کنیم که احساسات آنها جریحه‌دار شود و نه آنها عملکردى برخلاف اعتقادات ما داشته باشند. بزرگترین نیازى که در دنیاى امروز براى مسلمین احساس مى‌شود حفظ وحدت و یکپارچگى و صلابت امت اسلامى است و تنها با چنگ زدن به این مهم است که ما مى‌توانیم اقتدار و قاطعیت خود را در مقابل دشمنان قسم خورده‌ دین و قرآن حفظ کنیم و در مقابل زیاده‌خواهى‌ها و مطامع نامشروع جبهه استکبار بایستیم.

توصیه‌ها:

لازم است روساى هیئات مذهبى و مداحان، سخنرانان و عزاداران مجالس سوگوارى به چند نکته توجه داشته باشند:
-1 جهت‌دار کردن مجالس در راستاى اهداف عزاداری: همان طور که قبلا ذکر شد باید اهداف عزادارى‌ها و فلسفه تجدید آن را شناخت و مجالس را در راستاى رسیدن به آن اهداف مدیریت کرد و لازمه این کار معرفت ، شناخت و بصیرت کافى داشتن در مورد قیام عاشورا است. یعنى باید دید امام حسین (ع) در قیام و نهضت عاشورا به دنبال چه اهداف و مقاصدى بود، همان را اصل قرار داده و مجالس و مراسمات را حول محور همان اصول اداره نماییم.
-2 ایجاد بستر مناسب براى جذب جوانان و نوجوانان: البته در این باب باید گفت: که عشق و ارادت به اهل بیت علیهم السلام و خصوصا حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در روح و جان جوانان و نوجوانان ما از بدو تولد نهادینه شده، اما با این حال باید این نکته را توجه داشت که امروز دشمنان قسم خورده اسلام و مذهب، نوک پیکان زهرآلوده خود را به سمت اندیشه، افکار و عقاید پاک و مقدس قشر جوان و نوجوان ما نشانه گرفته‌اند و با در اختیار داشتن قدرت رسانه‌اى و تبلیغاتى هجوم فرهنگى عظیمى را براى تضعیف ریشه‌هاى ایمانی، اعتقادى و فرهنگى نسل جوان ما به راه انداختند. لذا در چنین شرایطى مى‌بایست این مراسمات و مجالس را به سنگرى امن براى جوانان و نوجوانان تبدیل کرد و با استفاده از شیوه‌هاى اصولى و راهکارهاى منطقی، آنها را به سمت این مجالس جذب کنیم و از هجمه فرهنگى و تبلیغات مسموم و نامشروع دشمن بکاهیم.
-3 پرداختن به مسائل و معضلات اجتماعى و فرهنگى و شبهات دینى و اعتقادى مردم: یکى از مواردى که مى‌توان براى برگزارى مجالس عزادارى استفاده مفید برد همین موضوع است که نیازها و دردهاى کنونى جامعه در زمینه مسائل اعتقادی، دینی، فرهنگى و اخلاقى را بشناسیم و در همین فرصت‌هاى به وجود آمده به آنها پاسخ گوییم. متاسفانه کسانى که متصدى امور فرهنگى و دینى جامعه هستند مقدارى در این مهم سهل‌انگارى مى‌کنند. سوال این است که در کدام ایام سال مى‌شود این جمعیت‌هاى عظیم را با این شور و شوق در مساجد و حسینیه‌ها و تکایا جمع‌آورى کرد؟ در چه ایام دیگرى غیر از دهه‌ اول محرم چنین فرصتى براى پاسخ به شبهات دینى و حل معضلات اجتماعى و فرهنگى پیش مى‌آید؟ پس باید فرصت را مغتنم بشماریم و این نیازها و دردهاى اجتماع را به طور علمى تجزیه و تحلیل و مورد کنکاش قرار دهیم و آنگاه آنها را در سخنرانى‌ها و خطابه و منبرهاى ایام محرم مطرح کرده و راهکارهاى اساسى ارائه کنیم. اگر ما این کار را کرده‌ بودیم و مى‌کردیم چه بسا بسیارى از این معضلات و چالش‌هاى امروز اجتماع که خصوصا گریبانگیر نسل جوان ما شده است مرتفع مى‌شد. البته راهکارهاى ما هم باید علمى و منطقى و منطبق با استدلال باشد تا اثر بخشى داشته باشد و براى نسل فهیم و فرهیخته امروز جامعه ما قابل پذیرش باشد.
-4 افزودن معرفت، محبت و ارادت مردم بر ائمه هدى علیهم السلام: در این مراسمات باید شوق و اشتیاق و ارادت مردم را به ائمه اطهار علیهم السلام تقویت کنیم. مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى‌هاى خود مى‌فرمایند: “حال شما که موسس یا گوینده ‌چنین مجالسى هستید ببینید چه کارى مى‌توانید بکنید که عواطف مردم بر اثر حضور در این مجالس نسبت به حسین‌بن على علیه‌السلام واهل بیت پیغمبر روز به روز بیشتر شود یا ایشان در باب افزایش معرفت به مردم مى‌فرمایند: ویژگى که بایددراین مجالس به وجود آید این است که مردم نسبت به اصل حادثه عاشورا معرفت روشن‌تر و واضح‌ترى پیدا کنند این طور نباشد که ما در مجلس حسین‌بن على علیه السلام بر منبر برویم یا سخنرانى کنیم اما موضوع سخنرانى حضارآن مجلس اعم از جوان و غیرجوان و زن ومرد اهل فکر وتامل را به این فکر فرو ببرد که ما به این مجلس آمدیم و گریه هم کردیم اما براى چه؟ قضیه چه بود؟ چرا باید براى امام حسین علیه السلام گریه کرد؟... اصلا چرا امام حسین علیه السلام به کربلا آمد وعاشورا را به‌وجود آورد؟ بنابراین به‌عنوان منبرى یا سخنران، باید به موضوعاتى بپردازید که جوابگوى چنین سوالاتى باشد.”
و بالاخره نکته آخر اینکه از رفتارهاى غیرمعقول و ناصحیحى که به وجهه این مجالس مقدس آسیب مى‌زند و موجب بدبینى مردم مى‌شود دورى کنیم . یعنى همان مواردى را که در قسمت رفتارهاى افراطى گفته شد را ترک کنیم تا روز به روز برشکوه وعظمت این مجالس افزوده شود وان‌شاءالله وجود نازنین حضرت ولى عصرارواحنا له الفدا از ما راضى و خشنود باشد‌.
فلسفه تکرار و تجدید عزادارى‌ها: یکى از مهمترین سوالاتى که براى ما پیش مى‌آید این است کهآیا لزومى دارد که ما هرسال این مراسمات را انجام دهیم؟آیا احیاى این مجالس سود و فایده‌اى دارد ؟ و سوالاتى از این قبیل و در این مورد باید گفت در احیاى این عزادارى‌ها به منزله احیاى بسیارى از ارزش‌هاى الهى ودینى و حتى ارزش‌هاى انسانى است .یعنى وقتى ما امام حسین (ع) را به‌عنوان نماد و سمبل ظلم ستیزی،‌ عدالتخواهى‌،شهادت و جانبازى فى سبیل‌الله مى‌شناسیم. با عزادارى وسوگوارى واحیاى پیام‌هاى عاشورا در واقع اولا اعلام مى‌داریم که ما امتى ظلم ستیز و عدالتخواه هستیم و به دنبال این ارزش‌ها هستیم و مى‌خواهیم این مفاهیم ارزشى ومقدس را زنده کنیم. ثانیا به دنبال آن هستیم که دیگران را هم نسبت به این ارزش‌ها متنبه وآ‌گاه کنیم . امروز بر کسى پوشیده نیست که ما انقلاب‌اسلامى خود را با شعارهاى ظلم‌ستیزى ،عدالتخواهى و زیر بار ذلت نرفتن به پیروزى رساندیم که همگى این ارزش‌ها را از واقعه عاشورا و قیام امام حسین (ع) آموخته بودیم یا در جنگ تحمیلی8 ساله یگانه الگوهاى ما شهداى کربلا بودند که توانستیم در مقابل دنیاى استکبار و زیاده خواهان بایستیم ، خوب وقتى ملل دیگر دنیا چه مسلمان‌،‌چه غیرمسلمان دیدند که ما با تکیه بر چه اصول وارزش‌هایى توانستیم بر مشکلات و موانع فایق آییم و آن کارهاى عظیم را انجام دادیم کم کم به فکر افتادند و از آن غفلت همیشگى بیدار شدند و توانستند از پیام‌ها و درس‌هاى عاشورا برعلیه استکبار و زیاده خواهان و قلدران دنیا استفاده کنند و خود را از بند حقارت و اسارت و سقوط بیگانگان رها کنند بایداین نکته را در نظر داشته باشیم که احیاى نهضت عاشورا یعنى پایدارى واستمرار استقلال ما مملکت ما وحیثیت وآبروى ما در دنیا. بى‌دلیل نبوده که حضرت امام(ره) همه چیز را از محرم دانستند. ما عاشورا راحفظ مى‌کنیم یعنى اسلام اصیل و ناب را حفظ مى‌کنیم .
یعنی، اعتقادات را حفظ مى‌کنیم، انسانیت را حفظ مى‌کنیم. همان کسانى که امروز به دنبال حقوق بشر هستند،. باید بدانند تمام حقوق بشر در پیام‌هاى عاشورا خلاصه مى‌شود. کسانى که امروز به دنبال عدالت مى‌‌گردند باید آن را در پیام نهضت حسینى بجویند. اصلا به قول شهید مطهرى “عزادارى بر امام حسین یکى از شعارهاى ماست” شعارى که اگر به فراموشى سپرده شود آزادى و آزادیخواهی، عدالت و عدالتخواهی، ظلم ستیزى و دادخواهى و بسیارى دیگر از این مفاهیم که بشر امروز بیش از هر زمان دیگر به آنها راغب است فراموش مى‌شود.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:47 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

«حرم سیدالشهدا(ع) مزار انبیا و ملائکه است‏».
«زیارت سیدالشهدا(ع) موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استکمالات معنوى مى‏شود».
راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از کمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى.
«کنش اجتماعى‏» را مى‏توان به عنوان ساده‏ترین عنصر زندگى اجتماعى انسان در نظر گرفت. از «کنش اجتماعى‏» چنین تعبیر کرده‏اند: «حرکت‏بارزى که از یک انسان براى حصول هدفى نسبت‏به انسان دیگر، صادر مى‏شود.» وقتى «کنش اجتماعى‏» استمرار یابد «تحریک متقابل اجتماعى‏» روى مى‏دهد و این تحریک به «ارتباط متقابل اجتماعى‏» منجر مى‏شود.
براثر «ارتباط متقابل اجتماعى‏» کنش‏هاى اجتماعى یک انسان با کنش‏هاى اجتماعى انسان‏هاى دیگرى که در پیرامون او هستند، مى‏آمیزند و از این آمیزش، «کنش‏هاى متقابل اجتماعى‏» به وجود مى‏آیند. از «کنش‏هاى متقابل اجتماعى‏»، که یکى از مفاهیم محورى در جامعه‏شناسى است، مى‏توان چنین تعبیر کرد: کنش‏هایى هستند که بین دو یا چند انسان واقع مى‏شوند و در میان آنان نوعى هماهنگى به وجود مى‏آورند.
کنش‏هاى متقابل اجتماعى در تقسیم نخستین، بر دو قسم‏اند: پیوسته و گسسته.
کنش‏هاى متقابل اجتماعى پیوسته آنهایى است که در جهت‏یگانه‏اى صورت مى‏گیرند; مانند گفتگو براى کشف یک حقیقت و یا تعاون براى تحقق یک امر خیر.
کنش‏هاى متقابل اجتماعى گسسته آنهایى است که جهت‏یگانه‏اى ندارند; مانند رقابت و ستیز.
دوام و استحکام زندگى اجتماعى به آمیختن کنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته بستگى دارد و بدین‏گونه است که مفهوم «همسازى‏» مطرح مى‏شود.
«همسازى‏» کوششى براى رفع اختلاف کنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته است. صورت کامل همسازى «سازگارى‏» مى‏باشد که نه «سازش‏» است و نه «توافق‏»; زیرا در این دو، تنزل از مواضع مطرح مى‏باشد، در حالى که در سازگارى اصلا سخن از تنزل نیست، هر چند ممکن است در مواردى هم تنزلى رخ دهد، بلکه سخن در این است که مى‏دانند به هم نزدیک مى‏شوند و مى‏خواهند که به هم نزدیک شوند. بدین دلیل، از «سازگارى‏» به همسازى‏اى که با خواست و آگاهى شخصى صورت مى‏گیرد، تعبیر شده است. از همسازى کنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته، «گروه اجتماعى‏» پدید مى‏آید.
«گروه اجتماعى‏» نیز یکى دیگر از مفاهیم محورى جامعه‏شناسى است و از آن به دو یا عده بیشترى از انسان‏ها تعبیر مى‏شود که کنش‏هاى متقابلى بین آنان روى مى‏دهد و از همسازى برخوردارند.
کنش‏هاى متقابل اعضاى گروه و خرده‏گروه‏ها موجب «پویایى گروهى‏» مى‏شود و بر اثر آن، اعضاى گروه در زندگى یکدیگر رخنه مى‏کنند و به یکدیگر وابسته مى‏شوند و در نتیجه، به اتحاد بیشترى دست مى‏یابند. «نفوذ متقابل گروهى‏» و «اتکاى متقابل گروهى‏» از این طریق حاصل مى‏شود. از هماهنگى و سنخیتى که بدین منظور در رفتار اعضاى گروه پدید مى‏آید «رفتار گروهى‏» ظاهر مى‏شود.
گونه‏اى از «رفتار گروهى‏»، که جنبه عاطفى شدید دارد و بر کنش‏ها و یا واکنش‏هاى متقابل دورانى استوار است، «رفتار جمعى‏» نامیده مى‏شود.
کنش‏ها یا واکنش‏هاى مزبور به «واگیرى اجتماعى‏» مى‏انجامد; یعنى بر اثر آنها، اعضاى گروه به سرعت و با شدتى فزاینده، رفتار عاطفى یکدیگر را فرامى‏گیرند و در نتیجه، از نوعى مسانخت عاطفى برخوردار مى‏شوند.
گروه برخوردار از «رفتار جمعى‏» را «جمع‏» مى‏نامند.
جامعه‏شناسان معمولا از مفهوم «جمع‏»، خود را به مفهوم «جماعت‏»، که مهم‏ترین نوع جمع است، مى‏رسانند و آنگاه تحقیق خود را روى «جماعت‏» متمرکز مى‏کنند. «جماعت‏» جمعى است پرمسانخت، مرکب از اشخاصى که معمولا در یک‏جا گرد نمى‏آیند، با یکدیگر «ربط‏» مى‏یابند و به «جنب و جوش‏» مى‏افتند.
«ربط‏» رابطه عاطفى عمیقى است که دو یا چند تن را به یکدیگر پیوند مى‏دهد، به طورى که آنان به راحتى و خودبه خود با یکدیگر هماهنگ مى‏شوند. «جنب و جوش‏» رفتار عاطفى آشکارى است که بر اثر ربط اشخاص روى مى‏دهد; مانند کف زدن و یا تکبیر گفتن. یکى از انواع جماعت، که با سایر انواع آن فرق بسیار دارد و از این‏رو، مى‏توان آن را جمعى مستقل از جماعت‏به شمار آورد، «جماعت نامجاور» یا «عامه‏» است. «عامه‏» جمعى است کم تشابه و تسانخ، مرکب از افرادى که معمولا در یک جا گرد نمى‏آیند، ولى به سبب مصالح مشترک خود با یکدیگر ارتباط پیدا مى‏کنند و موجد «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» مى‏شوند.
مقصود از «عقیده عمومى‏» قضاوتى است که مورد قبول عامه باشد; مانند قضاوت عامه کتابخوان که «کتاب در وضع فعلى از عرضه و تقاضاى متناسبى برخوردار نیست‏» و یا قضاوت عامه ورزشکار که «مسؤول امور ورزشى کشور، درایت کافى ندارد.» منظور از «وفاق عمومى‏» نیز عقیده‏اى است‏سخت دامنه‏دار و ریشه‏دار مانند عقیده عامه کتابخوان که «کتاب، ناصح مشفق و انیس کنج تنهایى است‏» و یا مانند عقیده عامه ورزشکار که «تواضع و جوانمردى دو ویژگى جدایى‏ناپذیر ورزشکار واقعى است.»
اکنون نوبت آن است که بحث را به گونه‏اى هدایت کنیم تا مناسبت طرح این مفاهیم جامعه‏شناختى را با آنچه قصد اداى آن را داریم، روشن سازد:
هر جامعه انسانى (1) را مورد مداقه قرار دهیم، متوجه مى‏شویم به طور عمده از چندین «عامه‏» تشکیل شده است و هر «عامه‏»اى را مورد بررسى قرار دهیم، متوجه مى‏شویم که بر اساس «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» از خویش، عمل و عکس‏العمل بروز مى‏دهد. بنابراین، مى‏توانیم بگوییم: هر جامعه‏اى بر اساس عقاید و وفاق‏هاى عمومى به حیات اجتماعى‏اش ادامه مى‏دهد.
از سخن فوق، مى‏توان چنین استفاده کرد که: نفوذ در عقاید و وفاق‏هاى عمومى و تغییر آنها مساوى با نفوذ و تغییر حیات اجتماعى است. به همین دلیل، «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» به شدت مورد توجه جامعه‏شناسان و علماى سیاست قرار دارد.
اگر بخواهیم جامعه‏اى را در راستاى یک مکتب قرار دهیم باید چاره‏اى بیندیشیم تا عقیده عمومى در این راستا قرار گیرد. براى این کار، به طور کلى، از چهار شیوه بهره گرفته مى‏شود:
الف - تطمیع;
ب - تهدید;
ج - تخریب;
د - تبلیغ;
در میان این چهار شیوه، تقریبا همه محققان قبول دارند که چهارمین شیوه از همه کارسازتر و مؤثرتر و بنابراین، مهم‏تر است. (2) و باز به همین دلیل، جامعه‏شناسان و علماى سیاست، تحقیقات وسیعى در این زمینه انجام داده‏اند که هنوز هم این تحقیقات به گونه‏هایى ادامه دارد. متاسفانه به سبب گستردگى آن تحقیقات و عدم مجال، در اینجا، ذکر گزارشى - هرچند اجمالى - از آنها مقدور نیست. بنابراین، فقط به چند مطلب، که با این بحث تناسب بیشترى دارد، اشاره مى‏کنیم:
یکى از شیوه‏هاى بسیار مؤثر تبلیغى، تشکیل جلسات «تذکر» درباره امرى است که ترویج آن مورد نظر است. در این جلسات به طور عمده، از مکانیسم «کنش و یا واکنش متقابل دورانى‏» استفاده مى‏شود; بدین صورت که افراد گرد آمده، به وسیله «ذاکر» تحریک مى‏شوند. این تحریک، واکنشى در افراد به وجود مى‏آورد. این واکنش در «ذاکر» مؤثر مى‏افتد و واکنش شدیدترى را موجب مى‏شود. این واکنش شدیدتر، خود تحریکى مجدد نسبت‏به آن افراد خواهد بود و باز واکنش و تحریکى دیگر. به این طریق، همواره بر شدت واکنش متناسخ آن افراد افزوده مى‏شود و این همان است که از آن اینچنین تعبیر مى‏شود: کنش‏هاى متقابل و واکنش‏هاى درونى اینچنین، به واگیرى اجتماعى مى‏انجامد.
جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام را در این ارتباط مى‏توان مورد مداقه قرار داد. عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسى است. بحمدالله، بسیارى از این ابعاد، توسط علماى دین تا حدودى مورد بررسى قرار گرفته است، اما در این بحث، بعدى که ذکر شد، مد نظر است. وقتى از این زاویه نیز در توصیه‏هاى ائمه اطهارعلیهم‏السلام به تشکیل جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام نگاه کنیم این کار را بسیار حکیمانه مى‏یابیم، به گونه‏اى که موجب مى‏شود بیش از پیش به این انوار طیبه‏علیهم‏السلام ارادت ورزیم.
یکى دیگر از شیوه‏هاى مؤثر تبلیغى، تعیین «اسوه‏» براى مردم است. لازم است‏بیندیشیم که در عین اسوه بودن و هادى بودن همه ائمه اطهارعلیهم‏السلام چرا امام حسین‏علیه‏السلام به عنوان مصباح هدایت و کشتى نجات، مطرح مى‏شود؟ چرا تربت مرقد او از ویژگى وحرمت‏برخورداراست؟آیا غیر از این است که دقیق‏ترین ابعاد یک اسوه، در امام حسین‏علیه‏السلام تجلى تام یافته است.
از دیگر شیوه‏هاى مؤثر، در مرحله نخست، جعل شعایر و در مرحله بعد، تثبیت و ترویج آن شعایر مى‏باشد; زیرا در صورت انجام گرفتن این کار، آن ایده مطلوب، تثبیت و ترویج‏شده‏است.
راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن‏فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از کمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى. آرى، برخورد اصلاحى و تکمیلى و تحسینى از سوى فرزانگان آشنا با مذاق شرع، نه تنها صحیح است، بلکه لازم هم مى‏باشد و اعتراض به مغرضان یا بى‏خبرانى است که با این شعایر بر خورد حذفى مى‏کنند.
از جمله شیوه‏هاى قابل ملاحظه، تعیین مکان‏هایى براى انجام دادن مناسک ویژه مى‏باشد تا افراد با رو آوردن به آن مکان‏ها و انجام آن مناسک، تجدید عهدى با اعتقاد و ایده مطلوب کرده باشند و با این کار، دل‏ها هرچه بیشتر با آن ایده گره بخورد.
در این ارتباط، توجه به روایاتى که حاوى مضامین ذیل است، مفید به نظر مى‏رسد:
«حرم سیدالشهداعلیه‏السلام مزار انبیا و ملائکه است‏». (3)
«زیارت سیدالشهداعلیه‏السلام را ترک نکنید». (4)
«زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استکمالات معنوى مى‏شود». (5)
براى تکمیل این بحث‏به نظر مى‏رسد تذکر دو مطلب ضرورى باشد:
1- ممکن است تصور شود نفوذ در عقیده عمومى عملى ناپسند است و تغییر آن را باید نوعى خیانت‏به مردم تلقى کرد; اما این تصور هیچ اساسى ندارد و حقیقت، آن است که صرف نفوذ در عقیده عمومى و تغییر آن را نه مى‏توان خوب شمرد و نه بد. این بدان بستگى دارد که ببینیم نفوذ به چه قصدى و تغییر از چه چیز به چه چیزى است.(دقت‏شود.)
2- بعضى عقیده دارند که اصلا برخورد تبلیغاتى امر پسندیده‏اى نیست، بلکه باید فقط با روش‏هاى برهانى، مردم را به تشخیص حق از باطل موفق ساخت. هرچند بررسى انتقادى این سخن مجال دیگرى مى‏طلبد، اما اجمالا در حد اعلان موضع باید یادآور شویم که:
اولا، هرگز روش‏هاى برهانى در سطح عمومى جامعه، ما را از برخوردهاى تبلیغاتى مستغنى نمى‏کند و باید گفت: هریک به جاى خویش نیکوست.
ثانیا، حتى فرزانگان و خواص جامعه نیز نیازمند تبلیغات حساب شده و فنى‏اند تا علاوه بر تشخیص حق، انگیزه کافى براى عمل بر طبق آن داشته باشند این مطلب دقیق و لطیف، مربوط به فلسفه اخلاق و روان‏شناسى تربیتى است و باید همان‏جا مورد بحث قرار گیرد که صرف اقناع عقلى نمى‏تواند محرک انسان به سوى عمل باشد; اگرچه ظاهر راى افلاطون مقابل این است.
این بحث را با ذکر فرازهایى از بیانات رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینى‏قدس سره به پایان مى‏بریم:
«در آن وقت، یکى از حرف‏ها که هى رایج‏بود مى‏گفتند: ملت گریه; براى اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل کردند، آن هم به دست کسى که خودش در مجالس روضه مى‏رفت و آن بازى‏ها را در مى‏آورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر مى‏فهمیدند و آن را مى‏خواستند از بین ببرند؟» (6)
«امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر از سابق احتیاج داریم.» (7)
«زنده نگه‏داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد یک مساله سیاسى است. یک مساله‏اى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده مى‏کنیم. (8) »
«مجالس عزا را با همان شکوهى که پیش‏تر انجام مى‏گرفت و بیشتر از آن، حفظ کنید و اهل منبر - ایدهم‏الله تعالى - کوشش کنند در این که مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سیاسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و از روضه دست‏برندارید که ما با روضه زنده هستیم.» (9)

پی نوشت :

1- غیر از جوامع ابتدایى; زیرا در آنها عامه وجود ندارد.
2- هر چند در بینش اسلامى، تقدیم و تاخیر این شیوه‏ها وابسته به یک سلسله معیارهاى ارزشى ویژه این فرهنگ الهى است و از این حیث، باید در فرصت مناسبت دیگرى به بحث پرداخت، لکن در این مقال، این بررسى از حیث تحلیل جامعه‏شناسانه مدنظر است.
3- ر. ک. به: محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ابواب ما یختص بتاریخ الحسین‏بن‏على علیهماالسلام، باب‏34، باب‏ثواب‏البکاء على مصیبته و مصائب سائر الائمة علیهم‏السلام و فیه ادب الماتم یوم عاشوراء، ج 44، ص 278 -296
4- ر. ک. به: کامل الزیارات، باب 38، روایت 1 و 4 و نیز باب 10 روایت 1
5- پیشین، باب 41، روایت‏3
6- پیشین، باب‏46، روایت 1 و 2 ; باب‏49 و روایت 1، 2 و 5 ، باب 51 ; روایت 1 باب‏56 ; روایت‏3 ، باب‏59 ; روایت 2، باب‏49 ; روایت‏6 ، باب 22 ; روایت 1 و 2 ، باب 44 ; روایت 1 ، باب 50 ; روایت 1 و 2 ، باب 52 ; روایت 1 و 2، باب 54 ; روایت‏17 و باب‏ها و روایات دیگرى در همان کتاب
7- و 8- و 9- روح الله موسوى (رهبر کبیر انقلاب‏قدس سره)، صحیفه نور، ج 8، بیانات در جمع وعاظ و خطباى مذهبى به مناسبت‏حلول ماه محرم


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 8:1 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


اشاره

بدون تردید مراسم عزاداری و روضه‏خوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بوده‏اند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمی‏توان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرته‏برداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.

نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‏ای دیرین دارد و از اخبار برمی‏آید که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می‏گماشت. ابن هشام می‏نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه خود می‏رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه می‏کردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!
سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه‏های خود باز گشتند، به زنان قبیله‏شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه‏های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).
پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).
هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود می‏زدند(6).
در شهادت علی علیه‏السلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت می‏گریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیه‏السلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحه‏سرایی کرد(8).
با شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحله‏ای جدید شد و در گستره‏ای وسیع‏تر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیین‏کننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیه‏السلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیه‏السلام برای شهدای کربلا به نوحه‏سرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیه‏السلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری می‏کردند.
سید بن طاووس در این باره می‏نویسد:
«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره‏های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).
بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحه‏سرایی و عزاداری می‏کردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیه‏السلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاه شدند به گریه و ندبه‏ای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).
امام سجاد علیه‏السلام که در دوران خفقان اموی به سر می‏برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است:
«زین العابدین علیه‏السلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزه‏دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار می‏رسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‏نهاد و می‏گفت: «آقاجان! میل فرمایید».
آن حضرت می‏گفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را می‏گفت و می‏گریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط می‏شد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).
از عملکرد امام سجاد علیه‏السلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیه‏السلام و یارانش(14) برمی‏آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می‏توانسته با توطئه‏های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می‏نویسد:
«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه‏ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).
این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم می‏شود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه‏ علیه».
بدین‏سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می‏پرداختند و امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در کربلا زیارت می‏کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه‏ای ندیده بود.
از روایت ابن قولویه برمی‏آید که در زمان امام صادق علیه‏السلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش به کربلا می‏رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه‏گری و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند(16).
در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیه‏السلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می‏رفتند.
از منابع برمی‏آید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می‏نامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین می‏کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند و این‏از بیانیه خلیفه الراضی باللّه‏ ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها می‏نویسد:
«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه‏ علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).
این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها می‏پرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبه‏رو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می‏دادند.

آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا

متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمی‏دهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان می‏نویسد:
«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین کردند، پاره‏ای شورش اندر گرفتند»(19).
به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر می‏دهد(20)، ولی گمان نمی‏رود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را می‏توان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان به‏ویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمی‏توان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها می‏رساندند(23).
حضور امام رضا علیه‏السلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم‏ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه‏نشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.

رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه

مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمی‏دهند، در حالی که به نظر ما نمی‏توان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار می‏شده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقه‏ای ویژه به امام حسین علیه‏السلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی می‏نویسد:
«آورده‏اند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم می‏داد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).
این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمی‏آید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام می‏ورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق می‏نویسد:
«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونه‏ها را سیاه کنند و جامه‏ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه‏ عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون‏تر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).
درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر می‏رسد:
اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، به‏خوبی برمی‏آید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار می‏نمودند.
ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، می‏توان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار می‏گردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا می‏شد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی‏رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می‏نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد(29).
بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم ـ که روز قتل مصعب بن زبیر بود ـ همانند شیعیان برای او عزاداری می‏کردند و باز هم همانند شیعیان به زیارت او می‏رفتند(30).
از روایت ابن اثیر برمی‏آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه‏های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می‏کردند. او در حوادث سال 363ق می‏نویسد:
«فتنه‏ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می‏گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می‏کنیم»(31).
به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه‏های واقعه کربلا را شبیه‏سازی کردند و شبیه‏سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.
یکی از مهم‏ترین عوامل اختلاف میان شیعه و سنی همانا برگزاری مراسم سوگواری عاشورا بود که معمولاً به جنگ و خونریزی می‏انجامید و آرامش و امنیت بغداد را بر هم می‏زد، چنان که خلفا ناچار می‏شدند از انجام مراسم سوگواری اهل سنّت و شیعه جلوگیری کنند(32). البته با توجه به اینکه مراسم عاشورا به صورت فرهنگ عمومی و پایدار درآمده بود، جلوگیری از انجام آن برای مدت طولانی ممکن نبود و در واقع حکومت هم تصمیمی برای لغو کردن آن نداشت و اگر در مقاطع خاصی از آن ممانعت می‏کرد، تنها برای جلوگیری از اغتشاش و ایجاد آرامش بود. سلاطین آل بویه چنان به برگزاری این مراسم تعلق خاطر داشتند که اگر ایام عزاداری عاشورا با جشن مهرگان مصادف می‏شد، جشن را به تأخیر می‏انداختند(33).
از گزارشهای منابع به خوبی برمی‏آید که مراسم سوگواری عاشورا به رغم محدودیتهایی که از جانب اهل سنت ایجاد می‏شد، تا پایان حکومت آل بویه (447ق) و بعد از آن در عهد سلجوقیان به حیات خود ادامه داد(34) و این امر طبیعی به نظر می‏رسید؛ زیرا این مراسم حدود یک قرن بود که به صورت علنی برگزار می‏شد و جزء فرهنگ و اعتقادات مسلّم شیعیان شده بود. علاوه بر این، مذهب شیعه در ایران و عراق توسعه یافته بود و شیعیان جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به‏شمار می‏آمدند که هر حکومتی نمی‏توانست نسبت به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنها بی‏تفاوت باشد. مدارکی دال بر ممانعت سلجوقیان از برگزاری مراسم عاشورا در دست نیست و حتی بالعکس از شواهد و قرائن برمی‏آید که سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و حتی ملکشاه در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت(35). بنابر این روایت ابن کثیر در احسن القصص ـ که می‏نویسد: «این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی در بغداد و شهرهای دیگر ایران معمول بوده است»(36) ـ نمی‏تواند دارای اعتبار باشد، زیرا شواهدی در دست است که در قرن پنجم و ششم در بسیاری از شهرهای ایران، مراسم سوگواری عاشورا نه تنها توسط شیعیان برگزار می‏شد، بلکه علمای اهل سنّت نیز با حزن و اندوه فراوان آن را برگزار می‏کردند.
نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب خود النقض که در سال 560ق تألیف کرده درباره اهتمام و توجه علمای سنی به ویژه حنفیان و شافعیان در سوگواری روز عاشورا می‏نویسد:
«خواجه بومنصور ماشاده به اصفهان ـ که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ـ هر سال این‏روز این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‏اند و هر که رسیده باشد، دیده و دانسته باشد و انکار نکند. و آنگه بغداد که مدینة السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی! تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می‏کرد... و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. و امّا به همدان اگر چه مشبه را غلبه باشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال مجد الدین مذکّر همدانی درمراسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قُمیان را عجب آید، و جواجه امام نجم بُلمعالی بن ابی القایم بُزاری به نیسابور ـ با آنکه حنفی مذهب بود ـ این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی، و به ری ـ که از امّهات بلاد عالم است ـ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ، روز عاشورا چه کرده‏اند؟! از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان، و درین روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمه ابونصر الهسنجانی کند در هر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنفیان معروف، و همه موافقت نمایند و یاری کنند، و این قصه خود به وجهی گوید که دگران خود ندانند و نیارند گفتن، و خواجه امام بومنصور حفده ـ که در اصحاب شافعی معتبر و متقدّم است ـ به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت و حسین را بر عثمان درجه و تفضّل نهاد، و معاویه را باغی خواند در جامع سرهنگ، و قاضی عمده ساویی حنفی ـ که صاحب سخن و معروف است ـ در جامع طغرل با حضور بیست هزار آدمی این قصه به نوعی گفته و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دریدن که مانند آن نکرده بودند، و مصنّف کتاب ـ اگر رازی است ـ دیده باشد و شنوده، و خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد. در سنه خمس و خمسین و خمس مائة به اجازت قاضی با حضور کبرا و امرا.
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلسِ شهابِ مشّاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین بن علی آورد تا سال پیرار به حضور خاتونانِ امیران و خاتونِ امیر اجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامه‏ها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران می‏گفتند: «زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت»(37).
این مطالب، بیانگر تعاملی است که در اثر گذشت زمان بین شیعه و سنی درباره برگزاری مراسم عاشورا حاصل شده بود، چنان که برخلاف عهد آل بویه، نه تنها اهل سنّت با شیعیان معارضه‏ای نداشتند، بلکه خود هم ـ به رغم اختلاف عقیده‏ای که با شیعیان داشتند ـ به تأسی از علمای خود به عاشورا تعلق خاطر ویژه‏ای پیدا کردند. البته در عهد آل بویه هم همه فرق اهل سنّت با برگزاری مراسم عاشورا مخالفتی نداشتند و هرگاه که مورّخان از مخالفان و معارضان این مراسم صحبت می‏کنند، از جهال اهل سنّت یاد می‏کنند که عمدتا از حنابله بودند. آنها در این دوره هم کم و بیش به مخالفت خود ادامه دادند، امّا با توجه به کثرت شافعیان و حنفیان در ایران ـ که با این مراسم مخالفتی نداشتند ـ مخالفت حنابله نمی‏توانست مانعی برای برگزاری مراسم عاشورا باشد. از این رو در اکثر شهرهای ایران و عراق، اعم از اینکه سنی بودند یا شیعه، در ایام عاشورا مراسم سوگواری برگزار می‏شد؛ چنان که به صورت یک فرهنگ اسلامی ـ ایرانی درآمد و باگذشت زمان که بر تعداد شیعیان ایران افزوده شد و حساسیتهای بین شیعه و سنی کاهش یافت، این مراسم حضور بیشتری در زندگی مذهبی مردم ایران پیدا کرد؛ چنان که حتی بعضی از علمای اهل سنت برای پاسخگویی به نیاز مردم مبادرت به مقتل‏نویسی نمودند، به عنوان نمونه، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (467-538ق) ـ ایرانی و یکی از آخرین متکلّمان معروف ـ کتابی در پند و اندرز به نام اطواق الذهب فی المواعظ و الخطب نوشت که در آن توضیح داده که بنا به سنن مذهبی، هر کس برای حسین علیه‏السلام بگرید، یقینا در قیامت با او محشور خواهد شد. او می‏افزاید که هرکس در پیش خود بگرید و باعث گریه دیگران شود از خوبان است. بنا به گفته او «هر کس که خویش را همانند (تشبیه) دسته‏ای سازد در زمره همان دسته است» و همان قدر و ارزش به او خواهد رسید؛ یعنی او زمینه نظری «تقلید» را مهیا ساخت و به عملی که از هر طریق موجب گریه گردد ارزش و اهمیت بخشید(38).
«مقتل خوانی» (روایت قصص شهادت) یا نقل توصیفی واقعه حزن‏انگیز کربلا از اسبابی است که تا اندازه‏ای از نظرات زمخشری الهام یافت... کار بی‏سابقه زمخشری در زمینه تشبه در مقتل‏نگاری و مقتل‏خوانی یا، به دیگر سخن، روضه خوانی توسط دیگران دنبال شد. یکی از شاگردان او به نام ابوالمؤید موفق خوارزمی (م 568ق) احادیث و قصص مذهبی در وصف فضایل پیامبر و خاندان او را گردآوری و تدوین کرد. او حماسه‏نامه‏ای درباره شهادت امام حسین علیه‏السلام نوشت که شهادت حسین علیه‏السلام به روایت خوارزمی نام دارد (مقتل خوارزمی).
در ابتدای قرن هفتم، با رویکرد محمّد خوارزمشاه به سادات حسینی، در برگزیدن علاء الملک ترمذی(39) از سادات حسینی خراسان به عنوان خلیفه، تا حدود زیادی نفوذ معنوی خلفای عباسی ـ که حامی مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدی روبه‏رو شد. از این رو فرصت مناسبی برای توسعه تشیع و برگزاری شعائر و مراسم مذهبی آن فراهم گردید و با روی خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمی شدن مذهب تشیع در مدت
کوتاهی در زمان اولجایتو قطعا مراسم عزاداری که از مهم‏ترین عوامل انسجام شیعیان و رسوخ مذهب به توده‏ها بود عمومیت یافت و به صورت مراسم عادی درآمد و این از آنجا معلوم می‏شود که برای مورّخان این دوره، بر خلاف دوره‏های قبل، این مراسم چندان تازگی نداشته که نظرشان را جلب کند و به ضبط آن اهتمام ورزند.
بنابر نقل معین الدین اسفزاری، مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزاری مجالس سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام اهتمام می‏ورزیدند و حتی شاهزادگان و امرا نیز به برگزاری مجالس عزا همت می‏گماشتند(40). از این رو ملاحسین واعظ کاشفی (م910ق) روضة الشهداء را نگاشت که اولین مقتل به زبان فارسی بود و اندکی بعد در زمان صفویه، از مهم‏ترین مقاتلی بود که در تمام محافل و مجالس عزاداری خوانده می‏شد.

پی نوشت ها:

1 ـ بنگرید به: علی شریعتی، تشیّع علوی و تشیّع صفوی، کتابخانه دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1352ش، ص 206-205.
2 ـ عبدالملک ابن هشام حمیری، سیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 4، ص 122.
3 ـ همان، ج 2، ص 252.
4 ـ محمّد بن سعد کاتب واقدی، طبقات کبیر، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، 1369ش، ج 2، ص 162.
5 ـ همان، ج 2، ص 368.
6 ـ ابن هشام، سیرة النبویه، ج 2، ص 428.
7 ـ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپخانه احمدی، 1368ش، ج 1 و 2، ص 211، 220 و 223.
8 ـ ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج 2، ص 3.
9 ـ سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378ش، ص 179، 186 و 187.
10 ـ بنگرید به: شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، انتشارات حسینیه عمادزاده، بی‏تا، ص 75.
11 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 223.
12 ـ شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‏تا، ص 127؛ سید بن طاووس، اللهوف، ص 235-129.
13 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 247.
14 ـ همان، ص 27.
15 ـ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363ش، ص 524.
16 ـ محدّث نوری، لؤلؤ و مرجان، چاپ دوم: انتشارات فراهانی، بهار 1364ش، ص 4.
17 ـ عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات علمی، بی‏تا، ج 11، ص 221؛ مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، بی‏تا، ج 4، ص 64.
18 ـ مسکویه راضی، تجارب الأمم، ترجمه علینقی منزوی، انتشارات توس، 1376ش، ج 5، ص 426؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، سنه 323، ج 14، ص 33.
19 ـ مؤلف نامعلوم (725-445)، تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، به همت محمّد رمضانی، صاحب مؤسسه خاور، 1314ش، ص 100.
20 ـ طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 3091؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 219.
21 ـ ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1366ش، ص 339-338.
22 ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ترجمه رسولی محلاتی و غفاری، چاپ دوم: نشر صدوق، بی‏تا، ص 135، 154 و 161.
23 ـ مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 252.
24 ـ سید ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، با مقدمه محمّد جواد مشکور، به کوشش محمّد حسین تسبیحی، چاپ سوم: انتشارات شرقی، 1368ش، ص 127.
25 ـ حسن بن محمّد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک، تصحیح سید جلال الدین طهرانی، تهران، انتشارات توس، 1361ش، ص 93؛ زکریا بن محمّد بن محمود قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه اضافات از جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح و تکمیل میر هاشم محدث، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1373ش، ص 514؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، به کوشش فردیناند و وستنفلد لایپزیک، بروک هاوس، بیروت، 1866م، ج 4، ص 175.
26 ـ سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 143.
27 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 262-261؛ ابی الفرج عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد، 1359ق، ج 7، ص 16-15؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، به اهتمام علی نجیب عطوی، بیروت، 1407ق، ج 11، ص 243.
28 ـ جمال الدین ابی المحاسن یوسف ابن تغری بردی، النجوم الزاهره ملوک مصر و القاهره، دارالکتاب مصر، ج 3 و 4، ص 14 به بعد و ص 336-334 به بعد؛ ابن اثیر الکامل فی التاریخ، ج 14، ص 271 به بعد؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11، ص 260-254 به بعد. برای آگاهی بیشتر از عزاداری ایام آل بویه بنگرید به: سید صالح شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، ص 213-199.
29 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 268.
مورّخان قتل مصعب بن زبیر را در جمادی الاولی یا جمادی الآخره 71 یا 72ق نوشتند و به نظر می‏رسد که قتل او در 12 یا 18 محرم از سوی اهل سنّت، تنها برای مقابله با شیعیان انتخاب شده است.
30 ـ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11، ص 326.
31 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 44.
32 ـ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11 و 12، ص 334-311؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 4، ص 206-162، (سنه 382 و 393ق و سنه 406)؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 367.
33 ـ تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 4، ص 278؛ ج 5، ص 77؛ ج 16، ص 265-264، سنه 441ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 33، سنه 423ق، و ص 59، سنه 441ق.
34 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 16، ص 265-264، سنه 441ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 33، سنه 423ق و ص 59، سنه 441ق؛ تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 5، سنه 458ق، ص 77، و سنه 424ق، ج 4، ص 278.
35 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 17، ص 133.
36 ـ بنگرید به: محبوبه الهی، تجلّی عاشورا در هنر ایران، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش، ص 17.
37 ـ نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل رازی قزوینی، نقض معروف به بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، تصحیح میر جلال الدین محدث، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، اسفند 1358ش، ص 373-371.
38 ـ چلکووسکی پترجی، تعزیه، نیایش و نمایش در ایران، ترجمه داوود حاتمی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367ش، ص 147.
39 ـ غیاث الدین همام الدین الحسینی خواندمیر (1333)، حبیب السیر، با مقدمه استاد جلال الدین همایی؛ دولافوز، ث. ف (1316)، تاریخ هند، ترجمه محمّد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، چاپخانه مجلس، جزء 4 از ج 2، ص 644.
40 ـ معین الدین محمّد اسفزاری، روضات الجنّات فی اوصاف مدینه هرات، به کوشش محمّد اسحاق، مطبعه زرپاسری، بی‏تا، ج 1، ص 269.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

گریه عوامل مختلفی دارد:
1- گاهی گریه نشانگر عجز و زبونی است مثل گریه ی شخص ناتوان، در برابر ظالم . (در این نوع از گریه ، گریه کننده با گریه اش تقاضای دلسوزی از طرف ظالم را دارد.)
این چنین گریه‏ای مورد تأیید اسلام نیست، و ما معتقدیم که: اشک کباب موجب طغیان آتش است.
2- و گاهی هم گریه بخاطر ترس از آینده تاریک و ابهام در آن است‏، چه اینکه گفته‏اند:
گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است
این هم از نظر اسلام وجهی ندارد.
و اما گریه بر امام حسین(ع) نه این است و نه آن؛ بلکه گریه‏ای است که نمایانگر پیوند عاطفی با اهداف ابا عبدالله(ع) می‏باشد.
توضیح اینکه: انسانی که قلبش از سنگ نیست و عاطفه دارد؛ نمی‏تواند قطرات اشک را بر گونه بچه یتیمی ببیند که در هوای سرد برفی زمستان بخاطر نداشتن سرپناهی، گریه می‏کند.
اگر در این مورد دلمان بسوزد؛ حکایت از انسانیت ما دارد،حکایت از این دارد که از انسانیت بیگانه نیستیم و پیوندی با انسانیت داریم.
حال اگر کسی بر مظلومیت و ظلمی که بر ابا عبدالله رفته،گریه کند این حکایت می کند از اینکه من خود را از حسین (ع) و هدفش جدا نمی‏دانم و ظلم بر او و خاندانش را ظلم بر خود تلقی می‏کنم و محزون می‏شوم‏.
انسانی که هیچگونه ارتباطی بین خود و شخص دیگر قائل نیست برای او دلسوزی هم ندارد.
بهر حال این گریه نوعی اعلام وفاداری به امام و اهدافش می‏باشد،آنهم پیوند عاطفی که یاد امام حسین(ع) را همیشه زنده نگه می‏دارد و خود می‏تواند انسان را متحرک کند و به هدف امام حسین(ع) نزدیک کند.
علاوه گریه بر امام گریه بر شخص نیست بلکه گریه بر ظلمی است که بر مذهب و اسلام رفته است که توضیح این مجال دیگری را می‏طلبد.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:51 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


اشک پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بارها به مناسبت‏هایی مصایب امام حسین علیه‏السلام را بیان می‏کردند و می‏گریستند، هنگامی که حسین علیه‏السلام به محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏رسید، آن حضرت او را در آغوش می‏گرفت و به علی علیه‏السلام می‏گفت که وی را نگاه دارد. سپس او را می‏بوسید و گریه می‏کرد. چون امام حسین علیه‏السلام علت گریه آن حضرت را جویا شد، فرمود: «محل ضربه‏های شمشیر را می‏بوسم و می‏گریم». امام حسین علیه‏السلام عرضه داشت: «آیا من کشته می‏شوم؟» پیامبر فرمود: «آری. به خدا سوگند! تو و پدرت و برادرت کشته می‏شوید». امام حسین علیه‏السلام گفت: «محل کشته شدن و مدفن ما متعدّد است؟» حضرت پاسخ داد: «آری، فرزندم». پس امام حسین علیه‏السلام پرسید: «چه کسی به زیارت ما می‏آید؟» پیامبر فرمود: «زائران من، پدر، برادرت و تو، راست‏گویان و حق جویان امت من هستند».

نفرین پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

دو سال از ولادت حسین علیه‏السلام می‏گذشت که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم عزم سفر کرد. پس در نقطه‏ای از مسیرش ایستاد و همچنان که می‏فرمود: «اناللّه‏ و اناالیه راجعون»، اشک از دیدگانش سرازیر شد. هنگامی که مردم از علت این حال پرسیدند؛ حضرت فرمود: «اکنون جبرئیل مرا از منطقه‏ای خبر داد که در کنار شطّ فرات واقع شده و کربلا نام دارد و فرزند من حسین ـ پسر فاطمه ـ در آن سرزمین کشته می‏شود». عرض شد: «یا رسول اللّه‏! چه کسی او را می‏کشد؟» فرمود: «مردی به نام یزید که خدایش لعنت کند! گویا می‏بینم جایی را که حسین در آن جان می‏دهد و محلی که در آن دفن می‏شود».

خبر جبرئیل

پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پس از بازگشت از سفری، بر بالای منبر رفت و مردم را پند داد. در پایان دست راستش را بر سر حسن علیه‏السلام و دست چپش را بر سر حسین علیه‏السلام نهاد و سر به سوی آسمان برداشت و فرمود: «پروردگارا! به یقین، محمد بنده تو و پیغمبر توست و این دو پاک‏ترین افراد خاندان من و برگزیده فرزندان و خانواده من هستند که پس از خود، این دو را در میان امّتم به جای می‏گذارم. جبرئیل مرا خبر داد که این پسرم (با اشاره به امام حسین علیه‏السلام ) غریبانه و مظلومانه کشته خواهد شد. بارالها! شهادت را بر او مبارک فرما و او را از سروران شهیدان قرار بده. خداوندا! آنان که او را تنها می‏گذارند و کسانی که به کشتن او اقدام می‏کنند، از برکات دنیا و آخرت محروم گردان».

میوه دل پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

زمانی که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مصایب امام حسین علیه‏السلام را برای مردم نقل می‏کرد، آنان می‏گریستند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به آنان فرمود: «آیا بر حسینم گریه می‏کنید و او را یاری نمی‏کنید؟» سپس با رنگی برافروخته و چهره‏ای سرخ، در حالی که به شدت از چشمانش اشک فرو می‏ریخت، خطبه کوتاه دیگری خواند. سپس فرمود: «ای مردم! من دو یادگار نفیس را در میان شما به جای گذاشتم و آن دو کتاب خدا و عترت و خاندان من است و آنان با آب و گل من آمیخته‏اند و میوه دل من و جگر گوشه من هستند. این دو هرگز از هم جدا نگردند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. هان که من در انتظار دیدار با آنان هستم و من درباره این دو، از شما چیزی نمی‏خواهم، جز آنچه پروردگارم به من دستور داده است. پروردگارم به من امر فرموده که من دوستیِ خویشان و نزدیکان خود را از شما بخواهم. مبادا فردای قیامت که در کنار حوض با من دیدار می‏کنید، خاندانم را دشمن داشته و بر آنان ستم نموده باشید!»

اشک امام حسین علیه‏السلام

امام حسین علیه‏السلام در واپسین ساعت‏های عمر امام حسن علیه‏السلام به حضورش شرفیاب شد و بسیار گریست. امام حسن علیه‏السلام فرمود: «چرا گریه می‏کنی؟» حضرت پاسخ داد: «به دلیل حال شما». امام حسن علیه‏السلام فرمود: «من به وسیله زهر کشته می‏شوم، ولی روزی مانند روز تو نیست که سی هزار نفر به ظاهر مسلمان ـ و در باطن کافر ـ گرد تو جمع می‏شوند تا خون تو را ریخته، به حرم و خاندانت بی‏احترامی کنند. سپس آنان را به اسارت برده، لوازم خیمه‏های تو را غارت کنند. در این هنگام، خداوند لعنتش را بر بنی‏امیه فرو می‏فرستد و آسمان به سبب این مصیبت هولناک خون می‏گرید. نه تنها آسمان، بلکه همه زمین و زمان بر تو می‏گریند؛ حتی حیوانات وحشی و ماهیان دریا».

آگاهی بخشی امام سجاد علیه‏السلام به مردم

روزی امام سجاد علیه‏السلام از بازار عبور می‏کرد. قصابی را دید که قصد ذبح گوسفندی را دارد، ایستاد و گریست. قصّاب و مردم کوچه و بازار گرد او جمع شدند. قصاب که بیم آن داشت از او خطایی سر زده باشد، از حضرت پوزش طلبید. امام سجاد علیه‏السلام پس از آن‏که همه دیدگان مردم را به سوی خود جلب کرد، فرمود: «آیا به این حیوان که قصد سر بریدنش را داری، آب داده‏ای؟» وی گفت: «یابن رسول اللّه‏! روش مسلمانی چنین است». آن‏گاه حضرت فرمود: «من به چشمان خود دیدم که پدر و برادرانم و یارانش را در کنار آب گوارای فرات، با لب تشنه شهید کردند». بدین ترتیب، آن حضرت در میان بازار، مجلس عزاداری برای سالار شهیدان تشکیل داده، مصایب او را یادآور شد.

سوز امام سجاد علیه‏السلام

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: پس از حادثه عاشورا، امام سجاد علیه‏السلام بیست سال پیوسته گریست. هنگامی که غذا پیش او می‏آوردند، گریه می‏کرد؛ تا اینکه یکی از غلامان عرض کرد: «فدایت گردم! می‏ترسم که بر اثر این رفتار، جانتان به خطر افتد». حضرت فرمود: «من غم و غصه خودم را به خدا عرضه می‏کنم (یعنی شما توان ادراک واقعیت را ندارید تا بازگو کنم) و چیزی می‏دانم که شما بدان آگاه نیستید. هنگامی که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام می‏افتم، ناخودآگاه چشمانم پر از اشک می‏شود».

روزی پر از غم

روزی امام سجاد علیه‏السلام به عبیداللّه‏ ـ فرزند عمویش عباس ـ نگریست و چشمانش اشک آلود شد. سپس فرمود: «روزی سخت‏تر از روز جنگ احد برای پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نبود؛ زیرا در آن روز عمویش که شیر خدا و رسولش بود، به شهادت رسید. پس از آن، روز نبرد موته بود که پسرعمویش جعفر طیار شهید شد، ولی برای ما روزی به سختی روز عاشورا نیست که سی هزار نفر گرد هم آمدند تا پدرم، سیدالشهدا علیه‏السلام را به شهادت برسانند و با این عمل ننگین خویش به خدا تقرب جویند؛ در حالی‏که آن حضرت ایشان را نصیحت و موعظه کرد و خدا را بر آنان یادآور شد، ولی آنان از روی ستم و عدوان پدرم را کشتند».

زائر امام حسین علیه‏السلام ، همنشین اهل بیت علیهم‏السلام

امام باقر علیه‏السلام فرمود: «چنان‏چه کسی دوست دارد که جایگاهش بهشت برین باشد، زیارت مظلوم را ترک نکند». از آن حضرت پرسیده شد: «مظلوم چه کسی است؟» فرمود: «حسین پسر علی علیهماالسلام است که آفریننده حماسه پرشور کربلاست. هر آنکه با عشق او و محبت به خاندان رسالت به زیارتش بشتابد، پیش از دیگر مردم در بهشت وارد شده، همنشین اهل بیت نبوی خواهد شد».

روز عاشورا

عبداللّه‏ بن سنان، یکی از یاران امام صادق علیه‏السلام می‏گوید: «روز عاشورا به محضر امام صادق علیه‏السلام مشرف شدم. اشک‏های امام چون دانه‏های مروارید از چشمانش سرازیر بود. عرض کردم: «چرا گریه می‏کنید؟» آن حضرت فرمودند: «چگونه غافلی؟ آیا نمی‏دانی که در چنین روزی جنایت بی‏نظیر کربلا اتفاق افتاد؟» عرضه داشتم: «نظر شما درباره روزه گرفتن در این روز چیست؟» در پاسخ فرمودند: «روزه کامل نگیر و از شب پیش نیّت روزه مکن و هنگام عصر با مقداری آب افطار کن؛ زیرا در چنین ساعتی بود که جنگی سخت و نابرابر که بر خاندان رسالت تحمیل شده بود، پایان یافت، در حالی که سی نفر از آنان بر زمین افتاده بودند. بر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بسیار سخت بود که آنان را در آن حالت ببیند و اگر در آن روز، حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم زنده بود، به یقین ایشان صاحب عزا بود و باید که به ایشان تسلیت گفته می‏شد».

تشویق شاعر

امام صادق علیه‏السلام به جعفر پسر عفّان طایی فرمود: «شنیده‏ام درباره حسین بن علی علیهماالسلام شعر و مرثیه می‏گویی و خوب هم می‏سرایی». او گفت: «آری» و سپس برخی از اشعارش را در محضر امام صادق علیه‏السلام خواند. آن حضرت و حاضران به شدت گریستند و اشک‏هایشان بر صورت‏ها جاری شد. امام فرمود: «ای جعفر! سوگند به خدا در این لحظه که مرثیه حسین علیه‏السلام را می‏خواندی، فرشتگان خدا شاهد و شنوای سخن تو بودند. آنان نیز همچون ما گریستند. خداوند بهشت را بر تو لازم کرد و تو را آمرزید».

تدبیر امام کاظم علیه‏السلام برای یادآوری عاشورا

امام کاظم علیه‏السلام در شرایطی می‏زیست که هرگونه امکان برگزاری مراسم عزاداری امام حسین علیه‏السلام از او سلب شده بود. ولی حضرت در موقعیت مناسبی دیده‏ها را به سوی کربلا جلب کرد. در نوروز یکی از سال‏ها، هارون الرشید به حضرت پیشنهاد داد که سران کشوری و لشکری به دیدن امام بیایند. آن حضرت خواسته هارون را نپذیرفت، ولی مخالفت ایشان سودی نبخشید و ناگزیر به دستور هارون تن داد. همه شخصیت‏های سیاسی و نظامی به دیدار امام شرفیاب شدند و هر کدام هدیه‏ای تقدیم کردند. در این میان، پیرمردی حاضر شد و گفت: «من مالی ندارم که اهدا کنم، ولی اشعاری را که پدرم در رثای جدت سیدالشهدا علیه‏السلام سروده است، به شما تقدیم می‏کنم». حضرت وی را بسیار گرامی داشت و در کنارش نشانید. پس از پایان مراسم، امام علیه‏السلام به مأموری که هارون برای کنترل اوضاع گماشته بود، فرمود: «نزد هارون برو و درباره این هدیه‏ها کسب تکلیف کن». وی پس از مراجعت از نزد هارون، گفت: «شما در تصرف این هدیه‏ها مختارید». بدین ترتیب، حضرت، تمام هدایا را به شاعر مرثیه سرای حسینی هدیه کرد و در پاسداری حماسه حسینی نقش آفرینی فرمود.

امام رضا علیه‏السلام در رثای امام حسین علیه‏السلام

امام رضا علیه‏السلام در موقعیت‏های مناسب، مصایب امام حسین علیه‏السلام را یادآور می‏شد و در رثای سالار شهیدان می‏گریست. آن حضرت خطاب به پسر شبیب می‏فرماید: «ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریه می‏کنی، بر حسین پسر علی گریه کن؛ زیرا او را مثل گوسفند سر بریدند و هجده نفر از مردان خاندانش را که مردان بی‏مانند عصر خویش بودند، شهید کردند و در سوگ شهادت او، آسمان‏ها و زمین‏ها گریستند».

حرم حسینی

امام هادی علیه‏السلام در اوضاع خفقان‏بار زمان خویش، آشکارا نمی‏توانست به عزاداری جد بزرگوارش، امام حسین علیه‏السلام بپردازد، ولی از هر فرصتی برای تبلیغ و نشر فرهنگ عاشورا بهره می‏برد. ایشان به شخصی که به زیارت سیدالشهداء مشرف می‏شد، فرمود: «برای من در آن مکان شریف دعا کن؛ زیرا من دوست دارم در مکانی برای من دعا کنی که خداوند دعا کردن در آن را دوست دارد، و حرم حسینی از آن مکان‏هاست».

نجوای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رثای سالار شهیدان می‏فرماید: «اگر روزگاران مرا به تأخیر انداخت و تقدیر الهی مرا از یاری تو باز داشت و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، همواره در این مصیبت ناله می‏کنم و به جای اشک چشم، خون دل می‏گریم، تا از سوزش این مصیبت و غصه رنج و محنت آن جانْ به جان‏بخش تسلیم کنم».


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

کرامت علمی

مرحوم آیت اللّه‏ سیدعلی طباطبایی، از دانشمندان بزرگ شیعه، هنگام نوشتن کتاب ریاض المسائل برای نگارش احکام قبله با مشکل روبه‏رو شد؛ زیرا با علم هیئت و نجوم آشنایی نداشت. ایشان از یک استاد علم هیئت خواست برخی از مسائل آن علم را که با مبحث قبله ارتباط داشت به او بیاموزد. آن شخص نیز بدون در نظر گرفتن شأن و احترام آن عالم بزرگ، همراه با غرور و منّت درخواست ایشان را پذیرفت. آن عالم شریف از برخورد متکبّرانه وی دلگیر شد و شب را تا صبح در حرم امام حسین علیه‏السلام به عبادت و راز و نیاز گذراند و از خدا خواست تا به برکت وجود حضرت سیدالشهدا مطالب ضروری علم هیئت را به او افاضه کند. چنین نیز شد و ایشان بدون آنکه علم هیئت را نزد کسی بیاموزد، مباحث قبله را بدون مشکل نوشت.

الهام مرثیه

محدّث بزرگ مرحوم میرزا حسین نوری رحمت ‏الله علیه، نویسنده کتاب شریف مُستدرَک الوسائل می‏گوید که مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای من نقل کرد: در اوایل تحصیل علوم دینی به کتاب‏های مواعظ و مصائب اهل بیت علیهم‏السلام تسلط کافی نداشتم. به همین دلیل، در ماه رمضان بر روی منبر از کتاب تفسیر صافی و در ایام محرم از یک کتاب مرثیه، استفاده می‏کردم و از روی آن می‏خواندم. شبی با خود گفتم: «تا کی من باید از روی کتاب بخوانم». در همان لحظات به خواب رفتم. در عالم رؤیا به خیمه امام حسین علیه‏السلام وارد شدم و به آن حضرت سلام کردم. حضرت مرا نزدیک خود نشاند و به حبیب بن مظاهر فرمود: «این مهمان ماست». ما که آب نداریم از او پذیرایی کنیم. غذایی آماده ساز ونزد میهمانمان بیاور». حبیب غذایی نزد من گذاشت. از آن چند لقمه‏ای خوردم و از خواب بیدار شدم. در آن هنگام قدرت سخنوری و اشاره به مصیبت‏های امام حسین علیه‏السلام را بیش از گذشته در خود احساس می‏کردم و حس کردم این امور به من الهام شده است.

طول عمر در سایه توسل

آیت اللّه‏ حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم می‏گوید: هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که شخصی به من گفت: «کارهایت را انجام بده، سه روز دیگر خواهی مرد» پس از بیدار شدن گفتم، البته خواب است. شاید تعبیر نداشته باشد. روز سه‏شنبه و چهارشنبه به درس مشغول بودم و خواب از خاطرم رفت. روز پنج‏شنبه به باغ مرحوم سیدجواد رفتیم. آنجا لرز شدیدی مرا گرفت. هر چه روانداز بود روی من انداختند، ولی من در میان آتش تب می‏سوختم. گفتم: «زودتر مرا به منزل برسانید». به یاد خواب سه شب پیش افتادم و نشانه‏های مرگ را در خود دیدم. ناگهان دو نفر بر من آشکار شدند و دو طرفم نشستند و گفتند: «اَجَل این مرد رسیده است، مشغول قبض روح او شویم». در این هنگام، با توجه عمیق قلبی به امام حسین علیه‏السلام متوسل شدم و گفتم: «ای حسین عزیز! دستم خالی است. زاد و توشه‏ای برای آخرت تهیه نکرده‏ام». ناگهان شخصی نزد آن دو آمد و گفت: «سیدالشهدا فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرد و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که مرگش را به تأخیر اندازد».

شفای چشم با تربت امام حسین(علیه السلام)

آیت اللّه‏ العظمی بروجردی، از مراجع بزرگ تا پایان عمر (88 سالگی)، چشمانش خوب می‏دید و به عینک نیاز نداشت. آن بزرگوار روزی راز این امر را چنین بیان فرمودند: «من در بروجرد چشم درد سختی داشتم که از معالجه آن نتیجه‏ای نگرفتم. همه پزشکان بروجرد از مداوای آن مأیوس شده بودند. روز عاشورا، دستجات سینه‏زنی، طبق معمول به منزل ما می‏آمدند. من در حالی که هیئت عزادار را می‏نگریستم و اشک می‏ریختم و از ناحیه درد چشم نیز ناراحت بودم، گویا به دلم الهام شد که کمی از گِلی را که عزاداران به مناسبت عاشورای حسینی به سر و صورت مالیده‏اند، بردارم و به چشم بمالم. در همان لحظه‏ای که این کار را کردم احساس آرامش نمودم و به طور کلی درد چشمم، رفع شد و دیگر به عینک محتاج نشدم. بعدها در چشم خود نور و جلایی یافتم که خطوط بسیار ریز را نیز می‏دیدم».

اشک خالص

عشق به ساحت مقدس حسینی، در میان دانشمندان دینی جلوه بیشتری دارد. آنان توانسته‏اند عقل را با عشق سازگار سازند. آیت اللّه‏ العظمی گلپایگانی، از مراجع بزرگ تقلید، که ولادت وی در سایه توسل پدرش به آستان اهل بیت صورت گرفت، همواره برای امامان معصوم مجالس سوگواری برپا می‏کرد. حاج آقا باقر گلپایگانی می‏گوید: «یکی از روزهای دهه اول محرم بود که یکی از خطیبان بر روی منبر مصیبت می‏خواند و اشک از چشمان آیت اللّه‏ گلپایگانی جاری بود. پس از پایان جلسه، خواستم قطره چشمی را که در ساعت مقرر باید در چشم ایشان می‏چکاندم، بریزم. ولی فرمودند: گرچه من به طهارت همه داروها قائل هستم، اما نمی‏خواهم اشک چشمانم با چیز دیگری مخلوط شود».

راز آن پارچه سبز

فرزند فیلسوف بزرگ معاصر، علامه محمد تقی جعفری رحمت ‏الله علیهمی‏گوید: «پدرم سه ساعت پیش از رحلت، با اشاره از من چیزی درخواست می‏کرد، ولی من متوجه درخواست او نمی‏شدم. سرانجام پس از حدود 2 ساعت، منظور پدر را فهمیدم. ایشان پلاکی داشت که نام خدا و امامان روی آن حک شده بود و دور آن پارچه سبزی پیچیده شده بود. این پارچه را یکی از دوستانش از کربلا آورده بود. منظور پدر همان پارچه سبز بود. من به سرعت به محلی که آن پارچه سبز بود رفتم. زمان رفت و برگشت من یک ساعت به طول انجامید. همین که وارد بیمارستان شدم، پرستار خبر رحلت پدر را داد. پارچه سفید روی استاد را کنار زدم و در حالی که به شدت متأثر بودم و می‏گریستم و خود را به خاطر دیر رسیدن سرزنش می‏کردم، پارچه سبز را روی صورت استاد گذاشتم. دیدم ایشان چشم‏هایش را باز کرد و لبخند زد و سپس آنها را بست».

راه کمال از منظر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه)

توسل به حضرت ابا عبداللّه‏ الحسین علیه‏السلام یکی از راه‏های سلوک معنوی است و حضرت به آرزومندان راه خدا عنایتی خاص دارد. فیلسوف بزرگ و مفسر قرآن، علامه طباطبایی، یکی از راه‏های پیشرفت در مسیر سلوک به سوی خدا را توسل به امام حسین علیه‏السلام می‏دانند. یکی از شاگردان علامه می‏گوید: «شنیدم وقتی که علامه در عتبات عالیات بودند، به توسل و اشک بر امام حسین علیه‏السلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقی خود به نقل از اساتیدشان می‏فرمودند: هیچ کس به هیچ مرتبه‏ای از معنویت نرسید و گشایش و فتح‏بابی [از ابواب معارف] نکرد، مگر در حرم مطهر امام حسین علیه‏السلام یا در توسل به آن حضرت».

شفاعت کتیبه‏

آستان مقدس امام حسین علیه‏السلام و محفل سوگواری آن حضرت، تنها مکانی است که همه، بدون توجه به رتبه و شخصیت، سر خضوع فرود می‏آورند و اشک می‏ریزند. عالمان و دانشمندان، چون به مقام آن حضرت آشنایی عمیق‏تری دارند، بیشتر فروتنی می‏کنند. آورده‏اند، با اینکه حضور مفسر بزرگ علامه طباطبایی در هر مجلسی به آن عظمت می‏بخشید، ولی ایشان در سوگواری برای سالار شهیدان، امام حسین علیه‏السلام همچون مردم عادی شرکت می‏کرد و عقیده‏اش به اندازه‏ای بود که می‏گفت: «این کتیبه‏های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده‏اند، ما را شفاعت می‏کنند».

موفقیت، مرهون محبت و اشک

توسل به امام حسین علیه‏السلام و شرکت در مجالس عزاداری، مایه پیشرفت علمی و کسب موفقیت‏های عالی است. یکی از شاگردان علامه طباطبایی می‏گوید: «علامه طباطبایی در بیشتر مجالس روضه و مرثیه‏های روز جمعه شرکت می‏کرد و گاه چنان از شنیدن مصایب کربلا و امامان منقلب می‏شد که زار زار می‏گریست و تمام بدنش می‏لرزید. بی‏گمان بسیاری از موفقیت‏های او مولود همین خصلت بود. دلباختگی و شیفتگی وی به خاندان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تا حدی بود که وقتی مجالس مصیبت برپا می‏شد، کتاب و تحقیق و علم را به کناری می‏نهاد».
می‏گویند: «علامه طباطبایی در هیچ روزی از ایام سال، درس و بحث خود را تعطیل نمی‏کرد مگر در روز عاشورا که کارهای علمی خود را ترک می‏کرد». ایشان در ایام محرم و صفر به خواندن زیارت عاشورا اهتمام داشتند و بر آن تأکید می‏کردند.

پیاده تا کربلا

مهم‏ترین ویژگی علامه امینی، نویسنده توانای کتاب گران‏سنگ الغدیر را باید عشق و محبت کامل وی به خاندان عصمت و طهارت دانست؛ چنان‏که هنوز صدای گریه‏ها و توسل ایشان در حرم امیرالمؤمنین، طنین‏انداز است. او به امامان معصوم بسیار متوسل می‏شد و هیچ‏گاه زیارت عتبات عالیات را ترک نمی‏کرد. هنگام ورود به حرم امامان علیهم‏السلام با صدای بلند می‏گریست؛ به گونه‏ای که گریه‏ها و ناله‏هایش در رثای اهل بیت، همگان را دگرگون می‏کرد. می‏گویند: «در ایام عاشورا و فاطمیه حالش متغیر می‏شد و با صدای بلند می‏گریست. زیارت کربلا را در شب‏های جمعه ترک نمی‏کرد. گاه مسافت 78 کیلومتری نجف ـ کربلا را به همراه دوستانش در مدت سه روز یا بیش‏تر با پای پیاده می‏پیمود و در طول راه، مردم روستاهای اطراف را ارشاد می‏کرد».

خونی با رنگ خدایی

انس و الفت با تربت شهید کربلا، احیاگر حماسه‏های عاشوراست. علامه امینی می‏گوید: «آیا بهتر نیست، محل سجود از خاک و تربتی باشد که در آن، چشمه‏های خونی جوشیده است که رنگ خدایی داشته است؟ تربتی آمیخته با خون کسی که خداوند، او را پاک قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شمرده؛ خاکی که با خون سرور جوانان بهشت و ودیعه محبوب پیامبر و خدا عجین گشته است».


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود. ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهی گریه کنی، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر ابی عبدالله گریه کن! برای اینکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهیدان را مظلومانه شهید کردند..
ایام متعلق به این خاندان و عرض ادب کردن به اینها برای خود ما فضیلت است. چون گریه کردن ما را مسلح می کند. شما در دعای کمیل می خوانید که گریه سلاح مؤمن است، اسلحه مؤمن است. اگر کسی اهل جهاد بود، خواست مبارزه کند، با دست خالی که نمی تواند بجنگد. اگر خواست با دشمن بجنگد، سلاح او تفنگ است، گلوله است و... اگر هم خواست با غرور و منیت و خودخواهی و نفس اماره بجنگد، این در دعای کمیل آمده است:و سلاحه البکاء (1).
این گریه خالصانه به درگاه خدای سبحان، آدم را مسلح می کند. یعنی آدم را از غرور، از تعدی، از ظلم و از خودبینی نجات می دهد، از احسن اثاثاً و رءیا (2) نجات می دهد، ازطمع نجات می دهد. حالا گریه خاضعانه در عبادت و غیرعبادت یک اثر دارد، گریه برای سالار شهیدان یک اثر دارد. این گریه ما را به ولایت نزدیک می کند، به امامت نزدیک می کند، به علاقه به آنها نزدیک می کند... انسان اهل گریه، رقیق القلب است؛ قسیّ القلب نیست. این که گفتند به مجالس حسین بن علی شرکت کنید؛ برای اینکه جامعه، بهترین راه زندگی اش همین است. آنهائی که با این معارف رابطه ای ندارند، بالاخره همیشه در زحمت اند. درباره خود سیدالشهداء، حسین بن علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) گفتند: انبیای الهی گریه کردند، وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) گریه کرد. فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب (علیهما آلاف التحیّه و الثناء) گریه کردند...
خیمه ها را علم کنید!وجود مبارک ابی عبدالله گفت: اینجا کجاست؟ اسامی این سرزمین را گفتند؛ نینوا و غاضریّه و امثال ذلک را گفتند، بعد گفتند: کربلاست، که حضرت فرمود: اینجا باید بارانداز کنیم. هاهنا مناخ رکابنا، هاهنا مذبح اطفال نا، هاهنا مقتل رجال نا (3). اینجاست؛ بچه هایمان را ذبح می کنند، مردانمان را می کشند، فرزندان ما را به اسارت می برند، همین جاست. این را وجود مبارک ابی عبدالله از امیرالمؤمنین و از آباء کرامش شنیده بود؛ بیست سال قبل از جریان کربلا، امیرالمؤمنین وقتی از جنگ صفین برمی گشت، به این سرزمین که رسید از اسب پیاده شد؛ خاک را گرفت، بو کرد، دو رکعت نماز خواند، بعد فرمود: هاهنا،هاهنا. همین جاست، همین جاست... به حضرت عرض کردند: چی اینجاست؟ فرمود: هاهنا مصارع عشاق (4). اینجا عاشقانی می آرمند.
حسین بن علی هم که دوم محرم وارد شد، فرمود: هاهنا، هاهنا. همین جاست، همین جاست. اینجا شهید می شوند، اینجا ذبح می شوند. اینجا سر می برند، اینجا اسیر می گیرند. اینجاست! فرمود: پیاده شوید! پیاده شدند؛ وقتی خواستند خیمه ها را علم بکنند، حضرت دستور داد خیام زن و بچه در وسط باشد. خیام بنی هاشم که محرم اند، اطراف خیام زن و بچه باشد؛ خیام اصحاب که به منزله پاسدار و نگهبانان اینها هستند، اطراف خیام بنی هاشم باشد؛ که با نامحرم ها هیچ رابطه ای نداشته باشند. این صحنه در روز دوم محرم، اتفاق افتاد.شب عاشورا که شد، عصر تاسوعا فرمود: همین نقشه و همین سامانه باشد، منتها اینها را جمع تر کنید. این طنابها را به هم محکم گره بزنید؛ خیام بچه ها در وسط، خیام بنی هاشم اطراف، خیام اصحاب اطراف؛ اما فاصله کمتر، این طنابها به هم گره بخورد، که در این تاخت و تازها این خیمه ها نیافتد. اطراف خیام را گودال بکنید- این چون جائی که نهر روان دائمی است، اطرافش نی روئیده می شود- فرمود: این نی ها را بیاورید، در این گودالها بریزید، آتش بزنید که فردا از پشت خیام کسی حمله نکند! این دستور را در شب عاشورا داد. فقط یک طرف جلوی خیام باز بود که این رزمنده ها به میدان می رفتند، و اجسادشان را هم از همین راه به خیمه دار الحرب می آوردند. بقیه راهها بسته بود؛ یعنی پشت اش گودال آتش بود... همین بود که وقتی عصر عاشورا به خیام حمله کردند، به زین العابدین (سلام الله علیه) گفتند: اینها دارند می آیند، بچه ها چه کنند؟ فرمود: فرار کنند، کسی در خیمه نباشد؛ عرض کرد: راه نیست!! اینها از چه راه فرار کنند؟! تنها راهی که این خیام با میدان دارد، همین راه روبروست. اطرافش گودالی بودکه آتش زدند که مبادا دشمن ها از پشت سر حمله کنند...

حکمت عاطفه نبوی

مکرر نقل کردند که وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله در حالات گوناگون گاهی لبان مطهر ابی عبدالله را می بوسید، گاهی زیر گلوی حضرت را می بوسید. گاهی دکمه های ابی عبدالله را باز می کرد، از زیر گلو تا سینه را مکرر می بوسید. مردم نمی فهمیدند برای چه وجود مبارک پیغمبر این کارها را می کند! و با سایر بچه ها اینطور عطوفانه رفتار نمی کرد...یک وقتی خون چشمان مطهر ابی عبدالله را گرفت و دید سینه مطهرش سنگین شده؛ فرمود: کیستی؟ جای بلندی نشسته ای! این جائی که تو الان پا گذاشتی، مکرر پیغمبر بوسید... آن روز فهمیدند چرا وجود مبارک پیغمبر اینقدر لبان حسین را می بوسید، گلوی حسین را می بوسید، سینه حسین را می بوسید. آن نقاط یا جای تیر شد یا جای سنگ یا جای نشستن شمر؛ والشّ مر جال س علی صدره (5)...

پی نوشت :

¤ تلفیقی از سخنرانی آیت الله جوادی آملی، حسینیه هدایت آمل 11 بهمن 4831 و سخنرانی در حسینیه ارشاد آمل روزهای اول و دوم بهمن 5831.
(1) مفاتیح الجنان. دعای کمیل
(2) مریم.47
(3) بحارالأنوار.ج44.ص383
(4) بحارالأنوار.ج14.ص 592
(5) بحارالأنوار.ج89.ص 223


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

گریه امام حسین

1- سیاهپوشی :
از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) وائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .
2- تسلیت گویی :
اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد. (سفینةالبحار، ج2، ص188 )
* این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.
* امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد . (مستدرک الوسایل،ج2،ص216)
3- تعطیلی کار در روز عاشورا :
امام صادق (علیه السلام ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.
(امالی شیخ صدوق ، ص129)
4- زیارت و زیارت خوانی :
علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم .
امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .
پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام ) را از روزی که شهید شده است .(مصباح المتهجد ، ص714)
[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام ، زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]
5 - تباکی و گریستن :
در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود.(مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)
6- برگزاری مجالس عزاداری :
امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد. (وسایل الشیعه، ج10، ص235)
7 – نماز جماعت ظهر عاشورا :
سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام
می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .
1 تا 7 – سوگنامه عاشورا ، ص 80- 67
8 - باید مقدارى از لذائذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتّى خوابیدن و گفتن بدست مى‏آید ترک نموده ( مگر آن که لازم باشد ) و دیدار با برادران دینى را ترک کرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد.و مانند کسى باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است‏ .
* امام صادق (علیه السلام) :
در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند.(میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783) [ یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. ]
9- رعایت اخلاص:
عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى کنیم این کارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نیز صادق باشیم. زیرا کار کوچکى که با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از کارهاى زیادى است که خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. و این مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان فهمیده مى‏شود ، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یک توبه حضرت آدم علیه السّلام باعث بخشش خطا و برگزیدن او شد.
در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشد که ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت او وارد نشود.
10- در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى ...اصلاح حال و پذیرش عزادارى را [ از خداوند] خواسته و از کوتاهى خود معذرت بخواهد. 8 تا10 – ترجمه المراقبات ، ص53 – 47


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 7:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
   1   2   3      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????