سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

روزى معاویه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدینه به این مضمون نوشت : اى مروان ! از تو مى خواهم که امّکلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را براى فرزندم ، یزید خواستگارى نمائى ؛ و عقد و ازدواج آن دو نفر را جارى گردانى .
هنگامى که نامه معاویه به دست والى مدینه رسید، حرکت کرد و نزد عبداللّه آمد و او را از محتواى پیام معاویه آگاه نمود.
عبداللّه بعد از شنیدن سخنان مروان در پاسخ چنین اظهار داشت : اختیار دخترم ، امّکلثوم به دست حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام است ؛ چون او سیّد ما و دائى دخترم مى باشد.
وقتى موضوع را براى امام حسین علیه السّلام تعریف کردند، فرمود: استخاره مى کنم تا خداوند آنچه را که صلاح آل محمّد علیهم السّلام و صلاح دین و دنیاى دختر باشد بیان نماید.
و پس از آن که عدّه اى از مردم در مسجدالنّبىّ صلّى اللّه علیه و آله اجتماع کردند، مروان استاندار مدینه نیز در جمع آن ها حاضر شد و در کنار امام حسین علیه السّلام نشست و اظهار داشت :
معاویه به من دستور داده است تا امّکلثوم ، دختر عبداللّه فرزند جعفر طیّار را به عقد و ازدواج پسرش یزید درآورم ؛ و مهریه او را هر چه پدرش بگوید مى پردازم و بین دو طایفه صلح و دوستى برقرار کنم ، همچنین تمام بدهى هاى آن ها را هر چه باشد پرداخت نمایم .
بعد از آن افزود: عدّه اى در این ماجرا ناراحت هستند و غبطه مى خورند؛ ولى من تعجّب مى کنم با این که یزید دامادى بى همتا است ، چطور از او مهریه گرفته مى شود.
در همین لحظه ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام لب به سخن گشود و فرمود: حمد و ستایش مى کنم خداوندى را، که ما را از بین بندگانش برگزید و فضیلت و برترى بخشیده است .
و سپس ضمن بیان فضائل و مناقب اهل بیت رسالت علیهم السّلام خطاب به مروان کرد و افزود: اى مروان ! نسبت به این مهریّه اى که گفتى هر چه پدر دختر بگوید خواهى پرداخت ، بدان که اگر بخواهیم مهریّه مطالبه کنیم ، هرگز از سنّت رسول خدا تجاوز نمى کنیم و همان مبلغ چهارصد و هشتاد درهم را مهریّه قرار مى دهیم .
و امّا این که إ ظهار داشتى : مى خواهید بین دو طایفه صلح و آشتى برقرار شود، آگاه باش که ما طایفه بنى هاشم طبق احکام الهى با شما دشمن و مخالف هستیم و به جهت متاع دنیا با شما سازش ‍ نمى کنیم .
و تمام گفتار مروان را یکى پس از دیگرى مطرح و ردّ نمود، و آن گاه فرمود: آن هایى که نادان و بى خرد باشند با ما حسود و مخالف خواهند بود و آن هایى که اهل درک و شعور و معرفت باشند، با شما ستمگران ، مخالف و دشمن هستند.
و در پایان فرمایشاتش اظهار نمود: تمام شما حُضّار شاهد باشید، که من - حسین بن علىّ - امّکلثوم دختر عبداللّه بن جعفر را به ازدواج پسر عمویش قاسم بن محمد درآوردم .
و مهریّه او را مقدار چهارصد و هشتاد درهم قرار دادیم ، و نیز نخلستان خود را به ایشان بخشیدم که بتوانند با درآمد آن إ مرار معاش نمایند.
در این هنگام چهره مروان دگرگون شد و با حالت خشم گفت : شما بنى هاشم کینه توز هستید و مى خواهید دشمنى و کینه ها تداوم یابد.
امام حسین علیه السّلام در پاسخ فرمود: آیا فراموش کرده اید که وقتى برادرم امام حسن مجتبى علیه السّلام ، عایشه دختر عثمان را خواستگارى نمود، شما چه کردید؟
و او را به ازدواج عبداللّه ، فرزند زبیر در آوردید؛ و آیا فراموش کرده اید که شما به همراه عایشه و دیگران با جنازه برادرم - حضرت مجتبى علیه السّلام - چه کردید؟!
حال قضاوت کنید که آیا ما اهل بیت رسالت عداوت و کینه داریم یا شما کینه توز و سنگ دل هستید.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:7 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

مرحوم قطب الدّین راوندى در کتاب خود آورده است :
عدّه اى در حضور مبارک امام حسین علیه السّلام نشسته بودند، که ناگاه جوانى گریه کنان وارد شد.
امام حسین علیه السّلام به او فرمود: چرا گریان و ناراحت هستى ؟
جوان اظهار داشت : هم اکنون مادرم بدون آن که وصیّتى کرده باشد، فوت نمود و از دنیا رفت ؛ و او اموال بسیارى داشت ، پیش از آن که بمیرد به من گفت که بدون مشورت با شما هیچ دخالت و تصرّفى در اموالش نکنم .
پس امام حسین علیه السّلام به کسانى که آنجا حضور داشتند فرمود: برخیزید تا به طرف منزل این زنى برویم که از دنیا رفته است .
لذا همگى حرکت کردند و به منزلى که جنازه زن در آن نهاده شده بود، وارد شدند و جلوى درب اتاق ایستادند.
در این هنگام حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام دعائى را خواند؛ و به اذن خداوند متعال آن زن مُرده ، زنده شد.
همین که زنده شد نشست و پس از گفتن شهادتین ، نگاهى به امام علیه السّلام انداخت و گفت : اى سرورم ! سخنى بفرما و مرا به دستورات خود راهنمایى نما.
حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام داخل اتاق شد و بر بالشى تکیه داد و فرمود: هم اینک وصیّت کن ، خداوند تو را رحمت نماید.
زن اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! من اموالى چنین و چنان در فلان مکان دارم ، یک سوّم آن ها را به شما مى دهم تا در هر راهى که مصلحت مى دانى ، مصرف نمایى .
و دو سوّم دیگر آن ها را به این پسرم مى دهم ؛ البتّه به شرط آن که او از دوستان و علاقه مندان شما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام باشد.
ولى چنانچه مخالف شما گردد، پس تمامى اموال خودم را در اختیار شما قرار مى دهم ؛ چون که مخالفین شما هیچ حقّى در اموال مؤ منین ندارند.
سپس آن زن از حضرت خواهش نمود که بر جنازه اش نماز بخواند؛ و مسائل کفن و دفنش را نیز خود حضرت بر عهده گیرد.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:5 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

در یکى از روزها، شخص عربى به حضور امام حسین علیه السّلام شرفیاب شد و ضمن صحبت هاى مفصّلى ، سؤ ال کرد: اى پسر رسول خدا! تعداد خلفاء و ائمّه اطهار، پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چند نفر مى باشند؟
امام حسین علیه السّلام فرمود: دوازده نفر مى باشند، به تعداد پیشوایان دوازده گانه بنى اسرائیل .
اءعرابى اظهار داشت : چنانچه ممکن است ، اسامى آن ها را برایم بیان فرما؟
حضرت فرمود: اى برادر! امام و خلیفه بعد از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله پدرم امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السّلام مى باشد؛ و سپس ‍ برادرم حسن مجتبى و بعد از او هم من خواهم بود؛ و مابقى خلفاء و اوصیاء نه نفر دیگر از فرزندان من هستند، به نام هاى :
پسرم ، علىّ - زین العابدین - .
و بعد از او پسرش ، محمّد - باقرالعلوم - .
و بعد از او پسرش ، جعفر - صادق آل محمّد - .
و بعد از او پسرش ، موسى - کاظم - .
و بعد از او پسرش ، علىّ - رضا - .
و بعد از او پسرش ، محمّد - جوادالائمّة - .
و بعد از او پسرش ، علىّ - هادى - .
و بعد از او پسرش ، حسن - عسکرى - .
و همچنین پس از او پسرش به عنوان ((خَلَف صالح ، مَهْدى موعود)) - صلوات اللّه علیهم - جانشین و پیشواى هدایت گر براى جامعه خواهند بود، که - دوازدهمین ایشان - نهمین فرزند من مى باشد؛ و او هنگامى که ظهور نماید تمام موارد احکام دین مبین اسلام را به اجراء در خواهد آورد.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:4 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

اءُسامه که یکى از اصحاب پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله بود؛ و همچنین یکى از کسانى بود که نسبت به بیعت با امام علىّ علیه السّلام سر باز زد و تخلّف کرد.
روزى سخت مریض شده بود، همان مریضى که نیز سبب مرگ و فوت وى گردید.
امام حسین علیه السّلام چون شنید که اُسامه مریض شده و در بستر بیمارى افتاده است ، تصمیم گرفت تا به عنوان عیادت و دیدار از او به منزلش برود.
وقتى حضرت وارد منزل اُسامه گردید، کنار بستر او نشست و جویاى احوال وى شد.
اُسامه که انتظار چنین برخورد محبّت آمیزى را از امام نداشت ؛ آهى کشید و اظهار داشت : یا ابن رسول اللّه ! غم و اندوه بسیارى دارم .
حضرت ابا عبداللّه علیه السّلام به او خطاب کرد و فرمود: مشکل و ناراحتى تو چیست ؟
اُسامه اظهار داشت : قَرْض و بدهى سنگینى بر دوش دارم که به مقدار شصت هزار درهم مى باشد.
حضرت او را دلدارى داد و فرمود: ناراحت نباش ، تمام قرضى که بر عهده دارى ، من تعهّد مى نمایم که آن ها را بپردازم .
اُسامه گفت : مى ترسم پیش از آن که بدهکارى هایم پرداخت شود، از دنیا بروم .
امام حسین علیه السّلام فرمود: مطمئن باش پیش از آن که من ، بدهى تو را نپرداخته ام ، هرگز نخواهى مُرد.
سپس حضرت . از نزد اُسامه حرکت نمود تا قرض هایش را پرداخت نماید؛ و پس از آن که بدهکارى هایش پرداخت شد، فوت کرد.
همچنین آورده اند:
روزى حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام در مجلس معاویة ابن ابى سفیان شد و دید که یک نفر عرب بیابان نشین از معاویه تقاضاى کمک دارد، ولى معاویه از کمک به آن عرب ، خوددارى نمود؛ و با حضرت مشغول صحبت گردید.
عرب بیابان نشین از برخى افراد حاضر در مجلس سؤ ال کرد: این شخص تازه وارد کیست ؟
پاسخ دادند: او حسین فرزند علىّ بن ابى طالب علیه السّلام است .
آن گاه اءعرابى حضرت را مخاطب قرار داد و گفت : اى فرزند رسول خدا! من از شما خواهش مى کنم تا نسبت به رفع مشکل من با معاویه صحبت کنى ؟
حضرت هم درخواست اعرابى را پذیرفت و سفارش او را به معاویه کرد و معاویه هم خواسته اعرابى را برآورد و نیازش را برطرف ساخت .
سپس أ عرابى با اشعارى چند امام حسین علیه السّلام را مدح و ثناء گفت ؛ و از آن حضرت قدردانى و تشکّر کرد.
معاویه به اعرابى معترض شد که من به تو کمک نمودم و تو حسین را تمجید و تعریف مى کنى ؟!
أ عرابى در پاسخ گفت : اى معاویه ! آنچه را که تو به من دادى از حقّ آن حضرت بود که سفارش و وساطت او را پذیرفتى ؛ و به جهت او مرا کمک و یارى کردى.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 1:2 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

مرحوم قطب الدّین راوندى رحمة اللّه علیه و همچنین دیگر علماء به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت کرده اند:
عدّه اى از دوستان و غلامان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام قصد خروج از شهر مدینه منوّره را داشتند.
امام حسین علیه السّلام به آن ها فرمود: در فلان روز از مدینه خارج نشوید؛ بلکه روز پنج شنبه حرکت کنید و از شهر بیرون روید.
و سپس افزود: چنانچه مخالفت نمائید با خطر مواجه خواهید شد و دزدان راهزن ، راه را بر شما مى بندند و ضمن غارت کردن اموال ، شما را نیز به قتل مى رسانند.
ولى آن ها مخالفت کرده و بر خلاف پیشنهاد امام حسین علیه السّلام از شهر مدینه خارج شدند؛ و عدّه اى از راهزن ها راه را بستند؛ و بر آن ها یورش برده و تمامى آن افراد را کشتند و اموالشان را به غارت بردند.
وقتى امام حسین علیه السّلام از این جریان آگاه شد، حرکت نمود و نزد والى - استاندار - مدینه رفت .
همین که حضرت وارد شد، والى مدینه قبل از هر سخنى اظهار داشت : یا ابن رسول اللّه ! شنیده ام که دوستان و غلامان شما را کشته اند و اموال آن ها را به یغما برده اند، امیدوارم که خداوند به شما و خانواده هایشان صبر و پاداش نیک عطا فرماید.
امام حسین علیه السّلام به او خطاب کرد و فرمود: چنانچه آن ها را شناسائى و معرّفى کنم ، آیا دست گیر و مجازاتشان مى نمائى ؟
والى مدینه گفت : مگر آن ها را مى شناسى ؟
حضرت فرمود: بلى ، آن ها را مى شناسم ، همان طور که تو را مى شناسم ؛ و سپس به شخصى که حضور داشت اشاره کرد و فرمود: این یکى از آن دزدان قاتل مى باشد.
آن شخص بسیار تعجّب کرد و عرضه داشت : یا ابن رسول اللّه ! چگونه تشخیص دادى که من یکى از آن ها مى باشم ؟!
حضرت فرمود: چنانچه علامت ها و نشانه ها را برایت بیان نمایم ، تاءیید و تصدیق مى کنى ؟
جواب داد: بلى ، به خدا سوگند تصدیق و تاءیید خواهم کرد.
آن گاه امام حسین علیه السّلام فرمود: فلان وقت تو به همراه دوستانت - فلان و فلانى - از منزل خارج شدید و در بیرون شهر مدینه چنین و چنان کردید.
و بعد از آن که امام علیه السّلام تمام نشانى ها و خصوصیّات را یکى پس از دیگرى بیان نمود، استاندار مدینه به آن کسى که حضرت او را معرّفى نموده بود، خطاب کرد و گفت :
قسم به صاحب این منبر! چنانچه حقیقت را نگوئى و اعتراف به گناه خویش نکنى ، دستور مى دهم که تمام گوشت ها و استخوان هاى بدنت را ریز ریز کنند.
پس او در پاسخ گفت : به خدا سوگند، حسین بن علىّ علیه السّلام دروغ نگفته است ؛ بلکه تمام گفته هایش حقیقت و واقعیّت دارد، مثل این که آن حضرت شخصا همراه ما بوده است .
بعد از آن والى مدینه دستور داد: تمام متّهمین را إ حضار کردند؛ و یکایک آن ها بدون هیچ گونه تهدیدى ، اعتراف و اقرار به قتل و دزدى خویش کردند.
و سپس والى مدینه همه آن ها را محکوم به اعدام کرده و یکایک ایشان را گردن زدند.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:59 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت فرماید:
روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى ، زنى چون دیگر مسلمان ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین عبایش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى - که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود - چشمش به به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است ، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید.
در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى مبالات - چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.
افرادى که در حال طواف بودند، اطراف این زن و مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛ و در اثر ازدحام جمعّت ، طواف قطع گردید.
و بعد از آن که ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند: باید دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است .
و برخى گفتند: بلکه مرد مقصّر است ؛ و باید دست او قطع گردد.
و چون بین آن ها اختلاف نظر پیدا شد و نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند، به ناچار در جستجوى اءهل بیت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛ و سؤ ال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است ؟
گفته شد: حضرت اءبا عبداللّه الحسین علیه السّلام شب گذشته وارد مکّه شده است ؛ و تنها او مى تواند مشکل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسین علیه السّلام را در آن جمع بیاورد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السّلام در آن جمع حضور یافت ، اءمیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت : یاابن رسول اللّه ! نظریّه شما درباره این مرد و زن - تبه کار - چیست ؟
حضرت رو، به جانب کعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.
امیر مکّه پرسید: اکنون آن ها را چگونه مجازات کنیم ؟
امام حسین علیه السّلام فرمود: دیگر مجازاتى بر آن ها نیست ، (زیرا خداوند توانا آن ها را مجازات نمود)


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:58 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

سُلَیْم بن قیس و دیگر راویان حدیث آورده اند:
هنگامى که خلافت و حکومت به دست معاویه رسید، از انواع شکنجه ها و جسارت ها نسبت به شیعیان امام علىّ علیه السّلام و ذرارى فاطمه زهراء علیها السّلام هیچ دریغ نمى کرد.
و همچنین دین مقدّس اسلام و احکام الهى و نیز قرآن بازیچه بنى امیّه و بوالهوسان فرصت طلب قرار گرفت ، تا آن که امام حسن مجتبى علیه السّلام را به شهادت رساندند؛ و هر روز بر مشکلات و مشقّات شیعه ها و سادات به نوعى افزوده مى گشت .
و یک سال پیش از آن که معاویه به دَرَک واصل شود، حضرت اباعبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه به همراه عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر و تنى چند از بنى هاشم از مدینه طیّبه جهت انجام مناسک حجّ عازم مکّه معظّمه گردیدند.
و چون وارد شهر مکّه شدند، دستور داد تا تمام کسانى که به مکّه آمده بودند، در محلّى گرد هم جمع شوند.
به همین جهت ، با تبعیّت از فرمان امام علیه السّلام تمام افراد، چه آن هائى که حجّ انجام داده بودند و از احرام خارج شده ، و چه کسانى که هنوز در حال إ حرام بودند، اعمّ از زن و مرد، خردسال و بزرگسال - که بیش از هزار نفر بودند - در محلّى تجمّع کرده و اجتماع عظیمى را تشکیل دادند.
سپس حضرت ابا عبداللّه علیه السّلام در جمع ایشان برخاست و پس از حمد و ستایش خداوند متعال ، اظهار نمود:
این حاکم ستمگر - معاویة بن اءبى سفیان - آنچه از ظلم و تباهى و خون ریزى و فساد که در توانش بوده ، نسبت به ما و شیعبان ما انجام داده است ؛ و تمامى شماها آگاه و شاهد بر جنایات او بوده اید.
و بعد از آن افزود: من امروز تصمیم دارم در این جمع عظیم ، مطالبى را بیان نمایم ، و شما را به جلالت و عظمت پروردگار و به حقانیّت رسول گرامى اسلام سوگند مى دهم ، که چنانچه سخنانم مورد تاءیید و قبول شما گردید، آن ها را تصدیق و تاءیید نمائید؛ وگرنه مرا تکذیب کنید.
و پس از آن در فضائل و مناقب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام ، با استفاده از آیات شریفه قرآن و فرمایشات جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، مطالبى چند بیان نمود، که به بعضى از آن ها اشاره مى شود:
آیا شما مى دانید که وقتى پیامبر خدا بین اصحاب و یاران مواخات و برادرى بر قرار نمود، نیز بین علىّ بن ابى طالب و خودش - صیغه - اُخوّت و برادرى را جارى نمود؟
آیا شاهد و گواه هستید، که رسول خدا صلوات اللّه علیه تمام درب ها و روزنه هاى مسجد را از طرف خداوند مسدود نمود، به جز درب ورودى امام علىّ علیه السّلام را، که باز گذاشت ؟
آیا مى دانید، که رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود: تو را به بهترین فرد از اهل بیتم شوهر دادم ، او قبل از همه ، مسلمان شد؛ و حِلم و بردباریش از دیگران عظیم تر است ؛ و نیز موقعیّت علم و دانش او برتر و والاتر مى باشد؟
آیا شما شاهد بودید، که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من سیّد تمام بنى آدم هستم ؛ و برادرم علىّ علیه السّلام سیّد همه عرب ها است ؛ و فاطمه علیها السّلام سیّده زنان اهل بهشت خواهد بود؛ و حسن و حسین علیهماالسّلام پسرانم ، دو سیّد جوانان اهل بهشت مى باشند؟
و همچنین نکاتى پیرامون ولایت و خلافت مطرح کرد، مبنى بر این که ولایت در تمامى امور، تنها مخصوص اهل بیت رسالت است و دیگران غاصب مى باشند.
و نیز مواردى از جنایات و منکرات دستگاه حاکمه معاویة بن ابوسفیان را بر شمرد.
و عدّه اى از جمعیّت ، یکایک موارد و مطالب حضرت را با گفتن : (خدایا! صحیح است )، مورد تاءیید قرار مى دادند.
و عدّه اى دیگر با گفتن : (آرى ، صحیح است ، خدایا! آنچه را حسین مى گوید به راستى حقّ است ؛ ما این مطالب را از رسول خدا شنیده ایم )، و به طور مرتّب سخنان و فرمایشات حضرت را تصدیق و تاءیید مى کردند.
سپس در پایان فرمایشات خود افزود:
اکنون که سخنان مرا شنیدید؛ و دانستید که حقّ است ، پیشنهاد مى دهم ، هنگامى که به شهرها و خانواده هاى خود مراجعت کردید، گفته هاى مرابراى آن هائى که مورد اطمینان شما هستند، بازگو کنید؛ و آنها را به حقایق و مسائل روز آشنا سازید.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:57 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

یکى از راویان و تاریخ ‌نویسان آورده است :
پس از آن که معاویه بر یکى از اصحاب و یاران باوفاى امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام - به نام حُجر بن عدى و اصحابش - دست یافت و آن ها را یکى پس از دیگرى با شکنجه هاى مختلفى به شهادت رساند، عازم مکّه معظّمه شد.
وقتى وارد آنجا شد، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را ملاقات کرد و عرضه داشت :
اى أ باعبداللّه ! آیا خبردار شده اى آنچه را نسبت به حُجر بن عدى و دوستان و شیعیان پدرت انجام داده ایم ؟
حضرت اظهار نمود: با آن ها چه کرده اید؟
معاویه گفت : آن ها را به قتل رساندیم ؛ و سپس آن ها را کفن کرده و نماز بر جنازه هایشان خواندیم و به خاک سپردیم .
امام حسین علیه السّلام تبسّمى نمود و فرمود: همانا آنان خصم و دشمن تو هستند؛ و فرداى قیامت در پیشگاه ربوبى پروردگار شاکى و خصم تو خواهند بود.
ولیکن بدان ، چنانچه ما شیعیان و پیروان تو را بکشیم ، نه آن ها را کفن مى کنیم ؛ و نه بر جنازه هایشان نماز مى خوانیم ؛ و نه آن ها را در قبرستان دفن مى کنیم .
و سپس فرمود: اى معاویه ! من تمام جنایات تو را نسبت به پدرم امام علىّ علیه السّلام ؛ و کینه ات را نسبت به خودمان و شیعیان و دوستانمان مى دانم ، اگر چنین باشد که هست ، بایستى در کار خود تجدید نظر کنى .
همچنین آورده اند:
روزى مروان بن حکم در جمع عدّه اى دهان به یاوه گوئى باز کرد؛ و به امام حسین علیه السّلام گفت : چنانچه نسبتى با فاطمه دختر رسول خدا نمى داشتید، چگونه و به چه چیز بر ما بنى امیّه افتخار مى کردید؟
امام حسین علیه السّلام با شنیدن این سخن ، از جاى خود برخاست و حلقوم مروان را گرفت و فشار داد و عمامه اش را برگردنش پیچید به طورى که بى حال وبى هوش روى زمین افتاد.
بعد از آن ، حضرت خطاب به حاضران کرد و فرمود: اى جماعت ! شما را به خدا سوگند مى دهم که اگر راست مى گویم ، مرا تصدیق کنید: آیا شما در روى زمین نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، شخصى محبوب تر از من و برادرم مى شناسید؟
و آیا بر روى کره زمین جز من و برادرم ، کسى دیگر را به فرزندى دختر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله مى شناسید؟
همگى پاسخ دادند: خیر، ما هیچ کسى غیر از شما دو نفر را نمى شناسیم .
امام حسین علیه السّلام بعد از آن فرمود: و همانا من نیز در تمام زمین ، هیچ ملعونِ فرزند ملعونى را نمى شناسم ، جز مروان و پدرش را که رانده و تبعید شده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ؛ و نیز مورد خشم و غضب خداوند بوده و هستند.
و آن گاه خطاب به مروان کرد و فرمود: سوگند به خدا، که تو و پدرت دشمن ترین افراد براى خدا و رسولش و اهل بیت او مى باشید.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:55 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

در کتاب مقتل آل الرّسول حکایت شده است :
روزى یک نفر عرب بیابان نشین به محضر مبارک حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شد و اظهار داشت :
اى پسر رسول خدا! من دیه کامله اى را تضمین کرده ام ؛ ولیکن از پرداخت آن ناتوانم ، با خود گفتم : بهتر است نزد بخشنده ترین و بزرگوارترین افراد برسم و از او تقاضاى کمک نمایم ؛ و از شما اهل بیت رسالت گرامى تر و بخشنده تر نیافتم .
حضرت فرمود: اى برادر عرب ! من از تو سه مطلب را سؤ ال مى کنم ، چنانچه یکى از آن ها را جواب دهى ، یک سوّم دیه را مى پردازم .
و اگر دوتاى آن سؤ ال ها را پاسخ صحیح گفتى ، دوسوّم آن را خواهم پرداخت ؛ و در صورتى که هر سه مسئله را پاسخ درست دادى ، تمام دیه و بدهى تو را پرداخت مى نمایم .
اءعرابى گفت : یاابن رسول اللّه ! آیا شخصیّتى چون شما که اهل فضل و کمال هستى از همانند من بیابان نشین سؤ ال مى کند؟!
حضرت فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که فرمود: نیکى و احسانى را که به دیگرى مى کنى ، بایستى به مقدار شناخت و معرفت آن شخص ‍ باشد.
اعرابى عرضه داشت : پس آنچه دوست دارى سؤ ال فرما، چنانچه توانستم پاسخ مى دهم ؛ وگرنه از شما مى آموزم ، و در همه امور از خداوند متعال کمک و یارى مى طلبم .
حضرت سؤ ال نمود: کدام کارها اءفضل اءعمال است ؟
اءعرابى پاسخ داد: همانا ایمان و اعتقاد به خداوند سبحان ، اءفضل اءعمال و برترین کارها است .
حضرت فرمود: راه نجات از هلاکت چگونه است ؟
اعرابى در جواب گفت : توکّل و اعتماد بر خداوند متعال ، بهترین وسیله نجات و رستگارى است .
سوّمین سؤ ال این بود: چه چیز موجب زینت مرد خواهد بود؟
اعرابى در پاسخ اظهار داشت : علم و دانشى که همراه با صبر و شکیبائى باشد.
سپس امام حسین علیه السّلام اظهار نمود: چنانچه براى انسان اشتباهى رخ دهد؟
اعرابى گفت : مال و ثروتى که همراه با مروّت و وجدان باشد.
و پس از آن حضرت فرمود: چنانچه باز هم اشتباه کند؟
اعرابى اظهار داشت : تنها راه نجات او این است ، که صاعقه اى از آسمان فرود آید و او را بسوزاند و نابودش کند.
حضرت در این لحظه تبسّمى نمود و همیانى را جلوى اءعرابى قرار داد که در آن مقدار هزار دینار بود؛ و همچنین انگشترش را که نگین آن صد درهم ارزش داشت به اعرابى اهداء نمود و فرمود: اى اءعرابى ! این مبلغ را بابت بدهى خود بپرداز؛ و انگشتر را هزینه زندگى خود کن .
و چون اءعرابى آن هدایا را گرفت ، از حضرت تشکّر و قدردانى کرد و گفت : ((اللّهُ یَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ)) یعنى ؛ خداوند متعال مى داند خلافت و رسالت خود را به چه کسانى واگذار نماید.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:53 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین فیلتر شکن بدون سانسور +18

طبق آنچه تاریخ ‌نویسان آورده اند:
در دوران کودکى ، روزى بین امام حسین علیه السّلام و برادرش ، محمّد حنفیّه مشاجره و نزاعى به وجود آمد؛ و محمّد حنفیّه به سوى منزل خود رهسپار گشت ، نامه اى به این مضمون - پس از حمد و ثناى الهى - براى امام حسین علیه السّلام نوشت و فرستاد:
اى برادر، حسین ! به قدرى شرافت و منزلت تو بسیار است که من به آن مرحله نخواهم رسید.
فضل و بزرگوارى تو را من هرگز درک نخواهم کرد؛ ولى پدر من و تو، علىّ علیه السّلام است که هیچ کدام ما بر او فضیلت و برترى نداریم .
و امّا مادر من از بنى حنفیّه و مادر تو فاطمه ، دختر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، مى باشد که چنانچه تمامى موجودات روى زمین پر از مثل مادر من باشد، هرگز به مقام و منزلت مادر تو دست نخواهند یافت .
برادرم ! چنانچه نامه مرا خواندى ، لباس و کفش خود را بپوش و به نزد من بیا و مرا راضى گردان ؛ و مواظب باش که من در یک چنین فضیلتى بر تو سبقت نگیرم که تو در آن سزاوارترى .
وقتى که نامه به دست امام حسین علیه السّلام رسید و آن را قرائت نمود، با سرعت به سوى برادرش حرکت کرد و او را از خویش راضى و خوشحال گرداند.
همچنین مرحوم فیض کاشانى در کتاب خود آورده است :
در دوران کودکى حَسَنَین علیهماالسّلام ، بین آن دو نزاعى واقع شد، یکى از اصحاب از این جریان اطّلاع یافت ، به حسین علیه السّلام پیشنهاد داد که برادرت از تو بزرگ تر مى باشد و سزوار است تو بر او وارد شوى و صلح نمائید.
حسین علیه السّلام فرمود: از جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، شنیدم که فرمود: چنانچه بین دو نفر نزاعى واقع شود؛ و یک نفر از ایشان در رضایت خواهى و صلح پیشقدم گردد، همانا او قبل از دیگرى وارد بهشت خواهد شد.
و سپس افزود: و من دوست ندارم که در این امر از برادر بزرگترم سبقت گیرم ؛ و چون این خبر به برادرش ، امام حسن علیه السّلام رسید سریع نزد وى آمد.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 12:52 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   11   12   13   14   15      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????