سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

* قیام آفرینی و تولید نهضت

بسیاری از افراد سطحی نگر و قشری بر این باورند که ما باید فقط مصرف کننده نهضت کربلا باشیم. اما روشنفکران و آزاد اندیشان با بصیرت معتقدند که نهضت کربلا و حماسه عاشورا دو پیام اساسی دارد:
1) مصرف کردن.
2) تولید نهضت و قیام آفرینی.
نهضت حسینی به نسل آگاه درس می دهد که اگر مشکل دینی داری، خود را اصلاح کن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش. اگر مشکل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و الاّ برخیز و امام دیگران باش. و اینکه گفته اند«کلُّ یومٍ عاشورا وکلُّ أرضٍ کربلا »
یعنی در همه مکان ها و زمان ها می توان
تولید نهضت کرد. نباید فقط مصرف کننده نهضت شد، بلکه بایستی در راستای جوامع بشری قیام کرد و تولید نهضت کرد. (22)
یکی از خطبه های مهم و مهیج و تاریخیِ حسین بن علی (علیهما السلام) خطبه ای است که آن حضرت درسال 58 هجری، دو سال قبل از هلاکت معاویه و در بحران و اختناق و ظلم و فشاری که از سوی دستگاه حاکم اموی بر امت اسلامی وارد می گردید، ایراد فرموده است. این خطبه شریف از سه بخش مستقل تشکیل یافته است که امام (علیه السلام ) در بخش سوم و آخرین خطبه خود وظیفه علما و خواص و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرّات سکوت آنان را در مقابل زورگویان و فتنه گران بیان کرده اند، که آکنده از پیام ها و درسها و عبرتها است، لکن مقام، گنجایش نقل و ترجمه تمام این بخش را ندارد و فقط به نقل آخرین قسمت ازاین بخش بسنده می کنم:
«فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمه علیکم و عملوا فی إطفاء نور نبیکم و حسبنا الله و علیه توکلنا و الیه المصیر»(23)؛ شما ای گروه علمای دین ! اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن عدل و داد، با ما هم صدا نگردید، ستمگران در مقابل شما قدرت بیشتری پیدا خواهند نمود و در خاموش کردن مشعل فروزان«نبوت»فعال تر خواهند گردید.
در راستای این پیام والای حماسه عاشورا، علما و روحانیون در طول تاریخ در این راه قدم برداشته اند و در راه احیای اسلام و قرآن و تولید نهضت، صفی عظیم از« شهداء الفضیله »را تشکیل دادند؛ هزاران شهیدی که نام آنان زینت بخش تاریخ است و شهدای گمنامی که باید در کتاب علیین با نام آنان آشنا گردید و باید خاضعانه در پیشگاهشان چنین گفت:
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت، که رساله علمیه و عملیه خود را و مرکب خون نوشته اند، و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخارو آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت، که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند وعقال تمنّیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند، و سبکباران به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سرودند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقّه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره ی پیکرشان گواهی کرده است
و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه ی مردم خود، اولین قربانی ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ی ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه ی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه ی شهادت نخواسته اند...
از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که به حق از جهاتی افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان درهر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارت ها و تلخی هایی متحمل شده اند وهمراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته اند، زیاد است.»(24)
انقلاب اسلامی ایران لبیکی بر خطبه حسین بن علی(ع)
وجود مبارک امام راحل (ره) نیز که رهبری نهضت اسلامی را در ایران به عهده گرفت و بنیان جمهوری اسلامی را بنا نهاد، خود را مخاطب پیام کربلا و مستمع راستین پیام امام حسین (علیه السلام) دانست؛ پیامی که به او می گفت : اگر طالحی صالح باش و اگر صالحی، مصلح باش و ایشان در خود صلاح را احراز کردند وبرخاستند و اصلاح جامعه را به عهده گرفتند و به ندای عرشی حسینی لبیک گفتند و در بی سابقه ترین حرکت، تمام معادلات سیاسی نظامی جهان را در هم ریخت و تیشه بر ریشه همه آنها زد و در ویرانه های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله، بنای محکم و استوار جمهوری اسلامی را به وجود آمورد.

* تقدم دین و حفظ اصول بر مال و جان

«إن کانَ دینُ محمد (صلّی الله علیه و آله ) لم یستَقم إلاّ بقَتلی فیا سیوف خُذینی »(25)؛ اگر دین محمد استوار وپایدار نمی شود جز با کشته شدن مکن پس ای شمشیرها مرا بگیرید.
یکی دیگر از پیام های حماسه عاشورا تبیین نقش رهبری و امامت در حراست و صیانت از دین و مکتب اسلام است. حادثه خونین عاشورا بیانگر این حقیقت است که اگر هستی و بقا دین به خطر افتد، رهبری حتّی به قیمت فدا کردن جان خود و فرزندانش به میدان خواهد آمد و از خاموش شدن خورشید فروزان دین جلوگیری به عمل خواهد آورد.
نکته قابل توجه این است که اولاً مسئله حراست و صیانت از دیانت محدوده خاصی ندارد و بر همگان حفظ دین و اسلامیت به هر طریق ممکن واجب است و در نهایت اگر حفظ و بقا دین مستلزم بذل جان و مال باشد، باید به این تکلیف عمل شود. و ثانیاً چنانچه مردم از تکلیف سرباز زدند، مسئولیت سنگینی بر دوش رهبری خواهد بود و اگر حیات دین در خطر جدی قرار گرفت و حفظ دین و جلوگیری از نابودی اسلام مستلزم جهاد و بذل جان امام هم باشد، این تکلیف عملی خواهد شد.و همین است فلسفه شهادت امام حسین(علیه السلام ) و تفسیر کلمات نورانی آن حضرت از مدینه تا کربلا و همین است مفهوم جمله ای که فرموده اند:
.« الإسلامه محمدی الحدوث و حسینی البقاء »

* شناسایی خواص غیر متعهد

قال الحسین (علیه السلام):«یا شبث بن ربعی و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن الأشعث و یا یزید بن الحارث ألم تکتُبوا إلی :أن قد أینعت الثّمار و اخضرّ الجنّات و إنما تقدم علی جند لک مجنّد فاقبِل «قالوا له: لم نفعل، فقال :سبحان بلی و الله قد فعلتم »(26)؛ ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا به من ننوشتید که : میوه ها رسید، باغ ها سرسبز شده، تو بر سپاهی که برایت مهیاست وارد می شوی، پس رو به ما کن.آنها پاسخ دادند:ما ننوشتیم.فرمود: سبحان الله به خدا سوگند شما بودید که نوشتید.
از دیگر درس ها و پیام های حادثه عاشورا، شناسایی و معرفی خواص غیر متعهد و بی بصیرت است. یعنی چهره ها و عناصری که در افکار عمومی و در جریانها مؤثّر هستند، افرادی که سر شناسان جامعه و دارای شخصیت مذهبی، اجتماعی هستند و می توانند نقش ایفا کنند و جامعه را به حرکت در آورند، آنان که قول و عمل و گفتار و کردارشان و حرکت و سکوتشان برای آحاد ملّت، الگو و سر مشق است و بایستی موقعیت و شخصیت خود را بشناسند و ارزش واقعی خود را دریابند و در فکر سعادت جامعه و نجات مظلومان باشند.ولی بر اثر علل و عواملی، در بیان حقایق و یا موضع گیری به موقع و یا همراهی با جریان و جبهه حق خودداری کرده و باز می مانند و یا به جبهه باطل می پیوندند.جریان عاشورا نماد روشنی از خیانت و کوتاهی مجموعه ای از خواص است که می توانستند با شناخت فرصتها و موضع گیری مناسب جلو انحراف و حاکمیت باطل را بگیرند و نگذارند جریان نبوت و رسالت از مسیرش خارج و مشتی ریاست طلب غیر صالح بر جایگاه رسالت تکیه زده و زمینه حادثه عاشورا را فراهم کند.
آری، اگر حسین بن علی (علیهما السلام ) انحراف شخصیت های روحانی و معنوی آن دوران را که در مسئله ولایت پدیدار گردیده بود، ریشه همه مفاسد اجتماعی و زیربنای همه ستم ها و ظلم ها معرّفی می کند، امروز انحراف از مقام والای ولایت فقیه و کشیده شدن به راه های غیر مستقیم، مسلّماً مفاسد و خطرات بس بزرگتر از آنچه در زمان ائمه (علیهم السلام ) اتفاق افتاد، به همراه خواهد داشت. اگر حسین بن علی(علیهما السلام ) از دست علما و محدثین و سرشناسان و خواصِّ آن روز که به جای مبارزه با دشمنان، راه سازش با آنان را پیموده اند و به جای حرمان و تحمل رنج در راه تعالی اسلام و قرآن، رفاه شخصی و لذّت مادی را برگزیده اند، شدیداً می نالد و ذلّت و نقمت و نکبت و دوری از رحمت الهی را برای چنین افراد غیرمتعهدی پیش بینی می کند. همه اینها هشدار و تلنگری است به خواص و سرشناسان امروز جوامع بشری که باید خیلی مراقب عملکردها، موضع گیری ها، حرکت و سکوت خود باشند و الاّ نزول نقمت و نکبت و ابتلا به عذابهای الهی در چنین اوضاع و احوال، شدیدتر خواهد گردید.

* حفظ حریم ها و قداستها

قال الإمام الحسین (ع):« واللهِ لَأَن أُقتَلَ خارجاً منها بِشبر أحبه إلیه من أن أُقتَلَ فیها »(27) :امام حسین(ع ) در پاسخ به ابن زبیر می گوید
.«به خدا قسم کشته شدن در خارج حرم، حتی یک وجب، برای من دوست داشتنی تر است تا اینکه داخل حرم به قتل برسم.»
از دیگر درس ها و پیام های مکتب شهید عاشورا، توجه به ارزش ها و قداست ها و عزم جدی و برنامه ریزی در جهت حفظ حدود و رعایت قداست هاست که در طول زندگی امام حسین(علیه السلام ) و به ویژه در جای جای نهضت، توجه و رعایت این موضوع مشاهده می شود و بارزترین مصداق این مهم، تصمیم گیری برای خروج از مکّه و حرم امن الهی بود؛ آنجا که احساس کرد اگر در حرم امن الهی بماند امکان دارد نظام فاسد دست به فاجعه خطرناکی بزند که هم جان امام به خطر افتد و هم قداست حرم الهی مورد خدشه قرار گیرد؛ لذا تصمیم گرفت برای حفظ قداست و حرمت حرم امن الهی از مکّه خارج شود. (28)
نکته ای که باید به آن اشاره نمود، این است که قداست گرایی یک امر بین المللی است و هر جامعه و ملّت و طرفداران هر مکتب و مشربی بر اساس گرایش ها و اعتقاداتشان، اموری را مقدس شمرده و برای آن امور حریم و محدوده ای را رعایت می کنند. اکنون سخن اینجاست که در نگرش الهی به ویژه مکتب حیات بخش اسلام، منشأ ارزش ها و قداست ها چیست؟آیا با جعل و اعتبار مردم چیزی مقدس می شود؟
در پاسخ باید گفت : اگر برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان مانند نبوت و امامت و ولایت دارای ارزش و قداست ویژه ای هستند، سرچشمه و منشأ همه اینها ذات باری تعالی است. به بیان دیگر، قطعات زمان و مکان ذاتاً باهم تفاوتی ندارند، لکن برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان با انتساب به مبدأ فیاض و در اثر رنگ وصبغه الهی و با جعل و اعتبار شارع مقدس از ارزش و قداست ویژه ای برخوردار شده اند. ارزش رمضان به این است که شهرالله است و ارزش کعبه به این است که بیت الله است وارزش قرآن به این است که کلام الله است و اعتبار مسجد به این است که خانه خداست و قداست پیامبر به این است که رسول الله است و ارزش امام به این است که ولی الله است و قداست و اعتبار ولی فقیه به این است که نیابت از ولی الله را داشته و دارای پرتوی از ولایت الهی است و حرمت و ارزش مؤمن به این است که عبد و بنده خداست.
پس همه و همه ناشی از منبع ارزش هاست که خود دارای قداست ذاتی است و این یعنی همان توحید صمدی قرآنی که اولین و آخرین و اساسی ترین پیام عاشوراست، چه اینکه «هو الأول و الآخرُ و الظاهرُ و الباطنُ»(29).
بنابراین برسالکان مسلک حسینی بلکه بر تمامی مسلمانان فرض است که با الهام از مکتب عاشورا، از تمامی ارزش ها و قداست ها محافظت کنند.

*تبیین رسالت زن مسلمان

از دیگر درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشورا، ارائه الگوی حضور زن مسلمان و متعهد در انجام تکالیف الهی و ترسیم رسالت ایفای نقش زنان در حمایت از دین و رهبری در برابر حکومت ظالم و طاغوت و دفاع از ارزش ها و قداست هاست.
امام حسین (ع) در طراحی نهضت الهی همواره اصرار داشت که اهل بیت و زنان در این نهضت مشارکت داشته باشند و در برابر درخواست ها به ویژه درخواست برادرش محمد حنفیه و امه سلمه اصرار به همراهی آنان داشت و در نهایت، می فرمود :تدبیر الهی این است که اهل بیت و زنان همواره با من باشند؛ اما نقش اهل بیت و زنان در معرفی اهداف نهضت عاشورا، حراست و حفاظت از امامت بعد از امام حسین (ع)، تشریح ماهیت حکومت یزید، افشای جریان نفاق، برانگیختن افکار عمومی و عصیان مردم بر ضد حکومت فاسد بنی امیه و آثار متعدد دیگر، ثابت کرد که تدبیر امام حسین (ع) در همراهی اهل بیت و زنان و مشارکت آنان در نهضت، بسیار هوشمندانه و حساب شده است و اگر چنین امری مورد توجه قرار نمی گرفت نهضت عاشورا می ماند و زمینه فراگیر و تداوم و اثر بخشی آن فراهم نمی شد. (30)
سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
آری، در قضیه کربلا همانطور که مردان فوق العاده و نابغه پیدا شده و سرمشق برای صنف خود گردیدند، زنان نیز خدمات خود را انجام داده و دستورات عملی به صنف زنان داده، نشان دادند که در اسلام چه دستوری برای زن معین شده و چه صفاتی باید در آنها باشد. بعد از شهادت امام (ع) و اصحاب، نوبت بلایا و مصایب به زن ها رسید که از حیث صبر و ثبات قدم و قوت قلب و راستگویی و درست رفتاری و تدبیر و سیاست و احساسات قلبی جهان و جهانیان را مبهوت و متحیر نمودند. در حقیقت اتمام منظور و مقصود امام حسین(علیه السلام)در قضیه کربلا به عهده زنان بود که حضرت سید الشهداء (ع) برای به فعلیت رساندن مقصود خود که نابودی سلطه بنی امیه بود، آنان را با خود برد.
هر یک از زنان وظیفه خود را به خوبی انجام دادند و حسین (ع) را به اندازه توانایی خویش کمک کردند، به طوری که برمردان عالَم سبقت گرفته، گوی افتخار را ربودند و دوش به دوش اصحاب امام حسین(ع) قرار گرفتند؛ مخصوصاً حضرت زینب کبری خواهر امام(س).
ابن عقیله بنی هاشم در این امر خطیر، یگانه معاون و یاور او بود و یک قسمت از هدف امام حسین (ع) را به عهده گرفت؛ چه اینکه قضیه کربلا دارای دو مرحله بود:
یکی از حرکت به مدینه تا شهادت امام حسین (علیه السلام)، دیگر از شهادت تا حرکت از شام یا ورود به مدینه.
قسمت اول را امام حسین (ع )عهده دار بود وقسمت دوم که پرستاری اطفال و تحمل رنج ها و مشقّت ها و مصیبت ها و تشریح ماهیت حکومت یزید و برانگیختن افکار عمومی و. ..بود به حضرت زینب(س)محول شده بود؛ چرا که امام سجاد (ع)به ظاهر مریض بود و نمی توانست به خوبی آن وظایف را انجام دهد و حفظ و نجات او از قتل جز به سکوت تام و تسلیم میسر نمی شد. زینب ظاهراً پرستار او هم بود.پس حضرت زینب زنی بود که دوش به دوش اول مرد عالَم قدم در راه گذاشت. (31)
جلوه هایی از نقش زینب کبری در نهضت عاشورا
پرداختن به همه ابعاد نقش زینب کبری در نهضت عاشورا، در این مختصر، میسر نیست، ولی از باب«ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه»به بعضی از نکات اشاره می شود: 1. هدایت و کنترل بحران پس از شهادت امام حسین(ع)
2. پرستاری و نگهداری از امام سجاد(ع)
3. حفظ جان امام سجاد(ع)
از دیگر نقش های بسیار مهم زینب کبری تلاش در جهت حفظ جان ولی الله و امام بعد از امام
حسین(ع بود و آن هنگامی بود که در مجلس عبید الله بن زیاد فرمان قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد، حضرت زینب (س ) فرمود:«یابن زیاد !حسبک من دمائنا، واعتنقه و قالت :لا افارقُه فَإن قَتَلتَه فَاقتُلنی مهع»؛ ای پسر زیاد!آنچه از ما خون ریخته ای تو را کافی است، سپس دست به ؛
گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت : به خدا قسم از او دست نخواهم داشت، اگر قصد کشتن او را داری مرا هم با او بکش. ابن زیاد با دیدن این وضعیت گفت: این زن را چنان می بینم که دوست دارد با این جوان کشته شود و اضافه کرد او را واگذارید که همان بیماری او را بس است.
4. افشای جریان نفاق در کوفه و بیدار نمودن جامعه خفته آن روز.
5. شکستن ابهت و اقتدار یزید.
سخن گفتن یک زن در حال اسارت در مقابل قدرت خودکامه که به حسب ظاهر یک قیام را سرکوب کرده، احساس غرور و پیروزی می کند، کار معمولی و در چارچوب معیارهای متعارف، مشکل به نظر می رسد؛ اما دختر زهرای اطهر (س)، زینب کبری(س ) چنین معجزه ای را از خود نشان داد و چنان ضربه محکمی بر پیکر حکومت خودکامه و قدرت یزید وارد کرد که این ضربه ارکان حکومت را متزلزل نمود. آنجا که با یک تعبیر کوبنده خطاب به یزید فرمود:« یابن الطلقاء »و این جمله کوتاه شجره نامه حکومت اموی را به مردم معرفی کرد.در یکی از فرازهای سخن خود اشاره کرد:
آه چه شگفت انگیز است که ؛ مردان خدا به دست حزب الشیطان کشته شوند.
بعد اضافه کرد :ای یزید!هرآنچه می خواهی، مکر و فریب و کوشش خود را به کارگیر، ولی هرچه تلاش ومکر به کار گیری، هرگز توان آن را نداری که ذکر ما را از یادها بیرون ببری و هرگز توان آن را نداری که وحی ما را نابود کنی.
بالاخره، زینب کبری در طول مدت زندگی و پس از حرکت از شام در مسیر راه و در مدینه نقش بسیار مهمی را در تبیین اهداف نهضت عاشورا و افشای جریان ضد دینی بنی امیه و تاثیر گسترده ای در روشن شدن افکار عمومی جامعه و تزلزل در ارکان حکومت و سقوط تدریجی آن داشت. (32)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

* احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر

قال الامام الحسین (علیه السلام):«إنّی لَم اَخرُج اَشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خَرجت لطَلَب الإصلاح فی امه جدی (ص) أریدأن آمرَ بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیرَسیره جدی و ابی علی بن علی بن ابیطالب»(33)؛
امام حسین (علیه السلام ) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکّه وصیتنامه ای نوشت و به بردارش « ابیطالب محمد حنفیه تحویل داد؛ در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر بیان نمود و فرمود:
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنّت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب است.
رسالت و ماهیت اصلی قیام و نهضت امام حسین (علیه السلام ) در مقابله با حکومت ظالمانه معاویه و خلافت فاسد یزید، تحقّق و اقامه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. در واقع قیام برای از بین بردن بزرگترین منکر که همان حکومت شیطانی بنی امیه که ریشه همه پلیدی ها و ناهنجاری ها در جامعه آن روز بود و شکل دهی بزرگترین معروف، یعنی تحقّق مدیریت دینی در چارچوب مبانی ارزشی اسلام که ریشه همه فضایل وارزش ها می باشد.
امام حسین (علیه السلام ) در شرایطی که از یک طرف، نظام سراپا فاسد بنی امیه با تحریف و تخریب اساس اسلام، زندگی مردم و حیات معنوی جامعه را در خطر نابودی قرار داده بود و از طرفی دیگر مردم در غفلت و بی تفاوتی فرو رفته بودند و در برابر رژیم فاسد، کوچکترین حساسیتی نشان نمی دادند، دست به قیام زد و بابیان خطبه های خود رژیم فاسد را افشاءکرد و سرانجام با استقبال از شهادت، شجره خبیثه بنی امیه را متزلزل وزمینه سقوط آن را فراهم کرد. (3)
بنابراین، از اساسی ترین درس ها و پیام های حماسه عاشورا، عمل و توجه به بنیادی ترین واجب اجتماعی یعنی تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که براساس متون و آموزه های دینی مهمترین و زیر بنایی ترین واجب می باشد.
امام باقر (علیه السلام )در فرمایشی تحقق عینی همه واجبات را متوقف بر اجرای این فریضه الهی می داند؛ آنجا که می فرماید:
إِنَّ الْأَمرَ بِالْمعرُوف و النَّهی عنِ الْمنْکَرِ سبِیلُ الْأَنْبِیاء ومنْهاج الصلَحاه فَرِیضَهٌ عظیمهٌ بِها تُقَام الْفَرَائض وتَأْمنُ الْمذَاهب و تَحلُّ الْمکَاسب و تُرَد الْمظَالم و تُعمرُ الْأَرض و ینْتَصف منَ الْأَعداء ویستَقیم الْأَمر»(34)
امر به معروف و نهی از منکر راه انبیاءو روش صالحان است. فریضه بزرگی که تحقّق دیگر فرائض بستگی به آن
دارد، به وسیله آن راه ها امن می شود، کسب و کار حلال می گردد، ظلم و ستم ها جبران شده و زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می شود و همه امور در مسیر خود قرار می گیرد.

تشکیل حکومت اسلامی لازمه امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم وسیع و معنای صحیح و دقیق آن که عبارت از بسط عدل و داد وریشه کن ساختن ظلم و فساد است، مستلزم وجود حکومت اسلامی است و اگر امر به معروف و نهی از منکر به این معنا در جامعه اجرا نگردد و حکومتی بر پایه اسلام به وجود نیاید، طبیعی است که جای آن را اشرار خواهند گرفت و ستم گران بر جامعه تسلّط خواهند یافت.همان گونه که امیر مومنان(علیه السلام ) در آخرین وصیتش فرمود:
«و لا تَترُکوها الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکَر فیولّی علیکم أشرارکم فتَدعونَ فلا یستَجاب لکم »(35)؛
معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط می شوند سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی گردد.

*اقامه نماز

نماز پایه اساسی (36)اسلام و ستون خیمه دین و یکی از مظاهر آشکار عرفان و معنویت است. امام حسین (علیه السلام) با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت به طوری که از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند»(37). با این همه، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) در خواستی کرد و فرمود:
تَدفَعهم عنَّا الْعشیهَ لَعلَّنَا نُصلِّی لرَبنَا اللَّیلَهَ ونَدعوه ونَستَغْفرُه فَهویعلَم أَنِّی کُنْت قَد أُحب الصلَاهَ لَه وتلَاوهَ کتَابِه و کنزالدعاء و الاستغفار»؛ (38)
امشب را مهلت بگیر، امید است در این شب نماز گزارده و با خدا نیایش کنیم و از او آمرزش بخواهیم؛ چه اینکه او می داند که من براستی نماز و تلاوت قرآن و دعا و نیایش و استغفار را دوست دارم.
بعد از مهلت دادن دشمن و بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشته، تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرّع گذراند، چنانکه اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند.آنها در آن شب در جوار امام حسین(علیه السلام) همانند زنبور عسل شهد شیرین شهادت را مزمزه و نام خدا را در حال رکوع و سجود و قیام و قعود زمزمه می کردند.(39)
در ظهر عاشورا که تنور جنگ به شدت گرم و درگیری و نبرد به نهایت درجه حدت رسیده بود، هنگامی که ابوثمامه صاعدی دخول ظهر را به امام (علیه السلام) خبر داد، امام فرمود:«ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین نعم هذا أول وقتها ثم قال سلوهم أن یکفوا عنا حتى تصلی»؛ نماز را به یادمان آوردی، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد، بله اکنون اول وقت نماز است از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بردارند تا نمازمان را بخوانیم. (40) و چون آنها حاضر به تعطیل کردن جنگ نشدند امام (علیه السلام) در حالی که مسافر بود و امکان نماز فرادی در مکان دیگری بود در جهت اهتمام به امر جماعت با انتخاب افرادی به عنوان نگهبان نماز جماعت را برپا کردند. در میان اصحاب، سعید بن عبدالله حنفی و زهیر بن قین پاسداری از جان امام (علیه السلام) را عهده دار شدند و در نهایت این دو شهید، فدای نماز شدند.
این نماز عاشقانه و عارفانه سه خصوصیت برجسته داشت:
الف. جماعت.
ب. اول وقت بودن.
ج. علنی بودن.
از دیگر جلوه های اقامه و برپایی نماز در حماسه عاشورا، تهجد شبانه دخت علی مرتضی، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها ) بود؛ آنجا که امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که من شاهد بودم عمه ام شب یازدهم نماز نافله شب را نشسته بجا آوردند.»
بنابراین، از درس ها و پیام های عملی حادثه جاودانه کربلا، توجه و عنایت خاصه امام حسین (علیه السلام ) ویاران با وفایش به اصیل ترین ارتباط بین انسان و خدا و مهم ترین عبادت انسان ساز یعنی توجه به نماز است.
عموم مسلمانان به ویژه شیعیان باید با سرمشق از این مکتب حیات بخش، این فریضه بزرگ را به بهترین وجه اقامه و برپا کنند.
پیام دیگری که از عملکرد امام (علیه السلام ) درباره نماز استفاده می شود، این است که رسالت و مسئولیت مهم رهبری و حکومت دینی، حاکمیت فرهنگ نماز در جامعه و به تعبیر قرآن، اقامه نماز است که به معنای ایستادگی بخشیدن به نماز است؛ چه اینکه قرآن کریم یکی از شاخصه های رهبری و حکومت دینی را اقامه و احیاء و گسترش فرهنگ نماز می داند، آنجا که می فرماید«الَّذینَ إِنْ مکَّنَّاهم فی الْأَرضِ أَقاموا الصلاه»یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت و تمکین دهیم نماز را برپا می دارند.(41)
نکته ای که شایان ذکر می باشد، این است که نماز خواندن یک تعبیر نارسای عرفی است. مکتبی که نماز را ستون دین می داند، دستورش نیز مطابق این آموزه است؛ از این رو، در آیات و روایات همواره سخن از اقامه نماز است، نه خواندن آن؛ زیرا ستون برپا کردنی است نه خواندنی ؛ لذا در زیارت امام حسین (علیه السلام )می خوانیم .«أشهد أنَّک قد أقَمت الصلاهَ »
اگر نماز برپا داشته نشود، همه اجزای دین فرو خواهد ریخت و اقامه نماز، به معرفت و خلوص و ادای آن درابتدای وقت است. (42)

* ایثار و از خود گذشتگی

ایثار و از خود گذشتگی، از سجایا و اخلاق نیکو و والای اهل بیت (علیهم السلام )بود. واز جلوه های برجسته عرفان و معنویت کربلا است.
اساس و شاکله حرکت امام حسین (علیه السلام ) و یاران باوفایش، ایثار و فداکاری است که به نمونه هایی ازمظاهراین صفت فاضله در حماسه عاشورا بسنده می کنیم:
الف. از چهره های ارزشمند و موثّر در حماسه خونین کربلا حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) بود که اوج فداکاری و از خود گذشتگی نسبت به دین و نهایت ادب را نسبت به رهبری را از خود نشان داد.
امام سجاد(علیه السلام) پیرامون ایثارگری او می فرماید:
«رحم اللهُ عمیِ العباس فَلَقد آثَرَ و أبلی و فَدی أخاه بِنَفسه حتّی قُطعت یداه »(43)خدا عمویم عباس را رحمت کند، او ایثار کرد و مورد آزمایش قرار گرفت و خود را فدای برادرش حسین نمود تا هر دو دستش قطع شد. نقطه اوج ایثارگری و ادب، آن وقت بود که قمر بنی هاشم با لب تشنه بر لب آب رسید، وقتی خواست آب بنوشد به یاد تشنگی برادر و اهل بیت افتاد و آب نخورده، آن شعر معروف را خواند:
یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت أن تَکونی هذا حسین وارد المنونِ و تشربینَ بارد المعینِ تالله ما هذا فعالُ دینی
ای نفس !بعد از حسین خوار باشی و بعد از او زنده نباشی. این حسین است که بر مرگ وارد شده است ولی تو آب سرد و گوارا می آشامی.به خدا سوگند!این از عملکرد دین من نیست. (44)
ب. عرض ارادت هایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند، نگذاشتند کسی از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند، نگذاشتند آن حضرت وارد میدان شود.
ج. جانفشانی دو تن از یاران امام حسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا جهت اقامه نماز که تن و جان خود را سپر بلای آن حضرت قرار دادند و به شرافت شهادت نایل آمدند و به بقیه شهدای سعید پیوستند.
د. همسر جناده بن کعب انصاری با آنکه شوهرش در حمله اول صبح عاشورا به شهادت رسیده بود
فرزند یازده ساله اش را تجهیز کرده، به میدان فرستاد و آن گاه که دشمن سر بریده فرزندش را به سوی اوپرت کرد، آن رابرداشته، بعد از پاک کردنش از خون، بر سر یکی از سربازان دشمن کوبید و او را کشت.(شاید کنایه از اینکه چیزی که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم)(45)

* احیای عزّت و کرامت

عزّتمداری و کرامت و شرافت انسانی از بزرگترین و اصل اصیل پیام حماسه جاودانه عاشوراست. پرهیز ازپستی و ذلّت، در سخنان آن حضرت موج می زند. ایشان هم در زمانی که بر اسب سوار بودند و می جنگیدند و هم وقتی که پایین قتلگاه زیر باران تیرها و نیزه ها قرار داشتند و هم در زمانی که سر مبارکشان بر بالای نیزه بود، شعارهایشان چنین بود:
«موت فی عزّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلّ »مرگ در حالت عزّت، بهتر است از زندگی ذلیلانه.(46 )
«ألا و إن الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یأبى الله ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیه و نفوس أبیه من أن نؤثر طاعه اللئام على مصارع الکرام»؛
آگاه باشید که این ناپاک حرام زاده مرا فقط بین دو چیز متمرکز و مخیر ساخته است :یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با بزید بیعت کنم، ولی ذلّت از ما دور است؛ زیرا خدا و رسولش و مومنان و دامن های پاکی که ما را پرورانده اند به ما رخصت پذیرش خواری نمی دهند.(47)
سالار شهیدان فصل تازه ای از معارف و اخلاق الهی را به روی جامعه بشری گشودند و عزّت و شرافت انسان را به او یادآور شدند و در خطبه ها و نامه ها و در سیرت و سنّت و در گفتار و کردار، هر یک از ظلم نمودن و ظلم پذیری را مطرود و پذیرش هر گونه ذلّتی را منافی با اسلام دانستند.

* توکل

یکی از پیام های توحیدی امام حسین (علیه السلام ) در واقعه عاشورا، عنایت و توجه ویژه به مقوله توکل برخدا بود. امام حسین (علیه السلام) در طول سفر کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خویش می داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می کند.
در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از نفرینی که درباره ناکثان عهد شکن کرد، به خداوند عرضه داشت«أنت ربنا علیک تَوکّلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر »؛ خدایا تو پروردگارما هستی، بر تو توکّل ؛ می کنیم و به سوی تو باز می گردیم. در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرده، عرضه داشت:
«اللهم أنت ثقَتی فی کُلّ کَربٍ »
خدایا!در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی. درموقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود:
«واعلموا إنّ الله تعالی حامیکُم و حافظُکم و سینجِیکُم من شرّ الأعداء و یجعلُ عاقبه أمرِکُم إلی خیر »
بدانید ؛ که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان نجات می دهد و عاقبت کار شما را خیر می گرداند.
در واپسین لحظات عمر شریف خود وقتی که سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی الحاجات عرضه داشت:
«اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت. ..أستعینُ بِک ضَعیفاً و أتوکّلُ علیک کافیاً »ای خدای بلند مرتبه و ؛ دارای قدرت و جبروت. ..در حالی که ضعیفم از تو کمک می خواهم و بر تو توکّل می کنم و همین مرا
کافیست. (48)

*صبر و شکیبایی

یکی دیگر از جلوه های معنوی و اخلاقی فاجعه کربلا صبر و شکیبایی بر مصایب بود. بیشترین تجلی این فضیلت اخلاقی در بانوی کربلا، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها )تبلور پیدا کرده بود به طوری که با صبرخویش عقلای عالم را مبهوت و متحیر نمود. و ملقّب به «امه المصائب »گردید. امام حسین (علیه السلام )بارها اهل بیت و اصحاب خود را سفارش می کردند که در مقابل قضای الهی صبر کنند و تسلیم باشند.
در روز عاشورا خطاب به عموزادگان و اهل بیت خود فرمود:«صبراً یا بنی عمومتی، صبراً یا اهل بیتی»، چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «صبراً بنی الکرام... »یعنی چون شما از خاندان کرامت هستید، باید صبرکنید. به خاطرالقای همین روحیه است که زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس ابن زیاد می فرماید: هرچه دیدم زیبا و گوارا بود:«ما رأیته الا جمیلاً »(49)
سید الشهدا(علیه السلام)قرار گرفت.

*کربلا کانون ادب

حماسه خونین کربلا، ادبستان و کانون ادب و حیا بود و این دو صفت بارز انسانیت را به تمام جهانیان آموخت. همه اصحاب و یاران امام حسین (علیه السلام )باادب بودند ولی در برخی از آنها، تجلّی و ظهور و نمود بیشتر و کاملتری داشت.
ادب حضرت ابو الفضل العباس(علیه السلام)
در ادب آن جناب همین کافی است که هیچ گاه بدون اذن امام حسین (علیه السلام )نزد او نمی نشست و مانند بنده ای کنار مولای خود بود و اوامر و نواهی آن جناب را اطاعت می نمود و هرگاه اورا صدا می زد می فرمود:« یا ابا عبدالله »، « یابن رسول الله »، « یا سیدی »و در تمام عمر هیچ گاه امام حسین (علیه السلام ) را برادرصدا نزد مگر روز عاشورا، هنگامی که براثر ضربت عمود آهنین از اسب به زمین افتاد، استغاثه به حضرت
کرده، خطاب برادر نمود. و نقل می کنند : جهتش این بود که در آن ساعت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )را مشاهده نمود که به او خطاب فرمودند:« ولدی عباس »(50)
ادب علی اکبر(علیه السلام)
جوان رشید کربلا، حضرت علی اکبر در مقام اظهار ادب نسبت به مولای خود و رعایت احترام پدر صوری و معنوی، نمونه و الگوی جوانان است. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته اند و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا(ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنندوعلی اکبر نسخه برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت؛ زیرا به طوری که در تواریخ می نویسند : علی اکبر هیچ وقت بدون اجازه پدر در حضور ننشست و همیشه مانند بنده ای ذلیل بود. فقط موقعی که از اسب افتاد و امام (علیه السلام)بالای سرش آمد، چون قدرت حرکت نداشت خوابیده بود.
ادب حرّ بن یزید ریاحی
از دیگر شخصیت های مورد توجه عاشورا، حرّ بن یزید ریاحی است که به دستور ابن زیاد با هزار سوار در مسیر حرکت امام به سوی عراق قرار گرفت و راه را بر حضرت بست؛ ولی بعد متنبه شد و در ردیف یاران سید الشهدا(علیه السلام) قرار گرفت.
توجه به چگونگی تنبه و بازگشت حرّ به پیشگاه اباعبدالله الحسین (علیه السلام ) خالی از لطف نیست و باید به کتاب های مقاتل مراجعه شود؛ ولی آنچه لازم است، موفقیت و تنبه اوست که شاید بتوان گفت جهتش، همان « حفظ ادب » نسبت به مقام والای سید الشهدا(علیه السلام)باشد:
یکی، در اولین برخورد با حضرت در مسیر عراق که حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند، بلکه به حضرت اقتدا نمود.
مورد دیگر آن جا که چون حضرت می خواست با همراهانش به مدینه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود:
«نکَلَتک أُمهک، ما تُرید »مادرت به عزایت بنشیند، چه می خواهی؟ وی در جواب گفت:
«... واللهِ مالی إلی ذکرِ اُمک من سبیلٍ إلاّ بأحسنِ ما نَقدر علیه. ..»
به خدا قسم، به یاد کردن مادرت راهی ندارم ؛
جز به نیکوتر از آن که بر آن قدرت دارم.
پر واضح و روشن است که اگر حیا و ادب که دو صفت بارز انسانیت است در قلب هر مسلمانی باشد، باعث نجاتش خواهد بود. (51)

* عشق و محبت

کربلا مدرسه عشق بود و امام حسین (علیه السلام)آموزگار عشق و اصحاب و یاران، شاگردان مشهد عشق بودند که درس عشق را همراه با حماسه به سالکان مشرب عشق و محبت آموختند.
آری، نخستین آموزگاری که عشق را در مدرسه عالم آفرینش تفسیر کرد و راه و رسم عاشقی را به عالمان و عاقلان آموخت کسی جز حسین بن علی (علیهما السلام ) نبود.او رازهای ژرف و شگرف و شگفت عشق را درکربلا و در روز عاشورا معنا کرد و پرده از راز عشق برداشت. عشقی که امام حسین (علیه السلام ) از آن سخن می گوید و معلم و آموزگار آن است، عشق حماسی است. اصحاب عاشق و یاران عارف امام گوی سعادت را از دیگران ربوده، در عشقبازی نسبت به محبوب حقیقی از تمام عشّاق عالَم جلو افتادند.
چیزی که امام حسین (علیه السلام ) را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیر الکربات گردد وهر مصیبت و اندوهی را تحمل کند، فقط عشق به خدای متعال بود و این عشق چیزی نبود که ناگهان در حادثه کربلا پیدا شده باشد بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثه عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و اردات بود. مناجات هایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.
عشّاق کربلا در کلام امیرالمومنین(علیه السلام)
امیر المومنین(علیه السلام) نزدیک به یک ربع قرن قبل از حادثه عاشورا هنگام عبور از کربلا در حالی که با انگشت دستش نقطه به نقطه سرزمین کربلا را نشان می داد، خطاب به یاران و همراهان خود می فرمود:
«مناخُ رِکابٍ و مصارِع عشّاق شهداه لا یسبِقُهم من قَبلَهم و لا یلحقُهم من کان قَبلَهم »؛ اینجا (کربلا )اقامتگاه شتران و اسبان(کاروان اهل بیت ) و قتلگاه عاشقان شهدایی است که در فضیلت کسی قبل از آنها نبوده است و بعد از ایشان هم کسی به آنها ملحق نمی شود.(52)
طبق این گفتار امیر بیان همه کسانی که در صحنه نبرد عاشورا در جبهه حق و توحید پیکار می کردند وشمشیر ایمان و عرفان بر فرق عصیان و طغیان می کوبیدند، عاشق خداوند بودند و امام حسین (علیه السلام ) سردار سپاه عشق بود که درس عشق و عاشقی به پروردگار را به لشکر خود می آموخت.
نکته لطیف و ظریفی که از حماسه عاشقانه عاشورا در می یابیم این است که تا عاشق نشوی شهید نمی گردی.مؤید این مطلب سخن امیر المومنین(علیه السلام) است که فرمود: « مصارع عشّاق شهداء »و شهادت را به عنوان وصف برای عشق ذکر نمود. پس شهیدان عاشقانی هستند که جز معشوق از هیچ چیز و کس دیگرنمی گیرند و نمی خواهند.
همچنین از حماسه حسینی می آموزیم که عشق را باید در میدان حماسه و عرفان آموخت نه در مدرسه و نه از طریق کتاب و دفتر!
پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتا که چو شوی بدانی
(مولانا)

انقلاب خمینی جلوه ای از عشق حسینی

هنر سلسله جنبان عاشقان انقلاب اسلامی، امام راحل (قدس سره )این بود که از درس عشق کربلا حرفی آموخت و مشتاقان این مرز و بوم را با همان درس آشنا نمود.همان یک حرف از آن درس بود که به ایران اسلامی آن توانایی و قدرت را داد که توانست یک تنه در برابر تمام بیگانگان بایستد و نه تنها رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را که یکی از سنگ اندازان نهضت رسول الله بود به آتش خشم و قهر الهی گرفتار کند، بلکه توانست از دام صدام که از جمله صدها دام استکبار بود، نجات پیدا کند.
هر انسان مطلع و با خبر از حوادث و جریانات جنگ خواه مسئول، خواه غیر مسئول تصدیق می کند که گرداننده ی اصلی و محرّک و مشوق محوری ایران اسلامی در جنگ نابرابر با استکبار جهانی که حزب بعث عامل بی اراده آنان بود، عشق حسینی و شور عاشورایی بود.
نامگذاری تیپ ها، لشکرها، گردان ها و عملیات ها به اسم امام حسین(علیه السلام) فرزندان و اصحاب او ویا به اسم کربلا، عاشورا، محرّم، تاسوعاو...شاهدی کوچک بر این مدعاست.(53)

*حرّیت و آزادگی

«ویحکُم یا شیعهَ آلِ أَبِی سفْیانَ إِنْ لَم یکُنْ لَکُم دینٌ و کُنْتُم لَا تَخَافُونَ الْمعاد فَکُونُوا أَحرَاراً فی دنْیاکُم هذه ارجِعوا إِلَى أَحسابِکُم إن کُنْتُم عربا کَما تزعمون...»(54)
خوارزمی در مقتلش می گوید : حسین بن علی (علیهما السلام) حملات پی در پی و جنگ سختی می نمود و در هر حمله گروهی از دشمن رابه خاک وخون می کشید، یکباره دشمن تصمیم گرفت که با وارد ساختن ضربه روحی آن حضرت را از کار بیندازد و لذا در میان او و خیمه ها حائل گردید و حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمود، در اینجا بود که امام(علیه السلام) با صدای بلند فریاد نمود:
یا شیعه آل ابی سفیان. ..؛ ای پیروان خاندان ابوسفیان !اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، حداقل در زندگی آزاد مرد باشید، آزاد اندیش و آزاد منش باشید و اگر خود را عرب می پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید.»
این سخن سالار شهیدان گرچه به ظاهر یک خطابه اختصاصی است که در روز عاشورا آنگاه که مردم کوفه ناجوانمردانه حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمودند، مورد خطاب قرار داده است؛ ولی در واقع یک پیام عمومی و یک منشور جهانی است از قتلگاه کربلا به همه جهانیان و در همه زمان ها که:
مردم دنیا اگر معتقد و پایبند به قوانین الهی و دستورات آسمانی نباشند لااقل باید حدود ملیت خویش را مراعات و به اصطلاح تابع قوانین بین المللی باشند.(55)
درس آزادگی نشانه آن است که جنبه انسانی کربلا همچنان محفوظ است و اگر کسی به مبدأ و معاد معتقد نبود، به اصل حریت و آزادگی بشر اعتقاد دارد و کربلا معلّم و آموزگار حریت جوامع بشری است و نشانگر این است که هیچ انسانی و لو ملحد باشد بی نیاز از رهنمودهای عاشورا نیست.

نتیجه

پس، حماسه جاودانه عاشورا، حماسه ایست در پهنه ی زمین و گستره زمان و جریانی است فرا تاریخی واقیانوس عظیمی از معارف و حقایق تابناکی است که نیازمند غواصی محقّقان و پژوهشگران است.رهنمودها و پیام های این حماسه عظیم، مخصوص مکتب و گروه خاصی نیست؛ بلکه در تمامی ابعاد وشئون زندگی جوامع بشری روشنایی داده و حیات بخش می باشد؛ لذا نباید فقط به نقل تاریخ عاشورا وعزاداری بر مصائب بسنده کرد، بلکه باید با سرمشق گرفتن از پیام های نهضت عاشورا، آرمان های حسینی را زنده کرده و فرهنگ عاشورایی را در جامعه تحقّق عینی ببخشیم.
والسلام علی من اتّبع الهدی قوله سبحانه: إنّا لا نضیع أجر من أحسن عملاً

پی نوشت ها :

1. فاطر/ 43.
2. شکوفایی عقل در نهضت حسینی، ص 83.
3. بحارالأنوار، ج 43، ص 261 ؛ صحیح ترمذی، ج 2، ص 307، ح 3776 ؛ کنز العمال، ج 6، ص 221 ؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 177(به نقل از فضائل الخمسه).
4. انبیاء/ 107.
5. سباء/ 28.
6. بقره/ 195.
7. لمعات الحسین، ص 52.
8. اللهوف، ص 100.
9. بحار الأنوار، ج 44، ص 325 ؛ اللهوف، ص 23 ؛ مثیر الأحزان، ص 24
10.اللهوف، ص 42 ؛ مثیر الأحزان، ص 10 ؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185.
11.نهایه الأرب، ج 20، ص 417.
12-بیانات آیت الله جوادی آملی، کیهان 1 /10 /1388،ص 13 .
13. بحار الأنوار، ج 6، ص 154 ؛ معانی الإخبار، ص 288.
14. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
15.موسوعه کلمات الحسین، ص 356.
16. بحارالأنوار، ج 44، ص 192 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
17. نفس المهموم، ص 139 ؛ معالی السبطین، ص 211.
18. بحارالأنوار، ج 45، ص 40 ؛ المناقب، ج 4، ص 108.
19. آل عمران/ 169.
20. بقره/ 154.
21. امام حسین(علیه السلام)شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، ص 135.
22. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، صص 107 و 108 (با تصرّف و تلخیص)
23. تحف العقول، ص239.
24. فرازهایی از پیام تاریخی امام امت به حوزه های علمیه.
25. ناسخ التواریخ، ج 3، ص 119 (به نقل از معارف عاشورا، ص 86.
26. موسوعه کلمات الحسین(ع)، ص 420 (به نقل از معارف عاشورا، ص 195.
27. نهایه الأرب، ج 20، ص 407.
28. معارف عاشورا، صص 111 و 119 (با تلخیص و تصرّف).
29. حدید/ 3.
30. معارف عاشورا، صص 167 و 176 (با تلخیص و تصرف).
31. تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، صص 202 و 204 (با تلخیص و تصرف).
32. معارف عاشورا، ص 174
33. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188.
34.معارف عاشورا، ص 66.
35.وسائل الشیعه، ج 16، ص 119.
36. بحارالأنوار، ج 42، ص 256.
37.کان یصلی فی الیوم و الیله ألف رکعه.بحارالأنوار، ج 44، ص 196.
38. بحارالأنوار، ج 44، ص 392.
39. لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد.اللهوف، ص 91.
40. بحارالأنوار، ج 45، ص 21.
41. معارف عاشورا، ص 146. (با تلخیص و تصرف).
42. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 221.
43. نفس المهموم، ص 205.
44. مقتل الحسین مقرّم، ص 336.
45. حماسه و عرفان، ص 246.
46. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
47.اللهوف، ص 97.
48. حماسه و عرفان، صص 252.
49. حماسه و عرفان، ص 255.
50.سحاب رحمت، ص 507.
51. فروغ شهادت، ص 202.
52.بحار الانوار، ج 41، ص 295 ؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 73.
53. حماسه و عرفان، صص 239 و 240.
54. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33.
55.سخنان حسین بن علی، ص 261.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین

عاشورا در کلام معصومین(ع) 

از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا روزعاشورا سوگناک ترین روز به حساب آمده است، نه روز رحلت پیامبر اکرم(ص) وحضرت فاطمه(س) و روز شهادت حضرت علی(ع) و امام حسن(ع)؟
حضرت فرمود: «به این دلیل روز [شهادت] حسین (ع) سوگناک ترین روزهاست که اصحاب کسا، این گرامی ترین آفریدگان نزد خدای تعالی، پنج نفر بودند...
چون امام حسین(ع) کشته شد، دیگر کسی از اهل کسا باقی نماند که بعد از او مایه تسلای خاطر مردم باشد. بنابراین ، رفتن امام حسین(ع) به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان که ؛ باقی بودن ایشان مثل این بود که همه اهل کسا زنده هستند(1).
امام رضا(ع) «کسی که در روز عاشورا از انجام دادن کارهای مورد نیاز خود بپرهیزد، خداوند نیازهای دنیا وآخرت او را برآورده می کند. کسی که روز عاشورا را روز سوگواری واندوه وحزن قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار می دهد(2).

عاشورا،فرهنگ باشکوه

عاشورا، نام دهمین روز از ماه محرم ومهم ترین روز در واقعه کربلاست .واقعه عاشورا، بزرگ ترین حادثه مصیبت بار در تاریخ صدر اسلام است که در آن، حضرت حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان به همراه یارانش درنبردی نابرابر با سپاه یزید بن معاویه، به شهادت رسید. حادثه دردناک عاشورا در روز دهم محرم سال61 هجری اتفاق افتاد وحضرت اباعبدالله(ع) درآن روز،در56 سالگی به شهادت رسید. به گرامیداشت این واقعه مهم، پیروان و شیعیان امام حسین(ع) هر ساله گرد هم می آیند و با حزن واندوه عزاداری می کنند.
امروزه عاشورا با همه عظمت آن تنها یک واقعه تاریخی نیست، بلکه فرهنگی باشکوه وغنی است که به انسان درس چگونه زیستن می دهد وچشمه ای جوشان است که هر که ازآن نوشیده، به راه سعادت رهنمون شده است.
فرهنگ عاشورا درس ها وپیام هایی راستین و انسانی داردکه عمل به آنها حیات فردی و اجتماعی انسان را در برابر ستم ها و ناملایمت ها و ناشایستگی های روزگار بیمه می کند وگوهر وجود او را آشکار می سازد.

عوامل جاودانگی عاشورا

نهضت عاشورا ویژگی های برجسته ای دارد که موجب ماندگاری و جاودانگی آن شده است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از :
1. مصونیت رهبری نهضت عاشورا از اشتباه : امام حسین(ع) به عنوان رهبر نهضت بزرگ عاشورا از عالی ترین ویژگی های انسانی برخوردار بود و از همه مهم تر ، معصوم؛ یعنی از اشتباه وخطا مصون بود. از این رو، حماسه عاشورا الگویی تمام عیار برای همه انسان ها و جوامع است.
2. هدف عاشورا؛ احیای اسلام و دفاع از دین: هدف نهضت عاشورا، منفعت طلبی ودستیابی به قدرت و رقابت حزبی و قوم و قبیله ای نبود، بلکه هدف، دفاع از دین و احیای سنت نبوی است .
3. پیروی از اصول و آموزه های دینی: یکی از ویژگی های حماسه عاشورا،انطباق کامل مجموعه حرکت امام حسین(ع) با قوانین دینی وحدود الهی و آموزه های اخلاقی بود.
4. اوج ایثار و فداکاری: حضور رهبر قیام؛ یعنی امام حسین (ع) با تمام هستی وسرمایه خود؛ [یعنی برادران،خواهران و عزیزان و یارانش و ارزشمندترین سرمایه اش که جان پاک او بود]، ازدیگر ویژگی های نهضت عاشورا بودکه در تاریخ بی نظیراست(3).

آموزه های عاشورا

در بررسی حماسه حسین وفرهنگ عاشورا به آموزه هایی بر می خوریم که هر یک دریایی از معرفت را به روی تشنگان می گشایند . این آموزه ها به ملت وقوم ومذهب خاصی منحصر نیست، بلکه فرا انسانی و الگویی برای همه انسان هاست. از این رو، بسیاری از بزرگان غیر مسلمانان در عظمت ودرس آموزی واقعه عاشورا وتأثیر آن در روح و روان انسان ها و فعالیت های سیاسی و اجتماعی شان سخن های بسیاری گفته اند.
برخی از آموزه های عاشورا عبارتند از:
1.ضرورت بصیرت دینی وسیاسی: عاشورا به ما می آموزد که در دفاع از دین، بینش، بیش از دیگر موارد برای انسان لازم است. افراد بی بصیرت بدون آنکه بدانند، فریب می خورند و در جبهه باطل قرار می گیرند.
2. فداکاری برای حفظ دین: امام حسین(ع) با دین زدایی امویان روبه رو بود و این بزرگ ترین خطر برای اسلام و امت پیامبر(ص) بود.آن حضرت، جان خود و خانواده اش را سپر تهاجم علیه دین قرار داد. و بر همین اساس فرمود:«سنت رسول خدا(ص) مرده است و بدعت در دین رواج یافته است. » این خطر ممکن است در هر عصر ونسلی با شیوه های متفاوت ظهور کند. بنابراین، تنها با الگو گرفتن از آموزه های عاشورایی و فداکاری می توان با آن مقابله کرد.
3. اطاعات از رهبری و وفاداری به آن:
در قیام عاشورا از یک سو قهرمانان کربلا را می بینیم که با اطاعت همه جانبه از رهبری امام حسین(ع) حماسه عاشورا را آفریدند. و به سعادت جاویدان نائل شدند و از دیگر سو با مردم سست عنصر وعهد شکن کوفه روبه رو می شویم که در سایه نافرمانی از دستورهای امام حسین(ع) گرفتار نکبت دنیا و عذاب آخرت شدند.از این رو، درس دیگر عاشورا این است که سعادت دنیا وآخرت درگرو پیروی از رهبری امام عادل، وضلالت وگمراهی نیز در نافرمانی از دستورهای چنین رهبری است.
4. عمل به تکلیف: رخداد عاشورا یکی از جلوه های عمل به وظیفه بود. شرایط و شناخت زمینه ها ، اقتضای عمل به چنین تکلیفی را از سوی امام معصوم(ع) داشت. از این رو، از دیدگاه تکلیف مدارانه امام حسین(ع) جبهه حق چه در صورت کشته شدن ویا کشته نشدن پیروز میدان بودند.عاشورا از این جهت نیز الگو دهنده است وانسان را به شناخت تکلیف وعمل به تکلیف هدایت می کند.

کلاس عاشورا

عاشورا، همیشه ما را به فکر کردن وا می دارد و مثل یک کلاس پربار یا یک استاد بزرگ حقایقی را به ما می آموزد؛ که چگونه زندگی کنیم .عاشورا فکر را به این پرسش متوجه می کند که هدف قیام امام حسین(ع) چه بود؟ چه هدف بزرگی وجود داشت که آن بنده صالح خدا، برای تحقق آن ، خود وهستی اش را فدا کرد؟ در این باره، در مجالس عزاداری ، مطالب بسیاری شنیده یا درکتاب ها خوانده ایم، ولی هیچ حقیقتی صریح تر وآشکارتر از سخن خود سیدالشهدا نیست که فرمود:«من برای اصلاح امت جدم قیام کرده ام و می خواهم امر به معروف ونهی از منکر کنم.» پس هدف سالار شهیدان، اصلاح امور امت از راه امر به معروف و نهی از منکر بود.
پرسش دیگری که در بررسی واقعه عظیم عاشورا با آن روبه رو می شویم، این است که چرا حضرت، خود و خانواده اش را به خطر انداخت؟چرا با یاران اندک خود، با قدرت طاغوتی و شیطانی و بی رحم یزید رو به رو شد؟ همچنان سخن برحق امام حسین(ع) پاسخ گوی این پرسش ماست که فرمود:«مگر نمی بینید که به حق عمل و از باطل جلوگیری نمی شود؟»
آن امام شهید به ما می آموزد جامعه ای که در آن حق، اجرا و از باطل جلوگیری نشود، تحمل پذیر نیست ومسلمان ها باید در برابر باطل مقاومت کنند. براین اساس، پیرو امام حسین(ع) نباید فقط عزاداری کند، بلکه باید به هدف عالی آن حضرت، یعنی امر به معروف و نهی از منکر عمل نماید.

اولین ها

در روز عاشورا، نخستین کسی که از آل ابی طالب به شهادت رسید، علی اکبر(ع) بود.سپس عبدالله بن مسلم بن عقیل و پس از او، عَدی بن عبدالله بن جعفر طیار و پس از او قاسم بن حسن بن علی(ع) به شهادت رسیدند.
درآغاز جنگ روز عاشورا، نخست، حمله ها به صورت گروهی بود و در نخستین حمله ها، بسیاری از یاران امام حسین(ع) کشته شدند.این حمله، به حمله «اولی» معروف است و بر اساس برخی روایت های تاریخی، تا پنجاه نفر از یاران امام حسین(ع) در این حمله به شهادت رسیدند. پس ازآن، یاران آن حضرت به صورت فردی یا گروه های دو نفری به مبارزه می رفتند وچنین نقل شده است که اغلب، دو به دو به شهادت رسیده اند.

سخن بزرگان

امام خمینی (ره)

«دستور آموزنده «کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا»،باید سرمشق امت اسلامی باشد .قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل وایمان وعشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه ، سرلوحه زندگی است درهر روز و در هر سرزمین...
این دستورآموزنده، تکلیفی است ومژده ای .تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عده ای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند ومژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است ومژده که شهادت رمز پیروزی است (4).

مقام معظم رهبری

امام حسین(ع) برای یک واجب قیام کرد .این واجب درطول تاریخ، متوجه به مسلمان هاست وبه یکایک مسلمان ها واین واجب هم عبارت است از اینکه هر وقت دیدند نظام جامعه اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده است وبیم آن هست که به کلی احکام اسلام تغییر پیدا کند، هر مسلمانی باید قیام کند»(5).

پی نوشت :

1-میزان الحکمه،ج8، ص 3783،ح13010.
2-همان، ح13011.
3-علی سعیدی، معارف عاشورا، درس ها و پیام ها، صص12و13.
4-صحیفه امام،ج9،ص445.
5-سید علی خامنه ای، امانت داران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری،ص 14. 


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:17 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دیدگاههای اهل سنت پیرامون واقعه کربلا :

نظریه اول :

دیدگاه منفعت محور (1) یکی از نخستین واکنش های اهل سنت که از همان آغاز حرکت سیدالشهدا از مدینه شروع شد و در جریان حضور آن حضرت در مکه به اوج خود رسید و در طول مسیر وی به سوی کربلا تداوم یافت، توصیه بزرگان اهل سنت به آن بزرگوار مبنی بر ترک انقلاب در برابر نظام یزیدی ، به دلیل مساعد نبودن شرایط بود. آنان پس از آگاهی از مخالفت امام با بیعت یزید بن معاویه و اقدام آن به خروج از مدینه با مقدمات و برخورد با امام ، بر این نکته پای فشردند که شرایط برای قیام و برانداختن حکومت امویان و پی افکندن نظام اسلامی و مردمی آماده نیست و مردم کوفه ، پایداری و تعهد مداری لازم را برای یاری شما و انجام این فریضه مهم ندارد .یکی از نخستین افرادی که در مسیر امام حسین (ع) با آن حضرت مواجه شده ، زبان به مشورت گشود عبدالله بن مطیع بود که پس از دیدار با امام برای آگاهی از قصد او ، چنین گفت : فدایت شوم . . . هرگاه مکه رسیدی ، هرگز قصد کوفه نکن ، زیرا این شهر نامیمون است و در آنجا بود که پدرت کشته شد و برادرت خوار گردید و به نیرنگ گرفتار شد.ملازم حرم (مکه) باش شما سرور عرب هستی و هیچ فردی از اهل حجاز با شما قابل مقایسه نیست . مردم از هر طرف به سویت جذب می شوند . اگر شما را بکشند ، بعد از شما همگان در معرض خطر قرار میگیریم . این جملات دو مطلب را بیان می کند :
الف شرایط کنونی به طور عموم و اوضاع کوفه و گذشته مردم آن شهر به خصوص ، و سرنوشت امام علی و امام حسن می آموزد که زمینه برای انقلاب و قیام آماده نیست و نباید به یاری مردم کوفه و دعوت آنان دل بست و نمی توان با وعده های آنان قیام کرد.
ب شرایط حجاز بهتر از کوفه است ، دست کم حضور و التزام در مکه و حرم امن الهی ، برای محفوظ ماندن آن حضرت بهتر است . پس اگر بناست آن حضرت جای امنی برای حفظ جانش بجوید ، پناه جستن به کعبه بهتر از مناطق دیگر است از نصایح این افراد به روشنی به دست می آید که افراد یاد شده ، تنها فلسفه نهضت حسینی را در دستیابی به قدرت و بر انداختن یزید از حاکمیت دانسته اند .از این نظر ، به وعده و عُده مردم کوفه و گذشته آنان پرداخته اند و با نظر داشت سابقه کوفیان و کارنامه آن قوم در مورد امام علی و امام حسن و مقایسه پایداری و توانایی آنان با مردم شام و قدرت یزید ، امام را از این اقدام منع و انقلاب حسینی را ناموفق و شکست پذیر پیش بینی کردند . ابوبکر ابن عربی از گفته های این گونه افراد چون بن عمر و بن عباس چنین برداشت کرده است و ضمن اتخاذ موضع جانب دارانه به نفع یزید چنین می افزاید : اگر حسین بن علی بزرگ و بزرگزاده این امت و شریف ترین شخص ، فرزند شریف ترین فرد است ، به امور خانه ، زراعت و دام خود می پرداخت ، به جا می نمود.هرچند مردم حتی بن عمر و بن عباس به او مراجعه کرده ، برای قیام از او دعوت می نمودند ، توجهی بدانان نمی کرد، بلکه مردم را بدانچه پیامبر هشدار داده بود ، متوجه می ساخت و آنچه درباره برادرش فرموده بود و می دید تأمل کرده ، عبرت می گرفت که خلافت از دست برادرش با همه لشکریان زمین و بزرگان مردم که خواستار و هوادارش بودند ، خارج گردید ، چگونه برای او میسر می گردد ، در حالی که بزرگان او را از نهی کرده و باز می داشتند . او در ادامه مشروعیت قیام را زیر سوال برده ، نظرات منفی برخی از اصحاب در مورد قیام می آورد و همکاری نکردن آنان را با قیام ، به عنوان شاهد این امر بیان می کند . در مجموع ، او فلسفه انقلاب را در قدرت طلبی و حکومت خواهی می داند و بر این باور است که شرایط اجتماعی و اوضاع فرهنگی ، سیاسی و قبیله ای آن را مساعدت نمی کرد و برخی از بزرگان صحابه نیز با ظرافت و کیاست ، شرایط یاد شده را درک و به آن حضرت بازگو کردند . عبدالرحمن بن خلدون ، با آن که مشروعیت انقلاب کربلا را می پذیرد و بن عربی را به دلیل موضعه گیری منفی در برابر قیام حسینی و این که امام حسین را مقتول شمشیر جدش می شمارد ، مورد انتقاد شدید قرار میدهد ، در مورد فلسفه انقلاب کربلا موضع مشابه می گیرد. او تسریح می کند که شوکت ، از آن بنی امیه بوده و در اختیار یزید قرار داشت .حسین بن علی از آن شوکت و قدرت محروم به حساب می آمد و از توان یزید نیز آگاهی لازم را نداشت : اما درباره امام حسین و اختلافی که روی داده ، باید گفت چون فسق و تبه کاری یزید در نزد همه مردم آشکار شد پیروان و شیعیان خاندان پیامبر در کوفه ، هیئتی نزد حسین فرستادن که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند .حسین دید که قیام بر ضد یزید تکلیف واجبی است ، زیرا او متجاهر به فسق است و گمان می کرد خود او به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی ، بر این امر توانا است .امام درباره شایستگی خود ، همچنان که گمان کرده بود درست بود ، بلکه بیش از آن ، شایستگی داشت ولی درباره داشتن شوکت اشتباه کرد.خدا او را بیامرزد ، زیرا عصبیت صرف در قبیله قریش و عصبیت قریش در قبیله عبدمناف و عصبیت عبدناف تنها در قبیله بنی امیه بود و این خصوصیت را درباره امیه ، هم قریش و هم دیگر قبایل می دانستند و آن را انکار نداشتند .ابن خلدون با اینکه مشروعیت الهی قیام کربلا و شایستگی های امام حسین رهبر انقلاب را از سوی ، و مفاسد فراوان یزید را از سوی دیگر مورد تأکید قرار می دهد ، ولی شرایط را از نظر پشتیبانی مردمی مساعد نمی داند و این قیام را از قبل محکوم به شکست می شمارد .او هر چند با این تحلیل با بن تیمیه ، بن عربی و برخی هم فکران معاصر آنان موافقت نمی کند و قیام امام حسین را صرفا برای دستیابی به قدرت نمی داند ولی ناآگاهی مردم و جود به اصطلاح شاه کلید عصبیت در دست یزید را ، عامل اصلی شکست امام حسین (ع) می داند . بر اساس این دیدگاه ، انقلاب کربلا فقط یک فلسفه داشت ، و آن برانداختن یزید به کمک شیعیان کوفه و به خلافت رسیدن حسین بن علی بود که به دلیل نبود امکانات و نامساعد بودن شرایط و همراهی نکردن عصبیت قریش ، به شکست انجامید .جلال الدین سیوطی نیز خروج امام حسین را برای دستیابی به خلافت ، اصل و اساس فلسفه انقلاب کربلا دانسته است که با اعتماد به وفاداری و اعلام پیروی مردم کوفه همراه شد و سرانجام با فاجعه کربلا پایان یافت .او پس از مطرح کردن دوران حکومت یزید ، به بررسی مخالفت امام حسین در مورد بیعت به یزید می پردازت و می نویسد : اهل کوفه در دوران معاویه با امام حسین مکاتبه کرده خواستار خروج او بر ضد حکومت شده بودند ، ولی او خودداری کرد . اما وقتی برای یزید بیعت گرفته شد ، عزم خود را جزم کرد و به سوی کوفیان رهسپار گردید . از آن پس ، بن زبیر به خروج نظر موافق داد و بن عباس گفت این کار را نکن ابن عمر گفت خروج نکن ، خداوند رسول خدا را بین دنیا و آخرت مخیّر کرد و او آخرت را برگزید و شما پاره تن او هستید و خلافت به شما نمی رسد . بن عمر همواره می گفت : حسین بر من غالب آمد و خروج کرد . ولی اضافه می کند که ، کوفیان نامه ها و پیک های فراوان فرستادند و امام به آن امید حرکت کرد . سرانجام اهل کوفه او را خوار کرد چنان که ویژگی آنان درباره پدر و برادرش نیز چنین بود . حسین هنگامی که از هر جهت خلع سلاح شد ، تسلیم شدن و رجوع به یزید و دادن دست تسلیم به او را مطرح کرد ، ولی لشکریان کوفیان فقط قتل او را در نظر داشتند .از نوشته های حاضر و مطالبی که سیوطی در این باب آورده است ، به ویژه بزرگ نمایی نسایح و مشورت های برخی از اصحاب از جمله بن عمر و اعتماد حضرت به مردم کوفه ، به دست می آید که از نگاه او ، مسئله دستیابی به حکومت و اعتماد به دعوت مردم ، فلسفه و هدف انقلاب کربلا بوده است . شیخ محمد طنطاوی مصری (م 1277) به پیروی از بن خلدون در مورد انقلاب کربلا نوشته است : حسین بن علی از روی خوش گمانی به کسانی که به دعوت او پرداخته بودند و او را برای قیام و قبضه کردن خلافت تحریک می کردند ، اعتماد نمود . از این رو ، قیام کرد ، ولی از طرفی قدرت و شوکت بنی امیه و شدت عمل دستگاه حاکم را به حساب نیاورد و از طرفی دیگر ، فریب کاری مردم عراق را که در گذشته پدر و برادرش را فریب داده بودند ، از نظر دور داشت .عبدالوهاب نجار (م 1360) از دانشمندان معاصر مصری و استاد دانشگاه الازهر نیز با این عده هم فکری نشان داده و درباره انقلاب کربلا آورده است : ظلم است که گفته شود یزید بن معاویه حسین بن علی را اجبارا به سوی عراق فرستاد زیرا حسین به اختیار خود به عراق رفت او تحت تأثیر دو عامل فریب خورد : یکی این که خیال کرد عراقیان که دعوتش کردند ، او را یاری خواهند داد و دیگر اینکه تصور کرد خویشاوندی با رسول خدا چنان مقام اجتماعی به او داده است که می تواند در این مبارزه پیروز شود . محب الدین خطیب مصری (م 1389) که از حاشیه نویسان و شارحان هم اندیش بن عربی است ، در حاشیه العواصم من القواصم پس از گزارش خصمانه نصایح کسانی که امام را از قیام عاشورا باز می داشتند ، می نویسد : این همه کوششی که افراد خیر خواه برای ممانعت از سفر حسین بن علی به کوفه کردند ، که (زیرا این سفر وی به کربلا ) برای خود و اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا قیامت نامیمون و زیان آور بود و تمام این زیان ها به سبب جنایتی بود که شیعیان مرتکب شدند ، زیرا آنان بودند که از روی نادانی و غرور و حس فتنه انگیزی و ایجاد اختلاف ، حسین بن علی را برای قیام و سفر به عراق بر انگیختند .شیخ محمد الخضری نیز پس از تخطة قیام حسینی آن را مایه اختلاف و تفرقه امت اسلامی دانستند ! در این باب می نویسد : نهایت امر این است که ان فرد ( حسین ) در صدد طلب امر حکومت بر آمد که شرایط دستیابی به آن برایش آماده نشده بود پس بین او و خواستنش موانیع ایجاد گردید و سرانجام در راه تحصیل آن جان باخت – مبانی این نظریه – این نظریه از نظر مبانی ابعاد مختلفی دارد که با بررسی آن ، مواضع هوی داران آن در مورد انقلاب کربلا و اقدامات امام حسین از یک سو ، و توجه آنان به مسأله خلافت یزید و امویان از سوی دیگر به دست می آید که به قرار ذیل است :
1 .یزید بن معاویه ، خلیفه برحق مسلمانان بود و هرگونه مخالفت در برابر آن ، نامشروع و یا وحدت شکن تلقی می شود ، مقام خلافت به او اجازه می داد هرگونه لازم تشخیص دهد ، در برابر خروج کنندگان ، از جمله حسین بن علی عمل کند و در کربلا نیز اقدامات یزید مشروع و قابل دفاع است . 2 قیام امام حسین بر اعتماد به مردم کوفه و فریب آنان مبتنی بود و حضرت در این باره نصیحت و مشورت بزرگان و صاحب نظرانی چون بن عمر و امام حسین تازه متوجه آن گردید .
2. امام حسین در پذیرفتن دعوت کوفیان و اعتماد بر فرستادگان و نوشته های آنان ، تجربه امیر مومنان و ناکامی برادرش امام حسن مجتبی را نادیده گرفت و از سرنوشت آنان برای شناخت کوفیان و عبرت آموزی در مورد رد دعوت آنان استفاده نکرد .
( نقد این نظریه ) الف : یزید دارای شرایط اساسی از جمله عدالت و فقاهت برای خلافت نبود و اهل سنت عمدتا این معنا را پذیرفته اند .بنابر اسناد معتبر تاریخی ،حدیثی و فقهی آنان،یزید نه تنها فاسق ، بلکه کافر بود و از دانش های اسلامی که برای مقام خلافت لازم است محروم بوده و آگاهی نداشت.از این رو ، بیشترعالمان اهل سنت به جواز لعن او فتوی داده اند،و او را کافر و دارای گناه نا بخشودنی دانسته اند و نقل روایت از وی را جایز نشمرده اند . (ب) انتقال قدرت به یزید از سوی معاویه نیز بر خلاف سنت جاه افتاده نزد اهل سنت انجام گرفت در حالی که مردم عموما به او رضایت نداشتند ، زیرا بیعت یزید با فریب و تهدید صورت گرفت و بنا بر نظر رهبران اصلی مذاهب اهل سنت ، بیعت از روی فریب و تهدید هیچ ارزش حقوقی و آثار شرعی ندارد .اضافه بر این ، پیشگویی های پیامبر در مورد امویان به طور عموم ، و یزید و دار و دسته اش به خصوص از سوی ، و لزوم حمایت حسین بن علی و مقام و منزلت آن حضرت نزد پیامبر از سوی دیگر ، شکی در مشروعیت نداشتن خلافت یزید و لزوم مقابله با او از نظر شرع باقی نمی گذارد. ( ج ) هیچ یک از سپاهیان یزید و فرماندهان آنان اهل اجتهاد نبودند .در صورت وجود چنین توان و زمینه ای نزد برخی از آنان ، به گواهی تاریخ ، آنان مواضع امام حسین را بر حق نمی دانستند و بارها ندامت خود را از مقابله با آن حضرت و به وجود آوردن فاجعه اعلام نمی کردند .در مورد ناصحان و مشاوران نیز این نکته قابل یادآوری است که هیچ یکی از آنان ، مشروعیت انقلاب کربلا را مورد تردید قرار ندادند . ( د ) انتساب جاه طلبی و صرفا حکومت خواهی به امام حسین با تصویری که خود اهل سنت از آن حضرت ارائه کرده اند ، در تضاد است . آنان خود گزارش کرده اند که آن حضرت در شبانه روز ، هزار رکعت نماز می خواند . و در هنگامی که عبیدالله بن زیاد به سر مبارک امام حسین در دار الاماره اهانت کرد و واکنش یکی از اصحاب را که حاضر بود برانگیخت و گفت : این ، سر کسی است که از نظر پدر و مادر، بهترین فرد میان مردم و بهترین بندگان خدا بر روی زمین بود .
(2) و فی هذه السنه وجه اهل الکوفه الرسل الی الحسین (ع) و هو بمکه یدعونه الی القدوم علیهم فوجه الیهم ابن عمه مسلم بن عقیل بن ابی طالب رضی الله عنه . . . قال مات معاویه و الولید بن عتبه بن ابی سفیان علی المدینه فأرسل الی الحسین بن علی لیأخذ بیعته فقال له أخرنی و ارفق فأخره فخرج الی المکه فأتاه أهل الکوفه و رسلهم أنا قد حبسنا انفسنا علیک و لسنا فنحضر الجمعه مع الوالی فاقدم علینا ... قال فبعث الحسین الی مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عمه فقال له سر الی الکوفه ... فخرج مسلم ... و کتب مسلم بن عقیل الی الحسین بن علی یخبره ببیعه اثنی عشر الفا من اهل الکوفه و یأمره بالقدوم ... .منبع مذکور در صفحه 303 می نویسد وقتی که امام حسین با سپاه حُر رو به رو می شود از امام می پرسد از کجا و برای چه آمده ای امام در جواب فرمود من بنا به دعوت شما کوفیان آمدم و دو تا خورجین را که مملو از نامه های کوفیان بود به حر نشان می دهد و می فرماید اگر به دعوت و عهد خود باقی نیستند و از آمدن من کراهت دارید از همان جایی که آمده ام بر می گردم ، اما حُر گفت من از این نامه ها و دعوت ها اطلاع ندارم و از جمله دعوت کنندگان نیستم و و نگذاشت که امام بر گردد و گفت یا پیش بن زیاد به کوفه می روی یا این که راه دیگری که نه برگشت باشد و نه به کوفه ، امام به طرف نینوا حرکت کرد .

نظریه دوم : مأموریت ویژه و شخصی

عده ای از علمای اهل سنت ، پس از نقل برخوردهای متفاوت عده ای از اصحاب چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس مبنی به واداشتن امام حسین از هرگونه واکنش های منفی در برابر حاکمیت یزید و تشویق آن حضرت از سوی عبدالله بن زبیر برای قیام بر ضد امویان ، شرایط قیام را نامساعد پنداشته اند . (3) با توجه به شخصیت بی مانند علمی ، اجتماعی و دینی سید الشهدا و آگاهی آن حضرت از اوضاع جامعه آن روز ، به ویژه گذشته کوفیان ، سرانجام به این نتیجه رسیده اند که آن بزرگوار مأموریت ویژه داشته ، و شاید این مأموریت را از راه رویایی که به گونه ای از سوی پیامبر بدو الهام شد و آن حضرت امام را به قیام و خروج به سوی عراق دعوت کرد ، به دست آورده است . یکی از افرادی که این نظریه را طرح کرده است ، محمد ایزد درویزه ، حاشیه نویس العواصم من القواصم است . او پس از بررسی و گزارش اجمالی هشدار برخی اصحاب در مورد قیام بر ضد یزید و توجیهات مختلف به نفع حکومت یزید ، رویای امام حسین را در مدینه به دستور پیامبر مبنی بر قیام وی مطرح کرده و افزوده است : قیام حسین بن علی ، منطق خاص خودش را داشت و او از این جهت دست به قیام زد که برای دیگران نه قابل توجیه است و نه منطقی و قابل دفاع .دکتر ابراهیم علی شعوط یکی از نویسندگان معاصرنیز به این نظر است و می نویسد:به اندازه روایات راویان که به ما رسیده است و همین طور به دلیل تمایلی که در موضع گیری صحیح در این مهم ترین قضیه تاریخی بین عاطفه و عقل داری، می گوییم همه شواهد بر این دلالت دارد که موضع یزید خلیفه در برابر حسین که بر او خروج کرد،کاملا طبیعی و مطابق موازین طبیعی بود، همان گونه که میل ارتکازی در فطرت انسان برای محافظت حکومت و سلطنت حکم می کند و چه بسا مصالح عمومی نیز چنین اقتضایی دارد ، چنان که شواهد به طوری که بر این امرتأکید می کند که موضع حسین نخست در برابر ناصحان ، دوم در مقابل یزید ، غیر طبیعی و مخالف مألوف بشری و مدلول نوامیس پنهانی است .مبنای این نظریه بر پایه گزارشی است که در برخی متون تاریخی آمده و امام حسین بر اساس آن فرموده است : من در رویایی ، پیامبر را ملاقات کردم و رسول خدا به من دستوری فرمود و الان بر اساس آن به پیش رفته ، عمل می کنم. همینطور بنا بر بعضی روایات ، پیامبر فرمود : (خداوند می خواهد تو را شهید و کشته ببیند ) . در برخی روایات هم آمده است که حضرت فرموده است : ( ان الله شاء ان یراهنّ سبایا ) خداوند خواسته است اهل بیت امام حسین را اسیر بنگرد این نظریه مورد نقد و نقادی قرار گرفته که به این صورت بیان می شود.این به جای پاسخ به سوالی در مورد انقلاب کربلا و قیام تاریخی امام پرسش های گوناگونی پدید می آورد ، بدون آنکه پاسخ آنها را ارائه کند ،که می توان به پرسش های زیر اشاره کرد که اگر فلسفه انقلاب حسین آن چیزی باشد که شما اشاره کردید و آن رویای امام باشد پس آن حضرت:الف ) چرا در مدینه باقی نماند و شهادت خود و اسارت عیالش را در آن شهر پذیرا نگردید؟ ب ) چرا در مکه بر اقامت خود نیفزود شهادت و اسارت را در آن شهر استقبال نکرد ؟ ج) چرا به کوفه رفت ؟ اصولا دعوت کوفیان و حرکت آن حضرت به سوی کوفه چگونه قابل توجیه است؟ دوماً : روایت یاد شده ، در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر عاشورا از دیدگاه اهل سنت وارد نشده و در سراسر گزارش طبری از ابو مخنف ازیدی وجود ندارد .همین طور در منابع پسین مانند الفتوح بن اعثم کوفی ، تذکره الخواص سبط بن جوزمی ، الارشاد ، مقتل خوارزمی و دیگر منابع هم نیامده است و به همین دلیل ، نمی تواند معتبر باشد.در صورت وجود چنین گزارش هایی در منابع تاریخی یا حدیثی ، نمی تواند در برابر گفته ها ، نامه ها و خطبه های فراوان امام حسین مقاومت کند که در آنها ، به روشنی فلسفه انقلاب خود را بیان کرده است و عوامل گوناگون حرکت تاریخی خود را برشمرده است علاوه بر خطبه ها و نامه های امام حسین که در منابع اهل سنت آمده است و حضرت در آن فلسفه قیام خود را بیان کرده است، جملات دیگری نیز دارد که فلسفه صرفا شهادت طلبی و تکلیف خصوصی او در انقلاب کربلا با آنها نیز سازگار نیست و آن اصرار حسین بن علی است .آیا تن دادن به جبر و داشتن تکلیف ویژه و حکم اختصاصی ، می تواند قیام تاریخی او را اسوه قرار دهد ، او را الگوی مسلمانان و سرمشق دیگران قرار دهد دیگران به او اقتدا کرده ، راه و رسم او را پیشه سازند؟


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

دیدگاههای اهل سنت پیرامون واقعه کربلا :

نظریه اول :

دیدگاه منفعت محور (1) یکی از نخستین واکنش های اهل سنت که از همان آغاز حرکت سیدالشهدا از مدینه شروع شد و در جریان حضور آن حضرت در مکه به اوج خود رسید و در طول مسیر وی به سوی کربلا تداوم یافت، توصیه بزرگان اهل سنت به آن بزرگوار مبنی بر ترک انقلاب در برابر نظام یزیدی ، به دلیل مساعد نبودن شرایط بود. آنان پس از آگاهی از مخالفت امام با بیعت یزید بن معاویه و اقدام آن به خروج از مدینه با مقدمات و برخورد با امام ، بر این نکته پای فشردند که شرایط برای قیام و برانداختن حکومت امویان و پی افکندن نظام اسلامی و مردمی آماده نیست و مردم کوفه ، پایداری و تعهد مداری لازم را برای یاری شما و انجام این فریضه مهم ندارد .یکی از نخستین افرادی که در مسیر امام حسین (ع) با آن حضرت مواجه شده ، زبان به مشورت گشود عبدالله بن مطیع بود که پس از دیدار با امام برای آگاهی از قصد او ، چنین گفت : فدایت شوم . . . هرگاه مکه رسیدی ، هرگز قصد کوفه نکن ، زیرا این شهر نامیمون است و در آنجا بود که پدرت کشته شد و برادرت خوار گردید و به نیرنگ گرفتار شد.ملازم حرم (مکه) باش شما سرور عرب هستی و هیچ فردی از اهل حجاز با شما قابل مقایسه نیست . مردم از هر طرف به سویت جذب می شوند . اگر شما را بکشند ، بعد از شما همگان در معرض خطر قرار میگیریم . این جملات دو مطلب را بیان می کند :
الف شرایط کنونی به طور عموم و اوضاع کوفه و گذشته مردم آن شهر به خصوص ، و سرنوشت امام علی و امام حسن می آموزد که زمینه برای انقلاب و قیام آماده نیست و نباید به یاری مردم کوفه و دعوت آنان دل بست و نمی توان با وعده های آنان قیام کرد.
ب شرایط حجاز بهتر از کوفه است ، دست کم حضور و التزام در مکه و حرم امن الهی ، برای محفوظ ماندن آن حضرت بهتر است . پس اگر بناست آن حضرت جای امنی برای حفظ جانش بجوید ، پناه جستن به کعبه بهتر از مناطق دیگر است از نصایح این افراد به روشنی به دست می آید که افراد یاد شده ، تنها فلسفه نهضت حسینی را در دستیابی به قدرت و بر انداختن یزید از حاکمیت دانسته اند .از این نظر ، به وعده و عُده مردم کوفه و گذشته آنان پرداخته اند و با نظر داشت سابقه کوفیان و کارنامه آن قوم در مورد امام علی و امام حسن و مقایسه پایداری و توانایی آنان با مردم شام و قدرت یزید ، امام را از این اقدام منع و انقلاب حسینی را ناموفق و شکست پذیر پیش بینی کردند . ابوبکر ابن عربی از گفته های این گونه افراد چون بن عمر و بن عباس چنین برداشت کرده است و ضمن اتخاذ موضع جانب دارانه به نفع یزید چنین می افزاید : اگر حسین بن علی بزرگ و بزرگزاده این امت و شریف ترین شخص ، فرزند شریف ترین فرد است ، به امور خانه ، زراعت و دام خود می پرداخت ، به جا می نمود.هرچند مردم حتی بن عمر و بن عباس به او مراجعه کرده ، برای قیام از او دعوت می نمودند ، توجهی بدانان نمی کرد، بلکه مردم را بدانچه پیامبر هشدار داده بود ، متوجه می ساخت و آنچه درباره برادرش فرموده بود و می دید تأمل کرده ، عبرت می گرفت که خلافت از دست برادرش با همه لشکریان زمین و بزرگان مردم که خواستار و هوادارش بودند ، خارج گردید ، چگونه برای او میسر می گردد ، در حالی که بزرگان او را از نهی کرده و باز می داشتند . او در ادامه مشروعیت قیام را زیر سوال برده ، نظرات منفی برخی از اصحاب در مورد قیام می آورد و همکاری نکردن آنان را با قیام ، به عنوان شاهد این امر بیان می کند . در مجموع ، او فلسفه انقلاب را در قدرت طلبی و حکومت خواهی می داند و بر این باور است که شرایط اجتماعی و اوضاع فرهنگی ، سیاسی و قبیله ای آن را مساعدت نمی کرد و برخی از بزرگان صحابه نیز با ظرافت و کیاست ، شرایط یاد شده را درک و به آن حضرت بازگو کردند . عبدالرحمن بن خلدون ، با آن که مشروعیت انقلاب کربلا را می پذیرد و بن عربی را به دلیل موضعه گیری منفی در برابر قیام حسینی و این که امام حسین را مقتول شمشیر جدش می شمارد ، مورد انتقاد شدید قرار میدهد ، در مورد فلسفه انقلاب کربلا موضع مشابه می گیرد. او تسریح می کند که شوکت ، از آن بنی امیه بوده و در اختیار یزید قرار داشت .حسین بن علی از آن شوکت و قدرت محروم به حساب می آمد و از توان یزید نیز آگاهی لازم را نداشت : اما درباره امام حسین و اختلافی که روی داده ، باید گفت چون فسق و تبه کاری یزید در نزد همه مردم آشکار شد پیروان و شیعیان خاندان پیامبر در کوفه ، هیئتی نزد حسین فرستادن که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند .حسین دید که قیام بر ضد یزید تکلیف واجبی است ، زیرا او متجاهر به فسق است و گمان می کرد خود او به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی ، بر این امر توانا است .امام درباره شایستگی خود ، همچنان که گمان کرده بود درست بود ، بلکه بیش از آن ، شایستگی داشت ولی درباره داشتن شوکت اشتباه کرد.خدا او را بیامرزد ، زیرا عصبیت صرف در قبیله قریش و عصبیت قریش در قبیله عبدمناف و عصبیت عبدناف تنها در قبیله بنی امیه بود و این خصوصیت را درباره امیه ، هم قریش و هم دیگر قبایل می دانستند و آن را انکار نداشتند .ابن خلدون با اینکه مشروعیت الهی قیام کربلا و شایستگی های امام حسین رهبر انقلاب را از سوی ، و مفاسد فراوان یزید را از سوی دیگر مورد تأکید قرار می دهد ، ولی شرایط را از نظر پشتیبانی مردمی مساعد نمی داند و این قیام را از قبل محکوم به شکست می شمارد .او هر چند با این تحلیل با بن تیمیه ، بن عربی و برخی هم فکران معاصر آنان موافقت نمی کند و قیام امام حسین را صرفا برای دستیابی به قدرت نمی داند ولی ناآگاهی مردم و جود به اصطلاح شاه کلید عصبیت در دست یزید را ، عامل اصلی شکست امام حسین (ع) می داند . بر اساس این دیدگاه ، انقلاب کربلا فقط یک فلسفه داشت ، و آن برانداختن یزید به کمک شیعیان کوفه و به خلافت رسیدن حسین بن علی بود که به دلیل نبود امکانات و نامساعد بودن شرایط و همراهی نکردن عصبیت قریش ، به شکست انجامید .جلال الدین سیوطی نیز خروج امام حسین را برای دستیابی به خلافت ، اصل و اساس فلسفه انقلاب کربلا دانسته است که با اعتماد به وفاداری و اعلام پیروی مردم کوفه همراه شد و سرانجام با فاجعه کربلا پایان یافت .او پس از مطرح کردن دوران حکومت یزید ، به بررسی مخالفت امام حسین در مورد بیعت به یزید می پردازت و می نویسد : اهل کوفه در دوران معاویه با امام حسین مکاتبه کرده خواستار خروج او بر ضد حکومت شده بودند ، ولی او خودداری کرد . اما وقتی برای یزید بیعت گرفته شد ، عزم خود را جزم کرد و به سوی کوفیان رهسپار گردید . از آن پس ، بن زبیر به خروج نظر موافق داد و بن عباس گفت این کار را نکن ابن عمر گفت خروج نکن ، خداوند رسول خدا را بین دنیا و آخرت مخیّر کرد و او آخرت را برگزید و شما پاره تن او هستید و خلافت به شما نمی رسد . بن عمر همواره می گفت : حسین بر من غالب آمد و خروج کرد . ولی اضافه می کند که ، کوفیان نامه ها و پیک های فراوان فرستادند و امام به آن امید حرکت کرد . سرانجام اهل کوفه او را خوار کرد چنان که ویژگی آنان درباره پدر و برادرش نیز چنین بود . حسین هنگامی که از هر جهت خلع سلاح شد ، تسلیم شدن و رجوع به یزید و دادن دست تسلیم به او را مطرح کرد ، ولی لشکریان کوفیان فقط قتل او را در نظر داشتند .از نوشته های حاضر و مطالبی که سیوطی در این باب آورده است ، به ویژه بزرگ نمایی نسایح و مشورت های برخی از اصحاب از جمله بن عمر و اعتماد حضرت به مردم کوفه ، به دست می آید که از نگاه او ، مسئله دستیابی به حکومت و اعتماد به دعوت مردم ، فلسفه و هدف انقلاب کربلا بوده است . شیخ محمد طنطاوی مصری (م 1277) به پیروی از بن خلدون در مورد انقلاب کربلا نوشته است : حسین بن علی از روی خوش گمانی به کسانی که به دعوت او پرداخته بودند و او را برای قیام و قبضه کردن خلافت تحریک می کردند ، اعتماد نمود . از این رو ، قیام کرد ، ولی از طرفی قدرت و شوکت بنی امیه و شدت عمل دستگاه حاکم را به حساب نیاورد و از طرفی دیگر ، فریب کاری مردم عراق را که در گذشته پدر و برادرش را فریب داده بودند ، از نظر دور داشت .عبدالوهاب نجار (م 1360) از دانشمندان معاصر مصری و استاد دانشگاه الازهر نیز با این عده هم فکری نشان داده و درباره انقلاب کربلا آورده است : ظلم است که گفته شود یزید بن معاویه حسین بن علی را اجبارا به سوی عراق فرستاد زیرا حسین به اختیار خود به عراق رفت او تحت تأثیر دو عامل فریب خورد : یکی این که خیال کرد عراقیان که دعوتش کردند ، او را یاری خواهند داد و دیگر اینکه تصور کرد خویشاوندی با رسول خدا چنان مقام اجتماعی به او داده است که می تواند در این مبارزه پیروز شود . محب الدین خطیب مصری (م 1389) که از حاشیه نویسان و شارحان هم اندیش بن عربی است ، در حاشیه العواصم من القواصم پس از گزارش خصمانه نصایح کسانی که امام را از قیام عاشورا باز می داشتند ، می نویسد : این همه کوششی که افراد خیر خواه برای ممانعت از سفر حسین بن علی به کوفه کردند ، که (زیرا این سفر وی به کربلا ) برای خود و اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا قیامت نامیمون و زیان آور بود و تمام این زیان ها به سبب جنایتی بود که شیعیان مرتکب شدند ، زیرا آنان بودند که از روی نادانی و غرور و حس فتنه انگیزی و ایجاد اختلاف ، حسین بن علی را برای قیام و سفر به عراق بر انگیختند .شیخ محمد الخضری نیز پس از تخطة قیام حسینی آن را مایه اختلاف و تفرقه امت اسلامی دانستند ! در این باب می نویسد : نهایت امر این است که ان فرد ( حسین ) در صدد طلب امر حکومت بر آمد که شرایط دستیابی به آن برایش آماده نشده بود پس بین او و خواستنش موانیع ایجاد گردید و سرانجام در راه تحصیل آن جان باخت – مبانی این نظریه – این نظریه از نظر مبانی ابعاد مختلفی دارد که با بررسی آن ، مواضع هوی داران آن در مورد انقلاب کربلا و اقدامات امام حسین از یک سو ، و توجه آنان به مسأله خلافت یزید و امویان از سوی دیگر به دست می آید که به قرار ذیل است :
1 .یزید بن معاویه ، خلیفه برحق مسلمانان بود و هرگونه مخالفت در برابر آن ، نامشروع و یا وحدت شکن تلقی می شود ، مقام خلافت به او اجازه می داد هرگونه لازم تشخیص دهد ، در برابر خروج کنندگان ، از جمله حسین بن علی عمل کند و در کربلا نیز اقدامات یزید مشروع و قابل دفاع است . 2 قیام امام حسین بر اعتماد به مردم کوفه و فریب آنان مبتنی بود و حضرت در این باره نصیحت و مشورت بزرگان و صاحب نظرانی چون بن عمر و امام حسین تازه متوجه آن گردید .
2. امام حسین در پذیرفتن دعوت کوفیان و اعتماد بر فرستادگان و نوشته های آنان ، تجربه امیر مومنان و ناکامی برادرش امام حسن مجتبی را نادیده گرفت و از سرنوشت آنان برای شناخت کوفیان و عبرت آموزی در مورد رد دعوت آنان استفاده نکرد .
( نقد این نظریه ) الف : یزید دارای شرایط اساسی از جمله عدالت و فقاهت برای خلافت نبود و اهل سنت عمدتا این معنا را پذیرفته اند .بنابر اسناد معتبر تاریخی ،حدیثی و فقهی آنان،یزید نه تنها فاسق ، بلکه کافر بود و از دانش های اسلامی که برای مقام خلافت لازم است محروم بوده و آگاهی نداشت.از این رو ، بیشترعالمان اهل سنت به جواز لعن او فتوی داده اند،و او را کافر و دارای گناه نا بخشودنی دانسته اند و نقل روایت از وی را جایز نشمرده اند . (ب) انتقال قدرت به یزید از سوی معاویه نیز بر خلاف سنت جاه افتاده نزد اهل سنت انجام گرفت در حالی که مردم عموما به او رضایت نداشتند ، زیرا بیعت یزید با فریب و تهدید صورت گرفت و بنا بر نظر رهبران اصلی مذاهب اهل سنت ، بیعت از روی فریب و تهدید هیچ ارزش حقوقی و آثار شرعی ندارد .اضافه بر این ، پیشگویی های پیامبر در مورد امویان به طور عموم ، و یزید و دار و دسته اش به خصوص از سوی ، و لزوم حمایت حسین بن علی و مقام و منزلت آن حضرت نزد پیامبر از سوی دیگر ، شکی در مشروعیت نداشتن خلافت یزید و لزوم مقابله با او از نظر شرع باقی نمی گذارد. ( ج ) هیچ یک از سپاهیان یزید و فرماندهان آنان اهل اجتهاد نبودند .در صورت وجود چنین توان و زمینه ای نزد برخی از آنان ، به گواهی تاریخ ، آنان مواضع امام حسین را بر حق نمی دانستند و بارها ندامت خود را از مقابله با آن حضرت و به وجود آوردن فاجعه اعلام نمی کردند .در مورد ناصحان و مشاوران نیز این نکته قابل یادآوری است که هیچ یکی از آنان ، مشروعیت انقلاب کربلا را مورد تردید قرار ندادند . ( د ) انتساب جاه طلبی و صرفا حکومت خواهی به امام حسین با تصویری که خود اهل سنت از آن حضرت ارائه کرده اند ، در تضاد است . آنان خود گزارش کرده اند که آن حضرت در شبانه روز ، هزار رکعت نماز می خواند . و در هنگامی که عبیدالله بن زیاد به سر مبارک امام حسین در دار الاماره اهانت کرد و واکنش یکی از اصحاب را که حاضر بود برانگیخت و گفت : این ، سر کسی است که از نظر پدر و مادر، بهترین فرد میان مردم و بهترین بندگان خدا بر روی زمین بود .
(2) و فی هذه السنه وجه اهل الکوفه الرسل الی الحسین (ع) و هو بمکه یدعونه الی القدوم علیهم فوجه الیهم ابن عمه مسلم بن عقیل بن ابی طالب رضی الله عنه . . . قال مات معاویه و الولید بن عتبه بن ابی سفیان علی المدینه فأرسل الی الحسین بن علی لیأخذ بیعته فقال له أخرنی و ارفق فأخره فخرج الی المکه فأتاه أهل الکوفه و رسلهم أنا قد حبسنا انفسنا علیک و لسنا فنحضر الجمعه مع الوالی فاقدم علینا ... قال فبعث الحسین الی مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عمه فقال له سر الی الکوفه ... فخرج مسلم ... و کتب مسلم بن عقیل الی الحسین بن علی یخبره ببیعه اثنی عشر الفا من اهل الکوفه و یأمره بالقدوم ... .منبع مذکور در صفحه 303 می نویسد وقتی که امام حسین با سپاه حُر رو به رو می شود از امام می پرسد از کجا و برای چه آمده ای امام در جواب فرمود من بنا به دعوت شما کوفیان آمدم و دو تا خورجین را که مملو از نامه های کوفیان بود به حر نشان می دهد و می فرماید اگر به دعوت و عهد خود باقی نیستند و از آمدن من کراهت دارید از همان جایی که آمده ام بر می گردم ، اما حُر گفت من از این نامه ها و دعوت ها اطلاع ندارم و از جمله دعوت کنندگان نیستم و و نگذاشت که امام بر گردد و گفت یا پیش بن زیاد به کوفه می روی یا این که راه دیگری که نه برگشت باشد و نه به کوفه ، امام به طرف نینوا حرکت کرد .

نظریه دوم : مأموریت ویژه و شخصی

عده ای از علمای اهل سنت ، پس از نقل برخوردهای متفاوت عده ای از اصحاب چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس مبنی به واداشتن امام حسین از هرگونه واکنش های منفی در برابر حاکمیت یزید و تشویق آن حضرت از سوی عبدالله بن زبیر برای قیام بر ضد امویان ، شرایط قیام را نامساعد پنداشته اند . (3) با توجه به شخصیت بی مانند علمی ، اجتماعی و دینی سید الشهدا و آگاهی آن حضرت از اوضاع جامعه آن روز ، به ویژه گذشته کوفیان ، سرانجام به این نتیجه رسیده اند که آن بزرگوار مأموریت ویژه داشته ، و شاید این مأموریت را از راه رویایی که به گونه ای از سوی پیامبر بدو الهام شد و آن حضرت امام را به قیام و خروج به سوی عراق دعوت کرد ، به دست آورده است . یکی از افرادی که این نظریه را طرح کرده است ، محمد ایزد درویزه ، حاشیه نویس العواصم من القواصم است . او پس از بررسی و گزارش اجمالی هشدار برخی اصحاب در مورد قیام بر ضد یزید و توجیهات مختلف به نفع حکومت یزید ، رویای امام حسین را در مدینه به دستور پیامبر مبنی بر قیام وی مطرح کرده و افزوده است : قیام حسین بن علی ، منطق خاص خودش را داشت و او از این جهت دست به قیام زد که برای دیگران نه قابل توجیه است و نه منطقی و قابل دفاع .دکتر ابراهیم علی شعوط یکی از نویسندگان معاصرنیز به این نظر است و می نویسد:به اندازه روایات راویان که به ما رسیده است و همین طور به دلیل تمایلی که در موضع گیری صحیح در این مهم ترین قضیه تاریخی بین عاطفه و عقل داری، می گوییم همه شواهد بر این دلالت دارد که موضع یزید خلیفه در برابر حسین که بر او خروج کرد،کاملا طبیعی و مطابق موازین طبیعی بود، همان گونه که میل ارتکازی در فطرت انسان برای محافظت حکومت و سلطنت حکم می کند و چه بسا مصالح عمومی نیز چنین اقتضایی دارد ، چنان که شواهد به طوری که بر این امرتأکید می کند که موضع حسین نخست در برابر ناصحان ، دوم در مقابل یزید ، غیر طبیعی و مخالف مألوف بشری و مدلول نوامیس پنهانی است .مبنای این نظریه بر پایه گزارشی است که در برخی متون تاریخی آمده و امام حسین بر اساس آن فرموده است : من در رویایی ، پیامبر را ملاقات کردم و رسول خدا به من دستوری فرمود و الان بر اساس آن به پیش رفته ، عمل می کنم. همینطور بنا بر بعضی روایات ، پیامبر فرمود : (خداوند می خواهد تو را شهید و کشته ببیند ) . در برخی روایات هم آمده است که حضرت فرموده است : ( ان الله شاء ان یراهنّ سبایا ) خداوند خواسته است اهل بیت امام حسین را اسیر بنگرد این نظریه مورد نقد و نقادی قرار گرفته که به این صورت بیان می شود.این به جای پاسخ به سوالی در مورد انقلاب کربلا و قیام تاریخی امام پرسش های گوناگونی پدید می آورد ، بدون آنکه پاسخ آنها را ارائه کند ،که می توان به پرسش های زیر اشاره کرد که اگر فلسفه انقلاب حسین آن چیزی باشد که شما اشاره کردید و آن رویای امام باشد پس آن حضرت:الف ) چرا در مدینه باقی نماند و شهادت خود و اسارت عیالش را در آن شهر پذیرا نگردید؟ ب ) چرا در مکه بر اقامت خود نیفزود شهادت و اسارت را در آن شهر استقبال نکرد ؟ ج) چرا به کوفه رفت ؟ اصولا دعوت کوفیان و حرکت آن حضرت به سوی کوفه چگونه قابل توجیه است؟ دوماً : روایت یاد شده ، در هیچ یک از منابع متقدم و معتبر عاشورا از دیدگاه اهل سنت وارد نشده و در سراسر گزارش طبری از ابو مخنف ازیدی وجود ندارد .همین طور در منابع پسین مانند الفتوح بن اعثم کوفی ، تذکره الخواص سبط بن جوزمی ، الارشاد ، مقتل خوارزمی و دیگر منابع هم نیامده است و به همین دلیل ، نمی تواند معتبر باشد.در صورت وجود چنین گزارش هایی در منابع تاریخی یا حدیثی ، نمی تواند در برابر گفته ها ، نامه ها و خطبه های فراوان امام حسین مقاومت کند که در آنها ، به روشنی فلسفه انقلاب خود را بیان کرده است و عوامل گوناگون حرکت تاریخی خود را برشمرده است علاوه بر خطبه ها و نامه های امام حسین که در منابع اهل سنت آمده است و حضرت در آن فلسفه قیام خود را بیان کرده است، جملات دیگری نیز دارد که فلسفه صرفا شهادت طلبی و تکلیف خصوصی او در انقلاب کربلا با آنها نیز سازگار نیست و آن اصرار حسین بن علی است .آیا تن دادن به جبر و داشتن تکلیف ویژه و حکم اختصاصی ، می تواند قیام تاریخی او را اسوه قرار دهد ، او را الگوی مسلمانان و سرمشق دیگران قرار دهد دیگران به او اقتدا کرده ، راه و رسم او را پیشه سازند؟


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

نظریه سوم : سرپیچی از بیعت یزید و ابن زیاد

(4) تعداد زیادی از اندیشمندان اهل سنت با آنکه درباره ویژگی ها ، باورها و کارنامه یزید و شخصیت امام حسین و دیگر مسایل مربوط ، از انصاف نگذشته اند ، انتقال قدرت به او را نامشروع و بدعت تلقی کرده اند ، ولی در مورد فلسفه قیام کربلا دچار اشتباه شده ، آن را تنها در واکنش به بیعت خواهی یزید یا حتی رد بیعت و تسلیم نشدن به عبیدالله بن زیاد دانسته اند.گرچه همه به یک روش سخن نگفته اند ، اینها طرح چنین فلسفه ای را برای انقلاب کربلا به طور مستقیم یا غیر مستقیم با ندامت و پشیمانی یزید و به اصطلاح همدردی و خوشرفتاری او با اسیران کربلا پیوند و گره زده ، خواسته اند نشان دهند که یزید هم از رخداد کربلا راضی نبود و میزان دشمنی او با حسین تا این حد نبوده اینها مسأله امان خواهی و صلح طلبی امام حسین را با تأکید گزارش کرده اند.این دسته از اهل سنت باور کرده اند که امام حسین نخست دعوت مردم کوفه را جدی پنداشت و به آن اعتماد کرد و عازم آن شهر شد ، ولی پس از شهادت مسلم بن عقیل ، تصمیم وی تغییر یافت و به یکی از این سه اقدام راضی شد : 1 بازگشت به مدینه 2 رفتن به یکی از مرزهای جهان اسلام . 3 تسلیم شدن به یزید نه به ابن زیاد . اما بن زیاد او را وادار به جنگ کرد و تنها تسلیم شدن به خودش را راه فرار از جنگ معرفی کرد .امام حسین نیز از این ننگ سرباز زد و حاضر نشد دست بیعت به عبیدالله بدهد . علاوه بر این عده ای از اهل سنت ، با طرح گزارش های بی اساس و بی پایه برخی منابع مبنی بر حسن رفتار یزید با اسیران و اظهار حزن و اندوه برای حسین بن علی دلیل دیگر برای ادعای شان دانسته اند و فلسفه عاشورا را در رد بیعت با ابن زیاد از سوی امام حسین و انعطاف پذیری ابن زیاد در برابر امام حسین جسته اند از این رو ، ابن زیاد مورد نفرین یزید قرار گرفت .در واقع به نظر این افراد ، اگر امام حسین با ابن زیاد بیعت می کرد و یا ابن زیاد بیعت حسین با یزید را قبول می کرد هرگز فاجعه کربلا پدید نمی آمد . این نظریه چنین نقد شده است که: این نظریه بر مبنای سه عنصر شکل یافته و با اثبات آنها قابل بررسی است.1 .اعتماد به مردم کوفه ، پذیرش بیعت یزید از سوی امام حسین و نارضایتی یزید از قتل امام حسین و اظهار حزن و اندوه او در این باره و خوش رفتاری او با اسیران کربلا.با دقت و تأمل در منابع تاریخی ، بی پایه هر سه عنصر به دست می آید و پس از اثبات واهی بودن آنها ، این نظریه نیز بدون پشتوانه می شود ارزش علمی و واقعیت نمای خود را از دست می دهد . چنان چه درمنابع تاریخی ثابت شده که آگاهی و شناخت امام حسین از مردم کوفه ، بیش از هر کس بود و بی وفای آن مردم چنان آشکار بود که حتی دیگران چون عبدالله بن عمر آن را گوش زد کردند .به همین دلیل ، اعتماد به مردم کوفه و دعوت آنان نمی تواند کل فلسفه قیام کربلا باشد . 2 . پذیرش سیعت از سوی امام حسین به شدت مورد تکذیب تاریخ نگاران قرار گرفته است . طبری از عقبته بن سمعان که از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا و شهادت امام حسین را همراهی کرده است نقل می کند که در تمام مدت ، امام حسین از مدینه تا عاشورا بر رد بیعت یزید پای فشرد و حتی یک بار حاضر نشد بیعت او را بپذیرد .و حتی مهمترین هوادار یزید در میان اهل سنت یعنی ابوبکر بن عربی و شارحان کتابش از جمله محمد عزت دروزه ، بر این حقیقت اعتراف ، و رد بیعت یزید را موضع ثابت و انعطاف ناپذیر حسین بن علی معرفی کند . 3 مسئله حزن و اندوه یزید نیز تظاهر و فریبی بیش نبود و تاریخ نگاران اهل سنت خود تصریح کرده اند که یزید در آغاز ، سر بریده امام حسین را به چوب زد و می خواست عیال او را به شامیان اهدا کند یا بفروشد . اما بر اثر فعالیت های اسیران ، به ویژه امام سجاد و عمه اش زینب مردم شام بیدار گردیدند خشم و نفرت عمومی بر ضد یزید و عمال او بر انگیخته شد . در نتیجه یزید مجبور گردید سرانجام تظاهر به اندوه نموده از جنایات خود اظهار ندامت کند .

نظریه چهارم : انتقام خون مسلم بن عقیل .

(5) یکی از انحرافات روشنی که در برخی منابع تاریخی اهل سنت راه یافته ، طرح انتقام جوی مسلم بن عقیل از سوی بازماندگان وی و سپس تایید آن از سوی حسین بن علی است . طبری در یکی از گزارش های خود درباره حوادث و اخباری مربوط به سفر امام حسین بسوی عراق آورده است : بکیر بن المشعبده گفت : بلی من از کوفه خارج نشدم تا آنکه مسلم وهانی بن عروه به قتل رسیدند . و آن دو را در حالی دیدم که با پای شان در بازار کشیده می شدند... حسین بن علی گفت:انا لله و انا الیه راجعون رحمت الله علیهما و این کلمات را چندین بار تکرار کرد ... بنی عقیل با شنیدن قتل مسلم گفتند تا انتقام نگیریم آرام نمی گیریم یا آنکه آنچه را برادرم چشید ما بچشیم ... حسین پس از مشاهده این وضعیت ، بسوی ما نگاه کرد و گفت : هیچ خیری در زندگی بعد از آنان وجود ندارد . این راویان گفتند : پس دانستیم که عزم آن حضرت بر ادامه سفر جزم گردیده است .این نظریه چنین نقد شده است ، این نطریه بنا بر مبانی اعتقادی اهل سنت ، ضعیف تر از آن است که مورد توجه قرار گیرد و درستی اخبار آن پذیرفته شود ، زیرا این نظریه ، بر انتقام جوی بی هدف و کینه جوی شخصی تاکید دارد و آنکه امام حسین با پیروی نزدیکان مسلم بن عقیل ، ندای انتقام سر داد و با اظهار احساسات آنان به انتقام جوی وادار شد . این در حالی است که شرایط لازم برای انتقام و خون خواهی فراهم نبود .اهل سنت خود در منابع نخستینش امام حسین را جزء اهل بیت دانسته اند که خداوند خود در باره آنان فرموده است : انما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ، همانا خداوند اراده کرده است تا پلیدی را از شما خاندان پیامبر بردارد و به شما پاکی کامل بخشیده است .در احادیث فراوان ، آن حضرت از سوی پیامبر بعنوان ( سبط من الاسباط ) ، (( سید الشباب اهل الجنه )) ، ( بضعه منیً ) معرفی شده است و رسول گرامی اسلام تأکید کرده است : خداوندا کسی که حسین را دوست بدارد ، دوست بدار بنا بر این ، آیا قیام ، شهادت و اسارت خاندان ، بر اساس خون خواهی صرف در مورد آن حضرت مفهوم دارد ؟ 2 در هیچیک از این منابع ، تردید و سستی امام حسین در مورد ادامه حرکت وی بسوی کوفه گزارش نشده است تا مسئله شهادت مسلم بن عقیل سبب عزم دوباره وی بر ادامه سفر و مقابله با حکومت یزید شده باشد . امام حسین از همان آغاز حرکت بسوی کوفه ، اهدافی روشن و عزمی جزم داشت و در ادامه نیز هرگز نه در مکه و نه در مسیر های منتهی به کربلا و حتی عاشورا ، کمترین تردیدی در عزم او وارد نشد و تردیدی در انتخاب راه و پیمودن مسیر نشان نداد .3 . نسبت دادن انتقام خواهی و احساسات گرای به حسین بن علی ، علاوه بر ایراد اعتقادی و دینی ، اشکال عقلی نیز دارد و آن نبود شرایط مناسب برای خون خواهی و انتقام طلبی است ،زیرا با شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل ، بی وفای و عهد شکنی مردم کوفه آشکار شده ، افراد خیلی معمولی و حتی نا آگاهان بر شکست ظاهری قیام امام حسین اطمینان پیدا کردند . با وجود چنین اطمینانی درباره شرایط نا مساعد و پیش بینی شکست قیام از سوی همگان ، چگونه می توان اقدام به خون خواهی کرد ؟ آیا این اقدام در صورت نداشتن ایراد شرعی ، جزء خود کشی مفهومی دارد ؟ آیا چنین اقدامی ، از رهبری آگاهی چون حسین قابل تصور است و شخصیت و مقام وی ، چنین احتمالی را ممکن می سازد ؟ 4 دیدگاه مذکور ، با دیگر گفته ها و اظهار مواضع آن حضرت که در مواقع گوناگون و شرایط متفاوت بیان شده است ، سازگاری ندارد .این خطبه ها و سخنان – که ذکر می شود – اهداف و فلسفه انقلاب کربلا را بیان داشته ، برای همگان و تاریخ روشن می سازد ، در سخنان آن حضرت ، حتی یک مورد نیز خون خواهی مسلم بن عقیل ، هر چند به عنوان زمینه یا بخشی از اهداف آورده نشده است .اگر انتقام مسلم بن عقیل به عنوان عامل وجودی یا حتی یکی ا ز این عوامل در انقلاب کربلا مطرح می بود ، باید از این زمان به بعد ، به عنوان یکی از اهداف از سوی امام حسین اعلام می شد و در روز عاشورا ، از زبان آن حضرت یا یکی از یاران وی مطرح می شد و در تاریخ گزارش می شد .(6) این منبع نقل می کند که فحدثنی ذکریا بن یحیی الضریر ... قال حدثنا عمار ادهنّی قال قلت لأبی جعفر حدّثنی مقتل الحسین قال فأقبل حسین بن علی بکتاب مسلم بن عقیل کان الیه حتی اذا کان بینه و بین القادسیه ثلاثه امیال لقیه الحر بن یزید التمیمی فقال له این ترید قال أرید هذا المصر قال له ارجع فانی لم ادع لک خلفی خیراً ارجوه فهّم ان یرجع و کان معه اخوه مسلم بن عقیل فقالوا ولله لا نرجع حتی نصیب بثأرنا أو نقتل فقال لا خیر فی الحیاه بعدکم فسار فلقیته أوائل خیل عبیدالله فلما رأی ذالک عدل الی کربلا فأسند ظهره الی قصباء و خلاً کیلا یقاتل الا من وجهٍ واحدٍ فنزل ابنیه و کان اصحابه خمسه و اربعین فارساً و مأته راجل و . . . .

v نظریه پنجم : عدم فلسفه روشن و ابهام است .

(7) برخی از دانشمندان اهل سنت هرچند در آغاز گفتار خود مبهم بودن فلسفه قیام عاشورا را ذکر کرده اند یا این انقلا ب بزرگ را بدون مصلحت دینی و دنیایی معرفی کرده اند ولی در ادامه حرفش مستقیم یا اشارتاً به فلسفه آن پرداخته ، مسأله اعتماد به کوفیان و پاسخ به دعوتهای مکرر آنان را مطرح کرده اند یا به اصطلاح دستیابی به حکومت یا قدرت طلبی را انگیزه ای برای آن برشمرده اند .در مجموع با آن همه کلمات ، خطبه ها و سخنانی که از امام حسین و هواداران وی در منابع اصیل اهل سنت مانند تاریخ طبری ، تاریخ یعقوبی ، آثار مسعودی ، بن اعثم کوفی ، ابوالفرج اصفهانی ، بن جوزی ، الکامل ، مقتل خوارزمی و دیگر مآخذ مربوطه هست ، باز اگر کسی اهداف قیام حسینی را مبهم بپندارد ، این مسئله نشان دهنده ناآگاهی مدعی از آنها ، و بی خبری محض او از حادثه عاشورا است .

نظریه ششم :

(8) ایجاد عدالت اجتماعی است این نظریه به معاصران روشنفکر آنان تعلق دارد ، معرفی قیام عاشورا به عنوان انقلاب طبقاتی است که بر ضد به اصطلاح طبقه برخوردار و ستمگر و برای عدالت اجتماعی و به نفع طبقه محروم شکل گرفت .نوگرایان اهل سنت در قرن های اخیر، با تأثیر پذیری از تفکرات مارکسیستی و سوسیالیستی ، عاشورا را با این رویکرد تحلیل کرده اند ، آنها قیام امام حسین و عاشورا را بیش از آنکه با دید دینی و با استمداد از مبانی اسلامی تجزیه و تفسیر کنند ، تقابل دو طبقه حاکم و محکوم یا برخوردار و محروم را اصل قرارداده ، حرکت عاشورا را در مقابل حاکمان ستمگر و گروه برخوردار دانسته اند و آن را مبارزه طبقاتی و صرفاً حرکت عدالت طلبانه شمرده اند . یکی از پژوهشگران در این باره می نویسد : بین اهل تسنن ، نویسندگان نوگرایی پیداشده اند که تصویر نسبتاً قابل قبول یا در خور تأملی را از نهضت امام حسین بدست می دهند .این نویسندگان ... ماجرای حسین را نه تنها یک حادثه کوچک و بدون هدف ، که در آن بدون اطلاع خلیفه امام را به شهادت رسانده باشند نمی دانند بلکه عاشورا و شهادت امام حسین اساساً تقابل صریحی است بین دو ایدئولوژی و نگرش به سرنوشت طبقات محروم و ستم دیده جامعه ، بنابر این ، قیام حسین پیش از آنکه از ناحیه مذهبی ایضاح و تحلیل شود ، باید از جهت اصول یک مبارزه طبقاتی برای رهایی محرومان از سلطه حکومتی استشمارگر و طبقه سرمایه داری مورد بررسی قرارگیرد .پژوهشگر مذکور در ادامه بعضی نواندیشان اهل سنت را– که عمدتاً به کشور مصر تعلق دارند ، چون محمود العقاد ، ابراهیم عبدالقادر المازنی ، دکتر طه حسین ، محمد کامل النبا ، خالد محمد خالد ، سید جلال حسینی ، محمد غزالی و دیگران – نام می برد که به این رویکرد توجه داشته اند و فلسفه انقلاب کربلا را عمدتاً با رویکرد اقتصادی و عدالت اجتماعی نگریسته اند و انقلاب کربلا را حرکت محرومان در برابر ثروتمندان یا طبقه فرودست در مقابل طبقه فرادست دانسته اند. این نظریه نیز مورد نقد قرار گرفته است.(9) به این صورت که : تغییر صرفا مادی و اقتصادی ، بیش از دیگر تغییرها از نهضت حسینی و فلسفه آن فاصله دارند و نمی تواند با آرمان حسینی ، واقعیت های تاریخی و وضعیت جامعه هم خوانی داشته باشد ، زیرا : (الف) رهبری این انقلاب را امام حسین به عهده داشت و آن حضرت از نظر مسائل مادی و اقتصادی بدان اهمیت نمی داد و آن را تعیین کننده نمی دانست ، بلکه در زهد ، پاکی و ساده زیستی بی مانند بود ، هر چند عدالت اجتماعی و اقتصادی ، یکی از آرمان های اصلی او را در همه امور تشکیل می داد . پس آن را نمی توان محرک قیام و شهادت او دانست . مردم هوادار او نیز که در کوفه استقرار داشتند ، به هیچ وجه ضعیف تر و محروم تر از دیگر نقاط چون بصره ، مکه ، خراسان ، سیستان و مصر نبودند .از این نظر این نظریه فاقد پشتوانه تاریخی است. (ب) هواداران این نظریه ، کم ترین توجهی به پیام ها ، نامه ها و خطبه های امام حسین ، بازماندگان و یاران آن حضرت نکرده اند.در هیچ یک از این آثار باقی مانده ، موضوع مبارزه طبقاتی و اقتصاد اصل قرار نگرفته و حتی بدان اشاره هم نشده است. هر تحلیلی باید بر اسناد آمارو ارقام مثبتی باشد و از این جهت نیز این دیدگاه فاقد ارزش علمی است.(ج) با این همه ، نمی توان مسئله عدالت طلبی را از فلسفه انقلاب کربلا به دور دانست و می توان با ارزش هایی که امام در صدد احیای آن ها بود ، عدالت اجتماعی را نیز چشید و جامعه را از نظام ظالمانه و دو قطبی رهانید ، به عدالت هر چند نسبی کشاند .منبع مذکور در ادامه فلسفه انقلاب کربلا را از دیدگاه خود امام حسین بیان می کند (طبق گزارشات که در منابع اهل سنت ذکر گردیده ) : با تأمل و بررسی سخنان امام حسین که در منابع اهل سنت گزارش شده است ، می توان اهداف متعدد و فلسفه جامع این انقلاب بزرگ تاریخی را به دست آورد که با صراحت هر چه تمام ، انواع شبهه ها و سوالات مربوط در این زمینه را پاسخ دهد .انقلاب کربلا که یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی بود و چون دیگر پدیده های اجتماعی ، جهات گوناگونی داشت و از فلسفه جامع و عوامل متعددی پیروی می کرد . طبعا نادیده گرفتن این جامعیت و تکیه بر یک بعد و به طور کلی هرگونه یکسونگری ، بزرگترین آفت در فهم صحیح آن به شمار می رود.علاوه بر این ، تنها جامع نگری و ملاحضه همه جانبه عواملی که فلسفه آن را تشکیل می دهند، نمی تواند تمام این حقیقت را در این باره روشن سازد ، بلکه مسئله مهم تر از آن ، سهم درخور و مناسب برای هر یک از عوامل و به حساب آوردن هریک از جهات به اندازه استحقاق آن ، روی دیگر این سکه است . روی هم رفته ، در سخنان امام حسین که برای تبیین و اعلام فلسفه قیام خویش بیان کرده ، عنصری که بیش از همه بر آن تأکید شده است ، عمل به تکلیف الهی و انجام وظیفه دینی است . حضرت ، این تکلیف الهی را در پاسخ عبدالله بن جعفر با صراحت بیان می کند : (( من مأمور به تکلیفی شده ام و بر اساس آن حرکت می کنم )).در مسیر مکه به کوفه هم ، هنگامی که با سپاه بن یزید مواجه می شود از طرف آن ها با تکلیف رفتن به کوفه بیعت با یزید یا توقف در مکانی غیر از کوفه و مدینه رویرو می گردد ، خطاب به یارانش چنین می فرماید : هرکسی سلطان ستمگری را مشاهده کند که محرّمات الهی را حلال می شمارد ، پیمان خدا را می شکند ، مخالف سنت پیامبر است و در میان مردم با گناه و خصومت رفتار می کند و او را با کردار و گفتار تغییر ندهد ، بر خداوند سزاست که آن شخص را در جایگاه سلطان مزبور وارد کند . آگاه باشید ! امویان و کار گزاران آن ها ، پیروی شیطان را ملتزم شده اند ، اطاعت خداوند را ترک گفته اند و به طور آشکار مرتکب فساد می گردند و حدود الهی را به تعطیلی کشانده اند و در بیت المال مسلمانان تبعیض و انحصار روا می دارند و محرمات الهی را حلال می دانند و حلال الهی را حرام می شمارند .امام در جایی دیگر خطاب به همرزمان خود و شاید به لشکر حر بن یزید که آنان را مراقبت می کرد فرمود : شما در جریان هستید ، شرایطی پیش آمده است که مشاهده می کنید دنیا و زمانه دگرگون شده اوضاع تیره و زشت گردیده ... آیا مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی شود ( در چنین اوضاعی ) باید مومن برای ملاقات خداوند ( شهادت ) آماده باشد و من مرگ در این راه را ، جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ نمی بینم . امام حسین در این خطبه ها عوامل گوناگونی را که در قیام او نقش داشته و در کل ، فلسفه انقلاب کربلا را تشکیل می دهد ، بیان کرده ، و معضلات مختلف جامعه آن روز ، به ویژه حاکمان اموی را برشمرده است . (10) در واقع آن حضرت بر اسا وظیفه الهی و احساس تکلیف شرعی با عوامل ذیل به مبارزه برخواست ، 1- حاکم ستمگر ، 2 -حرام خواری و بدعت گذاری ، 3 -سنت شکنی ، 4 -ستم و زورگویی با مردم ، 5- به حق عمل نشدن و از منکرات نهی نشدن و . . . و این مبارزه را وظیفه هر مسلمان و مومن می داند و تصریح می کند که زندگی در چنین شرایطی جز ذلّت نیست و مرگ را در راه مبارزه با این همه انحرافات سعادت می شمارد .امام در سخنان یاد شده ، به طور صریح اهداف نهضت خود را بیان داشته و در آنها ، هیچ اشاره ای به دعوت مردم کوفه نکرده بلکه دعوت اهل کوفه را در گفت و گو با آنها مطرح کرده است .در مجموع می توان با بررسی سخنان و دیدگاه های امام حسین که رهبر این انقلاب بزرگ تاریخی بود فلسفه این انقلاب را به دو دسته تقسیم کرد :1 . عوامل اصلی و عوامل شتابزا . (11)

الف ) عوامل اصلی

1- مهم ترین هدف و فلسفه عاشورا ، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر و عامل دیگر منکرات بود ، نخستین و عمده ترین اولویت کاری و هدف نهضت به شمار می رفت .البته نابودی آن در صورت یاری مردم کوفه می توانست صورت بگیرد . با عهد شکنی آن مردم ، باز از اولویت آن چیزی کاسته نشد امام و یارانش با خونشان بزرگترین پشتوانه حکومت را که وجه دینی و شعار خلافتمندی و اسلام مداری آن باشد ، مورد تهاجم قرار داد و با شهادت خود ، توانست پیام خویش را مبنی بر ناشایستگی یزید برای خلافت مسلمانان و منشأ مفاسد مختلف بودن او را به گوش مردم رساند .امام در واقع توانست نخستین مرحله نابودی نظام یزیدی و به طور کلی خلافت اموی را انجام دهد و با قیام بیداری بخش خود ، پشتوانه ایدئولوژیکی و شرعی یزید وحشت و جهل مردم را به چالش بخواند .
2 -برپایی نظام حق : طبیعی است که امام برای مرحله بعد از نابودی نظام اموی نیز بدون برنامه نبود . او بر ویرانه نظام سفیانی ، حکومت اهل بیت را پیشنهاد می کرد ، چنانکه فرمود : وَ نحنُ اهلبیت اولی بولایت هذا الامر علیکم من هولاء المدّعین ما لیس لهم والسّائرین فیکم بالجور و العدوان ؛ ما اهل بیت به تصدی و ولایت امر حکومت و زمامداری مردم اولی هستیم از آنانیکه به دروغ ، مدعی چیزهایی هستندکه ندارند ،آنان که در بین شما باظلم و زورگویی حکم می رانند. حکومت پیشنهادی او و ویژگی های ولایت اهل بیت ، در مقابل نظم ظالمانه اموی بود ، یعنی قرارگرفتن ولی عادل به جای سلطان ظالم .
3- احیای دین و ارزش های آن : در مقابل نظام یزیدی که اطاعت شیطان را می کرد و از پیروی رحمان روی برتافته بود ، امام حسین در صدر احیای دین از راه اجرای احکام الهی و اطاعت خداوند و نابود کردن خط شیطان بر آمد و انقلاب خود را در راستای چنین هدفی سامان دهد .
4 =ایجاد اصلاح ؛ نظام یزیدی و به طور کلی امویان و همفکران آن اظهار فساد می کردند امام در صدد اصلاح بر آمد و یکی از مؤلّفه های فلسفه انقلاب او را ، طرح ایجاد اصلاح به خود اختصاص می داد تا امور مردم را سامان بخشد و آنها را در سایة آن ، از مفاسد اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی در امان بوده زندگی شرافتمندانه پیدا کنند .
5-عمل به پیمان الهی : خداوند با فرستادن پیامبران به ویژه اشرف و خاتم آنان حضرت محمد ، از انسان پیمان گرفته است که در روابط خود با خداوند ، پایبند توحید الهی و نفی شرک باشند و دیگران را در عبادت الهی شریک نکنند و در میان مردم و همنوعان ، به عدالت رفتار و از هر گونه ستم ، بی عدالتی و تبعیض خودداری کنند .
6 -احیای سنت پیامبر : پیامبر در رهبری امت اسلامی و ابلاغ دین توحیدی ، سیره و سنت روشنی داشت که متأسفانه پس از رحلت او ، به تدریج فراموش شد و در زمان یزید ، کمترین نشانه از آن در زمامداران مسلمان و فرمانروایان وی مشاهده نمی شد ، چنانکه مردم نیز از آن سنت و ارزشها فاصله گرفته بودند . امام حسین به عنوان فرزند پیامبر و بزرگترین رهبر عالم دینی و جانشین بر حق دینی و علمی آن حضرت ، در صدد احیای آن سنت بر آمد و اجرای سیره و سنت رسول خدا را یکی از عناصر فلسفه انقلابش معرفی کرد .
7 - عدالت اجتماعی
امام حسین برتری دادن در فی و تبعیض در بیت المال را ، یکی از نقاط تاریک و منکرات نظام یزیدی می دانست . از این رو ، ایجاد عدالت و نفی نظام فاسد طبقاتی و استعمارگری و برده داری ویا نژادگرایی ، یکی از اجزای فلسفه انقلاب عاشورا بود .
8 -معرفی و ترویج فرهنگ شهادت : یکی از ویژگی های حکومت یزید ، حلال را حرام شمردن و حرام را حلال دانستن از سویی ، و عادت دادن مردم به زندگی در سایه نظام ظالم و سلطان ستمگر و ترس از مرگ در هر شرایط ، از سوی دیگر بوده امام هم تا آخرین لحظه حیات ، بر او و مفاسد ومنکرات یاد شده و ترویج فرهنگ شهادت برای مبارزه با آن پای فشرد .بازماندگان وی نیز این راه و رسم را به خوبی تبلیغ کردند و فلسفه انقلاب کربلا را پاس داشتند ، بیعت یزید با هیچ یک از این اهداف سازگاری نداشت و نابودی نظام او با شهادت در این مسیر ، مهم ترین هدف او برای طرح این خواسته ها و زمینه سازی برای اجرا و اصیای آنها تلقی می گردید .

ب عوامل شتابزا :

1- دعوت یزید از ملید بن عقبه برای بیعت گرفتن از امام حسین یکی از عوامل شتابزا بود که بر سرعت این انقلاب و زمان وقوع آن افزود و آن را شتاب بخشید .2 - دعوت کوفیان از امام حسین نیز یکی از عوامل فرعی و شتابزا و صحنه ساز این جریان بود ؛ زیرا همان گونه که می دانیم دعوت مردم کوفه در زمان معاویه نیز مطرح بود و به تدریج آشکار شده ، نامه نگاری های مروان بن حکم به معاویه و سپس نامه نگاری معاویه به امام حسین را در پی داشت .اگر دعوت مردم کوفه یکی از عوامل تعیین کننده می بود ، باید در همان زمان ، قیام حسینی را بر می انگیخت ولی تاریخ نشان داد که در زمان یزید که شرایط شرعی و دینی انقلاب فراهم شد و ولایت عهدی او نیز مزید بر علت گردید ، امام در پاسخ مردم کوفه ، بدان طرز حرکت کرد و کوفه را صحنه انقلاب خود قرار داد . دعوت مردم کوفه توانست هم بر شتاب انقلاب و تعیین مکان و سرزمین آن نقش ایفا کند .
منابع:
1-تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، جلد 5 صفحه 351
2-تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، جلد 4 ، ص 257
3-العواصم من القواصم ابوبکر ابن عربی ، دوبی ، دارالثقافه 1404
4-تذکره الخواص ، سبط بن جوزی ، تهران ، مکتبه نینوی ، ص 260
5-تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، ج 5 ص 397
6-تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، ج 4 ، ص 292
7-انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت ، مؤلف عبدالمجید ناصری داوودی ، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی ، چاپ اول 1385
8- امام خمینی و فرهنگ عاشورا ، جمعی از نویسندگان، تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1374
9- انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت ، مؤلف عبدالمجید ناصری داوودی ، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی ، چاپ اول 1385.
10- انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت ، مؤلف عبدالمجید ناصری داوودی ، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی ، چاپ اول 1385
11- انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت ، مؤلف عبدالمجید ناصری داوودی ، انتشارات آموزشی پژوهشی امام خمینی ، چاپ اول 1385


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین

چکیده

مقاله حاضر نگاه و رویکردی بیرونی (معرفت درجه ی دوم) بر پدیده ی تاریخی عاشورا دارد . ابتدا مقدمه ای کوتاه در بیان مفهوم تبیین تاریخی و انواع آن (قانونمند، عقلانی و روایی) ذکر می شود و در ادامه به پیشینه ی تبیین تاریخی پدیده عاشورا نظر دارد و با گزینش متونی تحلیلی در حوزه ی تاریخ نگاری پدیده ی عاشورا، آنها را از لحاظ تبیین های قانونمند، عقلانی و روایی مورد ارزیابی وبررسی قرار داده، به شواهد و مصادیقی از انواع تبیین های به کار رفته در آنها اشاره می کند و در پایان به ضرورت توجه جدی مورخان فعلی به کاربرد تبیین های تاریخی در تحلیل پدیده های تاریخی خصوصا تاریخ عاشورا تاکید دارد .

مقدمه

اعتبار و ارزش پژوهش ها و مطالعات تاریخی، به توصیف و نقل پدیده های تاریخی نیست، بلکه محقق تاریخ باید تبیین های تاریخی را ایجاد نماید و به ابهامات مختلف تاریخی از نگاه چرایی و چگونگی پاسخ دهد . محقق تاریخ با پردازش تبیین تاریخی، پا را از مرزهای تاریخ نگاری فراتر می گذارد و به دنبال کشف روابط علی بین پدیده های تاریخی است . وی می کوشد با ریشه یابی تغییرات و علل آنها با تبیین تاریخی بین وقایع حال و آینده پیوند ایجاد نماید . در واقع در کنار توصیف وقایع تاریخی به تجزیه و تحلیل انتقادی آنها می پردازد تا به شناخت علی پدیده های تاریخی واقف گردد .(نوذری، ص 36- 37 و ساده، ص 380- 381)

مفهوم تبیین تاریخی، (Historical Explanation)

تبیین در لغت به معنای هویدا شدن، پیدا شدن، هویدا کردن، بیان کردن و آشکارساختن است .(دهخدا، 28/300) در اصطلاح، مفهوم تبیین تاریخی، یعنی توجه به پدیده های تاریخی و مطالعه ی آن برای دریافت چرایی و چگونگی و چیستی آنها; به تعبیر دیگر، تبیین تاریخی راه شناخت علل پدیده های تاریخی و کشف قوانین کلی حاکم بر پدیده ها و حوادث تاریخی را هموار می کند.

انواع تبیین تاریخی

تبیین تاریخی را معمولا به سه دسته تقسیم می کنند: (1) الف) تبیین قانونمند; ب) تبیین عقلانی; ج) تبیین روایی .(نوذری، ص 36 و ادواز)
1 . تبیین قانونمند: تبیین قانونمند ارزیابی و بررسی واقعه ی مورد نظر به عنوان یک پدیده ی تاریخی و قراردادن آن در یک جریان کلی و تعمیم بخشی به منظور ارائه ی یک قاعده ی نظام مند در تاریخ است; بدین معنا که معمولا واقعه ی مذکور در اوضاع و شرایط معینی رخ دهد . به تعبیری روان و رسا، تبیین قانونمند ارائه ی یک مدل عام و فراگیر در تاریخ است، تا پدیده های تاریخی را محصول و تولید همان قاعده و قانون کلی بداند . برخی فیلسوفان تاریخ، که عمدتا دارای دیدگاه پوزیتیویستی اند، نوعی نگاه و گرایش تبعی به تاریخ دارند و آن را در تداوم علوم می پندارند . آنان مدعی اند که تبیین های مبتنی بر قانون و یا قاعده مند در صدر انواع تبیین ها قرار دارند; به عنوان مثال، به کاهش مشروعیت حکومت و از دست دادن اعتبار و وجهه ی مردمی در اثر افزایش مالیات اشاره می کنند، که یک برداشت قانونمند از تاریخ است . از نکات ضعف این نوع تبیین می توان به عدم تدوین، توجیه و یا اثبات تعمیم بخشی هایی مناسب اشاره کرد، مضافا بر این که خود مورخان دغدغه ی خاصی برای تدوین و اثبات قاعده و قانون کلی حاکم بر تاریخ ندارند . از مخالفان و مدافعان این نوع تبیین می توان به کارل پوپر (2) و همپل (3) اشاره کرد .(نوذری، ص 37- 38، پوپر، مصباح یزدی)
2 . تبیین عقلانی: این تبیین، تبیین کنش ها، واکنش ها، فعالیت ها و اعمال کارگزاران تاریخی از بعد خواسته ها، اعتقادات، نیات و معیارهای آنهاست . نگاه به علل و دلایل انگیزه ها و اعمال آنها تبیین عقلانی تاریخ و یا برداشت عقلانی از تاریخ است . تبیین های عقلانی بیش تر در پدیده های تاریخی سیاسی مورد توجه قرار گرفته اند و این نوع پدیده ها انباشته از تبیین عقلانی اند . توجه به تفاوت های تاریخ و سایر علوم و عدم توجه به شباهت های میان آنها از جمله مواردی است که فلاسفه ی تاریخ در تبیین های عقلانی تحت تاثیر آنها قرار گرفته اند . نقطه ضعف جدی این نوع تبیین ها این است که، علی رغم روشن و قابل فهم بودن تبیین های عقلانی به اندازه ی کافی، و آشکار بودن اعمال افراد در تاریخ، در موارد زیادی نمی توان با روش عقلانی آنها را تبیین نمود و پیامدهای پیش بینی نشده و ناخواسته ی کنش های افراد را به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت; زیرا به آنها فکر نکرده بودند .
از جمله موانع و نقاط ضعف تبیین های عقلانی این است که گزارش عمده ی مورخان، تابع ساختار اجتماعی و محیطی و یا اوضاع و احوال اجتماعی است که به هیچ وجه تحت تسلط کنش های افراد انسانی نیستند . تغییرات و نوسان های بلندمدت در فقر و ثروت، انقلاب صنعتی و نوسان های موجود در الگوی عام زندگی و تامین معاش، مستعد پذیرش تبیینی بر حسب اهداف و نیات فردی نیستند; لذا تبیین های عقلانی، تنها راجع به تبیین بخشی از حقیقت تاریخی است . از پردازندگان نظریه ی تبیین عقلانی تاریخی می توان به گالینگورد (4) و ویلیام دری (5) اشاره کرد .(نوذری، زرین کوب، سیروفه یف، ادواز)
3 . تبیین روایی: نوع سوم از تبیین تاریخی، تبیین روایی است که، به زعم گروهی، مختص تاریخ است . بر اساس تبیین روایی، یک واقعه و پدیده ی تاریخی با نقل و روایت کردن وقایع پیش از آن توضیح و تبیین می شود . پس تبیین روایی، یعنی توضیح دادن یک پدیده و واقعه ی تاریخی با نقل واقعه ی پیش از آن . مشکل عمده ی تبیین های روایی این است که آیا روش های فوق اساسا به امر تبیین می پردازند، یا آیا شرایط متناسبی را که تبیین های مذکور باید تابع آن باشند (زیرا تمام روایت ها یا تبیین های روایی بایستی گزینشی باشند) می توان بدون قرار دادن آنها در رده ی تعمیم بخشی هایی که تبیین های قانونمند بدان ها متکی اند، مشخص ساخت . تبیین های روایی باید در سطح جزئیات مناسب و گزینشی باشند و ممکن است شامل برخی تبیین های قانونمند و عقلانی باشند، ولی لزوما شامل کل این قبیل تبیین ها نیستند . معضل عمده ی دیگر نظریه ی تبیین روایی تاریخ این است که نظریه ی فوق مبتنی بر این است که تاریخ اساسا یک جریان روایی است; به مفهوم نقل حوادث، وقایع و اعمال مردمان گذشته، به خصوص در عرصه ی سیاسی که بر اساس ترتیب زمانی پدیده های تاریخی، یعنی به صورت کرونولوژیک یا گاه شماری تدوین شده است .
کم اهمیت دانستن روایت و یا کاستن از اعتبار و ارزش آن و در عوض حرکت به سمت تحلیل موقعیت ها و شرایط تاریخی، زمینه را برای تبیین تحلیلی و روایی آماده و آن را جای گزین روایت کرده است . اکشات، (6) باترفیلد (7) و گالی (8) از صاحب نظران تبیین روایی اند .(زرین کوب، نوذری، والش)
با تفحص در کتب و متون تاریخی به همه ی انواع تبیین می توان برخورد کرد; اما فلاسفه و نظریه پردازان تاریخ دست کم تبیین های سه گانه ی قانونمند، عقلانی و روایی را تبیین های مختص تاریخ می دانند . در تبیین علی تاریخ بین اندیشمندان تاریخ اختلاف نظرهایی اساسی وجود دارد; حتی تبیین علی را می توان در ارتباط با تبیین قانونمند و یا یکی از رده های آن تلقی کرد . مورخان نوعا میان دو مقوله ی «علت » و «عقل » تمایز قاعده مندی قایل نشده و تفاوت آنها را به طور شفاف بیان نکرده اند; به عبارتی، علل موردنظر یک مورخ ممکن است همان عقول و دلایلی باشد که در تبیین های قانونمند و عقلانی مطرح است; لذا با امعان نظر به توضیحات فوق، از شرح و بسط «تبیین علی » صرف نظر می شود .

ضرورت پردازش به تبیین تاریخی عاشورا

فراتر رفتن از مرزهای تاریخ نگاری محض، حرکت از توصیف و نقل صرف پدیده های تاریخی به طرف تجزیه و تحلیل انتقادی آنها، شناخت روابط حاکم بر رخدادهای تاریخی و ارائه ی مدل فراگیر و عام بر ساختار حرکتی تاریخ بدون تبیین تاریخی امکان ندارد; علاوه بر این، می توان به موارد ذیل برای ضرورت پردازش تبیین تاریخی عاشورا استناد کرد: (9)
1 . حادثه ی عاشورا حالت زنده ی فعلی ندارد و یک پدیده ی تاریخی است، لذا فهم و درک حضوری آن ممکن نیست و باید با ابزار خاص ارزیابی و مطالعه شود .
2 . عدم تکرار عینی پدیده های تاریخی، ضرایب انحرافی خاصی را در بررسی و ارزیابی مطالعات تاریخی به وجود می آورد; لذا مورخ و محقق باید ضرایب خاص انحراف را در پدیده های تاریخی و خصوصا پدیده ی عاشورا در نظر داشته باشد .
3 . پدیده ی تاریخی عاشورا به طور کامل و تمام در اسناد و مدارک تاریخی انعکاس نیافته است; لذا محقق و مورخ باید از روش ها و فنون استنتاجی و اجتهادی برای تکمیل عدم انعکاس کامل این پدیده ی تاریخی در مآخذ و مدارک تاریخی استفاده نماید .
4 . پدیده ی تاریخی عاشورا تنها سرگذشت امیران و رجال سیاسی آن نیست; بلکه در کنارش باید به ساختار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حیات جمعی جامعه ی آن روز توجه کرد .
5 . حادثه ی تاریخی عاشورا به تنهایی معنا و مفهومی ندارد; لذا مورخی که به کالبدشکافی پدیده ی عاشورا می پردازد، باید آن را در زمینه ی کلی جامعه اش نگاه کند و چون جمع آوری تمام مدارک پدیده ی مذکور امکان ندارد، مورخ باید جامعه ی گذشته را بازسازی نماید .
6 . تشریح اهداف، انگیزه ها، کنش ها و اعمال عاملان پدیده ی تاریخی عاشورا نیازمند تبیین های تاریخی است و بدون تبیین تاریخی، شناخت زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حادثه ی بزرگ عاشورا ممکن نیست .
7 . تجزیه و تحلیل انتقادی ماهیت قیام عاشورا و کشف عوامل و زوایای ناپیدای شکل گیری آن، بدون کاربست ارکان تبیین تاریخی، تحقق و عینیت نمی یابد .
تامل در موارد فوق و تعمق در ماهیت پدیده های تاریخی، خصوصا پدیده ی تاریخی عاشورا، تجزیه و تحلیل مدارک و شواهد تاریخی، استنباط و اجتهاد تاریخی مورخ، اطلاع از معنا و مفهوم پنهان پدیده ی تاریخی عاشورا، کشف ضرورت های تاریخی پدیده ی عاشورا، نه جبر تاریخی آن، و دوری از خطاهای سهو و عمد، جملگی می طلبد که در عرصه ی پدیده ی تاریخی باید قدم را از مرز نقل و گزارش تاریخی فراتر گذاشت و به مرحله ی اساسی پژوهش های تاریخی، یعنی تبیین های تاریخی وارد شد .

پیشینه ی تبیین تاریخی پدیده ی عاشورا

متون متعددی درباره ی حادثه ی عظیم عاشورا نوشته شده است که برخی مستقلا و برخی در کنار بررسی سایر حوادث تاریخی اسلام به تاریخ عاشورا پرداخته اند . منابع اولیه ی پدیده ی تاریخی عاشورا را پنج متن قدیمی و اصیل تشکیل می دهند که عبارت اند از: مقتل الحسین ابومخنف (م 157)، طبقات الکبری ابن سعد (م 230)، انساب الاشراف بلاذری (م 279)، اخبار الطوال دینوری (م 282) و الفتوح ابن اعثم (م 314) که قدیمی ترین این آثار مقتل الحسین (علیه السّلام) ابومخنف است . منابع مذکور شرح حال مفصلی از جریان عاشورا و حاوی جزئیات و اخبار ریز و دقیقی هستند که از لحاظ مواد خام تاریخی حادثه ی عاشورا ارزش بالایی دارند .(جعفریان، 1381، 1376)
از سایر منابع مهم تاریخ عاشورا می توان به متونی هم چون: تاریخ طبری (م 310)، الارشاد شیخ مفید (م 413)، مقاتل الطالبیین (م 356)، مناقب ابن شهر آشوب (م 588)، مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی (م 568)، مقتل الحسین (علیه السّلام) امام طبرانی (م 360)، تاریخ الخلفا (مجهول المؤلف)، البدء والتاریخ مطهر بن طاهر مقدسی (م 3553) لهوف ابن طاوس (م 664)، کشف الغمه فی معرفة الائمه (علیه السّلام) عیسی اربلی (م 692) مقتل الحسین عبدالرزاق مقرم; و از آثار جدید می توان به نفس المهموم شیخ عباس قمی، عبرات المصطفین شیخ محمدباقر محمودی، بررسی تاریخ عاشورا محمد ابراهیم آیتی، گوشه ای از سرگذشت و شهادت امام حسین (علیه السّلام) علی غفوری، سالار شهیدان حسین شیخ الاسلامی، نهضت حسینی سیدعلی فرحی، مقتل الشمس محمدجواد صاحبی، ادب الحسینی و حماسته احمد صابری همدانی، مع الحسین فی نهضته اسد حیدر و قصه ی کربلا علی نظری منفرد نام برد .(همان)
در زمینه ی آثار تحلیلی می توان به متونی هم چون: شهید جاوید صالحی نجف آبادی، شهید آگاه آیة الله صافی گلپایگانی، درسی که از حسین (علیه السّلام) باید آموخت شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، بعد از پنجاه سال دکتر جعفر شهیدی، الفبای فکری امام حسین (علیه السّلام) محمدرضا صالحی کرمانی، پژوهشی پیرامون زندگی امام حسین (علیه السّلام) محمدمهدی شمس الدین، حماسه حسینی استاد مطهری، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه و تاملی در نهضت عاشورا رسول جعفریان و انقلاب عاشورا دکتر مهاجرانی اشاره کرد . (جعفریان، 1376)

خطوط کلی و محوری سبک نگارش منابع تاریخ عاشورا

1 . اکثر منابع و متون مربوط به حادثه ی عاشورا، مخصوصا قرون قبلی بر پایه ی روش روایی بنا شده است و سبک و متد تاریخ نگاری آنها بر اساس ذکر روایات مختلف تاریخی و نقل و گزارش است، حال یا به شیوه ی تاریخ نگاری مکتب حجاز، به صورت «معنعن » ، و یا به شیوه ی تاریخ نگاری مکتب عراق، به صورت تداخل روایات و اسناد و یا حذف اسناد . این منابع از لحاظ مواد خام تاریخی دارای ارزش و اعتبار هستند .
2 . به ندرت دیده می شود که منابع و متون تاریخی عاشورا در کنار نقل، به روش ترکیبی به مقایسه، ترکیب، سنجش و ایجاد سازگاری میان روایات گوناگون تاریخی بپردازند . در این میان می توان به اخبار الطوال دینوری اشاره کرد که بهره هایی از روش ترکیبی را در خود جای داده است .(سجادی، فصل 3، ص 44)
3 . اکثر متون مربوط به پدیده ی تاریخی عاشورا از لحاظ متد تاریخ نگاری فاقد روش تحلیلی اند; یعنی در کنار نقل روایات تاریخی به تحلیل و تبیین و بررسی علل و نتایج آنها نپرداخته ند، مگر در موارد نادری که در قرون اخیر به رشته ی تالیف درآمده اند که نمونه هایی از آنها در ذیل بررسی خواهد شد .
4 . شاخص های تبیین تاریخی چه تبیین قانونمند، چه تبیین عقلانی و چه تبیین روایی جز در معدودی از متون تاریخی حادثه ی عاشورا که نوعا در قرن اخیر نوشته شده اند، مشاهده نمی شوند; و سایر آثار فاقد متدی از لحاظ تبیین تاریخی هستند .
در قرن اخیر حرکت های مطلوبی از لحاظ متدشناسی و روش شناسی تاریخی در فاز مطالعاتی تاریخ نگاری صورت گرفته است که قابل تامل است و از لحاظ روش تحلیلی و تبیین تاریخی، با اقسام مختلف آن، محصولات قابل نقدی عرضه شده است که مبحث عاشورا هم از این قاعده مستثنا نبوده است .
هر چند مبحث تبیین در فاز پژوهش های تاریخی، به طور عام، و حادثه ی عاشورا، به طور خاص، در ابتدای مسیر قرار دارد و از لحاظ تبیین قانونمند تاریخی هنوز حرکت قابل توجهی صورت نگرفته است، به عنوان نمونه، چند اثر تاریخی را درباره ی حادثه ی عاشورا از لحاظ تبیین تاریخی مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهیم .
البته شاخص عمده ی متون ذیل که برای ارزیابی تبیین تاریخی گزینش شده اند، تبیین های عقلانی است، و با توجه به این که در تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا، از تبیین قانونمند و حتی تبیین روایی بهره ی چندانی نبرده اند و مؤلفان آنها توجه جدی به انگیزه ها، آرمان ها، تمایلات و رفتارهای ساده و پیچیده ی عاملان حادثه ی عاشورا داشته اند، در بحث شواهدی از تبیین های تاریخی کتب موردنظر، تفصیلا شواهد و مصادیق عقلانی ذکر شده است .

کتاب قیام امام حسین (علیه السّلام)

قیام امام حسین (علیه السّلام) تالیف دکتر سیدجعفر شهیدی، یکی از مورخان معاصر است . مؤلف در حوزه ی تاریخ نگاری پدیده ی تاریخی عاشورا، از لحاظ سبک و متد، اثری تحلیلی و تبیینی ارائه داده است که به لحاظ پژوهشی و تحقیقی و اعتبار کیفی قابل تامل است. خطوط محوری سبک نگارش آن را می توان این گونه شمرد:
الف) در تحقیق و پژوهش تاریخی بر ضرورت استفاده از شیوه ی علمی تاکید دارد . در خواندن متون تاریخی و تحلیل و بررسی آن، شرایط دیگری، از جمله، توجه به وضع جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی را الزامی می داند و در تحلیل و تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا توجه خاصی به سه مؤلفه ی مذکور نشان داده است; به عنوان مثال، در تحلیل ریشه های تاریخی حادثه ی عاشورا، به قدرت سیاسی و اقتصادی جامعه ی آن روز و ترکیب ساختمان اجتماعی و موقعیت جغرافیایی شبه جزیره ی عربستان می پردازد .(شهیدی)
ب) در نگارش پدیده ی تاریخی عاشورا (مثلا در اطلاع یافتن امام حسین (علیه السّلام) از قتل مسلم) از روش ترکیبی (10) استفاده کرده و روایت ها و گزارش های گوناگون را از راه مقایسه، ترکیب، سنجش و ایجاد هم خوانی میان آنها مورد نقادی قرار داده است .
ج) روش تحلیلی و تبیینی مؤلف در بررسی علل و نتایج پدیده ی تاریخی عاشورا هم به تبع روش ترکیبی است و هم تکیه بر دقت های عقلانی و برداشت های عقلانی تاریخی دارد . از تحلیل های مبتنی بر دقت های عقلانی ایشان می توان به مواردی هم چون تحلیل دگرگون شدن نظام اسلامی و سقوط اجتماع در عصر مورد بحث، برخورد عبیدالله بن زیاد و همراهان او با مسلم در کوفه و برخورد یزید با اسرا در دمشق اشاره کرد .
د) در رفع تناقض بین گزارش های متضاد و نقل های مختلف، علاوه بر ترکیب و ایجاد سازگاری بین آنها، از قرینه های خارجی به عنوان یک ابزار تحقیقاتی استفاده می کند . مؤلف در مورد مخالفت امام حسین (علیه السّلام) با بیعت کردن، حرکت وی از مدینه به مکه و رسیدن دعوت نامه های مردم کوفه و فرستادن مسلم به کوفه و حرکت از مکه به عراق با همه ی اختلافات در جزئیات روایت ها، آنها را با سنجش قرینه های خارجی مورد تاکید قرار می دهد .
ک) مصادیق متعددی از تبیین های تاریخی خصوصا تبیین های عقلانی دیده می شود و به انگیزه ها، کنش ها و اعمال کارگزاران تاریخی آن عصر توجه لازم را دارد . نمونه هایی از برداشت های عقلانی تاریخی در ذیل بررسی خواهد شد .

پی نوشت ها :

1) در یک تقسیم بندی از تبیین تاریخی آن را به چهار نوع تبیین قانونمند، عقلانی، روایی و علی تقسیم کرده اند . ر . ک: فلسفه تاریخ، روش شناسی و تاریخنگاری .
2. K.R. Popper
3. C.G. Hempel
4. R.G. Collingwood
5. W.H. Dray
6. W. oakeshett
7. H. Butterfield
8. W.B. Gallie
9) برای مطالعه ی بیش تر در زمینه ی ماهیت پدیده های تاریخی ر . ک: روش های تحقیق در علوم انسانی .
10) مورخان در استفاده از روش های تاریخ نگاری یا صورت تالیف مطالب تاریخی از سه روش نقلی، ترکیبی و تحلیلی استفاده می نمایند .
الف) روش نقلی: روشی است که در آن روایات مختلف درباره ی حادثه و پدیده تاریخی ذکر می شود و سلسله اسناد آن به طور کامل و یا ناقص آورده می شود .
ب) روش ترکیبی: روشی است که در میان روایات و گزارش های مختلف تاریخی به دنبال مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگاری است و از اسناد روایات اجتناب می شود و به جای آن به مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگاری میان روایات مختلف می پردازد .
ج) روش تحلیلی: روشی است که علاوه بر نقل روایت به صورت ترکیبی، به دنبال تحلیل، تبیین و اجتهاد تاریخی است و به بررسی علل و نتایج پدیده ی تاریخی می پردازد .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:7 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین

شواهدی از تبیین های عقلانی

1 . اطلاع یزید و سران دمشق از جریان نامه های کوفیان و مشاوره ی یزید با اطرافیان برای حل آن، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه با توجه به نوع تربیت عبیدالله، که از دسته بندی های سیاسی بصره و کوفه آگاهی کافی، و به راه های فروخواباندن آشوب، و قتل و آدم کشی و زندانی کردن تسلط لازم را داشت و زیرکی و موقع شناسی وی در چنین محیط سیاسی بزرگی قابل توجه بود . مؤلف، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه را تبیین عقلانی نموده است . ارکان و اضلاع این تبیین عبارت اند از: توجه به انگیزه ها و نیات یزید از علت این انتخاب در آن برهه ی تاریخی، رفتار و عملکرد یزید در قبال دعوت کوفیان، کنش ها و واکنش های عبیدالله بن زیاد در برخورد با اهل کوفه با توجه به امیال و اهداف ایشان، بیان علل و دلایل عملکرد یزید در قبال کوفیان با توجه به نیات و معیارهای ایشان که سیکل و گردش یک تبیین عقلانی تاریخی را نشان می دهد .(ص 125- 126)
2 . یکی از مصادیق تبیین عقلانی تاریخی، آماده شدن مقدمات قیام امام حسین (علیه السّلام) است . عدم بیعت با یزید و به رسمیت نشناختن او، شایسته سالاری حضرت امام (علیه السّلام) از لحاظ رهبری بر امت، خصوصیات پست اخلاقی یزید، تسلط یزید بر مسلمانان و ادعای خلافت او به عنوان منکری روشن، کوشش امام حسین (علیه السّلام) در زدودن بدعت و نابود ساختن منکر، مرد دین بودن، رضای خدا و آسایش مسلمانان را دیدن و آگاهی امام از لجاجت یزید بر بیعت گرفتن از او، شاخص های یک تبیین عقلانی تاریخی را مؤلف در این تبیین ارائه داده است که عبارت اند: بیان انگیزه ها و خواسته های امام در عدم بیعت با یزید و آماده کردن مقدمات قیام و نشان دادن معیارها و امیال امام یک بعد از ابعاد تبیین تاریخی است . بیان کنش ها و عملکردهای امام با توجه به انگیزه های ایشان در عدم بیعت، شایسته سالاری امام، تلاش در زدودن بدعت و حرکت به سمت قیام; بعد دیگری از ابعاد تبیین تاریخی عقلانی ایشان است .(ص 144- 145)
3 . سکوت شهرهای بزرگ اسلامی (چون: مکه، مدینه، دمشق و بصره) در قبال حادثه ی کربلا، تحلیل چگونگی ابلاغ بیعت یزید به امام حسین (علیه السّلام)، رفتار دوگانه ی کوفیان در قبال دعوت از امام، چگونگی ورود مسلم به کوفه و تحلیل حضور او با وضعیت داخلی کوفه، برخورد امام با حر بن یزید و فعل و انفعالات ناشی از آن، تحلیل موقعیت مذهبی و سیاسی دمشق و ده ها مورد دیگر که مؤلف در تمامی این ها به تبیین کنش ها و واکنش ها، اعمال کارگزاران تاریخی، توجه به خواسته ها، انگیزه ها و معیارها پرداخته و ساختار تبیین عقلانی را در آنها رعایت کرده است .

بررسی تبیین قانونمند

تبیین قانونمندی پدیده های تاریخی، فرع بر تعمیمی (11) بودن دانش تاریخ است، نه تفریدی بودن آن . مؤلف در تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا، مثل دعوت کوفیان، واکنش شام در قبال آن، مقدمات قیام امام حسین (علیه السّلام)، طرح بیعت یزید و سکوت شهرهای بزرگ آن روز، به علت های موردی و منفرد همان مقطع تاریخی استناد می کند و این بیانگر تفریدی بودن بینش ایشان در قبال دانش تاریخ است که تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا را از قانونمند بودن خارج می سازد .
بنابراین، نمونه هایی از تبیین قانونمند در اثر مذکور مشاهده نمی شود و این ناشی از مبنای مؤلف است .
نیاز به ذکر است در تمامی متون انتخاب شده ی ذیل به علت ذکر علل و عوامل اختصاصی و انفرادی برای تحلیل پدیده ی عاشورا و عدم اتخاذ مبنای تعمیمی بودن دانش تاریخ، فاقد تبیین های قانونمند می باشند; لذا از بررسی تبیین قانونمند در آن متون خودداری می شود .
مصداقی از تبیین روایی: از نمونه های تبیین روایی می توان به تشریح جریان فرمان دهی عمرسعد از سوی ابن زیاد، سخت گیری در حادثه ی عاشورا و اجرای بی رحمانه ی آن اشاره کرد . قواعد و اسلوب تبیین روایی در نمونه ی مذکور مشاهده می گردد و مؤلف در تبیین واقعه ی مذکور با گزینش مناسب از حوادث قبلی و استناد به آن مصداقی از تبیین روایی را آورده است .(ص 163- 170)
محصول و تولید تبیین های تاریخی مؤلف با توجه به عنصر هدف، «نظریه ی دفاع » و احیانا «نظریه ی اصلاح » است . ایشان در تحلیل حادثه ی کربلا و ایجاد آن، هدف امام حسین (علیه السّلام) را مبتنی بر نظریه ی دفاع می داند . هر چند نظریه های دفاع و اصلاح را به نوعی جمع کرده است و جمع نظریه های مطرح درباب هدف امام حسین (علیه السّلام) ممتنع نیست . براساس نظریه ی دفاع، امام حسین (علیه السّلام) در همه حال، چه در مدینه، چه در مکه و چه در متن حادثه ی عاشورا، موضع دفاعی داشت . اقدامات قهرآمیز و خصمانه ی بنی امیه برای تایید خلافت خود از طرف امام (علیه السّلام) و مشروعیت دادن به مبانی آن آنها را واداشت تا در مقابل امام حسین (علیه السّلام) موضع هجومی اتخاذ کنند; بنابراین پایه و اساس نظریه ی دفاع مبتنی بر اثبات هجوم بنی امیه است تا امام در قبال هجوم آنها موضع دفاعی بگیرد . روند حرکتی مؤلف در تحلیل حادثه ی کربلا و تبیین عقلانی آن بیانگر اتخاذ نظریه ی دفاع است، اما در کنار التزام به نظریه ی دفاع، از نظریه ی اصلاح هم پیروی می کند و امتناع امام حسین (علیه السّلام) از بیعت و حتی حرکت به سوی کوفه را نوعی اقدام اصلاحی، و فعالیت امام حسین (علیه السّلام) در راستای حرکت خویش را، فعالیتی برای تصحیح تفکر سیاسی و هنجار بخشیدن به رفتار سیاسی امت می داند .
البته علت این که نظریه ی اصلاح را هم در متن تحلیل پدیده ی تاریخی با توجه به عنصر هدف تبیین کرده، این است که اقدام انقلابی و تشکیل حکومت را برای امام حسین (علیه السّلام)، با توجه به موانع متعدد و فقدان امکان عملی آن، میسر نمی داند . به عبارتی نظریه ی اصلاح با «نظریه ی انقلاب » قابل جمع نیست; زیرا در صورت امکان نظریه ی انقلاب نیازی به نظریه ی اصلاح نیست; اما شواهد تاریخی نشان می دهد که در زمان بروز حادثه ی کربلا، شرایط و امکان براندازی بنی امیه، آن هم به صورت انقلابی فوری، محقق نبود; و از این رو امام حسین (علیه السّلام) به سمت حرکت اصلاحی قدم برداشت تا به تدریج ساختار سیاسی جامعه ی آن روز به تحول تفکر سیاسی و تغییر ساختار حاکمیت منتهی شود .

کتاب انقلاب عاشورا 

انقلاب عاشورا، تالیف دکتر سید عطاءالله مهاجرانی یکی از متون پژوهشی و تخصصی در حوزه ی مطالعاتی تاریخ نگاری عاشوراست . شاخص عمده ی اثر مذکور را می توان برداشت ها و دقت های عقلانی تاریخی دانست . نکات محوری ایشان در سبک و متد نگارش تاریخ عاشورا عبارت اند از: 1 . از نظر روش تاریخ نگاری از روش روایی صرف و مرز توصیف و نقل تاریخی فراتر رفته و تبیین های تاریخی خصوصا از نوع عقلانی ارائه داده است . در ریشه یابی حادثه ی کربلا، دگرگونی باورها و ارزش های جامعه ی آن روز، تحلیل انتقادی سلطنت معاویه، اهداف معاویه از ولایت عهدی یزید و اهداف امام حسین (علیه السّلام) از قیام بر نقل و توصیف روایت های تاریخی تکیه ندارد و با تجزیه و تحلیل به تشریح این پدیده ی تاریخی می پردازد .
2 . از روش ترکیبی (مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگاری میان روایات مختلف و متعارض) بهره ای نمی برد، بلکه مبنای ایشان ملاحظه ی دقت های عقلانی و قرینه های عقلانی تاریخی مربوط به پدیده ی عاشورا است; به عنوان مثال، در تحلیل و تشریح حوادثی مثل هدف معاویه از سب علی (علیه السّلام)، جزئیات حادثه ی عاشورا، و رفتار دوگانه ی کوفیان، در قبال روایت های متعارض بر عقل و کاربرد آن تکیه دارد .
3 . مصادیق متعددی از تبیین عقلانی تاریخی در تحلیل های ایشان مشاهده می شود; از جمله: تحلیل ریشه های تاریخی عاشورا، اهداف معاویه از رواج دوباره ی فرهنگ و ارزش های جاهلی، چگونگی زمینه سازی ولایت عهدی یزید که از شاخص های تبیین عقلانی وی در این پدیده هستند .
4 . مدل فراگیر و شاخصه های تبیین قانونمند تاریخی در تحلیل و تعلیل پدیده ی تاریخی عاشورا، در اثر مذکور دیده نمی شود .
5 . شاخصه های تبیین روایی که عبارت اند از انتخاب گزینشی حوادث تاریخی عاشورا، و توضیح و تبیین حوادث با نقل حوادث پیشین، تا حدودی از محتوای فنی قابل استخراج می گردد; البته چنان که قبلا ذکر شد، در مواردی تبیین تاریخی روایی و عقلانی قابل جمع اند; و مؤلف نیز در مواردی تبیین های روایی تاریخی را از زاویه ی عقلانی انجام داده و به نحوی این دو را با هم جمع کرده است .

شواهدی از تبیین های عقلانی

1 . نویسنده در تحلیل شکل گیری و تکوین پدیده ی تاریخی عاشورا به ریشه های این پدیده، به عنوان پیش شرط این تحلیل می پردازد . امام حسین (علیه السّلام) را به عنوان نماد و نشانه ی روشن حقیقت اسلام و یزید را به عنوان نشانه و نماد اسلام موجود بررسی می کند و به دو جریان فکری و سیاسی و دو نوع تعبیر از اسلام، که عاشورا نقطه ی تقابل آن بود، نظر دارد . وی ارکان تبیین عقلانی تاریخی در موارد مذکور را رعایت می کند و با التزام به شاخص های تبیین عقلانی به برداشت های عقلانی می پردازد . توجه به کنش ها و واکنش های امام حسین (علیه السّلام) و یزید و معیارها، اهداف و اعمال آنها در رخ دادهای عاشورا، دلیل بر تبیین عقلانی مؤلف است .(ص 19- 21)
2 . یکی دیگر از مصادیق تبیین های عقلانی تاریخی، بررسی دگرگونی ارزش ها و باورهاست که یکی از زمینه های شکل گیری عاشوراست . بیان انگیزه و رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در از بین بردن نظام و ارزش های جاهلی و قبیله ای و بیان انگیزه ی معاویه در تلاش برای بازگرداندن نظام و ساختار قبیله ای، که از درون و برون متلاشی شده بود، با انگیزه ی نهادینه کردن سازمان سیاسی خویش بر بنیان آنها، شاخصه های تبیین عقلانی در تحلیل های مؤلف در زمینه ی موضوع مذکور است .
3 . در تحلیل ریشه های حادثه ی کربلا به بررسی و پژوهش کارگردانی معاویه و مروان بن حکم در قتل عثمان توجه دارد . آنان عثمان را در موقعیت کاملا شکننده ای قرار دادند، در یاری رساندن به عثمان کوتاهی و در خون خواهی اش شتاب کردند و از قتل عثمان به عنوان مهم ترین ابزار تحکیم سلطنت و کیاست و گسترش حوزه ی حکومتی خویش استفاده کردند .
در این تحلیل تبیین انگیزه و نیات معاویه در قتل عثمان و عملکرد و اعمال وی در این زمینه ی تاریخی، شاخص ها و اضلاع یک برداشت عقلانی تاریخی را تشکیل می دهد .
4 . تشریح و تحلیل جریان سلطنت معاویه و رابطه ی آن با سب علی (علیه السّلام) یکی از شواهد تبیین تاریخی عقلانی است . انگیزه ی معاویه از سب علی (علیه السّلام)، از میان برداشتن یک میزان بود; زیرا حضرت علی (علیه السّلام) از جهت سیره و حکومت یک میزان بود . معاویه می خواست با سب علی (علیه السّلام) طاقت یاران علی (علیه السّلام) را سلب و در درون آنها زخمی ایجاد نماید . وی دشنام گویی به علی (علیه السّلام) را به عنوان یک برنامه ی حکومتی در دستور کارش قرار داد و آن را تبدیل به یک فرهنگ و هنجار اجتماعی و از بارزترین سلاح های تبلیغاتی سیاسی خویش کرد .
مؤلف در تبیین و تحلیل پدیده ی تاریخی فوق، از دید عقلانی به انگیزه ها، اهداف، کنش ها و تمایلات و گرایش های ساده و عمومی و ویژه ی معاویه پرداخت که از شاخص های تبیین عقلانی تاریخی است .(ص 87- 88)
5 . انگیزه ی امام حسین (علیه السّلام) از حرکت تاریخی اش، چه از لحاظ ویژگی اثباتی و چه سلبی، یکی دیگر از مصادیق تبیین عقلانی تاریخی ایشان است . انگیزه و هدف امام از حرکت انقلابی اش اصلاح امت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، عدم سرمستی و سرکشی و مفسده جویی، خود را در مسیر حق قرار دادن، اصلاح امت به عنوان شعار و پرچم حرکت ایشان، احیای معروف و نهی از منکر و برگرداندن هر دو به موضع اصلی اش در جامعه، و در نتیجه، احیای دین و براندازی مبانی حکومت یزید بود . تحلیل حرکت تاریخی امام از زاویه و نگاه انگیزه ای، کنش های امام در برابر یزید، گرایش های عمومی امام حسین (علیه السّلام) در برخورد با حکومت فاسد بنی امیه و توجه به معیارهای حرکت امام با توجه به علل و دلایل عقلانی آنها از شاخصه های تبیین عقلانی تاریخی است .(ص 176- 177)
مصداقی از تبیین روایی: تبیین و تحلیل ماهیت و مبانی ساختار سلطنت معاویه یکی از مصادیق تبیین های روایی مؤلف است . وی در تشریح ماهیت و مبانی ساختار سلطنت معاویه، که آن را یکی از عوامل شکل گیری پدیده ی عاشورا می داند، از مؤلفه های تبیین روایی کمک گرفته است . البته مؤلف در تبیین واقعه ی مذکور از هر دو تبیین عقلانی و روایی در عرض هم بهره برده است . (فصل چهارم)
نتیجه و محصول تبیین های تاریخی مؤلف، با توجه به عنصر هدف و آرمان در این حرکت تاریخی، مبتنی بر «نظریه انقلاب » است . البته نظریه ی انقلاب ایشان با نظریه ی مرسوم انقلاب تا حدودی تفاوت دارد . در نظریه ی انقلاب، گاه انقلاب در سازمان حکومت رخ می دهد و هدف آن تغییر شکل موجود حکومت است، گاهی انقلاب به سازمان حکومت صدمه ای وارد نمی کند، بلکه با حفظ شکل حکومت خواستار تغییر مهره های قدرت است; و گاهی انقلاب ماهیت حکومت را از لحاظ شدت و ضعف قدرت تحت تاثیر قرار می دهد و به تعبیر هانتینگتون انقلاب یک تحول داخلی سریع، بنیادین و خشونت آمیز در زمینه ی ارزش های مسلط و اسطوره ی یک جامعه است . نظریه ی انقلاب در حادثه ی تاریخی عاشورا به این معناست که حرکت امام حسین (علیه السّلام)، این توان و امکان را باید پیدا می کرد که با ایجاد پایگاه وسیع مردمی، نظام حاکم اموی را ساقط و نظامی تازه برپا نماید . طبق این نظریه امام در حرکت تاریخی خود به براندازی خلافت اموی نظر و تاکید دارد و هدف اصلی امام در این حرکت تاریخی همین است .
لازمه ی نظریه ی انقلاب مبتنی بر این است که براندازی حکومت اموی و امکان براندازی آن با توجه به مدارک و شواهد تاریخی به اثبات رسیده باشد، در غیر این صورت، طرح نظریه ی انقلاب در حرکت امام مفهومی نخواهد داشت; اما شواهد تاریخی خلاف نظریه ی انقلاب است; زیرا نه توده های مردم جذب شدند و نه این حرکت این امکان و توان را یافت که به براندازی حکومت اموی منجر شود و نه پایه های حکومت اموی آن اندازه سست بود که با یک انقلاب سریع داخلی فرو ریزد; با این حال، اتخاذ نظریه ی انقلاب با توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت امام از دیدگاه مؤلف تنها از جهت یک تحول داخلی سریع و برانداز نبود، بلکه به اعتقاد مؤلف، عاشورا از این لحاظ انقلابی است که در حقیقت، چهره ی اسلام و جامعه ی اسلامی و ساختار حکومت بنی امیه را دچار تغییر و تحول کرد، اما نه دفعی و سریع، بلکه تدریجی و با ایجاد دگرگونی در عمق ریشه ها . تغییر مبانی ارزش های جامعه ی آن روز زمینه ی اصلی انقلاب عاشورا بود که با تغییر اندیشه و آرمان به ساختار بنی امیه نیز تسری یافت . عاشورا در حالات روحی انسان ها تغییری به وجود آورد که هیچ حادثه ی تاریخی دیگری به وجود نیاورد و عاشورا سیطره ی بنی امیه را از درون فروپاشید; لذا اتخاذ نظریه ی انقلاب از جانب مؤلف، با توجه به تصریح ایشان، اگر چه واقعه ی عاشورا در شکل ظاهری، مختصات یک انقلاب را ندارد، اما ماهیت و غایت عاشورا یک انقلاب حقیقی است .

کتاب های تاملی در نهضت عاشورا و حیات فکری و سیاسی امامان شیعه

تاملی در نهضت عاشورا و حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، دو اثر مستقل از رسول جعفریان هستند . کتاب اول به طور مشروح و مستقل به تاریخ زندگانی امام حسین (علیه السّلام) پرداخته و کتاب دوم در کنار بررسی سیاسی و فکری سایر امامان، به زندگی امام سوم نیز پرداخته است . خطوط کلی و محوری متد نگارش تاریخی مؤلف را در دو اثر مذکور می توان با شاخصه های ذیل مورد نقادی قرار داد:
1 . سبک و ساختار حاکم بر شیوه ی نگارش تاریخ ایشان، نقل و گزارش است و در کنار این روش، روش تحلیلی هم، نه به صورت روش حاکم، مشاهده می شود; به عنوان نمونه، در بررسی جریان های مربوط به حرکت امام (علیه السّلام) از مدینه به مکه به خاطر امتناع از بیعت، جزئیات حضور امام در مکه، بیان حوادث کوفه، چگونگی لشکر یزید و حوادث ریز مربوط به روز عاشورا بر اساس نقل و گزارش مفصلی بیان شده است و حالت توصیفی صرف دارد .
2 . در بررسی تاریخی حادثه ی عاشورا، نوعا به منابع اولیه و معتبر تاریخی تکیه کرده و در قبال گزارش ها و اخبار گوناگون و متعارض توجهی به روش ترکیب نیز دارد; به عنوان مثال در تبیین حضور کوفیان در لشکر عمر سعد از روش ترکیبی استفاده شده است .
3 . چنان که ذکر شد، ساختار حاکم و غالب بر متد نگارش تاریخی ایشان تحلیل و تبیین نیست; اما در مواردی از تبیین های عقلانی تاریخی در کالبدشکافی جزئیات عاشورا استفاده کرده که در بحث شواهدی از تبیین ها نمونه هایی از آنها بررسی خواهد شد .
4 . انتخاب گزینشی از حوادث پدیده ی تاریخی عاشورا، و توضیح و تبیین برخی نقل های تاریخی با گزارش های قبلی، بیانگر نمودی از تببین روایی در اثر مؤلف است .

پی نوشت ها :

11) دانش تعمیمی، یعنی ارائه ی قوانین و قاعده های عام که مختص دوران خاصی نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:6 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

شواهدی از تببین های عقلانی تاریخی

1 . مؤلف در ارزیابی پدیده ی عاشورا به زمینه های سیاسی قیام عاشورا اشاره می کند و به تشریح سه نوع نظام سیاسی از زمان رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا زمان معاویه ، یعنی نظام نبوی و ولایی، نظام خلافت و نظام سلطنتی - خلافتی می پردازد; و به بیان سه نوع برخورد با دین اسلام (برخورد مصلحت جویانه و تاویل گرانه، برخورد سودجویانه با دین و برخورد ارادتمندانه ی امام علی (علیه السّلام) با کتاب و سنت) اشاره دارد . مؤلف در تبیین موارد فوق با رعایت شاخص های تبیین عقلانی تاریخی، به انگیزه ها و کنش ها و اعمال آنها (حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معاویه) می پردازد که شاهدی بر تبیین عقلانی مؤلف است .(1381، ص 41- 42)
2 . راه های منحرف کردن عامه ی مردم، فعالیت امویان در شام مبنی بر انتساب نسل خویش به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جعل فضایل برای معاویه تا حد کاتب وحی، جعل روایاتی در مذمت امام علی (علیه السّلام)، استفاده از مفاهیم اساسی سیاسی و دوپهلو برای قانع کردن مردم و استدلال بر آنها و تلاش معاویه برای بازگرداندن ساختار نظام قبیله ای، یکی دیگر از مصادیق تبیین عقلانی مؤلف است . توجه به خواسته ها، انگیزه ها گرایش ها و نیز اعمال و رفتار معاویه و بنی امیه - چه از نوع رفتار ساده و چه از نوع رفتار ویژه - از ابعاد و اضلاع تبیین عقلانی تاریخی است .(همان ص 46- 47 و 1372 ص 126- 127)
3 . مخالفت امام حسین (علیه السّلام) و عدم بیعت با یزید یکی دیگر از شواهد تبیین عقلانی تاریخی است . در تحلیل پدیده ی تاریخی مذکور، توجه به انگیزه ها، تمایلات، کنش ها و رفتار خاص یزید از طرح مسئله ی بیعت و امتناع امام حسین (علیه السّلام) از بیعت، و تشریح این عمل، توجه به اهداف و معیارهای امام حسین (علیه السّلام)، با توجه به اعمال و کردارهای آن حضرت و پیامدهای عدم بیعت امام حسین (علیه السّلام) با توجه به کنش ها و واکنش های امام (علیه السّلام)، بیانگر وجود شاخص های تبیین عقلانی و برداشت عقلانی تاریخی است . (1381، ص 164- 165 و 1372، ص 114- 115)
4 . یکی دیگر از پدیده های تاریخی مربوط به حادثه ی کربلا، که مؤلف بر اساس تبیین عقلانی تاریخی به تحلیل آن پرداخته، جریان فرصت یافتن مسلم بن عقیل در از بین بردن ابن زیاد است . مؤلف با توجه به ارکان یک تبیین عقلانی تاریخی، به تبیین انگیزه ها، کنش ها، واکنش ها و رفتار خاص مسلم بن عقیل در عدم قتل ابن زیاد، پرداخته است .(1381)

مصداقی از تبیین روایی

تبیین های روایی متعددی را می توان در دو اثر مؤلف مشاهده کرد: یکی از این نمونه ها تبیین سفر امام به عراق و علت این سفر است . مؤلف در عرض تبیین عقلانی، از تبیین روایی هم در واقعه ی موردنظر (حرکت امام به عراق) استفاده کرده است .(1381، فصل «گزارشی دیگر از رویکرد کربلا»)
اساس و بنیان تبیین های عقلانی تاریخی مؤلف با توجه به عنصر آرمان و هدف در پدیده ی تاریخی مذکور، «نظریه ی دفاع » و «نظریه ی اصلاح » است . بر اساس تحلیل مؤلف و با توجه به اتخاذ نظریه ی دفاع، امام حسین (علیه السّلام) در تمام اوضاع و شرایط پیش آمده از مدینه تا کربلا موضع دفاعی داشت و پاسخ به نامه های بی شمار کوفیان و حرکت به سمت کوفه نیز تدبیری دفاعی بود . با توجه به شواهد و مدارک تاریخی موجود، بنی امیه با تکیه بر قدرت قهرآمیز خود، امام حسین (علیه السّلام) را در فشار قرار دادند و امام (علیه السّلام) در قبال حالت هجومی یزید و اطرافیانش مجبور به موضع دفاعی شد و حتی یکی از علل حرکت امام از مکه به سمت عراق همین بود . شایان ذکر است که نظریه ی دفاع در صورتی درست است که امکان نظریه ی انقلاب وجود نداشته باشد; و با توجه به شواهد و مستندات تاریخی، امکان براندازی حکومت اموی با یک انقلاب سریع و داخلی وجود نداشت; لذا تا حدودی اتخاذ نظریه ی دفاع در تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا، با توجه به عنصر هدف در حرکت امام (علیه السّلام)، درست به نظر می رسد .
البته در کنار نظریه ی دفاع، نظریه ی اصلاح نیز مشاهده می شود; به تعبیری، مؤلف در تبیین تاریخی پدیده ی عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظریه را مد نظر داشته است; لذا از دیدگاه نظریه ی اصلاح، در تمام حرکت های امام حسین (علیه السّلام)، حتی امتناع از بیعت و حرکت به کوفه، نوعی اقدام اصلاحی دیده می شود . فعالیت امام برای ایجاد نظم و هنجار اصلاحی در تفکر سیاسی حاکم بر جامعه و سر و سامان دادن رفتار سیاسی امت بود . امام حسین (علیه السّلام) با توجه به عدم امکان براندازی حکومت اموی با یک انقلاب سریع داخلی، می کوشید با تغییرات بنیادین تدریجی به مرور در ساختار قدرت اموی تحول ایجاد نماید . نظریه ی اصلاح هم مانند نظریه دفاع در صورتی امکان عقلی و عملی دارد که امکان نظریه ی انقلاب وجود نداشته باشد . توجه به بیانات و اهداف و کنش های امام حسین (علیه السّلام) در حرکت تاریخی با نظریه ی اصلاح همسانی دارد و با توجه به عنصر هدف، به نظر می آید حرکت امام در کنار حرکت دفاعی، یک نوع حرکت اصلاحی تدریجی بود .(1381، 1372)

کتاب تشیع در مسیر تاریخ

تشیع در مسیر تاریخ، تالیف دکتر سیدحسین محمد جعفری، از پژوهشگران هندی، در زمینه ی تاریخ اسلام است . اساس و بنیان محتوای کتاب بر نقد و انتقاد تحلیلی به پیدایش و تکوین تشیع است . مؤلف در ضمن این هدف، در بخش هفتم و هشتم کتاب، تحت عنوان «امام حسین (علیه السّلام) و بازتاب واقعه ی کربلا» ، گزارشی مفصل و تحلیلی درباره ی پدیده ی تاریخی عاشورا دارد . خطوط کلی متد علمی نگارش تاریخی ایشان را می توان به طور خلاصه به شکل زیر ترسیم کرد:
الف) پشتوانه ی تحلیل و تبیین های تاریخی ایشان، علاوه بر گزارش های متون موثق و قدیمی تاریخی و سنجش و ترکیب گزارش ها، نگاه ها و دقت های عقلانی مؤلف است; بررسی دلایل دعوت کوفیان از لحاظ مذهبی و سیاسی، آگاهی امام حسین (علیه السّلام) از خطرهای احتمالی، و استراتژی مشخص امام، از این نوع هستند .
ب) مؤلف در بررسی منابع تاریخی پدیده ی عاشورا و تحلیل آن، نگاهی انتقادی و اجمالی به اسلام شناسان غربی ای که وارد حوزه ی مطالعه ی نهضت حسینی شده اند، دارد . این متفکران با متدلوژی مکانیکی و مکتب صرف تاریخی و تحت تاثیر این مکتب به تجزیه و تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا پرداخته اند . از جمله متفکرانی که در این کتاب مورد نقد و نظر قرار گرفته اند می توان به ادوارد گیبون، فیلیپ، ارزولا سزگین و گیب اشاره کرد .
ج) تبیین های عقلانی متعددی در تبیین تاریخ حادثه ی عاشورا عرضه کرده است که به نمونه هایی از آنها در ذیل اشاره خواهد شد .
د) از لحاظ تبیین های قانونمند و ارائه ی مدل فراگیر و عام در تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا توفیق چندانی ندارد; لذا در نشان دادن گزاره های صادق در تمام پدیده های تاریخی یا صرفا گزاره هایی کلی که بر بخش اعظم پدیده های تاریخی حاکم باشد نمونه هایی مشاهده نمی شود; البته شاید علتش این باشد که نظریه ی قانونمند و یا تبیین قانونمند، بیانگر نوعی تبیین آرمانی و کمال مطلوب است که هنوز در میان مورخان، با توجه به مخالفت ها و موافقت ها، جایگاهی پیدا نکرده است .

مصادیقی از تبیین های عقلانی 

الف) در تبیین دلایل دعوت کوفیان از امام حسین (علیه السّلام) به مواردی هم چون عدم احساس مذهبی میان همه ی آنها، داشتن دلایل سیاسی برخی از کوفیان، اقدام بعضی از کوفیان نشانگر بیان آرزویشان در سقوط استیلای شامیان، عقب نشینی کوفیان پس از اتخاذ اقدامات افراطی ابن زیاد و سپردن خود به واقعیت موجود، اشاره کرد که حاکی از ارائه ی تبیین ظریف عقلانی و برداشت عقلانی تاریخی از این پدیده ی تاریخی است . توجه به انگیزه ها و امیال کوفیان و کنش ها و واکنش های آنها در قبال امام حسین (علیه السّلام) و ابن زیاد، و رفتار ساده و ویژه ی کوفیان در قبال حادثه ی مذکور حاکی از شاخصه های تبیین عقلانی در کار مؤلف است .(ص 232- 233)
ب) آگاهی امام حسین (علیه السّلام) از خطرها و نتایج حرکت خود نمونه ی دیگری از تبیین عقلانی تاریخی است . تحلیل مواردی هم چون اطلاع از خطرهایی که آن حضرت را بدان ها در بین راه مدینه تا کربلا هشدار می دادند، طرح و استراتژی امام (علیه السّلام) از حرکت خود برای بیدار ساختن وجدان جامعه ی مسلمین و عدم اقدام و سازمان دهی نظامی در مکه، با توجه به تمایلات و گرایش های امام (علیه السّلام) و کنش ها و رفتارهای ساده و ویژه ی آن حضرت، حرکتی عقلانی در تبیین تاریخ است .(ص 238)
ج) تحلیل موضع سیاسی امام در قبال طرح تاکتیکی یزید (بیعت)، اقدام امام در مقابل این واکنش علیه کنش اسلامی، تدبیر سیاسی امام حسین (علیه السّلام)، استراتژی امام در مورد قدرت نظامی، آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه ی نیروهای ارتجاعی، پاسخ امام به افراد خیرخواه و تشریح حرکت حماسی ایشان، نمونه ها و شواهد دیگری از تبیین عقلانی مؤلف است که با رعایت قواعد و شاخصه های تبیین عقلانی تاریخی، یعنی توجه به بیان انگیزه ها، اهداف، تمایلات، گرایش های عمومی در رفتار و اعمال کارگزاران صورت گرفته است .

مصداقی از تبیین روایی

انگیزه ی امام از این اقدام، و حرکت او به سمت کوفه یکی از مواردی است که مؤلف در عرض تبیین عقلانی تحلیل روایی نیز از آن ارائه داده است .(فصل هفتم)
از نوع تحلیل و تبیین مؤلف با توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت تاریخی امام، هم نظریه ی دفاع و هم نظریه ی اصلاح استنباط می شود . به عقیده ی ایشان، با مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق حوادث کربلا به طور کلی، این حقیقت به اثبات می رسد که امام حسین (علیه السّلام) از همان آغاز به دنبال ایجاد یک انقلاب در وجدان مذهبی مسلمانان بود، نه ایجاد یک انقلاب سریع داخلی با تکیه بر قدرت نظامی; چون امام (علیه السّلام) از قدرت ظاهری حکومت اموی آگاه بود و با توجه به عدم بسیج مردمی می دانست که امکان پیروزی سریع نظامی، که به یک انقلاب سریع و تغییر در ساختار حاکمیت و قدرت منتهی شود وجود ندارد; بنابراین، اقدام امام حسین (علیه السّلام) در قبال کنش حکومت اموی، واکنش اصلاحی و دفاعی بود تا به تدریج به تغییر بنیادین ساختار قدرت و حاکمیت منجر شود .

کتاب حماسه حسینی

حماسه حسینی تالیف استاد شهید مرتضی مطهری، اثری تحلیلی و عقلانی در تشریح پدیده تاریخی عاشوراست . مؤلف در کنار تحلیل واقعه ی عاشورا و ماهیت قیام حسینی، به مباحث تحلیلی، همچون تحریفات در واقعه ی تاریخی کربلا، عوامل تحریف، شعارهای عاشورا، عنصر تبلیغ در عاشورا، وسایل و ابزار پیام رسانی نهضت امام حسین (علیه السّلام)، ریشه های تاریخی کربلا، فلسفه ی قیام امام حسین (علیه السّلام) و عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت امام حسین (علیه السّلام) پرداخته و از حیث تحلیل محتوا قابل توجه است .

نقاط محوری و ساختار حاکم بر نگارش تاریخ عاشورا در حماسه حسینی
الف) سبک نگارش تاریخی ایشان در ضبط و ثبت و تحلیل، مبتنی بر روش روایی و ترکیبی نیست و کم تر به صورت مقایسه ای و ترکیبی و سازگاری به گزارش های تاریخ عاشورا نظر دارد، بلکه توام با دقت و برداشت عقلانی، تحلیل می کند . به عنوان نمونه در بررسی ریشه های تاریخی کربلا، امتناع امام از بیعت و ماهیت قیام حسینی، از روش روایی و ترکیبی بهره ای نمی برد .
ب) ساختار حاکم بر شیوه ی تاریخ نگاری ایشان نوعا تبیین عقلانی تاریخی است که نمونه هایی در ذیل بررسی خواهد شد .
ج) فاقد شاخص ها و نمادهای لازم برای ارائه ی مدل فراگیر و عام در تحلیل پدیده ی تاریخی است . به تعبیری از تبیین های قانونمند و قاعده مند تاریخی و یا اثبات و تدوین آنها مطلبی استناد نمی شود .

مصادیقی از تبیین های عقلانی

1 . یکی از مصادیق تبیین تاریخی عقلانی، ماهیت قیام حسینی است . قیام حسینی یک انقلاب آگاهانه و یک نهضت چند ماهیتی است نه تک ماهیتی . حادثه ی عاشورا به عنوان یک پدیده ی تاریخی و اجتماعی، خلاف پدیده های طبیعی، منافاتی با چند ماهیتی بودن ندارد; زیرا عوامل مختلف در آن اثر داشته اند . ماهیت این قیام از یک جهت، به خاطر عدم پذیرش بیعت با یزید عکس العمل منفی، و به خاطر جواب مثبتی که به دعوت کوفیان می دهد عکس العمل مثبت و از حیث عملش تعاون و از جهتی عنصر امر به معروف و نهی منکر ماهیتی تهاجمی است و از حیث تهاجمی بودن یک انقلابی و ثائر است . تشریح و تبیین مؤلف از ماهیت قیام حسینی، با توجه به نگاه ایشان به اندیشه ها و انگیزه های امام در حرکت تاریخی اش و رفتار و عملکرد امام در قبال بنی امیه و کوفیان و داشتن رفتارهای ویژه ی امام در این پدیده ی تاریخی نشان دهنده ی وجود شاخصه های تبیین عقلانی تاریخی است .(ص 137- 140)
2 . بررسی عامل تقاضای یزید برای بیعت، یکی از مصادیق تبیین عقلانی تاریخی است . به نظر مؤلف، عامل مذکور یکی از عواملی است که در ایجاد پدیده ی تاریخی عاشورا دخالت داشته و به یک اعتبار (از نظر زمانی) اولین عامل است . بیعت امام نه تنها تایید خلافت یزید و صحه گذاشتن بر آن بود، بلکه تایید سنتی بود که معاویه پایه گذاری کرده بود . عکس العمل امام در قبال تقاضای یزید منفی است و ماهیت این عکس العمل تقوایی که در مقابل تقاضای نامشروع ایجاد شده است، یکی از زمینه های شکل گیری پدیده ی تاریخی عاشوراست . مؤلف در تشریح و تبیین عامل تقاضای بیعت، آن را در قالب عقلانی ساخته و پرداخته است که ارکان تبیین عقلانی در آن مشاهده می شود .(ص 141- 142)
3 . عامل دعوت مردم کوفه، یکی از عوامل دیگر قیام عاشوراست که مردم کوفه، با انگیزه های مختلف، از جمله ایجاد قطبی به وسیله ی امام حسین (علیه السّلام) در مقابل شام اموی، از خود نشان دادند . عکس العمل امام در مقابل این عامل، مثبت و ماهیت عملش ماهیت تعاون است . واکنش امویان در قبال اقدام کوفیان از عوامل ایجاد پدیده ی تاریخی عاشوراست که مؤلف در قالب پرداخت تبیین عقلانی با توجه به انگیزه ها و آرمان های کوفیان و کنش و واکنش های آنان و امام انجام داده است .(ص 142- 143)
4 . حرکت امام تنها به خاطر عدم پذیرش بیعت و یا دعوت کوفیان نبود، هرچند این دو عامل بی تاثیر نبودند، عامل اصلی حرکت امام، امر به معروف و نهی از منکر بود . منکرات دنیای اسلام را فراگرفته بود و به حکم وظیفه ی دینی و مسئولیت شرعی، قیام الهی طبیعی ترین واکنش علیه ساختار حاکم بر جامعه ی دینی آن روز بود . این عامل به اعتقاد مؤلف دارای ماهیت تهاجمی است که امام (علیه السّلام) متوجه حکومت وقت کرده است . مؤلف به صورت تبیین عقلانی به عامل سوم پرداخته و به انگیزه ها و اهداف امام با توجه به عنصر امر به معروف و نهی از منکر، و عملکرد و رفتار ویژه ی امام در این زمینه، متمرکز شده است .(ص 145- 146)

مصداقی از تبیین روایی

مؤلف در تشریح ریشه های تاریخی کربلا یکی از مصادیق تبیین های روایی را ارائه داده است . مؤلف همانند بسیاری از تبیین های دیگر در کنار استفاده از تبیین عقلانی تاریخی، در تشریح ریشه های تاریخی کربلا از تبیین روایی نیز مدد می گیرد .(بخش دوم، فصل اول)
توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت امام حسین (علیه السّلام) با توجه به نوع تحلیل مؤلف از حادثه ی عاشورا، به نظریه ی اصلاح برمی گردد . از نگاه ایشان حرکت امام در اصل یک حرکت اصلاحی بود، آن هم با توجه به اصل امر به معروف و نهی از منکر، امتناع از بیعت و حرکت از مدینه به مکه و عدم اقدام عملی در مکه و حرکت به سمت کربلا و حتی عکس العمل مثبت نسبت به عامل دوم (دعوت کوفیان) ; هم این عوامل و حرکت امام در این سیر تاریخی را از دیدگاه نظریه ی اصلاح می بیند و هم اقدامات امام را اصلاحی تلقی می کند . فعالیت امام، اصلاح تفکر سیاسی مردم و هنجار بخشیدن به عمل و رفتار سیاسی امت بود . امام سعی در ایجاد تغییرات بنیادین و تدریجی در ساختار حکومت و قدرت حاکم داشت ; زیرا با توجه به مستندات و شواهد تاریخی امکان تحول سریع داخلی و تغییرات دفعی به صورت یک انقلاب امکان نداشت . توجه مؤلف با توجه به عنصر امر به معروف و نهی از منکر و فرموده ی امام درباره ی مفهوم اصلاح، نظریه ی اصلاح را تقویت می کند . البته چنان که ذکر شد، نظریه ی اصلاح با نظریه ی دفاع، و انگیزه های دفاعی با انگیزه های اصلاحی ممکن است اجتماع کنند.

کتاب شهید جاوید

شهید جاوید تالیف صالحی نجف آبادی یکی از متون تحلیلی در زمینه ی تاریخ نگاری حوزه ی اسلام است که شاخص عمده و محوری آن از لحاظ سبک و متد نگارش، تبیین عقلانی است و به طور کلی می توان خطوط محوری آن را به صورت ذیل بیان کرد:
الف) روش آن تحلیلی است و در تفسیر و تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا تکیه بر تبیین های عقلانی دارد که شواهدی از آن در ذیل ملاحظه خواهد شد .
ب) شاخص ها و مؤلفه های تبیین قانونمند تاریخی در اثر مذکور مشاهده و استنباط نمی شود و از ارائه ی مدل های عام و فراگیر در تجزیه و تحلیل پدیده ی تاریخی عاشورا بهره ای ندارد .
ج) از کاربرد تبیین روایی در تحلیل و تبیین پدیده ی تاریخی عاشورا غافل نیست و وقایع موردنظر را با استناد به وقایع تاریخی قبلی موردتحلیل قرار می دهد که نمونه ای از آن ذکر خواهد شد .

مصادیقی از تبیین های عقلانی

1 . یکی از شواهد تبیین عقلانی مؤلف، بررسی اهداف یزید از طرح تاکتیکی در قبال مسئله ی بیعت است . هدف یزید از این طرح تثبیت حکومت، رفع عقده ی حقارت و حس انتقام جویی اوست که در برهه ای از تاریخ به آن اقدام نمود . مؤلف در تشریح و تبیین اهداف یزید از این طرح، برداشتی عقلانی ارائه داده و به بیان انگیزه ها، تمایلات، رفتار و عملکرد یزید در قبال این طرح و گرایش های وی در این زمینه پرداخته کرده است .(ص 23- 25)
2 . یکی دیگر از مصادیق تبیین عقلانی، بیان تمییز امتیازات امام حسین (علیه السّلام) با عبدالله بن زبیر است که هر دو دست به قیام زدند . ایشان در سه بعد مجزا امتیازات قیام امام حسین (علیه السّلام) را بررسی می کند که امام را از سایر افراد و قیام ها متمایز می سازد: امتیاز در هدف، امتیاز در وسیله و امتیاز در نتیجه . نگاه مؤلف در زمینه ی فوق با توجه به انگیزه ها و رفتار امام در سه بعد هدف، وسیله و نتیجه، حرکتی عقلانی در تبیین تاریخی است .(ص 56- 58)

مصداقی از تبیین روایی

در تصویر صحیح از علت قیام امام (علیه السّلام)، که آن را در چهار مرحله بیان می نماید، در عین استفاده از اسلوب تبیین عقلانی، از تبیین روایی هم استمداد می کند و قواعد و اسلوب تبیین روایی در آن دیده می شود; یعنی با استناد به وقایع قبلی، واقعه ی موردنظر (علت قیام و مراحل آن) را تبیین می نماید .
توجه مؤلف به عنصر هدف و آرمان در حرکت تاریخی امام با توجه به تبیین های عقلانی ایشان به اتخاذ نظریه ی انقلاب منتهی می شود . وی در تحلیل حرکت امام (علیه السّلام) اعتقاد جدی دارد که هدف آن حضرت تشکیل حکومت بود و با توجه به شواهدی امکان عملی تشکیل حکومت را میسور می داند . اما چنان که گفته شد مستندات و شواهد تاریخی در آن برهه خلاف آن را نشان می دهد; زیرا حکومت اموی از لحاظ قدرت سیاسی و نظامی در حدی بود که با یک انقلاب امکان براندازی سریع آن نبود و توجه به توزیع قدرت سیاسی و نظامی از لحاظ جغرافیایی علاوه بر شام و حجاز، حتی عراق نیز در اختیار حاکمان اموی بود; لذا نظریه ی انقلاب با توجه به مستندات تاریخی، دیدگاه درستی به نظر نمی رسد .

نتیجه گیری

ضرورت گذر از روش روایی و ترکیبی و قدم گذاشتن به مرحله ی تحلیل، اجتهاد و تبیین در مطالعات و پژوهش های تاریخی و روش تحقیق تاریخی در حوزه ی تاریخ نگاری به طور عام و تاریخ نگاری اسلام به طور خاص نیاز به اثبات و استدلال ندارد . مورخان فعلی حرکتی جدی را در این زمینه آغاز کرده اند; اما تا رسیدن به مرزهای تبیین تاریخی (قانونمند، عقلانی، روایی) در مطالعات و تحقیقات تاریخی و به تبع آن، تجزیه و تحلیل و در نهایت، استنباط و اجتهاد معانی و مفاهیم ناشی از داده های نوشتاری و مکتوب تاریخ فاصله ی زیادی احساس شود . و این خلایی است که توجه و اهتمام مورخان و پژوهشگران را می طلبد . در سایه ی حاکم شدن تبیین های تاریخی با تمام انواع (قانونمند، عقلانی، روایی و حتی علی) بر ساختار مطالعات تاریخی به تحلیل ثانوی اطلاعات و داده های تاریخی و آشنا شدن با معنا و مفهوم پنهان گزاره های تاریخی کمک شایانی می شود . کشف روابط تاریخی و علل و انواع آن، تبدیل جبر تاریخی به ضرورت تاریخی و ارائه ی مدل های عام و فراگیر در پدیده های تاریخی، تنها در سایه ی پردازش به تبیین های قانونمند، عقلانی و روایی تاریخ امکان پذیر خواهد بود . امید است که مورخان و پژوهشگران با تکنیک ها و متدهای علمی تاریخی این سیر علمی را سریع تر طی نمایند .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:5 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

یکی از اساسی ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت های این نهضت است.
درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حرکت آفرین است . هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درس های آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. عدالت خواهی و ستم ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درس های مهم در عرصه رفتارسیاسی رویداد عاشورا است.
نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه هایی از آن در کلام و رفتار امام حسین (علیه السّلام)، به بررسی عبرت های عاشورا می پردازد . وی تحلیل عوامل زمینه ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهم ترین آن ها را تحت عنوان دگرگونی ارزش ها و آرمان های حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو می نماید. جدایی مردم از اهل بیت (علیهم السّلام) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه

در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته اند . باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده ای برخوردار است که هر چه بیش تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه تری از آن آشکار خواهد شد .
قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام بخش بسیاری از نهضت های حق علیه باطل بوده است . انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره گیری از درس ها و عبرت های آن است . درس های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده است:
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم .» (1)
یعنی درگیری حق جویان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است . رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است . از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است .
سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی » در باره یکی از اساسی ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت:
الف . درس های عاشورا;
ب . عبرت های عاشورا .
پیش از آن یادآوری چند نکته مفید و مناسب می نماید:

1 . تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن . در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه ای بس بزرگ آفریدند، حادثه ای که می توان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد .
عبرت: واژه «عبرت » از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است .
به اشگ چشم «عبره » گفته می شود، (2) چون اشگ از چشم عبور می کند . در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل می کند . به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند دهد «عبرت » گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلی راهنمایی می کند . (3)
بنابراین، عبرت آموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است . عبرت آموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می کند و چه چیزی برای او لازم است .
با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد; چرا که عبرت آموزی نوع دیگری از درس است، اما درس از راه عبرت گیری . با این توضیح که ما در درس آموزی نقطه های اوج و خوبی ها را می بینیم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می کنیم . اما در عبرت آموزی، تنها به خوبی ها و الگوهای مثبت نگاه نمی کنیم بلکه بدی ها و زشتی ها و نامردمی ها را نیز می بینیم و از آن به گونه ای دیگر درس می آموزیم . به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریک و سیاه . صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین (علیه السّلام) و قمر بنی هاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد . در بحث عبرت ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت های آنان نیز توجه می شود .

2 . اهمیت بحث در اندیشه اسلامی

هر چند برخی درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ را نفی کرده اند، (4) ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تایید و تاکید منابع دینی ماست . قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ فرا خوانده اند . از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل می فرماید:
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب; (5) در قصه های آنان برای صاحبان خرد عبرت است .»
امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مساله تاکید کرده اند . به عنوان نمونه: علی (علیه السّلام) به یکی از کارگزارانش می نویسد:
«و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضا و آخرها لاحق باولها; (6) از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر . چرا که پاره های تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اولش می پیوندد .»
آیات و روایات در این باره فراوان است . در این جا به همین دو نمونه بسنده می کنیم .

3 . ابعاد بحث

عبرت های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:
الف . از بعد تاریخی; از این بعد محقق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست می یابد . چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه های آن را فراهم کرده بود . بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم .
ب . از بعد نظری; در این جا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشته اند باید پرداخته شود . به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . (7) ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم .» (8)
جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده ها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنة الله تبدیلا .» (9)
خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب می کند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد . (10)
بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی می توان به پاره ای از آن ها و یا همه آن ها دست یافت . در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه می خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شده اند شناسایی کنیم . در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای پژوهش گر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهش گر از آن تحقیقات در این نگاه بهره می گیرد .
هر چند هر دو نگاه مفید درس آموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوم مورد بحث قرار می دهیم، یعنی به پاره ای از اصول و عواملی که زمینه ساز حادثه عاشورا شده اند اشاره خواهیم کرد .
4 . از قیام عاشورا تحلیل های گوناگونی ارائه شده است . یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امام حسین (علیه السّلام) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفه ای نداشت است . (11) اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرت گیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بی معنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمی گذارد . ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریف های معنوی عاشورا نقد و رد شده است . (12) اما در تحلیل های دیگر حرکت و قیام امام (علیه السّلام) می تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد . همان گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده اند: «و لکم فی اسوة » . (13) بنابراین، قیام امام حسین (علیه السّلام) از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می تواند الگو و سرمشق باشد . و در نتیجه استنتاج سنت ها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امام حسین (علیه السّلام) امکان پذیر خواهد بود .

درس های عاشورا

درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حرکت آفرین است . هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، اما درس های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست . اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند که عاشورا حادثه ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیة الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب ساز است .» (14)
پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت ها شده است: حرکت توابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله ... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده اند . اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهایی هندوستان می داند . (16) ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت ها نیز نیستیم; ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشا حرکت هایی علیه حاکمان ستم در دوره های گوناگون بوده و هست . و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم . مصعب ابن زبیر با این که خود را رقیب امام حسین (علیه السّلام) برای حکومت می دانست می گوید:
«و ان الاولی بالطف من آل هاشم
تاسوا فسنوا الکرام التاسیا (17)
مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است .»
بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس آموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفته اند . از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی (علیه السّلام)» چنین می نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند . از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان .» (18)
آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش های والای انسانی و الهام بخش انسان های آزاده و خداجو خواهد بود . عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی (علیه السّلام)، قمر بنی هاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس می کنند . ولی متاسفانه ما تاکنون نتوانسته ایم ارزش های عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم . در یکی از فیلم هایی که بر ضد اسلام به وسیله B . B . C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمی از آن را عزاداری و سوگواری های دوستداران امام حسین (علیه السّلام) تشکیل می دهد . مفسر این فیلم می گوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزاداری ها و این همه عشق هدف دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمی تواند در برابر آن مقابله کند .» (19)
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس های آن در ابعاد گوناگون است .
فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزش ها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش ها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و ... بخشی از درس های عاشورا است . البته همین درس ها کافی است که یک ملت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها می تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد . همان گونه ملت ایران با الهام از همین درس های عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت .
آن چه آوردیم فهرست بخشی از درس ها و آموزه های عاشورا بود . صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا می توان آموخت . شرح و تفصیل درس های یاد شده در این مقال نمی گنجد . از این روی، به شرح نمونه هایی از درس ها در عرصه رفتار سیاسی بسنده می کنیم:

1 . عدالت خواهی و ستم ستیزی

ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پایی عدل یکی از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است . عاشورا به ما می آموزد که انسان مسلمان نمی تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بی تفاوت بماند; اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است . امام حسین (علیه السّلام) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه » در برابر سپاهیان حر فرمودند:
«ای مردم . رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام می کند، عهد و پیمان الهی را می شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند .» (20)
آن بزرگوار سپس از بنی امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و می فرماید:
«مردم آگاه باشید که بنی امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کرده اند، فساد و تباهی را آشکار ساخته اند و حدود الهی را تعطیل کرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند . حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند . من از هر کس شایسته ترم که وضع موجود را تغییر دهم ... پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجت و سرمشق است ...» (21)
از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده می شود:
1 . مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است . این برنامه باید سر لوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد .
2 . سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حد گناه همان حاکم ستم است .
3 . حکومت یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است . از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است .
امام در نامه ای به مردم کوفه می نویسد:
«فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله; (22) به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسی است که برابر کتاب خدا داوری کند . دادگر و متدین به دین حق باشد . وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند .»
امام حسین (علیه السّلام) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام; ما امام نداریم، تایید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمی داند . زیرا که اجرای حق و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد .

2 . درس عزت 

یکی دیگر از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزت است . امام حسین (علیه السّلام) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزت باشد . چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد . ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست . بنابراین، مسلمانی که ذلت را پذیرفته مسلمانی اش کامل نیست . بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه . زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست . همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است . بر همین اساس قرآن کریم می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء; (23)
ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید .»
عزت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام حسین (علیه السّلام) از همه بیش تر . همه این بزرگواران مرگ با عزت را زندگی و زندگی با ذلت را عین مرگ می دانستند . یکی از شعارهای امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا این بود:
الموت خیر من رکوب العار
و العار خیر من دخول النار . (24) مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است .»
و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می فرمود:
«این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است . یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلت . ذلت از خاندان ما به دور است . هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم . نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن های پاکی که مرا تربیت کرده اند . همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسان های پست ترجیح می دهند .» (25)
آری، امام حسین (علیه السّلام) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با عزت را زندگی، و زندگی با ذلت را عین مرگ می دانست:
«فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین .» (26)
آن بزرگوار در جای دیگری می فرماید:
«و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید; (27) به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی کنم .»
عزت حسینی به او اجازه نمی دهد که برای این که چند روز بیش تر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت کند . چرا که بیعت با یزید به معنای تایید حکومت و کارهای ناپسند او است . چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست .
در سخنان یاد شده، امام (علیه السّلام) به ما می آموزد که در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید .
آن بزرگوار در جای دیگر می فرماید:
«فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (28) من در چنین محیط ذلت باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی دانم .»
سخنان و رفتار امام حسین (علیه السّلام) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به کسانی که خود را شیعه می دانند ولی در این حال خود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت های بزرگ شده اند و دیگران را نیز به این ذلت فرا می خوانند .

پی نوشت ها :

1) صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 9، ص 57، ، 202، ارشاد اسلامی .
2) امالی صدوق، ص 118، مؤسسه اعلمی; ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ص 123، مکتبة الصدوق، تهران .
3) مجمع البحرین، ج 2، ص 1156; تفسیر نمونه، ج 23، ص 491 .
4) نک: فلسفه تاریخ، شهید مطهری، ج 1، ص 13، صدرا .
5) یوسف، 12، 111 .
6) نهج البلاغه، نامه 69 .
7) رعد (13)، 11 .
8) انفال، 54 .
9) احزاب (33) آیه 62; فاطر (35) 43; فتح (48) آیه 23 .
10) مائده آیه 54 .
11) ناسخ التواریخ، سپهر، ج 1، ص 266، جواهر الکلام، ج 21، ص 25 .
12) حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 78 - 77، صدرا .
13) تاریخ طبری، ج 4، ص 304 .
14) صحیفه نور، ج 16، ص 179 .
15) این شاعر مسلمان و انقلابی در این باره چنین می سراید:
رمز قرآن از حسین آموختیم
زآتش او شعله ها افروختیم
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
16) درسی که حسین (علیه السّلام) به انسانها آموخت، شهید هاشمی نژاد، ص 447، انتشارات فراهانی .
17) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص 249، دار احیاء التراث العربی .
18) مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج 2، ص 610، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، درسی که حسین (علیه السّلام) به انسان ها آموخت، ص 450 - 447 .
19) همان .
20) تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 4، ص 304 .
21) همان .
22) الارشاد، شیخ مفید، ص 204 .
23) ممتحنه، آیه 1 .
24) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 68; بحارالانوار، ج 44، ص 192، ج 45، ص 50 .
25) تحف العقول، 249 .
26) نهج البلاغه، ص 51 .
27) بحارالانوار، ج 44، ص 191 .
28) تحف العقول، ص 249، تاریخ طبری، ج 4، ص 305 .


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????