عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

محرم صفر امام حسین ابوالفضل عباس عاشورا کربلا بدون سانسور +18 فیلتر شکن هات

مقدمه

قیام قیامت آسا و حادثه ی حماسه آفرین کربلا از جامعیت و کمالی برخوردار است که آن را جهانی و جاودانه ساخته است و فراتر از زمان، زبان و زمین « بر عقل و دل» آدمیان القا و ابلاغ نموده است؛ چه اینکه از سرچشمه ی زلال الهی- انسانی، توحیدی و عدالت محورانه نشأت گرفته است و با فطرت انسان و سرشت او گره خورده است؛ چنان که در جریان « خلافت الهی» از آدم ابوالبشر علیه السلام براساس : « فتلقی آدم من ربه کلمات»(1)؛ ظهور یافت و در این سیر خلقت و خلافت « نوع انسان» با امام حسین علیه السلام عجین شد؛ زیرا چه مقصود از کلمات « اسمای الهی» باشد « و علّم آدم الاسماء کلها»(2)؛ و چه اسمای قدسی و نوری پنج تن آل عبا(3) همه ناظر بر موقعیت حسین بن علی علیه السلام در هندسه ی هستی و حدوث و بقای عالم وجود و « علت غایی» آفرینش است؛ آنچنان که علامه جوادی آملی فرمودند:« مراد از کلمات چیزی جز اسمایی که به آدم علیه السلام تعلیم شد، نبود؛ یعنی کلمات تلقی شده، ظاهراً جزء همان اسماء بود...»(4).
امام حسین علیه السلام از رهگذر اینکه مظهر اسماء جمال و جلال است، آینه دار طلعت دلبر و دلدار و از کلمات وجودی و تامه ی الهیه است؛(5) چه اینکه در جریان آفرینش، نقش آفرین و دارای موقعیت راهبردی است و از منظر تاریخ و جغرافیای فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی یا تاریخ به عنوان ظرف زمان و به عنوان ظرف « معرفتی» و جغرافیای اسلامی- انسانی و اطلس معارف و آموزه های ناب اسلامی و بر مبنای حدیث نبوی« حسین منی و انا من حسین»(6)، امام حسین علیه السلام در بقاء و استمرار اسلام اصیل و ابدیت و جاودانگی تفکر ناب دینی و اندیشه ی زلال اسلامی نقش محوری و برجسته داشته اند؛ به گونه ای که برخی از متفکران، اسلام را «محمدی (ص)الحدوث و حسین البقاء» دانسته و « انا من حسین» در آموزه ی نبوی را به همین نکته ی بسیار لطیف و عمیق تفسیر کرده اند؛ زیرا در قیام کربلا و « نهضت عاشورا» که حلقه ی وصل بعثت، غدیر و ظهور امام مهدی(عج) است(7)، دو جنبه ی « اثبات و سلب» در احیای اسلام ناب و اصلاح اندیشه ی مسلمین نسبت به اسلام، نبوت و امامت و بعثت و ولایت ظهور یافت:

الف) نفی و نقد آنچه به نام اسلام مطرح بود؛

ب) اثبات و احیای آنچه از اسلام به نسیان و فراموشی سپرده شده بود؛ چه اینکه در خطبه ها و نامه های امام حسین علیه السلام چنین جنبش و جهشی، نیز احیای سنّت اصیل اسلامی( ایجابی- آرایشی) و اماته و میراندن بدعت ها ( سلبی- پیرایشی) کاملاً مشهود است و از رازهای قیام کربلا و فلسفه های نهضت حسینی به شمار می رود که فرمود:«... انا خرجت طلب الاصلاح فی امة جدی...»(8) یا « فان السنّه قد امیت و انّ البدعة قد احییت»(9)؛ پس تاریخ و جغرافیای طبیعی و معرفتی « اسلام ناب» وابسته و همبسته به نهضت حسینی است و نگاه ژرف و آگاهانه به چنین قیام جاودانه ای یک ضرورت علمی، عقلی و تاریخی است و بایسته و شایسته است که اصحاب فکر و ارباب اندیشه از منظرهای گوناگون و با رهیافت های معرفت شناختی، ارزشی شناسی، جامعه شناختی و فلسفه ی تاریخی و ... به این قیام توجه نمایند و نقش « انسان کامل» را در احیا و ابقای « اسلام کامل» یا تأثیر بنیادین عنصر امامت و ولایت را در خلوص، توانمندی و کارآمدی توحید و عدالت به عنوان دو مؤلفه ی محوری اسلام ناب محمدی (ص) درک و دریافت نمایند و از دل حادثه ی عظیم عاشورا، دانش و ارزش، جهان بینی و ایدئولوژی، حکمت علمی و عملی، سلوک و سیاست، جهاد و اجتهاد، عقلانیت و معنویت، معرفت و شریعت و تربیت و عدالت ناب اسلامی را استنباط نمایند تا کمال و جامعیت اسلام ناب در جوهره ی قیام حسینی تجلّی گردد که چنین قیامی تنها یک حادثه و پدیده ی تاریخی در یک ظرف زمان و مکانی و نقطه جغرافیایی خاص نبود، بلکه « کربلا» همه ی هستی و هسته ی فرهنگ و تمدن پویا و پایای اسلامی است و اگر « قیام عاشورا» بدون تحریف، انحراف، ارتجاع فکری، التقاط اندیشی، تحجر و جمودگرایی، عوام اندیشی و سطحی نگری، واپس گرایی و ... و با تعمّق و ژرف نگری، درست اندیشی و توجه همه جانبه و به انگیزه ها، اهداف، ریشه های پیدایش و گسترش و مسائل و مصائب، چهره های حماسی و تراژیک و صفحه های سفید و سیاه و ضیاء و ظلمت مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، به یقین هماره الگوی فراگیر و اسوه ی حسنه ای برای همه ی آزادگان و آزادی خواهان و طالبان معرفت و معنویت و تربیت و عدالت خواهد شد و « گفتمان عاشورایی» فرا زمانی، فرا زمینی و فرا زبانی می تواند نقش احیاگرانه و اصلاح طلبانه در حیات انسانی داشته باشد و فرمول « کل ارض کربلا، کل شهر محرم و کل یوم عاشورا» را فرمول« انسانیت و تکامل» علم و عقلانیت، ایدئولوژی و تکنولوژی و تعالی و توسعه و الگوی عدالت فکری، اخلاقی و عملی و قسط فردی و اجتماعی قرار دهد و شاید یکی از رازهای ذکر امام حسین علیه السلام از سوی همه ی پیامبران الهی و یادسپاری امامان معصوم علیه السلام در همین نکته نهفته باشد که قیام کربلا، سنت و مکانیسم تحول و تکامل و گفتمان تفکر اصیل دینی و اخلاق ناب اسلامی و دکترین مدیریت و حکومت مبتنی بر « عدالت اجتماعی» است و انسان منهای عاشورا انسان منهای انسانیت و حریت و عدالت است؛ لذا در نوشتار حاضر به یکی از وجوه قیام کربلا که « راز ماندگاری» و « اسرار جاودانگی» و « فلسفه ابدیت» پایانی و مانایی آن است، با رویکردهای تاریخی، کلامی، فلسفی، عرفانی و اجتماعی می پردازیم و البته به صورت مجمل و فهرست وار به رازها و اسرار ماندگاری و گسترش امواج نهضت کربلا در دو بخش نظری- علمی و عملی- عینی اشاراتی خواهد شد و به همین دلیل با مقدمه حاضر در دو جنبه یاد شده، بحث را به پیش می بریم و نتیجه گیری می کنیم:
1. راز مانایی و گسترش امواج قیام کربلا از جنبه ی نظری- معرفتی؛
2. اسرار جاودانگی نهضت عاشورا از حیث عملی- عینی؛
3. نتیجه گیری.

1. عوامل مانایی و پایانی نظری- علمی

ناگفته نماند که تحلیل ماهوی قیام کربلا و بررسی عقلانی- واقعی چرایی و چگونگی نهضت عاشورا ما را به سوی عوامل علمی و نظری ماندگاری قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام رهنمون می کند که به برخی از آنها در ادامه اشاره می کنیم.

1-1. توحید بودن قیام کربلا

امام حسین علیه السلام انسان کامل و مظهر ولایت مطلقه و تجلّی توحید علمی و عینی است که دعای عرفه آن امام همام آکنده از « معرفة الله» و توحید الهی داشتن و « عبدالله» بودن اوست و حادثه ی کربلا ظهور عینی انگیزه، اندیشه، بینش و گرایش توحیدی آن امام علیه السلام می باشد؛ یعنی امام علیه السلام برای خدا، در راه خدا و به یاد خدا قیام کرد و از آغاز تا انجام و بدأ تا ختم نهضت، شعار و عمل او حکایت از توحید داشت که جمله ی « لا معبود سواک»(10) پس از شیر خوردن و از روی اسب به زمین افتادنش در میدان جهاد و شهادت و یا قبل از آن، در دل کارزار، نماز عاشقانه و موحّدانه را برپا داشتن و از « الله اکبر» و « بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله»(11) سخن گفتن، اوج توحید معرفتی و معرفت توحیدی امام علیه السلام و خلوص تمام در برابر معبود است و از « رضی الله رضانا اهل البیت»(12) حرف زدن نیز از توحید و عبودیت حکایت می نماید؛ بنابراین نهضتی که دارای « روح توحیدی» است، ماندگار و پایاست و هرگز، مردن، زوال و فروپاشی در آن راه ندارد؛ لذا توحیدی بودن نهضت از رازهای ماندگاری است.

2-1. قیام کربلا قرآنی بود( قرآنی بودن قیام کربلا)

اباعبدالله الحسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان کوفه نوشتند:« انا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیه»(13)؛ یعنی ایشان فلسفه و راز قیام خویش را دعوت به قرآن و سنت نبوی (ص)اعلام می نمایند و چون قرآن کتاب جاودانه و ابدی خدای سبحان است و قیام کربلا نیز دارای روح و صبغه ی قرآنی است، از ابدیت برخوردار است؛ چنان که خدای سبحان در باب قرآن فرمود:« انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون».
خداوند متعال نهضت کربلا را همچون تعبیر این آیه، ابدی و جاودانه ساخت؛ علاوه بر اینکه امام علیه السلام، عدل و عینیت قرآن کریم است و « قرآن ناطق» که در صراط احیای « قرآن صامت»، جهاد و ایثار می نماید و از جان پاک و نورانی اش برای صیانت از قرآن و ارزش های قرآنی می گذرد، می فرماید:« فلعمر ما الامام الا العامل بالکتاب...»(14)؛ لذا امام علیه السلام برای تحقق اندیشه و بینش قرآن و دانش و گرایش قرآن در همه ساحت های فردی- اجتماعی، تربیتی- اخلاقی و سیاسی- اقتصادی مجاهده می کند و « خون دلش» را هدیه ی دوست می نماید و به لقاء ربّ چشم می دوزد تا قرآن زنده بماند؛ چنان که فرمود:« فمن کان باذلاً مهجته موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله»(15) و چنین نهضت با چنان رویکردی که « قرآن محض» باشد، به یقین دارای ویژگی ابدیت و بقامندی است... .

پی نوشت ها :

1. بقره: 37.
2. بقره: 31.
3. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 1، صص 133-134 و 147-148.
4. تفسیر تسنیم؛ ج 3، ص 430.
5. ر.ک: تفسیر صافی؛ ج 1، ص 106. تفسیر تسنیم؛ ج 3، صص 430-437 و تفسیر نمونه؛ ج 1، صص 197-199.
6. اسدالغایه؛ ج 2، ص 20 و بان سعد؛ ترجمة الامام الحسین علیه السلام؛ ص 137.
7. ر.ک: محمدرضا حکیمی؛ قیام جاودانه؛ ص 81-82.
8. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329 و مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی؛ ج 2، ص 89.
9. بحارالانوار؛ ج 44، ص 340.
10. مقتل مقرم؛ ص 357.
11. بحارالانوار؛ ج 45، ص 53.
12. همان؛ ص 367.
13. بحارالانوار؛ ج 44، ص 340.
14. ارشاد مفید؛ ص 204.
15. اللهوف؛ ص 26.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:59 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

3-1. حاکمیت بینش قوی و بصیرت نافذ در قیام کربلا

امام حسین علیه السلام با درک عمیق فضای فرهنگی- سیاسی و اجتماعی عصر خویش و درد دین و دینداری و فهم موقعیت امویان در نابودی ارزش های اسلامی و به فروپاشی کشاندن جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی در نقاب اسلام و پرده ی خلافت اسلامی و غفلت و جهالت مردم و عدم مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری خواصّ جامعه در یک حرکت هدفدارانه، روشمند، منقطی و وظیفه شناسانه « قیامی» را علیه حکومت جور و جبر، انحراف و ارتجاع، فساد و تباهی آغاز کرد تا درس ها و عبرت هایی را به همه تاریخ نشان دهد و راه دینداری توأم با دانایی و درک و درد دینی را با جهاد، عشق، شور و شیدایی، ایثار و نثار، خون دل خوردن و خون دادن بازنماید و بصیرت و صبر، شکیبایی و شکر، شیدایی و شرح صدر، شناخت و شکوفایی و شور و شعور را توأمان در قیام کربلا نشانه رفته و نشان دهد و آیینه ای در کربلا نشاند که همه ی انسان ها در طول تاریخ، خویش را در آن دیده و نقد و تأویل نمایند... چون امام حسین علیه السلام می دانست چرا و چگونه، با چه هدف و سرانجامی قیام می کند. او آن روز که پس از پیشنهاد بیعت با « یزید»( آن جرثومه فساد فکری و فعلی و نمونه انحراف عقیدتی و انحطاط اخلاقی) فرمود:« و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة براع مثل یزید»(1)، کاملاً آگاه بود که چه می کند و چه حوادث تلخی در پیش روی اوست؛ یا با درک و از سر سوز دل فریاد زد که « انی لا اری الموت الا السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الا برما»(2): من مردن را برای خودم سعادت و زندگی با ستمگران را موجب ملامت می بینم؛ همچنین فرمود:« الا و ان الداعی ابن الداعی قد رکز بین الثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة»(3).
حضرت علیه السلام به شرایط و اوضاع و احوال کاملاً وقوف داشت و تمام خطبه ها، نامه ها، مذکرات و مناظرات امام علیه السلام شاهد بصیرت نافذ و درک فراگیر او در قیامی که به وجود آورده است، می باشد؛ و نهضتی که از سر آگاهی و بینش ژرف صورت بگیرد و هدف های الهی و انگیزه های مقدس داشته باشد، در همه ی اعصار و امصار کارآمد و ماندگار خواهد بود.
امام علیه السلام حتی در خصوص اهل البیت علیه السلام فرمود:« استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیک بانواع البلاء»(4) که به تعبیر استاد شهید مطهری:« از اینها معلوم می شود که امام حسین علیه السلام، توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیداری مردم می شود...»(5)

4-1. جامعیت قیام کربلا

نهضت حسینی از جامعیت ویژه ای برخوردار بود. استاد مطهری در این زمینه می فرمایند:« وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم، باید نگاهی هم به نهضت حسینی بکنیم. می بینیم امام حسین علیه السلام کلیات اسلام را در کربلا به مرحله ی عمل آورده، مجسم کرده است؛ ولی تجسّم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح. انسان وقتی در حادثه ی کربلا تأمل می کند، اموری را می بیند که دچار حیرت می شود و می گوید اینها نمی تواند تصادفی باشد و سرّ اینکه ائمه ی اطهار علیه السلام این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تأکید کرده و نگذاشته اند حادثه ی کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است. نگذارید این اسلام مجسم فراموش شود.»(6)
جامعیت قیام کربلا هم از جهت فرهنگی- معرفتی است؛ زیرا همه ی ابعاد عقیدتی، اخلاقی و احکام عملی اسلام در مواضع گونه گون ظهور داشت و هم دارای محتوا و پیام تربیتی همه جانبه و عدالت خواهی و عدالت گستری فراگیر بود و هم از حیث اجتماعی و طبقات جامعه، زن، مرد، کوچک، بزرگ، نوجوان، جوان، سفیدپوست، سیاه پوست و... در آن حضور داشتند و مسئله ی « وظیفه گرایی» و « تکلیف شناسی» در آن اصل بود؛ مظهر انسانیت بود و اسلامیت، جلوه ی توحید بود و عدالت، ظهور آگاهی و آزادی، نمایش اجتهاد و جهاد با مال و جان و ... و از سوی دیگر، ابعاد حماسی و غم انگیز، نمایش فضایل و ارزش های اخلاقی، عرفانی، نماد هم گرایی، خرد گرایی و خرابات نشینی و سمبل عقل و عشق توأمان در افقی والا و برین نیز بود؛ یعنی از چنان جامعیتی برخوردار است که مورخ متکلم، عالم اخلاق، حکیم، عارف، محدث و فقیه، مفسر و مدیر و همه و همه می توانند از منظرهای خویش و رویکردهای تکثر به آن بنگرند و آن را تفسیر نمایند و جامعیت و فراگیری نهضت کربلا را برای همه و همیشه زنده نگه دارند؛ چه اینکه این نهضت هرگز سرد و ملالت زا و بی خاصیت نمی شود، بلکه با طراوت و بالنده، پویا و پایا حضور و ظهور دارد و شاید یکی از معانی حدیث:« ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین»(7) همین باشد که قیام کربلا از جامعیت و کمال، فطرت پذیری و عقلانیت ویژه ای برخوردار است و عقل و عاطفه، احساس و اشراق و ادراک را نیز اشباع می نماید و همه تشنگان معرفت و حریت و حقیقت و عدالت را سیراب می نماید؛ چه اینکه قرائتی علمی و عملی از اسلام ناب و منطق محمدی (ص)است.

5-1. حق و حقیقت محوری

قیام کربلا از حقانیت ویژه ای برخوردار بود و چون ضیائی در ظلمت فکری و اخلاقی و نوری در تاریکی عقاید و اعمال، درخشیدن گرفت و دل های مرده را زنده و چشم های خفته را بیدار و عقل های از کار افتاده را فعال ساخت و حسین علیه السلام که مظهر حقّ محض بود، در حاکمیت باطل جوشید و خروشید و از عدم عمل به حق و رواج باطل سخن گفت و علیه این جریان نقابدار و منافقانه مبارزه کرد تا خط نفاق و کیفر نقابدار را با افشاگری نظری و عملی رسوا سازد و اسلام بدلی و یزیدی را مهجور و منزوی و اسلام اصیل و حسینی را شاهد بازار کند که فرمود:« الا ترون ان الحق لا یعمل و ان الباطل لا یتناهی عنه»(8). حضرت روش و سیره ی قیام و نهضتش را روش و سیره نبوی و علوی معرفی کرد و فرمود:« اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب علیه السلام...»(9)
تا فاصله ی نیم قرنی که از سال یازدهم تا شصت و یکم هجرت ایجاد شد و هزاران انحراف، تحریف و تزویر در ترور معنایی- معرفتی و عملی- رفتاری اسلام توسط امویان ایجاد شد، در یک حرکت حق شناسانه و حق مدارانه از بین برود و معرفت اصیل اسلامی و معنویت حقیقی از دست رفته، بازشناسی و بازتابی گردد که امام حسین علیه السلام خود فرمودند:« اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لزی المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک»(10) تا انگیزه ی مبارزه و جهاد را« حقیقت» قرار دهد نه منفعت؛ « دین» را هدف نماید نه دنیا؛ ارزش های الهی- توحیدی مقصد باشد نه شخص و نان و نام.
همچنین نشانه های دین خدا حاکم و اصلاح اجتماعی صورت گیرد نه قدرت طلبی و شهرت جویی و ...؛ چنان که در بخشی دیگر امام حسین علیه السلام فرمود:« و بذل مهجته فیک لیتنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»(11)؛ یعنی قیام کربلا برای نجات و رهایی بشریت از بردگی های فکری- عقیدتی و اجتماعی و آزادگی از چنگال عفریت جهل و ضلالت و هیولای ظلم و ظلمت و سایه ی شوم زلّت و ذلّت بود و نهضتی که خداپرستی را به جای خودپرستی، معرفت به جای جهالت، عزت به جای ذلت و نور به جای ظلمت قرار دهد، پایدار و جاودانه خواهد بود؛ پس قیام کربلا رستاخیزی در عقیده، اخلاق و اعمال و انقلابی در دل و دیده ها ایجاد کرد و در حقیقت بار دیگر « بعثت» و « غدیر»، یعنی نبوت و امامت را زنده کرد و اسلام ناب را بیمه ساخت و با گره خوردن به حق و حقیقت ماندنی و ابدی شد... .

6-1. عدالت خواهی و عدالت گستری

یکی از عوامل ماندگاری قیام کربلا، روح عدالت خواهانه و عدالت گسترانه ی آن بود؛ چه اینکه امام علیه السلام در یک تحلیل جامع و بینش دقیق اسلامی و جامعه شناسی همه جانبه، به این نتیجه رسیدند که پیام عملی و اجتماعی اسلام، یعنی « عدالت اجتماعی» در معرض نابودی و تهدید جدی است و مدیریت دینی و حکومت اسلامی عدالت اجتماعی را به دلیل تکاثر طلبی، نژادپرستی، شهوت رانی و انحراف اخلاقی، ارتجاع به جاهلیت فکری- رفتاری قبل از اسلام و ... نه تنها از دست داده، بلکه یک گوهر فراموش شده تلقی کرده است و « عدالت اسلامی» از حیث مفهوم و مصداق تحریف و ترور شده است؛ لذا جهادی با هدف تحقق عدالت فکری، اخلاقی و اجتماعی را شروع کردند و با مظاهر ظلم و استبداد، تبعیض و شکاف طبقاتی مبارزه کردند؛ پس قیام کربلا در برابر ارزش های تغییریافته، عدالت فراموش شده، سیستمی نهادینه شدن فساد، فقر و تبعیض، شیوع رذایل اخلاقی، فقدان معنویت و عدالت خواهی، زنده شدن معیارهای جاهلی، نژادپرستی، تکاثرطلبی و اشرافیت و ... صورت گرفت.(12)

پی نوشت ها :

1. همان؛ ص 11.
2. بحارالانوار؛ ج 44، ص 381.
3. اللهوف؛ ص 47.
4. مقتل الحسین مقرم؛ ص 348.
5. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 17، ص 483.
6. همان؛ ص 382.
7. بحارالانوار؛ ج 43، ص 272 و مستدرک؛ ج 10، ص 378.
8. همان.
9. بحارالانوار؛ ج 44، ص 321.
10. محمدصادق نجمی؛ خطبه ی امام حسین علیه السلام در منی؛ ص 63.
11. تحف العقول؛ ص 168 و بحارالانوار؛ ج 100، ص 79.
12. ر.ک به: بحارالانوار؛ ج 44، ص 381 و ج 100، ص 79. نیز: موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام؛ ص 349-404.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:58 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

2. علل عملی- عینی مانایی قیام کربلا

اگرچه برخی از علل و ریشه های نظری- علمی، صبغه و سیاق عملی- عینی نیز داشته اند، اما بیشتر در چهارچوب و کانون علمی- معرفتی قرار می گیرند. در این قسمت به برخی از علل و ریشه های عملی- عینی ابدیت و جاودانه شدن قیام عاشورا اشاراتی مجمل خواهیم داشت.

1-2. تبیین فلسفه و حکمت قیام توسط خود امام علیه السلام

به یقین هیچ کس به اندازه ی خود امام علیه السلام نمی تواند هدف ها، انگیزه ها و فلسفه ی قیام خویش را توضیح دهد؛ چه اینکه امام علیه السلام حرکتی منطقی، هدفدار، روشمند و آگاهانه را شروع کردند؛ هدف هایی چون: احیا و زنده نگه داشتن اصول و ارزش های اصیل و حقیقی اسلام، اصلاح امت محمدی (ص)از حیث فکری- اخلاقی و اجتماعی.
زنده کردن سنّت نبوی و میراندن بدعت هایی که در طول نیم قرن وارد فضای فرهنگ و تمدن اسلامی شده است، برقراری عدالت اجتماعی، مبارزه با ظلم و ظالم و نظام سلطه که به دروغ بر اریکه ی قدرت اسلامی تکیه زده و خود را منافقانه جانشین پیامبر اسلام (ص)نامیده است و بیدارسازی جامعه به خصوص نسل جوان( یعنی هدف های فرهنگی، معنوی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... را بیان داشتند) از دیگر هدف های والای ایشان بود؛ چه اینکه این نکات در مجموعه سخنان امام علیه السلام در قالب خطبه ها، نامه ها، مذاکره ها، گفتمان های گوناگون منعکس شده است و این روشنگری که از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و تا عصر عاشورا ادامه داشت، ضامن ماندگاری نهضت کربلا و بیداری فزاینده جامعه ی اسلامی و بروز و ظهور قیام های مختلف شده است.

2-2. کلی، نوعی و انسانی بودن قیام کربلا

قیام امام حسین علیه السلام هرگز شخصی، قومی و نژادی نبوده است، بلکه صرفاً مکتبی، ارزش گرایانه و حقیقت جویانه بود و انقلابی درونی و برونی ایجاد کرد و نور و فروغی در دل تاریکی های عقیدتی- اخلاقی جامعه افروخت تا امید، حرکت و حرارت، شور و شعور و شیدایی ایجاد کند و بعثتی دوباره بیافریند.(1)

3-2.الهی بودن انگیزه ی قیام و هدف های نهضت

از جمله عوامل عملی و واقعی ماندگاری قیام کربلا همان خدایی بودن یا رنگ الهی داشتن قیام بود که در حد اعلی، روح نهضت حسینی را تشکیل می داد و هیچ انگیزه ی خودخواهانه، دنیاطلبانه، زراندوزانه و تزویرگرانه و زورمدارانه در آن دیده نمی شد؛ نهضتی خالص برای خدا و رضوان الهی بود؛ چنان که امام حسین علیه السلام از مبدأ تا پایان قیام خدا را در نظر گرفت و تنها تکلیف و مسئولیت الهی را مبنای حرکتش قرار داد و در فرجام قیام که به « شهادت» او منجر شد نیز سخن از « رضا بقضائک، تسلیماً لامرک، لا معبود سواک» سخن می گفت و همیشه و همه جا از توحید، حق، آزادی خواهی و حرّیت طلبی، عزّت و کرامت الهی- انسانی، عدالت، ارزش های اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر فریاد می زد و همه چیز خویش را در راه خدا و برای احیای مکتب اسلام و منطق « وحی» فدا نمود و تنها بندگی خدا، اطاعت از اوامر الهی و خلوص و صداقت همراه با صبر و حلم و بردباری در برابر مشکلات، مصائب و ملالت ها و ملامت ها می توانست « علل پیروزی حقیقی» و جاودانگی و قدسی بودن قیام حسینی قرار گیرد.

4-2. نقش امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب (س)و اهل بیت امام علیه السلام در مانایی و جاودانگی قیام کربلا

به یقین یکی از اسرار ماندگاری و فلسفه ی جاودانگی قیام کربلا نقش عملی امام چهارم علیه السلام و زینب(س) قهرمان کربلا و سخن پیامبر (ص)در عالم رؤیا به امام حسین علیه السلام است که فرمود:« ان الله شاء ان یراک قتیلاً و ان راهن سبابا»(2).
دو روی سکه ی قیام حسینی و دو چهره ی عاشورا نشان می دهد که یک چهره اش با « خون» و چهره ی دیگرش با « پیام» سرشته شد تا امام حسین علیه السلام به صورت بسیار حساب شده و با مکانیسم و روش منطقی و آینده نگرانه و آگاهی کامل اجتماعی قیام خویش را سامان دهی نماید تا زن و بچه های امام علیه السلام بتوانند نقش مهمی در رساندن پیام، اهداف، درس ها و عبرت های عاشورا به نسل های حاضر و غایب و حال و آینده داشته باشند که به قول استاد مطهری: « از عصر عاشورا زینب (س)تجلی می کند. از آن به بعد به او واگذار شده بود، رئیس فاضله اوست...»(3) و نوع رهبری صابرانه و بصیر از حضرت زینب (س)و خطبه های او در کوفه و شام، آن هم در شرایط بحرانی و بسیار دشوار و امامت ظاهری کاروان حسینی را به عهده گرفتن و از انسان کامل معصوم که امامت باطنی و حقیقی از آن اوست، یعنی امام سجاد علیه السلام، کاری است بسیار سخت و صعب که معرفتی همه جانبه، همتی بلند، بینشی عمیق و استقامت و پایداری شگرف و شگفت می طلبد و این همه در حضرت زینب(س) جمع بود و از سوی دیگر نقش امام سجاد علیه السلام و خطبه ی ایشان در کوفه و معرفی خود و خاندان پیامبراکرم(ص) و در شام و منبر بسیار معرفت بخش و حماسه آفرینش که کاخ ظلم و ضلالت را لرزاند و ماهیت یزید را افشا کرد و حقانیت امام حسین علیه السلام را اثبات و روشن ساخت تا خفتگان بیدار و دل های مرده زنده گردند و جنبش و جهشی ایجاد شود.(4)

5-2. توصیه های مؤکد و مکرر امامان معصوم علیه السلام بر زنده نگه داشتن قیام کربلا از طرق مختلف مشروع و معقول

این مسئله، یعنی توصیه های مکرر امامان معصوم علیه السلام بر زنده نگه داشتن قیام کربلا، از جمله عوامل مهمّ ماندگاری نهضت کربلاست؛ زیرا یکی از اسرار سفارش به خواندن « زیارت عاشورا»، برپایی مجالس و محافل حسینی علیه السلام و افشای تحلیلی- عقلانی مسلک و مکتب یزیدیان و امویان است؛ چه اینکه التزام عملی و متعبّدانه دوستداران اهل بیت علیه السلام و عاشقان مکتب عاشورا نسبت به زنده نگه داشتن محرم و صفر و یاد و نام امام حسین علیه السلام و کربلا نقش بسزایی در جاودانگی قیام کربلا داشته است.(5)

6-2. نقش امامزادگان در بقای نهضت حسینی

امامزادگان که در آفاق و اکناف بلاد اسلامی، هریک پخش شده اند و در هنگامه حیات، در حال قیام علیه کفر و ظلم نیز بودند و برای آگاهی بخشی و معرفت آموزی مسلمانان تلاش وافی داشتند، نقش برجسته ای در زنده نگه داشتن شور و شعور حسینی و جلوات و جذبات قیام کربلا ایفا کردند.

7-2. نقش عالمان دین و دانشمندان و فقیهان اسلامی و روحانیون در احیای آثار قیام کربلا نباید فراموش گردد.

عالمان دین در راستای تحلیل فلسفه ی قیام کربلا، تبیین شخصیت امام حسین علیه السلام و حادثه ی عاشورا و افشای ظلم و ستم های بیدادگران اموی و عباسی و ... و پاسداشت یاد و نام امامان و معارف و آموزه های اهل بیت علیه السلام نقش خطیری داشتند و در یادسپاری عقلی، عاطفی، عرفانی و سیاسی- اجتماعی نهضت عاشورا رسالت مهمّی را به انجام رساندند و در برابر تحریف ها و انحراف های فرهنگی- تاریخی و محو آثار قیام کربلا از سوی خلفای جور و جبر ایستادگی کردند و با آگاهی و بصیرت و صبر و مقاومت درس ها و عبرت های عاشورا را به نسل های مختلف رساندند.(6)

8-2. ماهیت عاشورا و هویت حقیقی قیام کربلا

یکی از عوامل ماندگاری نهضت کربلا ماهیت و چیستی انقلابی حماسه آفرین این قیام بود که دو عنصر « توحید و عدل» را شعار و جوهره ی خویش قرار داد و توانست سرچشمه نهضت های انقلابی- اجتماعی در طول تاریخ قرار گیرد: از قیام توّابین، زید بن علی و ... تا نهضت اسلامی ایران و حتی الهام بخش شدن برای نهضت های آزادی خواهانه جهان، مثل گاندی و ...(7)

پی نوشت ها :

1. ر.ک به: مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 17، صص 105-108 و 442-455.
2. بحارالانوار؛ ج 44، ص 364.
3. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 17، ص 406.
4. عبدالله جوادی آملی؛ حماسه و عرفان؛ ص 332-335.
5. ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ حماسه و عرفان؛ ص 310-316. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ ص 223-227 و مرتضی آقاتهرانی؛ یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام؛ ص 345-346.
6. ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ ص 241-252.
7. ر.ک: محمدرضا حکیمی؛ قیام جاودانه؛ ص 114-136 و هادی قطبی؛ بر ساحل عاشورا؛ ص 248-250.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:57 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

عوامل و ریشه های ماندگاری قیام کربلا در عصر حاضر

یکی از مسائل مهم در پایایی و مانایی قیام کربلا این است که بشناسیم و بیابیم که چه مؤلفه ای عامل خلوص، توانمندی و کارآمدی و ابدیت و جاودانگی نهضت کربلا در عصر جدید و در میان انسان معاصر و دنیای نوین خواهد شد.
به نظر می رسد غیر از احیای عوامل گذشته در یک نگاه کلی و کلان می توان عوامل ذیل را فهرست وار ذکر نمود:
1. تحلیل جامع و مانع یا منطقی از قیام کربلا، زمان و زمینه های نهضت حسینی علیه السلام و بیان آثار و لوازم احیاگرانه و سعادت بخش و عدالت آفرین و کرامت زای آن قیام الهی؛
2. بدعت زدایی و خرافه ستیزی از ساحت قیام کربلا و نهضت عاشورا به صورت عالمانه، واقع بینانه، دردمندانه و مخلصانه؛
3. احیای زیارت عاشورا بر محور معرفت و محبت صائب و صادق و به دور از تفرقه و تشتت افکنی در جامعه ی مسلمانان، خواندن توأم با تأنی و تأمل زیارت اربعین و مانند آن؛(1)
4. نشر کتب، مجلات و محصولات فرهنگی- هنری سازماندهی شده، عالمانه و با ادبیات نوآمد و جذاب و به دور از سطحی نگری، زواید و تحریفات لفظی و معنوی؛
5. مدیریت جامع فرهنگی در متن جامعه نسبت به « محرم و صفر» و منشورات علمی - فرهنگی به خصوص لغت نامه ها و دانشنامه هایی که نوشته و منتشر می شوند و همچنین واعظان، مبلّغان، مداحان، مرثیه سرایان، تعزیه خوانان و ...و حتی مجالس و محافل خانگی و شخصی که بایسته است مدیریت شوند.
در فرجام و انجام این مقاله، شایسته است به نکته ای محتوایی در « راز ماندگاری» و گسترش دائمی امواج نهضت کربلا اشارتی نماییم که راز اصلی در « محتوا و پیام»، شکل منطقی و مدیریت شده ی قیام کربلا و روح الهی- توحیدی داشتن و درد عدالت اجتماعی ورزیدن بود و این معنا عامل مهمی در برخورد امواج برگرفته از قیام کربلا با امواج فکری- سیاسی و اجتماعی رقیب در عرصه های عملی شده است و به تعبیر استاد شهید مطهری« امواج طبق خاصیت ذاتی خود، به محض پیدایش رو به وسعت و گسترش می نهند؛ متوالیاً بر وسعت دایره ی خویش می افزایند و فاصله ی محیط و مرکز را بیشتر می کنند و از طرف دیگر، به هر نسبت که بر وسعت دایره ی خود می افزایند، از قوت و شدت طول آنها کاسته می شود؛ تدریجاً ضعیف و ضعیف تر می گردند و طول شان کم و کمتر می شود تا آنکه به نیستی و نابودی- دست کم از نظر ما- می گرایند و به دنبال عدم می پیوندند.
برخورد امواج با یکدیگر سبب خنثی شدن موج ضعیف تر می گردد.
امواج قوی تر جلوی توسعه ی امواج ضعیف تر را می گیرند و آنها را به دیار نیستی می فرستند؛ از این رو برخورد با موانع و عوامل قوی تر عامل دیگری است برای نابود شدن امواج و حوادث و پدیده های جهان. حکماً این نوع از نیستی و نابودی را که در اثر برخورد با موانع است« موت اخترامی» و نوع اول را که از پایان یافتن نیروی بقا ناشی می شود، « موت طبیعی» می نامند... . آری برخی از امواج اجتماعی زنده اند؛ امواج زنده همان هاست که از جوهر حیات سرچشمه می گیرد؛ مسیرشان، مسیر حیات و جهت شان رقاء و تکامل است. پاره ای از نهضت های فکری، علمی، اخلاقی و هنری از آن جهت جاوید می مانند که خود زنده اند و از نیروی مرموز حیات بهره مندند...»(2).
نهضت کربلا یک نهضت دینی یک نهضت دینی و جنبش جامع اسلامی با دل مایه های توحیدی، عدالت خواهانه و با عناصری از عقلانیت و معرفت و عشق و محبت بود که در اثر درک و درد دینی و انجام رسالت الهی ظهور یافت و از محتوا و شاکله ای برخوردار بود که فطرت پذیر، عقل پسند، موقع شناسانه و دردمندانه با هدف احیای بینش و ارزش های اسلامی و اصلاح و بازسازی اندیشه و فضای اجتماعی امت اسلام صورت پذیرفت و لذا هرچه بر وسعت آن افزوده می شود، بر قوت و قدرت و طول آن نیز افزوده می گردد و جهان شمولی و جاودانگی اش بیشتر تضمین می شود، یعنی سرمایه ی اصلی مانایی قیام کربلا بیش از آنکه به « بیرون» قیام مربوط باشد، به « درون» آن برمی گردد و چون « انسان کامل» در حدوث و بقای آن نقش آفرین است و در پیدایی و پایایی آن ایفای رسالت کرده است و خون پاک و مقدسش را هدیه ی دوست و معبود نموده است، ضمانت استمرار و عامل بقاء مندی آن را امضا کرده است؛ لذا یک حادثه ی به ظاهر کوچک از حیث کمّی و ظاهری و از جهت کیفی و باطنی بسیار بزرگ وسیع بود؛ چه اینکه به فراخنای تاریخ نفوذ کرد و تا بیکرانه ها راه یافت و « مقدس» و « جاودانه» ماند و سرچشمه الهامات علمی و عملی شد؛ زیرا برای خدا و در راه خدا و با هدف گسترش « توحید» و اقامه ی « عدالت» به وجود آمد و از فلسفه ی بسیار روشن، فراگیر، عقلانی و دارای روح عاطفی، عاشقانه و بار معنایی و قدسی برخوردار است.
از دیگر سو، هرچه از عمر نهضت عاشورا می گذرد، کارآیی و کارآمدی آن از حیث آثار اجتماعی بیشتر می شود؛ البته به شرط اینکه زلال و خالص تفسیر و تبلیغ گردد؛ لذا « خون انسان کامل معصوم» ضامن پایایی و جاودانگی پیام و درس ها و عبرت های قیام انسان کامل شده است که برخی از پیام های معرفتی - رفتاری و یا بینشی و گرایشی آن عبارتند از:1. حق شناسی و حق گرایی؛ 2. عدالت خواهی و عدالت گستری؛ 3. کرامت شناسی و کرامت پذیری؛ 4. عزت مداری؛ 5. آزادگی و آزادی خواهی؛ 6. تکلیف شناسی و تکلیف محوری؛ 7. صبر و بصیرت در راه دینداری و ارزش مداری؛ 8. ولایت شناسی و ولایت پذیری؛ 9. توحید و خدا محوری در همه ی احوال؛ 10. اهل ایثار و نثار شدن؛ 11. اهل جهاد و شهادت بودن؛ 12. اهل هجرت آفاقی و انفسی گشتن؛ 13. محبت و عشق ورزی همراه با معرفت و عمل به انسان کامل و حجت الهی؛ 14. خلوص و صداقت ورزی؛ 15. آگاهی اجتماعی و بینش سیاسی همه جانبه و زمان آگاهی؛ 16. دشمن شناسی و دشمن گریزی؛ 17. رهایی از تعلقات دنیوی و تعینات نفسانی؛ 18. اطاعت پذیری و التزام به شریعت؛ 19. عبودیت پیشگی و تسلیم محض خداوند بودن؛ 20. خروج از گرداب تحجر و تحریف و جمود و سکون علمی و عملی و انحراف و التقاط اندیشی و ...(3).

نتیجه گیری

قیام کربلا از جامعیتی برخوردار است که می توان از آفاق گوناگون و مناظر مختلف به آن نگریست و آن را به تحلیل کشاند و چون چشمه ساری زلال و عمیق تمام نشدنی و نعمتی فزاینده است که به حقیقت مصداق « کوثر» است؛ کوثری که خدای سبحان به امام حسین علیه السلام بخشید و در قبال آن قربانی ها داد که « علی اکبرعلیه السلام» از زمره ی آنها بود و به تعبیری، مصداق این شعر است:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد
پی به این معنا که امام حسین علیه السلام پیر مغانی است که علی اکبرش را اسماعیل وار به میدان نبرد فرستاد و هدیه ی محبوب و تحفه ی دین و دینداری نمود (4) و این کوثری که در کربلا و در « صبح و عصر عاشورا» تولد و تکون یافت، در بستر زمان و گردش ایام تکامل و توسعه یافت و هر زمان و زمین و شهر و شبستان را به خود اختصاص داد تا « گفتمان عاشورایی» زنده و پاینده بماند و دکترین مهدویت نیز « قرار» گیرد؛ قیامی که اسرار جاودانگی و رازهای ماندگاری اش را می توان در نموداری که در ادامه می آید، تصویر کرد:

پی نوشت ها :

1. ر.ک به: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی؛ ص 227-255. حماسه و عرفان؛ ص 310-318 و علامه محمدتقی جعفری؛ حادثه کربلا در مثنوی؛ گردآوری محمدرضا جوادی، ص 24-77.
2. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 16، ص 31-33.
3. ر.ک به: احمد خاتمی؛ رسالت خواص و عبرت های عاشورا و عبدالله جوادی آملی؛ بنیان مرصوص.
4. ر.ک به: علامه سیدمحمدحسین حسینی تهرانی؛ روح مجرد.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:56 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

محرم صفر امام حسین ابوالفضل عباس عاشورا کربلا بدون سانسور +18 فیلتر شکن هات

چکیده

حماسه ی عاشورا پس از قرن ها، همچنان بر تارک تاریخ می درخشد و جان تشنه ی انسان های حقیقت جو را سیراب می سازد. این تأثیرگذاری شگرف، نشان از ژرفا و ابعاد و زوایای پیدا و پنهان بسیار در این رویداد عظیم دارد. در این میان، بعد عاطفی و حماسی این حادثه بیشتر مورد توجه قرار گرفته، گرچه در کنار آن، رویکرد تحلیلی نیز به تدریج جای خود را در منظومه ی فکری اندیشمندان، مورخان و مصلحان باز کرده است که در آن، افزون بر چشم دل، با چشم عقل و خرد نیز به این واقعه نظاره می شود.
تحلیل عقلانی حادثه ی طفّ وقتی پذیرفتنی خواهد بود که بتوان میان عناصر و مؤلفه های گوناگون این رخداد سترگ، هماهنگی ایجاد کرد. و این مهم به ثمر نمی نشیند جز آنکه پیش از هر چیز، زمینه های کلامی و انگیزه های اعتقادی که امام را به سوی این حرکت سوق داد، مورد علاقه قرار گرفته و عناصر تاریخی، سیاسی و جامعه شناختی حادثه، در پرتو آن تحلیل شود.
این مقاله با رویکرد تحلیلی، به بیان دیدگاه های پنج گانه ی اندیشمندان شیعی در رویکرد کلامی به فلسفه ی قیام حسین بن علی(ع) پرداخته و با نقد و بررسی، به دیدگاه مختار خود می رسد.
کلید واژه ها: فلسفه ی قیام، رویکرد کلامی، فدیه، متکلمان شیعی، تحلیل عقلانی، احیای ارزش ها.

مقدمه

واقعه ی عاشورا، رویدادی است که تاریخ اسلام و بلکه بشریت، همانندی برای آن سراغ ندارد. فرهنگ عاشورا ابعاد مختلفی دارد و از جنبه های گوناگون قابل تحلیل و بررسی است. در میان ابعاد گسترده ی این رویداد بزرگ، به بُعد عاطفی آن بیش از ابعاد دیگر عنایت شده است؛ اما در کنار این برخورد، به تدریج رویکرد تحلیلی به این واقعه نیز شکل گرفته است که در آن، افزون بر چشم دل، با چشم عقل و خرد نیز به این واقعه نگاه می شود.
تحلیل عقلانی حادثه عاشورا هنگامی ارزشمند و ثمربخش است که بتوان بین عناصر و مؤلفه های گوناگون این رخداد، هماهنگی ایجاد کرد و با نگره ای جامع و کامل، برای آنها تبیینی معقول و پذیرفتنی ارائه نمود. این مهم وقتی ظهور می یابد که پیش از هر چیز، زمینه های کلامی و اعتقادی حرکت و قیام امام حسین(ع) به درستی مورد عنایت قرار گیرد، چرا که آن اصول و پیش فرض های کلامی، به مثابه ی زیرساخت آن تحلیل عقلانی، نقش مؤثری در بررسی عناصر تاریخی، سیاسی و جامعه شناسی واقعه ی طفّ برعهده دارد.
از آن جا که در این عرصه، رهیافت های گوناگون و متضاد و در برخی موارد، مناقشه انگیزی وجود دارد، پژوهش حاضر در پی آن است که با نگاهی توصیفی ــ انتقادی به بررسی این آرا پرداخته، و مبانی و جوانب نهفته ی شان را تا حدودی نمایان سازد. بدیهی است در این راستا، نگارنده صرفاً به بیان رویکردهای کلامی این حادثه می پردازد و از پرداختن به دیگر عناصر فکری صاحب نظران درباره ی هزینه های تاریخی، سیاسی و جامعه شناسی حادثه ی عاشورا می گذرد. به دیگر سخن، بحث حاضر در پی آن نیست که علل و عوامل وقوع این حادثه را که سرانجام به شهادت امام انجامید، بررسی کند، بلکه درصدد است از دیدگاه تحلیل گران، به بررسی انگیزه های اعتقادی و کلامی که امام را به این حرکت واداشته است، بپردازد.
نکته ی دیگر آنکه نقد و تحلیل مبانی کلامی یاد شده، نیازمند پژوهش های گسترده و عمیقی است که مجالی فراخ تر می طلبد؛ ولی از آن جا که نگارنده در این باره بی نظر نیست، به اختصار در هر مورد به داوری پرداخته است.
به اعتقاد نگارنده، پنج رهیافت کلامی مستقل و اصلی درباره ی واقعه ی عاشورا وجود دارد که در آثار مورخان، مقتل نویسان و تحلیل گران این واقعه به چشم می آید. در ادامه به بررسی و ارزیابی این دیدگاه ها خواهیم پرداخت.

دیدگاه اول: هدف قیام، تعبد به شهادت

براساس این برداشت، تعبد بر اجرای فرمان الاهی باعث شد تا امام از تسلیم و تعبد، پای در راه نهد و حرکت عاشورایی را آغاز کند. مشیت خدای تعالی بر این قرار گرفته است که حضرتش را در خون، غلتان، و خاندانش را اسیر دست دشمنان ببیند.(1) امام با آگاهی از این دستور، تمام هستی خویش را در طبق اخلاص نهاد و آن را بی چون و چرا تقدیم حضرت حق نمود. براساس این دیدگاه حرکت عاشورایی به دلیل آنکه سرانجامش در آغاز پیدا بود، در حوصله ی تدبیر و عقل نمی گنجد و راهی برای توجیه آن، جز تعبد نمی ماند.
می توان ادعا کرد که این دیدگاه، سنتی ترین دیدگاه درباره ی حادثه ی عاشورا است که از دیرباز مورد توجه بوده است. مرحوم کلینی در کتاب کافی حدیثی را با این مضمون نقل می کند امام حسین(ع) دستور محرمانه ی آسمانی داشت که برای کشته شدن حرکت کند.(2) با توجه به اینکه مرحوم کلینی در مقدمه ی کافی، تمام روایات کتاب را صحیح انگاشته است، استظهار می شود که ایشان به این دیدگاه گرایش داشته است.
سیدبن طاوس نیز در مقدمه ی لهوف پس از آنکه اخبار مربوط به شهادت امام را از پیش از واقعه ی کربلا می آورد، اشاره به اشکال کسانی می کند که نمی توانند شهادت را به مثابه ی یک سعادت درک کنند؛ کسانی که آن را تهلکه و خودکشی معنا کرده اند. وی در پاسخ به این اشکال، به روایتی از ابوایوب انصاری استناد می کند که آیه ی و لا تلقوا بأیدیکم إلی التَّهلکة را درست عکس این نظر تفسیر می کند.(3)
دربندی در اسرار الشهادة تصریح می کند که اگر امام مسلم را به کوفه می فرستند تا از مردم بیعت بگیرد و نیرو تهیه کند، برای این بوده است که این نیروهای چند هزار نفری نیز که مسلم تدارک می کند، در کربلا کشته شوند و به فیض شهادت برسند.(4)
یکی از نویسندگان معاصر نیز پس از آنکه فلسفه ی قیام را شهادت معرفی می کند،(5) در تأیید این برداشت، چنین می نویسد: «حسین(ع) می توانست پیروز شود، ولی پیروزی را کنار زد و شهادت را برگزید؛ چون پیروزی، درخشندگی شهادت را فاقد بود».(6)
به نظر می رسد برخی از روایات درباره ی حادثه ی عاشورا همچون تعبیر «إن الله شاء أن یراک قتیلاً»، صاحب نظران را بدین سو جهت داده است که امام و یارانش برای خودشان شهید شدند، یعنی چون به لحاظ معنوی، افرادی عالی مقام بودند و خداوند آنها را دوست می داشت، آنان را به سوی خود طلبید.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دیدگاه دوم: شهادت امام حسین، فدیه ی گناهان امت

رویکرد اول، در چند سده ی اخیر گاه صبغه ای افراطی نیز به خود گرفته است. برخی از اندیشمندان و عالمان دینی بر آن رفتند که امام به استقبال شهادت رفت تا افزون بر قرب به درگاه حق و تعالی معنوی آن حضرت و یارانش، باعث شود که شیعیان گنهکار به واسطه ی عزاداری و گریه ی بر او، مورد مغفرت و رحمت ربوبی قرار گیرند و از وجود او در آخرت بهره برند.
مرحوم ملامهدی نراقی، به گونه ای بر این نظریه صحّه می گذارد. وی در ابتدای کتاب محرق القلوب که آن را در شرح مصایب امام حسین(ع) نگاشته است، می نویسد:
احادیث موثقی وارد است که حکایت دارد که اگر حضرت پیامبر(ص) می خواست فاجعه ی کربلا را از سر امام حسین(ع) برگرداند، می توانست، ولی این کار را به دلایلی که بعضی بر ما مکشوف است و بعضی را فقط خدا و رسول می دانند و عقل ما از درک آن ها عاجز است، به عمل درنیاوردند. قطعاً منافع شهادت لاتعد و لاتحصی است؛ از جمله حقانیت طریق آل محمد(ص) و بطلان طریقه ی مخالفانشان را مبرهن می دارد...دیگر آنکه بسا عاصی تبه روزگار که به سبب گریه ی بر او آمرزیده و رستگار می شوند و بسا مجرم خاکسار که به جهت زیارت آن برگزیده ی اخیار مستحق رحمت پروردگار می شوند.(1) وی در عبارتی دیگر، به نظریه ی فدیه تصریح می کند. بنگرید:
امام حسین(ع) چون طالب اعلی مراتب سعادت بود و طالب مجاهده و ریاضتی بود در راه خدا که قابلیت داشته باشد که رفع ناخوش ها و آثار بد از جمیع نفوس متحده به او، یعنی نفوس شیعیان و دوستان او کند و سبب تواند شد از برای رسیدن به شفاعت کبری که مقتضی استخلاص همه ی محبان و موالیان باشد...لذا به شهادت راضی شد تا این مرتبه از برای او باشد و بدون شهادت، وصول به این مرتبه ممکن نبود...به این سبب هم حضرت پیغمبر(ص) از خدا سؤال نکرد که آن بلا را از او رفع کند.(2)
این گونه نظرها که از سویی، صبغه ای خردگریز ــ اگر نگوییم خردستیز ــ دارند و از سوی دیگر، به هیچ عنصر سیاسی در حادثه ی عاشورا ملتزم نیستند، راه را برای رواج یک برداشت صوفیانه و نه سیاسی از واقعه ی عاشورا فراهم ساخت و در اینجاست که امامان، هویتی غیرسیاسی می یابند. دقیقاً در همین راستاست که واعظ مشهوری هم چون ملاحسین کاشفی سبزواری دست به نگارش روضة الشهداء می زند؛ کتابی که مبنای روضه خوانی در دوره ی صفویه و پس از آن می گردد.(3)
براساس این برداشت نیز همچون دیدگاه اول، حادثه ی عاشورا واقعه ای براساس تکلیف شخصی و دستور خصوصی می گردد که گرچه منزلت امام از لحاظ معنوی بسیار رفعت می یابد، اما به همان میزان، بعد سیاسی قضیه محدود می شود. بسیاری از نواندیشان دینی در چند دهه ی اخیر، با تشبیه این رهیافت به آموزه ی فدیه در مسیحیت، آن را انحرافی در اندیشه ی شیعی دانسته اند و در خصوص آثار زیان بار آن هشدار داده اند.(4)
ما در نقد این نظر فقط به نقل عبارتی از شهید مطهری بسنده می کنیم:
امام کشته شد تا گناهان امت بخشیده شود! بدون شک این یک فکر مسیحی است که در میان ما نیز رایج شده است. این فکر است که امام حسین(ع) را به کلی نسخ می کند و او را به صورت سنگر گنهکاران درمی آورد؛ قیام او را کفاره ی عمل بد دیگران قرار می دهد... چیزی که هست فرق ما با مسیحیان است که می گوییم یک بهانه ای لازم است؛ به قدر بال مگسی اشک بریزد و همان کافی است که جواب دروغ گویی ها، خیانت ها، ظلم ها، و آدم کشی ها بشود... مکتب امام حسین(ع) به جای این که مکتب احیای احکام دین باشد... مکتب ابن زیادسازی و یزیدسازی شد.(5)
در حقیقت، این برداشت افزون بر بستر کلامی یاد شده، با نظر به قرائتی مخدوش از بحث شفاعت، قوت بیشتری گرفت که خوشبختانه در سایه ی تنویر و تبیین اسلام شناسان و نواندیشان متعهد، این دیدگاه تا حدود زیادی به محاق رفته است.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:48 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دیدگاه چهارم: فلسفه ی قیام، فقط احیای حکومت اسلامی

براساس این نگرش که از آن به «نگره ی انقلابی به حادثه ی کربلا» نیز می توان تعبیر کرد، امام در قیام خود، تنها یک هدف را دنبال می کرد و آن عبارت بود از براندازی حکومت طاغوت و تشکیل حکومت دینی براساس سنت محمدی(ص) و علوی(ع). در این دیدگاه، روند مسایل، حوادث و رفتارهای امام کاملاً بشری انگاشته می شود و در تبیین انگیزه ی کلامی و اعتقادی امام نیز بر همان اساس مشی می گردد. امام حرکتی انقلابی را بر ضد ظلم و باطل، و به قصد استیلا بر حکومت آغاز کرد و از ابتدا تا انتهای نهضت، تنها همین امر، محور و خط مشی رفتار و گفتار امام بوده است. طرف داران این نظر می کوشند تا ثابت کنند که حرکت امام پیش از برخورد با سپاه ابن سعد، براساس گمان امام به پیروزی بوده است و از آنجا که این گمان مستند به امارات و شواهد فراوان بود، بنابراین، قیام امام برای رسیدن به حق خود، نه تنها امری عقلایی است، بلکه انجام آن بر امام واجب است. از این نقطه نظر، اوضاع و شرایط تاریخی در زمان حکومت یزید، مانند تشکیل نیروهای داوطلب در کوفه و بیعت آنان با مسلم بن عقیل، ضعف حکومت نوپای یزید، آمادگی افکار عمومی و شایستگی امام برای حکومت، به صورت کامل برای شروع نهضت آماده بود و در این موقعیت، احتمال پیروزی بیش از پنجاه درصد بوده است. این تحلیل بسیار تلاش می کند تا با بحث های تاریخی و جامعه شناسانه ضریب امکان براندازی خلافت اموی را در درجه ای بالا نشان دهد تا در این راستا، نظریه ی انقلاب که توفیق آن در گرو این امکان است، اثبات شود.
این دیدگاه، در میان عالمان دینی همانند رویکرد اول، سابقه ای دیرین دارد. شاید بتوان ادعا کرد که نخستین کسی که این نظریه را به شکل منطقی و منسجم بیان داشت، سید مرتضی است که در کتاب تنزیه الانبیاء آن را نگاشته است.(1) پس از وی، مرحوم شیخ طوسی نیز همین نظر را پسندیده و به آن ملتزم شده است.(2) آنچه میان این دو عالم بزرگ تمایز می نهد، تفاوت رأی آنها درباره ی علم امام است. شیخ طوسی در این باره که آیا جایز است امام(ع)، دانسته خود را به کشتن دهد، اظهار تردید می کند، ولکن مرحوم سید مرتضی بر آن می رود که جایز نیست امام(ع) دانسته به سوی قتلگاه خویش رود.(3) بدیهی است که دست کم به اعتقاد سید مرتضی، امام(ع) از پایان کار خویش در این قیام آگاهی نداشته است. از برخی عبارات شیخ مفید هم برمی آید که وی مؤید همین نظر است. بنگرید: «اینکه گفته اند: امام حسین(ع) می دانست اهل کوفه یاریش نمی کنند و در این سفر کشته می شوند، ما این مطلب را تصدیق نمی کنیم؛ زیرا هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم...»(4) وی همچنین تصریح می کند که اجماع شیعه بر آن است که امام(ع) تنها، عالم به احکام است و درباره ی وقایع آینده، علم تفصیلی ندارد.(5)
گویا این دیدگاه تا چندین قرن، مورد پذیرش عالمان دینی بوده است؛ ولی در نهایت، در سایه ی رویکرد اول قرار گرفته و به محاق می رود تا اینکه در عصر حاضر، توسط صالحی نجف آبادی و با نگارش کتاب شهید جاوید جان تازه ای می گیرد و در فضای خاص اجتماعی و سیاسی پیش از انقلاب، جایگاهی خاص می یابد. البته در صورتی می توانیم صالحی را احیاگر این دیدگاه در دوران معاصر بدانیم که به حوزه ی فکری شیعه بسنده کنیم؛ وگرنه در میان اندیشمندان اهل سنت، نویسندگانی گوی سبقت را در این زمینه ربوده اند. از اوایل قرن حاضر و به دنبال حرکت های اصلاحگرانه و تجدد خواهانه جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده، بسیاری از کلیشه ها در انیدشه ی اسلامی مورد تجدید نظر قرار گرفت و در محافل علمی اهل سنت به بحث و بررسی نهاده شد که معنا و ماهیت قیام حسینی نیز از آن جمله بود. شاید بتوان ادعا کرد که نخستین نویسنده ی اهل سنت که در عصر حاضر با تفسیرهای سنتی قیام امام حسین(ع) درافتاد، ابراهیم عبدالقادر مازنی مصری بود که تصویری انقلابی از آن نهضت ارائه کرد و بدین وسیله، انتقادات کسانی همچون ابن عربی(6) و خطیب(7) را به قیام امام که می کوشند آن را بی اعتبار جلوه دهند و دامن یزید را از پلیدی ها بشویند و او را در قتل حسین(ع) بر حق بدانند، به چالش خواند.(8)
پس از او، عباس محمود عقاد در کتاب ابوالشهداء با الهام از مازنی، با مورخانی همچون ابن خلدون که با نگاهی کاسب کارانه امام حسین(ع) را سرزنش می کرد که قدرت جسمانی یا جنگی خود را پیش از اقدام به قیام، درست ارزیابی نکرده بود،(9) به مخالفت برمی خیزد.(10) البته این دو نویسنده، هیچ یک بحث احیای حکومت اسلامی را به گونه ای که در تبیین دیدگاه چهارم آوردیم، طرح نمی کنند. در این زمینه باید از محمد کامل البناء نیز یاد کرد که در مقاله ای به دفع این تهمت از امام حسین(ع) که در فتح باب دشمنی با یزید، بی تأمل و بی محابا رفتار کرد، همت گماشت. برای اثبات این نکته، وی تأکید زیادی بر احتیاط های امام پیش از فرستادن مسلم به کوفه می کند.(11) در این نقطه است که البناء به دیدگاه چهارم بسیار نزدیک می شود؛ اما وی در ادامه ی تحلیل خود، برخلاف بسیاری از نویسندگان سنی به این نکته اذعان می کند که امام از همان آغاز از پایان کار خود مطلع بود و بدین سان، خود را از طرف داران دیدگاه یاد شده متمایز می سازد. به هر تقدیر، این تحلیل گران سنی تحقیق خود را با رویکرد انتقادی به متون دینی همراه نساخته اند؛ کاری که آقای صالحی با دقت و جدیّت به آن اهتمام می ورزد. وی پیرو علمای شیعی یاد شده و البته با تفصیل بیشتر و منقّح تر، بر آن می رود که امام به زمان و مکان شهادت خویش علم تفصیلی نداشته و بنابراین، از ابتدا به قصد منزل گزیدن در کربلا و شهادت در آنجا حرکت نکرده است. وی با نقد برخی از منابع تاریخی و روایی، و با تأکید و تکیه بر این اصل که باید رفتار سیاسی و اجتماعی ائمه براساس مجاری طبیعی و عقلانی امور تبیین و تفسیر شود،(12) مسئله ی اعزام مسلم بن عقیل به کوفه از جانب امام، حرکت امام به اتکای گزارش مسلم در آمادگی کوفیان و فرازهایی از گفت و گوهای امام با اطرافیان که بیانگر عزم او به سفر به کوفه است را شواهدی تاریخی بر درستی دیدگاه کلامی خود در انکار علم تفصیلی امام به زمان و مکان شهادت خویش، می داند.(13)
صالحی با این نظر می خواهد برداشت دو گروه را رد کند. نخست آن دسته از منتقدان سنی نظیر الخطیب، طنطاوی و نجار که همچون ابن عربی قیام امام را امری نسنجیده و درافتادن با حکومت مشروع وقت می شمارند؛ دیگر آن دسته از نویسندگان شیعی که معتقدند اعمال امام حسین(ع) که طبق اراده الاهی مقدر شده و براساس علم انحصاری امام به وی رسیده است، نه کاملاً قابل فهم است و نه می باید الگوی رفتار سیاسی مردم قرار بگیرد.(14) البته بیشترین بخش کتاب وی به رد تخطئه ی این نظر اختصاص دارد. صالحی در این عقیده که امام از سرنوشت خود خبر داشته، چون و چرا کرده و آن را سنگ بنای پژوهش خود قرار می دهد.(15) این جرأت و جسارت صالحی در سنت شکنی، گرچه فی نفسه شایسته ستایش است، متأسفانه مناقشات و جدل های بسیار در جامعه مذهبی ایران به وجود آورد.(16) ادعای گزافی نیست اگر بگوییم کتاب شهید جاوید بحث انگیزترین کتاب دینی در تاریخ معاصر ایران است که مناقشه درباره آن، از محافل علمی و حوزوی به بالای منابر و به سطح جامعه نیز کشانده شد. در رد این کتاب، در حدود بیست و سه نقد به صورت مستقل و یا ضمنی نوشته شده است.(17)

نقد و نظر

در این بخش تلاش می کنیم با نقد برخی از مؤلفه های این دیدگاه، نقاط قوت و ضعف آن را نمایان سازیم.
1.طرف داران نظر چهارم برای اثبات نظر خود، مسیر نااستواری را پیموده اند. اشتباه آنان این است که برای توفیق این نظریه از مسیر انکار علم تفصیلی امام به طور عام و یا علم ایشان به سرانجام حرکت عاشورایی گذر می کنند. ما معتقدیم که حتی اگر امام از راه علم غیب از عاقبت کار آگاهی داشته باشد، این علم باطنی برای وی تکلیف نمی آورد. پیامبران و امامان، مکلف به ظاهر بوده و وظایف اجتماعی خود را براساس تکلیف ظاهری انجام می دادند. از این رو، حتی اگر فرض کنیم که هدف امام سرنگونی حکومت اموی و تأسیس دولت جدیدی به رهبری خودش بود، براساس ظاهر این هدف، معقول و مقبول است. شایسته است به عبارتی از علامه مجلسی در این باره اشاره کنیم:
باید که ایشان(انبیاء و امامان) به علم واقع مکلف نباشند و تکالیف ظاهر، با سایر ناس شریک باشند، چنانچه ایشان در باب طهارت و نجاست اشیا، و ایمان و کفر عباد به ظاهر مکلف بودند و اگر به علم واقع مکلف می بودند، بایست که با هیچ کس معاشرت نکنند و همه چیز را نجس بدانند و حکم به کفر اکثر عالم بکنند، و اگر چنین می بود، حضرت رسول(ص) دختر به عثمان نمی داد و عایشه و حفصه را به حباله ی خود درنمی آورد. پس حضرت امام حسین(ع) به حسب ظاهر مکلف بود که با وجود اعوان و انصار با منافقان و کفار جهاد کند و با وجود بیعت زیاده از بیست هزار کس و وصول زیاده از دوازده هزار نامه از کوفیان بی وفا، اگر تقاعد می ورزید و اجابت ایشان نمی نمود، ایشان را به ظاهر بر حضرت حجت بود و حجت الاهی برایشان تمام نمی شد.(18)
گویا این مطلب برای مدافعان این نظریه پذیرفتنی نیست که امام، هم می دانست پیش از رسیدن به کوفه، در کربلا به شهادت می رسد و هم در همان حال تصمیم داشت در کوفه تشکیل حکومت بدهد. آنها این را یک تناقض آشکار می دانند؛(19) در حالی که با توضیح پیش گفته، این تناقض به خوبی برطرف می شود.
2.گرچه نظریه ی چهارم راهکار نادرستی را برای اثبات دنبال کرده است، ولی برخورد افراطی برخی از مخالفان آن در تأکید بیش از حدّ بر علم تفصیلی امام به همه ی جزئیات و حوادث نیز نادرست است.(20)
ما به نظرات شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی در این باره اشاره کردیم. از عبارات آن بزرگان چنین استنتاج می شود که نه تنها چنین برداشتی از علم امام، اجماعی نیست؛ بلکه کاملاً مطلب برعکس است. آنچه تأسف برانگیز است، این واقعیت است که موج مخالفتی که با شهید جاوید شد، عمدتاً معطوف به همین مؤلفه است و لبّ نظریه ی نویسنده، در این میان تحت الشعاع قرار گرفته است.
3.برخی از نویسندگان در رد دیدگاه چهارم بسیار کوشیده اند تا نشان دهند که امام از شهادت خود در کربلا آگاه بود.(21) از آن سو، صالحی هم در تمام آنها خدشه و شبهه ی سندی و یا دلالی نموده است.(22) به اعتقاد نگارنده، در چگونگی علم امام هرگونه رأی و نظری باشد، در خصوص امام حسین(ع) با توجه به پیشگویی های رسول اکرم(ص) و علی(ع) درباره ی شهادت او،(23) و ظواهر و قراین موجود، علم عادی امام به شهادت و عاقبت کار تعلق می گیرد و دست کم به آن ظن پیدا می شود؛ از این رو است که ناصحان و عقلای قوم، بارها امام را از ادامه ی مسیر برحذر می دارند. البته آقای صالحی مدعی است که این پیشگویی ها صرفاً برای امام علم اجمالی می آورد، اما اینکه در همین سفر آنها ظهور می یابند، روشن نبوده است.(24) ولی ما معتقدیم که قراین موجود نشان می داد که آن پیشگویی ها مربوط به پایان همین حرکت بوده است؛ به ویژه پس از آنکه خبر شهادت مسلم به امام(ع) می رسد که به خوبی نشانگر اوضاع نامساعد کوفه بود. آقای صالحی در این باره می گوید که حضرت پس از مشورت با اصحاب با توجه به سلب مصونیت از امام در مکه و مدینه، بدین نتیجه رسید که هنوز می توان به کوفه امیدوار بود. این در حالی است که حتی سلف او، یعنی سید مرتضی با اذعان به نامساعد بودن اوضاع کوفه در این مرحله، علت بازنگشتن امام را، امتناع بنی عقیل از این امر می داند.(25) البته ناگفته نماند که برخی از انتقادهای دیگری که در این راستا به این نظریه می شود، چندان استوار نمی نمایند؛ مانند اینکه اگر امام برای تشکیل حکومت می رفت، چرا فرزندان و عشیره ی خود را در این سفر پر پیچ و خم به همراه می برد؟(26) پاسخ صالحی به این اشکال، به نظر قانع کننده می رسد. وی می گوید که چون مدت سفر امام به مکه، از پیش معلوم نبود و احتمال به درازا کشیدن سفر وجود داشت و از سوی دیگر، امام اطمینانی به امنیت خاندانش در مکه یا مدینه نداشت؛ بنابراین، خانواده ی خویش را در هر دو مرحله ی سفر یعنی از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه، همراه خویش ساخت.(27)
4.نکته ی عجیبی که در عبارات شهید جاوید به چشم می آید، نفی و انکار پیامدهای رسواگرانه ی شهادت امام است. در حقیقت، نویسنده ی محترم آن می کوشد که با انکار نتایج و آثاری که می توان بر شهادت امام بار کرد، این دیدگاه را که امام به قصد شهادت برای بیداری امت اسلامی حرکت کرد، به چالش بکشد. وی در این راستا، شهادت امام را برای اسلام زیان بار توصیف می کند.(28) این در حالی است که آثار و برکات عظیم شهادت امام و پیام های آموزنده ی علمی و عملی آن، به هیچ نحو انکارپذیر نیست و حتی خود آقای صالحی نیز در جای دیگر به آن اعتراف می کند.(29) روشن نیست که چه بعدی دارد که حضرت با عنایت بر آن آثار، شهادت خود را زمینه ساز آن اهداف عالی قرار داده باشند. چنین به نظر می رسد که آقای صالحی به دنبال سیاسی کردن نهضت حسینی بوده است که فی نفسه اندیشه ای وزین است؛ ولی در این رهیافت، به ورطه ی افراط غلتیده و تنها این رویکرد سیاسی را پسندیده که امام تنها و تنها، برای احیای حکومت قیام کرده است. اشتباه ایشان آن است که تنها رویکرد سیاسی به حادثه ی عاشورا را همین می داند و بس، و در این راستا به مخالفت با پاره ای از بدیهیات می پردازد. سخن ما این است که می توان از این منظر سیاسی به حادثه ی عاشورا نگریست که امام با علم به شهادت و با استقبال از آن، هدفی سیاسی را دنبال می کرد که احیای اسلام و سرنگویی طاغوت بوده است. این اندیشه ای است که بسیاری از دانشمندان، نواندیشان و حتی نویسندگان غیرمذهبی را به خود جلب کرده است.(30) ما در بخش بعد به این دیدگاه خواهیم پرداخت.
5.در هر صورت، نباید از این واقعیت چشم پوشی کرد که دیدگاه یاد شده به طور عام و کتاب شهید جاوید به طور خاص، جنبه ی مهمی را دربرابر برداشت های افراطی صوفیانه گشود و نهضت حسینی را الگوساز و نسخه ای قابل اجرا در تمام دوران ها معرفی کرد. سخن مرحوم دکتر حمید عنایت در این باره شنیدنی است:
چنان که به آسانی مشهود است، هدف اصلی شهید جاوید، سیاسی کردن جنبه ای از امام شناسی شیعه است که تا ایام اخیر کلاً با تعابیر عرفانی، شاعرانه برگزار می شد. نتیجه ی این کار، پیدایش گرایش محتاطانه، ولی رو به افزایش در میان شیعیان مبارز بود که با واقعه ی کربلا بسان فاجعه ای اساساً انسانی برخورد کنند و به تبع آن، عمل قهرمانی امام حسین(ع) را واقعه ای بی همتا و تقلیدناپذیر در تاریخ تلقی نکنند و آن را فراتر از حد موجودات انسانی ندانند.(31)
اما نکته ی قابل توجه این است که برای درس آموزی از این نهضت و تحلیل ماهیت الگوپذیر آن، چشم پوشی از جنبه ی الاهی و ماورای طبیعی آن ضرورتی ندارد و چنین نیست که نتوان از قیام امام، درس و الگویی گرفت، مگر آنکه آن را به صورت کامل و صد در صد در قالب و چهارچوبی طبیعی تحلیل کرد. لغزش امثال آقای صالحی دقیقاً از همین جا آغاز می شود. وی می کوشد که این حادثه را فقط از مجرای طبیعی و روال عادی آن تبیین کند و (در خوش بینانه ترین نگاه) علم امام را مسکوت نهاده و آن را در تحلیل دخالت ندهد. اما سخن بر سر این است که چگونه می توان درباره ی چنین حوادثی که صبغه ی الاهی و معنوی خاصی دارد، به تحقیق و پژوهش پرداخت، ولی به وحدت و یک پارچگی موضوع مورد تحقیق و درهم تنیدگی شئون آن(شئون طبیعی و ماوراء طبیعی) و تأثیر متقابل این شئون در یکدیگر، بی توجه بود؟(32)
از این رو، بدیهی است که توجه به جنبه ی ماورایی نهضت عاشورا لازمه ی یک نگرش جامع و واقع گراست و حفظ این جنبه، لزوماً به معنای غیرقابل فهم کردن نهضت عاشورا نیست؛ در نتیجه، باید گفت که دیدگاه مورد بحث، از ارائه ی دیدگاه و نگره ای جامع به واقعیت حادثه ی کربلا، ناتوان است.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:47 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

محرم صفر امام حسین ابوالفضل عباس عاشورا کربلا بدون سانسور +18 فیلتر شکن هات

مقدمه

حادثه عاشورا، بی شک از عظیم ترین رخدادهایی بود که در تاریخ بشری موجی عظیم پدید آورد و مسلمانان و غیرمسلمانان را با ارزش های متعالی و مفهوم حیات هدفدار آشنا ساخت و انگیزه های مبارزه برای حفظ کرامت انسان و نفی سلطه ی ستم را در انسان ها ایجاد یا تقویت نمود. هر اندازه که مسلمانان و انسان های حق طلب با درس های نهفته در آن حرکت خونین و عمیق آشناتر شده، از آن بهره برده اند، به همان میزان عزتمند و بزرگوار زیسته و پایه های حکومت طاغوت ها را لرزانده اند. درس هایی که از عاشورا
می توان گرفت، در سخنان امام حسین و یارانش، عملکرد و روحیات آنان، تأثیر آن واقعه در فکر و زندگی مسلمانان و ماندگاری آن حماسه و آثارش در طول زمان نهفته است و کسی که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد، با این درس ها آشنا می شود.
با نگاه جستجوگرانه از صفحات رنگین محرم و عاشورای خونین حسین تا سال 1341 و 1342 و عاشورای آن سال که به قیام 15 خرداد ماه منتهی شد و در نهایت 22 بهمن ماه سال 1357 که پرچم تشنه ی اسلام سیراب از اتحاد و دفاع و شهادت شد، رد پای حسین را می یابیم که آکنده از بوی احیای اسلام است و راهبری راستین چون خمینی را که مفهوم زیبای ثقلین محمد را دریافته و تنهای تنها، برای اسلامی که اسیر و زخمی دست های آلوده بیگانه و آشناهای اسیر هواهای نفسانی، قدم در جای پای حسین می نهد و تنها با شعار « واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»(1)تاریخ را می شکافد و اندیشه والای فدا شدن برای اسلام را می افرازد... .
با نگاهی که به انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی بنیانگذار این تحول بزرگ و شخصیت معنوی ایشان و با نگاهی به اندیشه و راه کسانی که در پی اعتلای پرچم مقدس اسلام زندگی باقی را برگزیدند و چه آنهایی که لذت اسارت را خداوند روزی ایشان قرار داد تا مفهوم آزادی واقعی را دریابند و چه آنهایی که سوداگران برتری بودند و با خدای خویش معامله کردند و از نعمت های بزرگ خداوندی، نعمت سلامتی خویش را هدیه پیشگاه اسلام و قرآن نمودند، می شود فهمید تأثیر سیره و سنت نبوی در اندیشه و افکار این پیروان واقعی چه بوده است.
از انقلاب بزرگ حسین تا انقلاب حسینی خمینی... از اندیشه ی حسین- این هدیه آسمانی زمین خلیل الهی- که خلیل الله اسماعیل ها را به قربانگاه برد بی رمی، حتی یک جمر، تا اندیشه خمینی فرزانه- مردی که در تار و پود وجودش جز آیه آیه قرآن چیزی نهفته نبود- قرن ها فاصله است و چه نزدیک به هم و هم معنی و هم هدف... دو فریاد، دو فریاد هم ریشه در قرآن و برخاسته از وسعت اندیشه هایی خالص و پاک و عقبایی...
در این مقاله به برخی از مشخصات حماسه حسینی به صورت گذرا اشاره می شود و تأثیر آن در انقلاب اسلامی ایران تحلیل و مورد بررسی قرار می گیرد. امید است گامی هرچند کوچک در راستای گسترش و تبلیغ تفکر عاشورایی حضرت اباعبدالله الحسین باشد.

1. اصلاح طلبی و ظلم ستیزی

نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزی اش، همواره الهام بخش انقلابیون و حرکت های اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران نیز از آن سرچشمه سیراب شد و از محتوای عاشورا الهام گرفت، این الهام گیری هم از سوی رهبر انقلاب بود و هم از ناحیه مردم؛ چه اینکه شرایط سیاسی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب، شبیه دوران بنی امیه بود. فساد و ظلم حاکمیت داشت. اسلام در حال نابودی بود. تبلیغات ضد اسلامی در اختیار طاغوت بود. ابتذال فرهنگی و غربزدگی، معروف شدن منکر، منکر شدن معروف، به زندان افتادن آزادمردان، حیف و میل بیت المال در راه عیاشی های طاغوت، همه، شرایطی را به وجود آورده بود که اصلاحی عمیق می طلبید تا زور به عنوان عامل استقرار حکومت نفی شود و معیارها و هنجارها حاکم گردد.
امام امت، با الهام از عاشورا، روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید و آنها را به حکومت اسلامی و حاکمیت ارزش های قرآنی فراخواند. مفاسد رژیم طاغوت را برشمرد و در دوران تبعید هم از این راه دست بر نداشت. مردم، مبارزات خود را علیه یزید زمانه می دانستند و از تبیین مفاسد معاویه، یزید، ابن زیاد و ... ذهن ها به مفاسد و مظالم طاغوتیان منتقل می شد. مجالس محرم، منبرها، وعظ ها، نوحه ها رنگ و حال و هوای سیاسی و انقلابی گرفت؛ حتی شعارهای مردم در راهپیمایی های ضد طاغوتی، پیوند انقلاب و عاشورا را می رساند( رهبر ما خمینیه، نهضت ما حسینیه). عاشورا محور بسیج مردم و شورگستری علیه طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشید.
خانواده ها شهدای خود را به فرمان حسین زمان و محشور با شهدای کربلا می دانستند. امام امت در سخنرانی هایش و نیز در مصاحبه ها، مشروعیت حکومت شاه را زیر سؤال برد و خواستار تشکیل حکومت اسلامی بود. آنگونه که سیدالشهدا نیز با امتناع از بیعت، خلافت یزید را نامشروع و غاصبانه دانست.
نگرش سیاسی به حادثه ی کربلا و درس آموزی از قیام عاشورا، سرلوحه دعوت امام خمینی و همفکران او بود و اعلام اینکه همه جا کربلا و هر روز عاشوراست، تأکیدی بر این برداشت بود. قتل عام 15 خرداد، گرچه به ظاهر سرکوب نهضت امام بود، اما خون های شهدا و افشاگری ها و مبارزات بعدی، اذهان را برای یک انقلاب آماده ساخت. عاشورای حسینی هم در ظاهر، با شهادت امام و یارانش به پایان رسید؛ ولی همان حادثه، بذر تحرک ها و بیدارگری های عظیمی را افشاند و به بار نشست.امام امت، با توجه به قدرت جذب، الهام، سازماندهی و شورآفرینی کربلا و عزاداری های ایام محرم و
دسته های عزاداری، این سنت دیرین را به شدت حمایت کرد.
همچنان که خطابه امام خمینی در 15 خرداد(12محرم) آغاز این نهضت بود، راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا نیز در آخرین سال حکومت رژیم پهلوی، ضربه ی نهایی را بر آن زد. امام تأکید داشت روحانیون و خطبا، حد اعلای بهره را از منابر حسینی در ماه محرم و صفر ببرند؛ چه اینکه بهره هایی که عاشورای حسینی را به پیروزی انقلاب رساند، فراوان بود.
به تعبیر امام امت:« اگر قیام حضرت سیدالشهدا نبود، امروز ما هم نمی توانستیم پیروز شویم»(2). « واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 61 و از آن زمان تا قیام جهانی بقیة الله ارواحنا لمقدمه الفداء، در هر مقطع انقلاب ساز است».(3)
این مسئله درباره ی عاشورا و جبهه های جنگ تحمیلی هم دیده می شود؛ چه اینکه پس از پیروزی انقلاب نیز، آنچه ملت را در مقابل استکبار جهانی مقاوم و بی باک ساخت و امت انقلابی و رهبری انقلاب، تن به سازش ندادند، همان درس عزتی بود که از « هیهات منا الذله» اباعبدالله آموخته بودند و آنچه که در سال های دفاع مقدس، جبهه ها را گرم نگه می داشت و سیل نیروی عظیم انسانی به جبهه ها سرازیر می شد و فتح الفتوح ها می آفرید، درس های آموخته از کربلا و مکتب شهادت بود. امام امت فرمود:« انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است»(4) و فرمود:« این خون سیدالشهداست که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد.»(5)
آنچه عاشورا داشت، یک بار ایدئولوژیکی و انگیزه ی مکتبی برای مبارزه بود. این محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پیروان او شکل گرفت و نهضت را پدید آورد و پس از پیروزی هم هشت سال دفاع خونین از انقلاب را اداره و تغذیه کرد. فرهنگ عاشورا و الهام از اسوه های کربلایی، حتی در وصیت نامه، پیشانی بندها، شعارها، سرودها، نوحه ها، تابلوهای جبهه، رمز عملیات و مجالس ختم شهدا متجلی بود. وقتی فرماندهی می گفت:« ما یک بار حسین را در کربلا تنها گذاشتیم و چهارده قرن تحقیر و تازیانه و توهین و شکنجه چشیدیم، هرگز مبادا این بار حسین را تنها بگذاریم»(6)، این عمق تأثیر عاشورا را در دفاع مقدس ما نشان می داد.
رزمندگان اسلام، به عشق حسین در جبهه ها تشنه، جان می دادند. انتظار و امید حضور اباعبدالله را بر بالین خود داشتند. آنچه به پیشانی بندها یا پشت لباس های رزم خود می نوشتند، پیوند جبهه و کربلا را می رساند، از قبیل: مسافر کربلا، زائر کربلا، یا زیارت یا شهادت، هیهات منا الذله، با قمر بنی هاشم، یا ثارالله، یا حسین شهید، یا سیدالشهدا، عاشقان کربلا، کل یوم عاشورا، یا اباعبدالله، لبیک یا حسین و ... تابلو نوشته های جاده های جبهه نیز الهام از فرهنگ عاشورا داشت. غیر از تعبیرات یاد شده که گاهی در تابلونوشته ها هم دیده می شد، عباراتی اینچنین نیز، گویای این حقیقت است:« هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله؛ اگر خسته جانی بگو یا حسین؛ وعده گاه حزب الله صحن اباعبدالله؛ رزمندگان تا کربلا راهی نمانده؛ راه قدس از کربلا می گذرد؛ پیش به سوی حرم حسینی؛ بسیجی
مسافر جاده های پر پیچ و خم کربلا و ... ده ها جمله دیگر»(7).
نامگذاری برخی از عملیات نیز با الهام از نهضت عاشورا بود. عملیات محرم، مسلم بن عقیل، عاشورا، ثارالله، کربلای 1 تا 10 و ... از جمله این نمونه هاست. رمز عملیات نیز گاهی از اسامی مبارک حماسه سازان کربلا بود که در رزمندگان، شوری عاشورایی پدید می آورد؛ همچون:« یا حسین فرماندهی»، یا اباالفضل العباس، یا زینب، یا اباعبدالله الحسین.
همین که رزمندگان خود را در مسیر اهداف عاشورا می دیدند، شور می گرفتند و همین که خانواده های آنان به جبهه حسینی سرباز می فرستادند، صبور و مقاوم می شدند و شهیدان جبهه ها را مسافران بازگشته از کربلا می دانستند( این گل پرپر از کجا آمده؟ از سفر کرب و بلا آمده) و عزیمت به جبهه را حرکت به سوی حرم حسینی می دیدند( گرفته ایم جان به کف و به کربلا می رویم، پیش به سوی حرم حسینی) جانبازان بی دست را اقتداکنندگان به قمر بنی هاشم می دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته از زینب و سکینه می یافتند و مادر چند شهید را به « ام البنین» تشبیه می کردند و در حمایت از رهبری انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او شعار « ما اهل کوفه نیستیم، حسین تنها بماند» سر می دادند. شب های حمله، با نوحه خوانی و سینه زنی و عزاداری برای امام حسین روحیه می گرفتند.
در آن سال ها، عزیمت به جبهه، پاسخ به ندای « هل من ناصر» حسین زمان بود و جبهه های غرب و جنوب کشور، « کربلای ایران» محسوب می شد و شهدایی که به عاشوراییان تاریخ می پیوستند، سیراب شدگان از فرات عشق
و علقمه ی یقین بودند و حتی « مفقودالاثر» ها گمشدگانی در « حریم کربلا» تلقی می شدند. این باورها و برداشت ها بود که به امت ما آرامش و اطمینان می بخشید و رزمندگان را برای رفتن به جبهه، بی تاب می ساخت. انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس، در اهداف، انگیزه ها، شیوه ی مبارزه، روش های دفاع، روحیه مردم، شهادت طلبی و صبر، همه و همه، الهام گرفته از عاشوراست تا پایان نیز به این فرهنگ وفادار می ماند.

پی‌نوشت‌ها:

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1.آل عمران: 102.
2.صحیفه نور؛ ج 17، ص 60.
3.همان؛ ج 16، ص 219.
4. همان؛ ج 18، ص 12.
5. همان؛ ج 15، ص 204.
6.چکیده مقالات کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا؛ ص 104.
7. در این زمینه ر.ک به: مهدی فهیمی؛ فرهنگ جبهه.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:42 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

2. پیوند عاطفی
  « چشم گریان، چشمه ی فیض خداست». گریستن بر اباعبدالله الحسین ثواب بسیار دارد. فرشتگان، پیامبران، زمین و آسمان، حیوانات صحرا و دریا هم بر عزای حسین گریسته اند.(1)
اشک ریختن، نشانه ی پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشهدا است. اشک، دل را سیراب می کند، عطش روح را برطرف می سازد و حاصل محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می شود. همدلی و هماهنگی روحی با ائمه ایجاب می کند که در شادی آنان شاد و در غمشان محزون باشیم. این نشانه شیعه است که « یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا...»(2). قلبی که مهر حسین را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می گرید. اشک، زبان دل و شاهد عشق است.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه ی فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی
امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سیدالشهداست. ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تأکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته اند. امام صادق فرموده است:«نزد هرکس که ما یاد شویم و چشمانش اشک آلود شود، حتی اگر به اندازه ی بال مگسی باشد، خداوند گناهانش را می بخشاید، هرچند چون کف دریا فراوان باشد».(3)
دستور امامان به گریستن بر امام حسین بسیار اکید است؛ ضمن اینکه این همه فضیلت که برای گریه بر حسین بیان شده است و بیان این موضوع که اشک چشم، آتش دوزخ را فرو می نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاب است، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن این فیض الهی گردد.
اشکی که مبین پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خط ائمه و سیدالشهداست، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه می گردد؛ به تعبیر شهید مطهری:« گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند( سخنرانان مذهبی) بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد»(4)؛ پس مهم، شناخت فلسفه ی گریه در راستای احیای عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم
حسینی و فرهنگ کربلاست؛ نه گناه کردن و آلودگی، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم نیست که دل و جان آلوده، آن همسویی را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد.« اشک» زبان دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیت. رسالت اشک نیز پاسداری از « خون شهید» است.
امام خمینی فرمود:« هر مکتبی، تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زن نباشد، حفظ نمی شود...»(5). « گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است»(6) « گریه کردن بر عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنی است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد... . آنها از همین گریه ها می ترسند؛ برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».
امروز هم اشک و گریه رابط ما با حسین است و ما با شوری اشک هایمان، سر سفره محبت سیدالشهدا نشسته ایم و نمک پرورده اباعبدالله هستیم؛ از این رو، این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در می شود.

3. پایداری و استقامت

ایستادگیف مقاومت و پایداری، مقابله با عواملی که انسان را از تلاش در راه
هدف باز می دارد، تحمل سختی ها و ناگواری ها به خاطر پیروز شدن و انجام وظیفه. در حادثه کربلا، زیباترین جلوه های صبر و پایداری در راه عقیده و تحمل مشکلات مبارزه ترسیم شده و سبب ماندگاری و جاودانگی آن حماسه و پیروزی ابدی آن گروه اندک بر دشمنان انبوه شده است؛ همانگونه که قرآن کریم می فرماید:« کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین»(7)، در حماسه عاشورا، « صبر» هم در گفتارها و شعارها و هم در عمل ها و رفتارها مشهود است، هم در شخص سیدالشهداء و هم در عترت و یاران صبور و وفادارش؛ چه اینکه یاران آن حضرت نیز همانگونه بودند که او می خواست. در میدان « صبر»، پایدار ماندند و بر تشنگی، محاصره، هجوم دشمن، کمی یاران و شهادت همرزمان مقاومت کردند و از خوشحالی در پوست خود نگنجیدند؛ حتی بعضی شان روز عاشورا خوشحالی و شوخی می کردند و می گفتند: میان ما و بهشت، جز ساعتی جنگ و تحمل ضربت تیغ ها و نیزه ها و تیرها نیست و پس از آن، بهشت جاودان الهی است. اباعبدالله نیز آنان را چنان بارآورده و تعلیم داده بود که پایداری را پل عبور به بهشت بدانند.
خود امام بر کشته شدن و داغ فرزندان و یاران صبر کرد، خواهر صبورش زینب صبورانه بار این حماسه ی خونین را به دوش کشید و لحظه لحظه حوادث کربلا، جلوه های مقاومت و پایداری بود؛ حتی آخرین کلمات سیدالشهدا نیز در قتلگاه که بر زمین افتاده و با پروردگارش مناجات می کرد، حاکی از همین روحیه بود:« صبراً علی قضائک».
تمام مصیبت ها، خسارات، کشتار فجیع کودکان و زنان، غارت اموال،
تجاوز به ناموس و ... که در زمان مبارزه و جنگ تحمیلی و محاصره ی اقتصادی ابرقدرت ها بر مردم انقلابی ایران اتفاق افتاد، واقعاً سنگین و غیرقابل تحمل بود؛ ولی تنها با پیروی و تبعیت از اهل بیت و به ویژه قیام امام حسین و با امید به لطف و رحمت الهی بود که تمامی مشکلات را پذیرا شدند و هر سال بر استقامت و صبر و بردباری آنها افزوده شد و با عزمی آهنین در برابر مصائب همچنان ایستادگی می کنند.

4. نماز

سعید بن عبدالله، از اصحاب شهید امام حسین بود که روز عاشورا، پیکر خود را سپر تیرهای دشمن ساخت تا امام حسین نمازش را بخواند، علاوه بر زخم شمشیرها و نیزه هایی که بر بدن داشت، سیزده تیر هم بر پیکرش نشسته بود که بر زمین افتاد و شهید شد.(8)
خود اباعبدالله را نیز می توان سرسلسله ی شهیدان نماز دانست؛ چرا که برای احیای دین و نماز و امر به معروف و نهی از منکر شهید شد و قیامش، « اقامه نماز» بود( اشهد انک قد اقمت اصلاة...)؛ چه اینکه حضرت شب عاشورا را نیز برای نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست؛ ظهر عاشورا هم در آن میدان خون و شهادت به نماز اول وقت ایستاد.به ابوثمامه صائدی نیز- که هنگام ظهر عاشورا، اذان وقت را به یاد سیدالشهدا گفت و همراه آن حضرت آخرین نماز را خواند- « شهید نماز» گفته اند.
انقلاب اسلامی چه در دوران مبارزه و خفقان رژیم شاهنشاهی و چه بعد
از آن، نماز را سرلوحه ی امور خود قرار داد و نماز جمعه ها و نماز جماعت را در کلیه ی شهرها احیا نمود. در مدارس، آموزشگاه ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها، ادارات، کارخانجات، مساجد، حسینیه ها، فرودگاه ها، ترمینال های مسافربری، بیمارستان ها و ... نماز جماعت رونق پیدا کرد. نماز به عنوان ستون دین اسلام در کلیه زوایای زندگی مردم نقش مهمی پیدا کرد. باید توجه داشت همه ی اینها با رهبری امام خمینی و تأسی مردم و مسئولان از او به منصه ی ظهور رسید.

5. شهامت و شجاعت

دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار، یکی از بهترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی و یاران شهیدش و اسیران آزادی بخش جلوه گر بود. ریشه ی روح حماسی در میدان های نبرد، خصلت های فرد و زمینه های تربیتی اوست. وراثت خانوادگی نیز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قیام کربلا از نخستین مراحلش تا پایان آن، صحنه های بروز شجاعت بود. قاطعیتی که امام حسین در ابراز مخالفت با یزید و امتناع از بیعت داشت، تصمیم به حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار و اوضاع داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوه سپاهی که آن حضرت را در کربلا محاصره کردند، قیام افتخارآفرین مسلم بن عقیل در کوفه، رسوا ساختن امویان توسط قیس بن مسهر در حضور والی کوفه و عامه ی مردم، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان
عباس و علی اکبر و قاسم و یکایک اولاد علی و فرزندان عقیل، خطبه های زینب و حضرت سجاد در کوفه و شام و ... صدها صحنه ی حماسی، همه جلوه هایی از شجاعت است که از الفبای « فرهنگ عاشورا» است. خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود. میدان های جنگ در زمان رسول خدا و پس از او در جنگ های جمل، صفین و نهروان، نشان دهنده ی شجاعت آل علی است.
امام سجاد در خطبه ی خویش در کاخ یزید، شجاعت را از جمله خصلت های برجسته ای برشمرد که خداوند به آن دودمان بخشیده است:« اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة...»(9). این شجاعت، هم در گفتار و زبان آوری بود، هم در مواجهه با خصم و نبرد با دشمن و یک تنه به دریای سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب و شداید و خود را نباختن و خواری نپذیرفتن؛ شجاعت حسین و یارانش را دوست و دشمن ستوده اند.
آنچه بی شک ثابت است و غیرقابل انکار، شجاعت شگفت آن فداییان راه خداست. پیروان نهضت و خط عاشورا نیز درس شجاعت را از کربلا آموخته اند و از دشمن، هرچند قوی و مجهز و مسلح باشد، بیمی به دل راه نمی دهند.
شهامت نیروهای بسیجی در سال های دفاع مقدس در جبهه های ایران، الهام گرفته از عاشوراست. حسین! ای درس آموز شجاعت، بسیجی از تو آموزد شهامت؛ به روی سینه و پشت رزمنده ی بسیجی نوشته: یا زیارت، یا شهادت.

پی‌نوشت‌ها:

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1.سفینة البحار؛ ج 1، ص 97 و بحارالانوار؛ ج 45، ص 220 به بعد.
2. میزان الحکمه؛ ج 5، ص 233.
3. وسائل الشیعه؛ ج 10، ص 391.
4. شهید( ضمیمه قیام و انقلاب مهدی)؛ ص 124-125.
5.صحیفه نور؛ ج 8، ص 70.
6. همان؛ ج 10، ص 31.
7.بقره: 249.
8.شیخ مفید؛ اوائل المقالات ( چاپ کنگره شیخ مفید)؛ ص 114.
9.بحارالانوار؛ ج 45، صص 138 و 174


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:41 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

6. شهادت

حاضر بودن، گواهی دادن و کشته شدن در راه خدا، در فرهنگ قرآنی، از شهادت با تعبیر « قتل فی سبیل الله» یاد شده است:« و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون»(1): به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند؛ ولی شما درک نمی کنید. نیز، خداوند مشتری اموال و جان های کسانی است که در راه او می جنگند، می کشند و کشته می شوند و پاداش بهشت از خداوند می گیرند:« ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون...»(2)؛ این فداکاری و از جان گذشتگی در راه خدا و دین، نهایت رستگاری انسان مؤمن است و آنان که جان خویش را بر سر دین می نهند، هم به کامیابی ابدی در آخرت می رسند، هم شهادت شان سرچشمه ی الهام و الگوی فداکاری برای دیگران محسوب می شود.
در دوران سیدالشهدا شرایطی پیش آمده بود که جز با حماسه ی شهادت، بیداری امت فراهم نمی شد و جز با خون عزیزترین انسان ها، نهال دین خدا جان نمی گرفت؛ این بود که امام و اصحاب شهیدش، عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشیرها و نیزه ها رفتند تا با مرگ خونین خویش، طراوت و سرسبزی اسلام را تأمین و تضمین کنند و این سنت، همچنان در تاریخ باقی ماند و « شهادت»، درس بزرگ و ماندگار عاشورا برای همه ی نسل ها و عصرها گشت.
امام خمینی در این زمینه می فرماید:« خط سرخ شهادت، خط آل
محمد و علی است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است»(3). آری کسی می تواند به این جایگاه رسد که رشته های علایق جسمانی و حیات مادی را گسسته باشد و عشق به حیات برتر، او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از این موانع و رسیدن به آن وارستگی و رهایی از تعلقات، ایمانی بالا می طلبد و به همین جهت است که شهادت، نزدیک ترین طریق و راه میان بر برای رسیدن به خدا و بهشت است؛ چه اینکه رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی با همان روحیه شهادت طلبی به مصاف استکبار جهانی رفتند و به دنیا ثابت کردند پیروان و فرزندان خلف اهل بیت بوده و هستند.
شعارهای « شهید قلب تاریخ است»، « شهادت هنر مردان خداست»، « شهید نظر می کند به وجه الله» و نامگذاری عملیات در جنگ تحمیلی، خیابان ها، مدارس، دانشکده ها، میدان های شهرها و ... به نام شهدای کربلا همه نشان از ایمان و عشق به امام حسین و راه و هدف او است.
از الفبای برجسته ی نهضت عاشورا و از روحیات والای حسین بن علی و یارانش، عنصر « شهادت طلبی» بود؛ یعنی مرگ در راه خدا را « احدی الحسنیین» دانستن و دریچه ای برای وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگی و بی صبری برای درک فضیلت شهادت داشتن.
حل این معما( آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالی تر از زندگی والا و کرامت انسانی میسر است؛ اینکه امام حسین هم از شهادت خود آگاه است و با همین علم، به کربلا می رود، به همین نکته برمی گردد. آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین می داند:« لا اری
الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما».
این فرهنگ، پذیرفته ی همه اقوام و ملت هاست و این نوع مرگ انتخابی و آگاهانه، مکمل حیات شرافتمندانه است؛ نه در تناقض با آن؛ چون مرگ، پایان نیست تا کسی با انتخاب مرگ، به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد. مرگ سرخ و شهادت، نوع کمال یافته تری از حیات است. امام حسین با علم به شهادت در حادثه ی کربلا به آن قربانگاه رفت تا در سایه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حیات یابد. این، هدفی است ارزشمند که می سزد چون حسین هم قربانی آن گردد. سیدالشهدا این راه را برگزید و آن را پیش پای بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورایند.
اصحاب امام حسین نیز در شب عاشورا، یک به یک برمی خاستند و این روحیه را ابراز می داشتند و از مرگ، هراسی در دلشان نبود. علی اکبر هم در مسیر راه کربلا، وقتی کلمه ی استرجاع را از زبان امام حسین شنید و حضرت خبر از آینده همراه با شهادت او داد، پرسید:« السنا علی الحق؟»: مگر بر حق نیستیم؟ فرمود: آری، علی اکبر گفت:« یا ابة لا نبالی بالموت»: پس چه ترسی از مرگ؟
حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتی از امام پرسید، آیا من نیز کشته خواهم شد؟ امام (4) پرسید: مرگ در نظرت چگونه است؟ پاسخ داد: شیرین تر از عسل( احلی من العسل)(5). اینها همه نشان دهنده ی این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت در راه خدا، آرزوی قلبی
وارستگانی است که رشته ی تعلقات دنیوی را بریده و به حیات برین و رزق الهی در سایه ی شهادت دل بسته اند و نیز در رجزهای آن حضرت، مرگ را بر زندگی ذلت بار ترجیح دادن و این عبارت می درخشد:« الموت اولی من رکوب العار»(6).
امام خمینی فرمود:« مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ایم تا فردا فرزندان مان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند.»(7)

7. تأثیرگذاری

تأثیری که حادثه ی کربلا و قیام حسین بن علی بر اندیشه مردم جهان، حتی غیرمسلمانان داشته، بسیار است. عظمت قیام و اوج فداکاری و ویژگی های دیگر امام و یارانش سبب شده که اظهارنظرهای بسیاری درباره ی این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه ی آن کسان کتاب قطوری می شود؛ به ویژه که برخی از نویسندگان غیرمسلمان مستقلاً درباره ی این حادثه کتاب نوشته اند. در اینجا تنها تعدادی اندک از این نظرها( از مسلمانان و غیرمسلمانان) آورده می شود:
مهاتما گاندی( رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از سرمشق امام حسین پیروی کند.
محمدعلی جناح( قاعد اعظم پاکستان): هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد، در عالم پیدا نمی شود. به عقیده من تمام مسلمانان باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، پیروی نمایند.
چارلز دیکنز( نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.
عبدالرحمن شرقاوی( نویسنده مصری): حسین شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.
و این بود جزئی از گستره ی تأثیرگذاری حماسه ی حسینی بر آیندگان و دانشمندان جهان. انقلاب اسلامی نیز در این خط سرخ شهادت گام گذاشت و چه قیام ها و جنبش های مردمی ای که با تأثیر از این انقلاب به وجود آمدند؛ و مردم ایران با الگوگیری از نهضت حسینی به خاطر بقا و عظمت اسلام و حکومت قرآن، برای حفظ ناموس و شرف مردم، برای اصلاح حال امت، به خاطر امر به معروف و نهی از منکر، به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم قیام کردند و این قیام براساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود و جهادی به قصد دفع رذیلت و نشر فضیلت به شمار می رفت. ملت های مظلوم و دربند و ستمدیده با تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی، بیدار شدند، تظاهر به دیانت را به تعمق و ایمان بدل کردند.
حسین به خلق عالم آموخت که حامی آزادی و عدالت باشند. او
نحوه ی امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان داد. او غیرت، شجاعت، فداکاری، پایداری در برابر مصیبات و ثبات بر طریق حق را تعلیم داد.

8. امر به معروف و نهی از منکر

در فرهنگ عاشورا، حاکمیت ظلم یزیدی بزرگ ترین منکر اجتماعی است و مبارزه برای حاکم ساختن حق و قطع سلطه ی ستم، معروفی عظیم است. امر به معروف و نهی از منکر، از مهم ترین فلسفه های حماسه خونین کربلاست. سیدالشهدا در وصیتی که نوشته و به برادرش محمد حنفیه می سپارد، می فرماید:« انی ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظلما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی ابن ابی طالب». این جملات به وضوح، نقش امر به معروف و نهی از منکر را در حرکت عاشورایی امام نشان می دهد. در زیارتنامه آن حضرت هم در این موضوع مطرح است:« اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی سبیل الله حتی اتاک الیقین». این تعبیرات، نشان دهنده ی عمق این فریضه ی دینی است که در متن جهاد خونین هم جلوه گر می شود و دامنه ی امر به معروف و نهی از منکر، از واجبات و محرمات جزئی و فرعی و فردی، حتی به قیام برای اقامه ی قسط و سرنگونی حکومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعی هم گسترش می یابد.

پی‌نوشت‌ها:

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1. بقره: 154.
2. توبه: 11.
3.صحیفه نور؛ ج 15، ص 154.
4. حیاة الامام الحسین؛ ج 3، ص 73 و لهوف؛ ص 26.
5. اثبات الهداة؛ ج 5، ص 204.
6.کشف الغمه؛ ج 2، ص 32.
7. صحیفه نور؛ ج 9، ص 97.


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 4:40 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????