عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

تجلی نیایش
امروز مردی از تبار نور می آید تا نیایش در آیینه وجودش تجلی یابد؛ مردی که ذره ذره هستی اش، الهی و ملکوتی است. او می آید تا صحیفه تابناک و جاویدان عشق را با زلال اشک هایش در کتابچه عالم بنگارد. او می آید تا ملکوت را در سخنانش معنا کند. او می آید تا حماسه حسین را تفسیر کند. می آید تا سلاله نبوی را امتداد بخشد و چراغ هستی بخش علوی را در زمانه تاریک و پر از ابهام، روشن نگاه دارد. او که نور کوثر است و مفهوم بندگی در زلال کلماتش جاری است. ای امام عاشقان و اسوه نیایشگران! مقدمت پر نور باد.
سیمای معنوی امام سجاد علیه السلام

* آیینه پاکی ها

برخی از القاب امام سجاد علیه السلام عبارت است از: پیشوای زاهدان (قُدوة الزاهدین)، مهتر پرهیزکاران (سیدالمتقین)، زیور صالحان (زین الصالحین) و چراغ شب زنده داران (منارالقانتین). یکی از محققان درباره القاب حضرت می نویسد: این لقب ها را صرافان گوهرشناس و عارفان انسان جو به این امام داده اند؛ آنان که در آن دوران تاریک از دیو و دد ملول شده بودند و با مشاهده او، کسی را دیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ، گرد شهر در پی او می گردید و نمی یافت. آن حضرت علیه السلام ، مصداق کامل «عبادالرحمن» بود. بیشتر کسانی هم که این لقب را بدو دادند، نه شیعه بودند و نه او را امام و منصوب از سوی خدا می دانستند، ولی نمی توانستند آنچه را در او می بینند ندیده بگیرند. هر یک از این لقب ها نشان دهنده مرتبه ای از کمال نفس و درجه ای از ایمان و مرحله ای از تقوا و پایه ای از اخلاص است.

* محو جمال حق

اوج معنوی پیشوای نیایشگران، حضرت امام زین العابدین علیه السلام در نماز نمودار می شد. آن حضرت در هنگام نماز چنان محو جمال پروردگار بود و در یاد خدا غرق می شد که از حوادث اطراف خود غافل می گشت. روزی در خانه ایشان آتش سوزی رخ داد و زمانی دیگر یکی از فرزندان وی آسیب دید، ولی آن حضرت تا پایان نماز از آنها اطلاع نیافت و نماز را ادامه داد. امام باقر علیه السلام فرمودند: روزی در نماز، عبای علی بن الحسین علیه السلام از یک دوشش افتاد، ولی آن را درست نکرد تا این که نمازش را به پایان برد. یکی از یاران ایشان سبب درست نکردن عبا را از حضرت پرسید، امام سجاد علیه السلام فرمود: «آیا می دانی در پیشگاه چه کسی بودم؟ همانا از نماز بنده جز آن چه با دلش به خدا رو آورده باشد، پذیرفته نیست».

* بنده شکرگزار

زینت عابدان حضرت امام سجاد علیه السلام ، چنان در میدان مناجات با پروردگار می کوشید که وقتی فاطمه، دختر امیرمؤمنان علیه السلام آن تلاش طاقت فرسا را در فرزند برادرش مشاهده کرد، بر سلامت او بیمناک شد و از صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، جابر بن عبداللّه انصاری کمک خواست و به او گفت: ای جابر! فرزند برادرم از کثرت عبادت، خود را در معرض خطر قرار داده است. به دیدارش بشتاب و از وی بخواه قدری به استراحت بپردازد. وقتی جابر نگرانی عمه آن بزرگوار را به ایشان یادآوری کرد، امام سجاد علیه السلام فرمود: «ای جابر! تو می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با این که مورد بخشش عام خداوند بود، باز هم چنان خدای را عبادت می کرد که پاهایش متورم می شد و چون علت آن همه سعی در عبادت را می پرسیدند، می فرمود: آیا نباید در برابر خداوند، بنده ای شکرگزار باشم».

* در پیشگاه کبریایی

نماز، بالاترین و زیباترین یاد خدا و حضوردر پیشگاه عظمت و کبریایی باری تعالی است. امام زین العابدین علیه السلام در این باره فرمودند: «نمازگزار تا آن گاه که در نماز است، در پیشگاه خدای عز و جل قرار دارد.» آن حضرت افزون بر آداب معنوی، آداب ظاهری نماز را نیز مراعات می کردند. ایشان همیشه شیشه ای عطر به همراه داشت که برای نماز خود را خوشبو می کرد، به هنگام سجده، پیشانی خود را بر تربت امام حسین علیه السلام می نهاد و کودکان را نیز به خواندن نماز امر می کرد. در حالات آن حضرت نقل کرده اند که دوست نمی داشت کسی در مقدمات وضو ایشان را کمک کند، بلکه خودشان آب بر می داشتند و وضو می گرفتند. امام سجاد علیه السلام به نمازهای مستحبی اهمیت بسیار می دادند و اگر روزی نمازهای نافله روزانه فوت می شد، در شب آن را قضا می کرد.

* معنویت در حج

تاریخ نگاران، برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمم بود تا راه خانه خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد. برخی سفرها تا بیست روز طول می کشید. یکی از حالات درس آموز حضرت هنگام پوشیدن لباس احرام بود؛ چنان که وقتی ایشان لباس احرام می پوشید، رنگش از یاد خدا و جلال او تغییر می کرد و چنان در جذبه معنویت حق قرار می گرفت که ازگفتن «لبیک اللهم لبیک» نیز ناتوان می آمد. همراهان حضرت با دیدن وضع معنوی وی، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته می پرسیدند: چرا لبیک نمی گویید؟ امام می فرمود: بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: «لا لبیک». امام تا پایان اعمال حج در جذبه الهی و توجهی خاص به خداوند قرار داشت.

* دعای مشکل گشا

طاووس یمانی که خاطرات بسیاری از حالات معنوی امام زین العابدین علیه السلام نقل کرده می گوید: شبی از کنار کعبه می گذشتم، دیدم امام سجاد علیه السلام به حجر اسماعیل وارد شد و مشغول نماز گردید و سپس به سجده رفت و گفت: «خدایا! بنده ای کوچک به در خانه ات آمده، عبدی مسکین به پیشگاهت آمده، درخواست کننده ای به درگاهت آمده و بنده ای فقیر به در خانه تو آمده است.» طاووس یمانی ادامه می دهد: «به خدا قسم، من آن ذکر را در هر اندوه و گرفتاری که خواندم مشکلاتم برطرف شد».

* عشق به قرآن

پیشوای عارفان امام زین العابدین علیه السلام همدم قرآن کریم و بسیار عاشق تلاوت آن بود و چنان لذتی از آن می برد که هیچ لذتی به پای آن نمی رسید. آن حضرت می فرمود: «اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود و تنها قرآن با من باشد، بیمی به خود راه نخواهم داد». امام سجاد علیه السلام آیات قرآن را به صورت گذرا تلاوت نمی کرد، بلکه همواره با تدبر و دقت نظر قرائت می نمود و در محتوای آن می اندیشید و می فرمود: «آیات قرآن همچون گنجینه هایی است. پس هر گاه درِ گنجینه ای گشوده شد، به دقت در آن بنگر».
نوع دوستی امام سجاد علیه السلام
پناه نیازمندان
یکی از ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام ، عشق ورزیدن به محرومان و دلجویی کردن از آنان بود. آن حضرت پیش جذامیان می رفت و با آنان هم غذا می شد یا این که برایشان غذا می فرستاد. چون مستمندی نزد وی می آمد، بر می خاست و حاجت او را روا می کرد و می فرمود: «صدقه پیش از آنکه به دست نیازمند برسد، به دست خدا می رسد.» آن حضرت صدقه ها و انفاق های پنهانی بسیاری داشت. آن قدر انبان های غذا را بر پشت حمل کرده بود که پس از شهادت، هنگام غسل آن بزرگوار، آثار کبودی بر پشت ایشان نمایان بود و می فرمود: «صدقه پنهانی، آتش غضب پروردگار را خاموش می کند.» امام سجاد علیه السلام در واقعه حرّه، هنگام هجوم وحشیانه لشکر شام به مدینه، چهارصد خانوار را پناه داد و سه روز به طور کامل از آنان پذیرایی کرد، به گونه ای که یکی از آنها گفته بود: «ما در نزد پدر خود نیز به مثل این مرد شریف زندگی نکرده بودیم».

* انفاق بی نظیر

امام سجاد علیه السلام همواره در فکر مستمندان بود؛ به ویژه در روزهایی که روزه می گرفت، بیشتر انفاق می کرد. آن حضرت بخشش با زبان روزه را از جدش امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام به ارث برده بود. آنان که سه روز غذای خود را به یتیم و اسیر و مسکین دادند. امام صادق علیه السلام درباره این ویژگی امام سجاد علیه السلام فرمودند: «علی بن الحسین علیه السلام در آن روزی که روزه می گرفت، دستور می داد گوسفندی را سر ببرند و تکه تکه کنند و بپزند و چون هنگام افطار می رسید... می فرمود: کاسه ها را بیاورید و برای خانواده فلانی و فلانی غذا بکشید. سپس نان و خرمایی آورده می شد و امام افطار می کرد. درود خدا بر او و پدرانش باد».

* دریای رحمت

سخاوتمندی از ویژگی های بارز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و همه خاندان ایشان بود و هیچ کس بر در خانه آنان نمی آمد، جز آنکه چیزی می گرفت و می رفت. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما از بیم آن که مستحق را رد نکرده باشیم، به غیر مستحق هم می بخشیم». امام سجاد علیه السلام هم با الهام از سیره پیغمبر صلی الله علیه و آله ، جد، عمو و پدر بزرگوار خود، به خدمتگزار منزل خویش چنین سفارش می کرد: «بر در خانه من فقیری گذر نکند، مگر آنکه او را غذا دهید.» ابوحمزه ثمالی می گوید: «روز جمعه ای به امام زین العابدین علیه السلام گفتم: هر که چیزی می خواهد مستحق نیست. امام فرمودند: «می ترسم یکی از کسانی که گدایی می کنند، مستحق باشد و ما او را اطعام نکنیم و بازگردانیم و آن گاه بر ما اهل بیت آن نازل شود که بر یعقوب نازل شد». امام سجاد علیه السلام هنگامی که به مستمندی کمک می کرد، می فرمود: «مرحبا به کسی که زاد و توشه آخرت مرا حمل می کند».

* دریای سخاوت

امام زین العابدین علیه السلام به قصد سفر حج، از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. خواهرش حضرت سکینه علیهاالسلام هزار درهم برای آن حضرت فرستاد تا در آن سفر خرج کند. وقتی امام به پشت سر زمین حرّه (دوکیلومتری مدینه) رسید، آن مبلغ را به ایشان رساندند. امام سجاد علیه السلام نیز آن را پذیرفت. هنگامی که از آنجا گذشت، هنوز چندان دور نشده بود که عده ای از فقیران را دید و همه آن هزار درهم را بین آنان تقیسم کرد و برای خود چیزی از آن نگه نداشت.

* توشه آخرت

زُهری، یکی از سرشناسان عصر امام سجاد علیه السلام می گوید: در یک شب سرد بارانی امام زین العابدین علیه السلام را در تاریکی دیدم که کیسه آرد بر پشت گرفته بود و حرکت می کرد. گفتم: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ! این باری که به دوش گرفته ای چیست؟ فرمود: می خواهم به سفری بروم و این بار، توشه سفر است. گفتم: غلام من همین جاست. او به جای شما می برد، زحمت نکشید. امام فرمود: نه. خودم می برم. چند روز از این ماجرا گذشت و امام سجاد علیه السلام به سفر نرفت. آن حضرت را دیدم و گفتم: به مسافرتی که فرمودی در پیش داری، نرفتی. فرمود: «ای زُهری! منظور از سفر، آن نبود که تو گمان کردی، بلکه منظورم سفر مرگ بود. برای این سفر آماده باش و بدان که آمادگی این سفر این گونه است: از گناه دوری کن و کارهای نیک انجام ده».

* صاحب انبان

امام زین العابدین علیه السلام در تاریکی شب به صورت ناشناس، هدایای خود را به مستمندان می رساند. آنان نیز با دیدن حضرت خوشحال می شدند و می گفتند: صاحب انبان و کیسه آمد. آن حضرت پسر عمویی فقیر داشت. شبانه به نزد او می رفت و به او مبلغی کمک می کرد، ولی او که نمی دانست و می گفت: علی بن الحسین از من دستگیری نمی کند. امام نیز می شنید و چشم پوشی می نمود و خود را به او معرفی نمی کرد. همین که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت، آن مرد متوجه شد کسی که شبانه به او کمک می رساند، امام بوده است. این بود که بعدها بر سر قبر امام می رفت و گریه می کرد و عذرخواهی می نمود.

* سفارش جامع

پیشوای عارفان امام زین العابدین علیه السلام افزون بر این که یاران خود را با کارهای خویش به انفاق به مستمندان و برآوردن نیازهای مؤمنان آموزش می داد، سخنان زیبایی نیز در این باره بیان فرموده است: ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد علیه السلام فرمودند: «هر کس یک نیاز برادر مؤمن خود را برآورد، خداوند صد نیاز او را برآورده می کند. کسی که اندوهی از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت رااز او برطرف سازد، هر قدر هم که بسیار باشد. هرکس برادرش را در مقابل ستمکار یاری دهد، خدا او را در عبور از صراط یاری رساند. کسی که به دنبال حاجت برادر مؤمن خود برود و با برطرف ساختن نیازش او را خوشحال کند، چنان است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را مسرور کرده است... . به خدا سوگند برآوردن نیاز مؤمن، در پیشگاه خداوند محبوب تر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه است».

* سرای عمل

دنیا مزرعه آخرت است. آری انسان هر چه در این جهان بکارد، در آن دنیا برداشت خواهد کرد. اینجا سرای عمل است و فردا پاداش یا عقاب. سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام درباره ثواب کمک به هم نوعان فرمودند: «کسی که به مؤمن گرسنه ای غذا بدهد، خداوند از میوه های بهشتی به او می بخشد. کسی که مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خداوند به او از نوشیدنی های گوارای بهشتی می نوشاند. کسی که مؤمنی را بپوشاند و لباس دهد، خداوند با لباس های سبز بهشتی او را می پوشاند.» امام سجاد علیه السلام در روایتی دیگر درباره پاداش صدقه و کارهای خیر فرمودند: «هر کس به فقیر ضعیفی صدقه دهد، دعای فقیر در آن ساعت برای او مستجاب شود».

* سرچشمه برکات

پیشوایان معصوم ما، جامع همه فضیلت ها و کرامت های اخلاقی بودند. آنان به ویژه در کمک به محرومان و نیازمندان بر همگان پیشقدم بودند و غذا دادن به گرسنگان، تنها بخشی از نیکویی های آنان بود. آن حضرت در روایتی فرمودند: «خداوند در مورد کسی که سیر بخوابد و در کنار او مؤمن گرسنه ای باشد به فرشتگان می فرماید: فرشتگانم! شما را بر این بنده گواه می گیرم که به او دستور دادم، ولی او از دستور من سرپیچی کرد. پس او را به خود وا می گذارم و به عزت و جلالم سوگند، هیچ گاه او را نمی بخشم».

* عطر حضور

هنگام احتضار محمدبن اسامه، امام زین العابدین علیه السلام همراه با برخی از اهالی مدینه پیش او رفتند. محمد خطاب به آنان گفت: اکنون که وقت مرگم فرا رسیده، مقداری قرض دارم. دوست دارم آن را از طرف من ضمانت کنید و بپردازید. در این لحظه امام سجاد علیه السلام بلافاصله فرمودند: «من31 قرض تو را پذیرفتم»، ولی دیگران چیزی نگفتند. سپس آن حضرت فرمودند: «تمام قرض تو را بر عهده می گیرم» و خطاب به بقیه فرمودند: «آگاه باشید! اینکه در ابتدا همه آن را بر عهده نگرفتم، علتی نداشت جز اینکه کراهت داشتم شما بگویید او جلوتر از ما پذیرفت و مجالی برای ما باقی نگذاشت».

* خورشید مهر

روزی امام سجاد علیه السلام خادم خود را دوبار صدا زد، ولی او با اینکه صدای امام را می شنید، پاسخ نمی داد تا این که در بار سوم نزد امام رفت. حضرت به او فرمود: ای پسر! مگر صدایم را نمی شنیدی؟ او گفت: آری شنیدم. امام سجاد علیه السلام فرمود: پس چرا جواب نمی دادی؟ خادم گفت: چون می دانستم اگر جواب ندهم، به من خشم نمی گیری. در این لحظه امام فرمود: «شکر و سپاس خدا را که زیر دست مرا از من ایمن ساخت».

* پناه همگان

رأفت و عطوفت امام خوبی ها، حضرت سجاد علیه السلام ، نه فقط مخصوص انسان ها بود، بلکه شامل حیوانات نیز می شد. آن حضرت با جمعی از اصحاب نشسته بودند. ناگهان آهویی آمد و ناله کرد و در جلو امام سجاد علیه السلام دست هایش را به زمین کوبید. امام به حاضران فرمود: آیا می دانید او چه می گوید؟ گفتند: نه. امام فرمود: می گوید فلان کس بچه مرا صید کرده است. از شما می خواهم به او بگویید بچه ام را بیاورد تا به او شیر دهم. آن گاه حضرت همراه حاضران نزد شکارچی رفتند. امام به او فرمود: تو را به حقی که بر گردنت دارم آن بچه آهو را که امروز صید کردی بیاور تا مادرش به او شیر دهد، او هم بی درنگ بچه آهو را آورد. حضرت فرمود: این را به من ببخش. او نیز با کمال میل آن را به امام بخشید. آن گاه بچه آهو همراه مادرش به طرف صحرا رفتند. امام سجاد علیه السلام فرمود: «آهو می گوید: خداوند هر مسافر غریب شما را برایتان برساند، چنان که فرزندم را به من رسانید و خداوند علی بن الحسین را بیامرزد».
فعالیت های سیاسی امام سجاد علیه السلام

* مسئولیت خطیر

امام زین العابدین علیه السلام دردوران امامت 35 ساله خود، با پنج نفر از خلفای بنی امیه به نام های یزید پسر معاویه، معاویه پسر یزید، مروان پسر حکم، عبدالملک پسر مروان و ولید پسر عبدالمک هم عصر بود. هم زمان با آنها، عبداللّه پسر زبیر نیز در مکه ادعای خلافت داشت و برخی از مناطق حجاز و عراق را تحت نفوذ خود گرفته بود. در اوایل امامت حضرت سجاد علیه السلام ، اختناق شدیدی حاکم شد و شیعیان و پیروان آن حضرت که دشمنان بنی امیه به شمار می آمدند، دستخوش ضعف و سستی گردیدند و تشکل و انسجام آنان از هم پاشید. مسعودی تاریخ نگار نامدار تصریح می کند که علی بن الحسین علیه السلام امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید.

* گم کردگان راه

یزید برای تثبیت پایه های حکومت خود، از هیچ جنایتی برای ضربه زدن به خاندان پیامبر دریغ نمی ورزید. از این رو بسیاری از مردم از امام امام سجاد علیه السلام فاصله گرفتند. امام صادق علیه السلام درترسیم این وضع تلخ و اندوهبار می فرمود: «مردم پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند، جز سه نفر؛ ابوخالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مَطعَم. سپس افرادی به آنان پیوستند و تعدادشان افزون گشت.» یحیی به مسجد پیامبر در مدینه می رفت و خطاب به مردم می گفت: «ما مخالف و منکر راه و آیین شما هستیم و میان ما و شما، دشمنی و خشم و کینه آشکار و همیشگی است». وی نه تنها در حجاز، بلکه در کوفه نیز همین بیانات را ایراد می کرد و به صراحت از مروانیان و اهانت کنندگان به حضرت علی علیه السلام بیزاری می جست. در اثر همین موضع گیری های آشکار و پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام بود که حجاج بن یوسف ثقفی، او را دستگیر کرد و دست ها و پاهایش را قطع نمود و او را به شهادت رساند.

* اهداف عالی

از زمان امامت حضرت سجاد علیه السلام برنامه دراز مدت امامان معصوم آغاز می شود. این دوره از حیات پیشوایان، در طول نزدیک به دو قرن همراه با پیروزی قاطع در زمینه کار ایدئولوژیک و آمیخته با صدها تاکتیک مناسب و مزین به هزاران جلوه از اخلاص و فداکاری بود. به طورکلی عصر زندگانی امام سجاد علیه السلام را این گونه می توان تشریح کرد: دوره نومیدی از پیروزی حرکت مسلحانه، کوشش سازنده به امید ایجاد حکومت اسلامی به وسیله خاندان پیامبر در درازمدت، زمینه سازی برای رسیدن به این هدف از رهگذر کار فرهنگی و تربیت نیروی انسانی مناسب، تبیین تفکر اصیل اسلامی و نشان دادن بدعت ها و تحریف ها.

* گروه شکاکان

با شهادت امام حسین علیه السلام ، شیرازه تشکیلات شیعه از هم پاشید و تردید و سرگردانی به درون آنها راه یافت و بسیاری از افراد، امامت حضرت سجاد علیه السلام را قبول نکرده، عمویش محمد حنفیه فرزند امام علی علیه السلام را به عنوان امام برگزیدند. یکی از محققان در این باره می نویسد: «با شهادت امام حسین علیه السلام و تقیه علی بن الحسین علیه السلام تنها فرزند باقی مانده او، شیعیان در حال آشفتگی قرار گرفتند و سردرگمی در رهبری فعال پیروان اهل بیت پدید آمد»... با وجود اینکه امام حسین علیه السلام به امامت فرزندش حضرت سجاد علیه السلام تصریح کرده و امّ سلمه را به رد امانت های امامت به حضرت زین العابدین علیه السلام امر کرده بود، بیشتر شیعیان از محمد حنفیه و نه از زین العابدین پیروی کردند.»

* در حصار تنهایی

با توجه به شهادت بسیاری از شیعیان مخلص در واقعه جانگداز کربلا، زمینه برای فعالیت آشکار امام سجاد علیه السلام از بین رفته بود و کسی جرئت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان تنها بازمانده اهل بیت را نداشت. از این رو ایشان چاره ای جز تغییر روش ندید و سیاست کناره گیری را در پیش گرفت و بر اساس برخی نقل ها، در خارج از مدینه زندگی کرد. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «پدرم علی بن الحسین علیه السلام پس از حسین بن علی علیه السلام چندین سال در بادیه[خارج از مدینه] زندگی کرد؛ زیرا امام ملاقات بامردم و رفت و آمد با آنان را خوش نداشت. وی از همان جا برای زیارت مرقد جد و پدرش به عراق می رفت و کسی متوجه رفتار او نمی شد.» امام سجاد علیه السلام تا پس از واقعه حرّه، به سیاست کناره گیری از جامعه ادامه داد و اثر آن هم در واقعه حرّه ظاهر شد و آن حضرت هیچ حمایتی از نهضت مردم مدینه نکردند.

* عواقب جدایی

پس از شهادت امام حسین علیه السلام موجی از نفرت در مناطق اسلامی بر ضد حکومت یزید برانگیخته شد. حاکم مدینه با اشاره یزید، گروهی از بزرگان را به دمشق فرستاد تا از نزدیک خلیفه جوان را ببینند و از مرحمت های وی برخوردار شوند و پس از بازگشت، مردم را به اطاعت از حکومت وی تشویق کنند، ولی از آنجا که یزید نه تربیت اسلامی شده بود و نه مشاورانی داشت که به او سفارش کنند که دست کم در حضور هیئت نمایندگی مدینه رفتار سنجیده ای داشته باشد، نزد آنان از شرابخواری، سگ بازی و اعمال خلاف کوتاهی نکرد و در آخر به هر کدام از آنان هدایای هنگفتی بخشید. او فکر می کرد آنان از وی تمجید خواهند کرد، ولی این دیدار نتیجه معکوس داد. گروه نمایندگی، مردم مدینه را از فساد دربار یزید آگاه ساختند و بر ضد او شوراندند. مردم با عبداللّه پسر حنظله غسیل الملائکه بیعت و حاکم مدینه و همه بنی امیه را از شهر بیرون کردند. یزید، مسلم بن عقبه را برای سرکوبی شورشیان به مدینه اعزام کرد. پس از درگیری شدید، شورشیان شکست خوردند و سران نهضت کشته شدند. این حادثه به واقعه حرّه معروف گشت.

* سکوت علوی

امام سجاد علیه السلام در شورش مردم مدینه شرکت نداشت. علل خودداری آن حضرت از همکاری را می توان چنین خلاصه نمود:
1. حضرت سجاد علیه السلام شکست نهضت مدینه را پیش بینی می کرد و می دید اگردر آن شرکت جوید، نه تنها پیروز نمی شود بلکه خود و پیروانش نیز کشته می شوند و نتیجه ای به دست نمی آید.
2. عبداللّه پسر زبیر که در مکه ادعای خلافت داشت، نقش مهمی در شورش ایفا می کرد. او با خاندان امیرمؤمنان میانه ای نداشت و در برپایی فتنه جمل تأثیر به سزایی داشت و در مکه، درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغاز خطبه ها حذف کرده بود. امام نمی خواست امثال عبداللّه بن زبیر قدرت طلب، او را پل پیروزی خود قرار دهند.
3. شورشیان هیچ گونه نظرخواهی از امام نکرده بودند و پیدا بود که این حرکت، یک حرکت خالص شیعی نیست و در صورت پیروزی، معلوم نبود به نفع شیعیان تمام شود.

* طنین مظلومیت

در زمان امام سجاد علیه السلام که حکومت ظالم اموی تسلط شدیدی بر همه امور داشت، هر گونه جنبش و حرکت مسلحانه پیشاپیش محکوم به شکست بود و کوچک ترین حرکتی از دید جاسوسان پنهان نمی ماند، به طوری که حتی ازدواج امام را در مدینه به عبدالملک در شام اطلاع می دادند. عبدالملک طی نامه ای به آن حضرت، ازدواج وی را با یک زن کنیز غیر قریشی نقص شمرد و او را هم شأن امام ندانست و امام سجاد علیه السلام در پاسخ وی نوشت: «خداوند هر پستی را با اسلام بالا برد و هر نقصی را با آن کامل ساخت». عبدالملک با این کار می خواست به امام هشدار دهد که همه کارهای او حتی امور داخلی و شخصی اش را زیر نظر دارد. در چنین شرایطی، حرکت انقلابی امکان نداشت.

* خداحافظ قرآن

بیشترین دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام ، با دوران حکومت سیاه عبدالملک بن مروان هم زمان بود و 21 سال طول کشید. عبدالملک پیش از رسیدن به خلافت، در زهد و عبادت شهرت داشت. عبدالملک پس از مرگ پدرش، از قرآن جدا شد و در اثر غرور و قدرت، چنان دستخوش مسخ شخصیت گردید که تاریخ نگاران از کارنامه سیاه حکومت او به تلخی یاد می کنند. او دو سال پس از شکست دادن عبداللّه بن زبیر( در سال 75ه . ق) در جریان سفر حج، به مدینه وارد شد و خطاب به مردم گفت: «من همچون خلیفه خوار شده (عثمان)، خلیفه آسان گیر (معاویه) و خلیفه سست خرد (یزید) نیستم. من این مردم را جز با شمشیر درمان نمی کنم... به خدا سوگند! از این پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد». امام سجاد علیه السلام 21 سال با چنین حاکمی رو به رو بود.

* هیولای حجاز

عبدالملک بن مروان پس از شکست دادن عبداللّه بن زبیر به وسیله حجاج بن یوسف ثقفی، او را به مدت سه سال به استانداری حجاز (مکه، مدینه و طائف) گمارد. حجاج از همه فرمانروایان مناطق دیگر بدتر بود و جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. او در مدینه گردن گروهی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، همچون سهل بن ساعدی، انس بن مالک و جابربن عبداللّه انصاری را به قصد خوار کردن داغ نهاد. او در فکر کشتن امام سجاد علیه السلام نیز بود. از دید حجاج، اقدامات زیر بنایی و سازنده آن حضرت برای حکومت بسیار خطرناک بود؛ لذا برای تعرض به حریم امام سجاد علیه السلام ، دنبال اجازه گرفتن از خلیفه بود و در نامه ای به عبدالملک نوشت: «اگر ثبات و دوام حکومت را می خواهی، علی بن الحسین علیه السلام را به قتل برسان»، ولی عبدالملک در جواب وی نوشت: «از خون بنی هاشم بر حذر باش و آن را حفظ کن؛ زیرا من دیدم که هر گاه آل ابوسفیان در ریختن خون آنان حریص بودند، مدت کمی نگذشت که خدا حکومت آنان را از بین برد».

* دلسوز بخشنده

هشام بن اسماعیل، یکی از فرمانروایان عبدالملک در مدینه بود. وی در مدت چهارساله حکومت خود بر مدینه، چنان بر مردم سخت گرفت که وقتی ولید بن عبدالملک پس از مرگ پدرش به خلافت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار کند و به هنگام برکناری، دستور داد برای تنبیه، او را در برابر مردم بر پا نگه دارند تاهر کس هر چه می خواهد به او بگوید. هشام از تیره بنی مخزوم بود که از دیرزمان با بنی هاشم دشمنی داشتند و این مرد امام سجاد علیه السلام را بسیار آزار می داد و به خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخن زشت می گفت. روز عزل او، امام به یاران خود فرمود: مبادا سخن ناروایی به هشام بگویید و چون خود بر او گذشت، به وی سلام کرد. هشام وقتی این برخورد کریمانه آن حضرت را دید، خطاب به ایشان گفت: «خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه جایی قرار دهد».


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

* ارتباط معنوی

عبدالملک بن مروان بنا داشت از رویارویی و مبارزه مستقیم با بنی هشام پرهیز کند. از این رو در نامه ای به حجاج فرماندار مدینه نوشت که با بنی هاشم خوش رفتاری نماید. حضرت سجاد علیه السلام نیز پیش از رسیدن نامه وی به حجاج، به عبدالملک نوشت: «تو در فلان ساعت از فلان روز برای حجاج چنین نوشتی و پیامبر از آن به من خبر داده است.» وقتی عبدالملک نامه را خواند و تاریخ نامه خود را پس از بررسی، موافق نوشته امام یافت، خوشحال شد و هدایایی برای آن حضرت فرستاد. امام سجاد علیه السلام با آن نامه می خواست به عبدالملک بفهماند که او به قدرت و خواست خداوند از همه جریان های کاخ او آگاه است و نیز افزون بر این که فرزند نسبی رسول خدا است، با ایشان رابطه روحی و معنوی هم دارد. نامه امام در واقع یک نوع اعلام برتری و چیرگی قدرت الهی امام بوده و او را به قبول این برتری فرا می خواند.

* شکوه بزرگی

روزی عبدالملک بن مروان، امام سجاد علیه السلام را به شام احضار کرد. مأموران هم حضرت را با زنجیر به سوی شام روانه کردند. در میان راه امام با عنایت خداوند و قدرت امامت، خود را از قید و بند آزاد کرد و نزد عبدالملک حاضر شد و با تندی به او فرمود: مرا با تو چه کار؟ عبدالملک که به شدت ترسیده بود گفت: پیش ما بمان. امام پاسخ دادند: دوست ندارم و سپس از آن جا خارج شد. این بی توجهی امام علیه السلام به شکل مبارزه ای سیاسی بروز کرده و آثار زیادی داشت، به طوری که عبدالملک از آن حضرت می خواست که نزد او بماند و به دارالحکومه رفت و آمد داشته باشد. اگر امام علیه السلام فردی زاهد و گوشه نشین معرفی شده بود، نه کناره گیری ایشان از حکومت اهمیتی داشت و نه خلیفه با این تهدید و اصرار، خواستار رابطه با او بود.

* زبان رسا

عبدالملک، خلیفه اموی وقتی نتوانست با روش ها و برخوردهای گوناگون امام سجاد علیه السلام را با خود همراه کند و از طرفی دید که مردم و به ویژه شیعیان، او را امام و مقتدای جامعه اسلامی می شناسند، تصمیم گرفت برخی از حجت های امامت، از جمله شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آن حضرت بگیرد. بدین جهت در نامه ای تهدیدآمیز، از امام خواست که شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله را به او ببخشد، وگرنه مستمری اش را قطع خواهد کرد .امام زین العابدین علیه السلام در جواب او نوشت: «خداوند برای پرهیزکاران، خروج از گرفتاری ها را از راهی که گمان نمی کنند، ضمانت کرده است.» ایشان در آخرنامه اضافه کرد: «و خدای تعالی فرمود: خدا هیچ خیانتگر و ناسپاسی را دوست ندارد. اکنون بنگر کدام یک از ما به این آیه سزاوارتریم».

* نسیمی از لطف

امام سجاد علیه السلام ، حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه می دانست، ولی اگر زمانی اسلام و جامعه اسلامی از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرض قرار می گرفت، حضرت برای حفظ آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمی نمود. نقل شده است: در زمان عبدالملک، پارچه هایی به روم صادر می شد که روی آنها شعار «لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه » نوشته شده بود. این مسئله بر حاکم روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامه ای تهدیدآمیز به عبدالملک مبنی بر حذف این شعار، به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکه های رومی که در جهان اسلام هم کاربرد داشت، اسلام صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که از حل این مشکل ناتوان شده بود، از امام سجاد علیه السلام کمک خواست. امام به عبدالملک فرمود که استفاده از سکه های رومی را ممنوع سازد و به جای آن سکه اسلامی ضرب کند.

* سلاح دعا

روش امام سجاد علیه السلام در مبارزه با طاغوت عصر خود، تنها با سیاست کناره گیری از آنان نبود، بلکه ایشان با زبان دعا و روشنگری افکار عمومی در مورد مسائل سیاسی، به ویژه امامت و رهبری جامعه اسلامی، نامشروع بودن حکومت بنی امیه و جنایت های آنان را بازگو می کرد. آن حضرت در دعای بیستم صحیفه سجادیه، معروف به دعای مکارم الاخلاق چنین می گوید: «بارخدایا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا بر کسی که به من ستم کند چیرگی ده، و با آنکه با من به مجادله برخیزد زبان گویا ساز، و بر آنکه به من دشمنی ورزد پیروزی عطا کن، و بر آن که مرا می فریبد و حیله گری می کند چاره سازی مرحمت فرما، و بر آنکه مرا زبون خواهد، قدرت ده، و بر آن که از من عیب جویی می کند توانی ده که دروغش را آشکار سازم و از چنگ آن که مرا بیم دهد وتهدید کند رها کن». این دعای امام، شکواییه ای در برابر زورگویی حکومت وقت بود.

* نیایش، مرهم زخم ها

امام زین العابدین علیه السلام در راه مقابله با زمامداران ناشایسته، در دعای عرفه از نقش و موقعیت ویژه رهبران الهی و امامان از خاندان نبوت و امتیازهای آنان سخن می گوید که نتیجه آن نفی مشروعیت حکومت زمامداران وقت بود: «پروردگارا! بر خاندان پیامبر درود فرست که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب کرده ای، و آنان را گنجینه های علم و حافظان دین و جانشینان خود در زمین و حجت خویش بر بندگانت قرار داده ای و به اراده خود، ایشان رااز پلیدی به تمام معنا پاک کرده ای و آنان را وسیله ای به سوی خود و راه بهشت خود قرار داده ای... . خداوندا! تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه ای برای بندگانت و مشعلی فروزان در شهرهایت به پا داشتی، پس از آنکه او را به ریسمان خود وصل کردی و او را سبب دست یابی به رضای خود ساختی و طاعتش را بر همه واجب نمودی...»

* افشای حقایق

امام زین العابدین علیه السلام در کنار مواعظ اخلاقی خود به مردم، حقیقت مسئله امامت و حکومت اسلامی را روشن می کرد و آنان را از سردمداران فاسق و منافق آگاه می ساخت و تفهیم می کرد که حاکمی مانند عبدالملک، آن نیست که اسلام می خواهد. بهترین گواه بر این نکته، سخنان مفصلی است که به تصریح محدثان، امام هر جمعه در مسجد پیامبر ایراد می فرمود: «ای مردم! پرهیزکار باشید و بدانید که به سوی خدا باز خواهید گشت. آن روز هر کس آنچه از نیک و بد انجام داده، نزد خود حاضر خواهد یافت و آرزو خواهد کرد که بین او و اعمال بدش فرسخ ها فاصله باشد... . نخستین اموری که در قبر سؤال خواهند کرد، خدای توست که او را عبادت می کنی و پیامبری است که به سویت فرستاده شده است. نیز دین تو که از آن پیروی می کنی، کتاب آسمانی که آن را تلاوت می کنی و امام توست که ولایتش را پذیرفته ای.»

* نورانی ترین کلام

یکی از بیانات اخلاقی ـ سیاسی امام سجاد علیه السلام ، سخنان جامعی است که ابوحمزه ثمالی از ایشان نقل می کند و متن روایت گواهی می دهد که در جمع پیروان خاص بیان شده است. آن حضرت فرمودند: «خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. ای مؤمنان! شما را طاغوتیان دنیاطلب که دل به دنیا سپرده و شیفته آن شده اند و به دنبال نعمت های بی ارزش و لذت های زودگذر آن هستند، نفریبد... . به جانم سوگند در ایام گذشته، حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعت گذاران و تبهکاران در زمین دوری می جستید؛ پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از ولیّ خدا برگردید که از حاکمان کنونی شایسته تر است.... از معاشرت با گنهکاران، همکاری با ستمگران و تماس با فاسقان بپرهیزید...».

* افشای چهره امویان

واقعه کربلا، از چهره واقعی امویان پرده برداشت و اهل بیت و در رأس آنان امام زین العابدین علیه السلام ، به عنوان پیام رسانان عاشورا، تلاش بسیاری به منظور شناساندن چهره زشت امویان به جامعه اسلامی از خود نشان دادند. آن حضرت در بیانی فرمودند: «در برهه ای از زمان، حماقت بر عقل، منکر بر معروف، شر بر خیر، خانواده های خبیث بر خانواده های شریف و زمین شوره زار بر زمین شیرین و پاک حکمرانی دارد، ما از این دولت ها و از زندگی در عذاب آنها به خدا پناه می بریم.»

* چشم بینا

نظارت بر رویدادها و جریان های درون جامعه، به ویژه عملکرد عالمان و روشنفکران، از اقدامات ارزنده امام سجاد علیه السلام بود. بیانات آن حضرت درباره مکتب های فکری و هشدار ایشان به زُهری، عالم دربار اموی در همین راستاست. این کار بزرگ حضرت در شرایطی بود که بنی امیه نمی خواستند مردم، مظاهر کفر، شرک و نفاق را بشناسند و به همین دلیل جریان های فکری جامعه را زیر نظر داشتند تا خطرساز نباشند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «بنی امیه راه فراگرفتن ایمان را برای مردم باز گذاشتند، ولی راه فراگیری شرک را بستند تا وقتی مردم را به شرک کشاندند، متوجه نشوند».
اهل بیت علیهم السلام در سخنان امام سجاد علیه السلام

* حقیقت همیشگی

امام سجاد علیه السلام همواره بر اساس آیات الهی، حقانیت خاندان پیغمبر را اثبات می کرد. پیرمردی در شام نزد امام زین العابدین علیه السلام رفت و به ایشان اهانت کرد. چون سخنش تمام شد، امام به او فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که می فرماید: بر این رسالت، مزدی از شما، جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم. آن مرد گفت: آری. حضرت فرمود: ما همان ها هستیم. سپس فرمود: آیا این آیه را هم خوانده ای که می فرماید: حق خویشاوندان را اداکن. آن مرد گفت: آری. حضرت فرمود: منظور از خویشان، ما هستیم. سپس فرمود: آیا آیه تطهیر را هم خوانده ای؟ مرد شامی گفت: آری، امام فرمود: ما همان ها هستیم. در اینجا مرد شامی دست خود را به طرف آسمان برد و سه بار گفت: «خدایا! به درگاهت توبه می کنم. خدایا! از دشمنان خاندان محمد صلی الله علیه و آله به درگاه تو برائت می جویم. من قرآن را خوانده بودم، ولی تا امروز این حقایق را در نیافته بودم.

* حجت الهی

امامان معصوم علیهم السلام در برخی از روایات خود، منزلت اهل بیت را بیان می فرمودند و این نه از باب خودستایی، بلکه برای افزودن معرفت یاران خود به مقام امامت بود. امام سجاد علیه السلام در حدیثی فرمودند: «ما، امامان مسلمانان، حجت های خداوند بر جهانیان، سروران مؤمنان، جلوداران سپید پیشانی و سالار مؤمنان هستیم، ما موجب امنیت زمینیان هستیم؛ چنان که ستارگان سبب امان آسمانیان هستند. خداوند به سبب ما آسمان را نگاه داشته تا مبادا بر زمین فرو افتد و با ما زمین را حفظ کرده تا اهل زمین را نلرزاند. باران را به سبب ما فرو می فرستد و رحمت را در پرتو وجود ما می پراکند و برکت های زمین را بیرون می دهد. اگر کسی از ما در زمین نمی بود، اهل خود را فرو می کشید».

* کشتی نجات بخش

در میان دریای مواج و سهمگین، کشتی ای محکم و روان می تواند انسان را به ساحل نجات و آرامش رهنمون شود. در گیر و دار حوادث روزگار نیز فقط امامان و خاندان معصوم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند که می توانند انسان ها را راهنمایی کنند و به رستگاری رسانند. امام سجاد علیه السلام در برخی از سخنان گهربار خود، اهل بیت علیهم السلام را بسان کشتی روان در میان دریای عمیق معرفی می کند و می فرماید: «ما کشتی روان در دریاهای عمیق هستیم، هر که بر آن سوار شد، ایمن ماند و هَر که از آن چشم پوشد، غرق شود».

* آفتاب معرفت

امام صادق علیه السلام فرمودند: چون ظهر می شد، علی بن الحسین علیه السلام نماز می گذارد و دعا می کرد. سپس به پیامبر درود می فرستاد و می فرمود: «خدایا! بر محمد و خاندان او که درخت نبوت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شد فرشتگان و کان دانش و اهل بیت وحی هستند، درود فرست، خدایا! بر محمد و خاندان او که کشتی روان در دریاهای عمیق فراگیر هستند، درود فرست. هر کس بدان سوار شود، ایمنی یابد و هر که از آن چشم پوشد، غرق شود. هر که از ایشان پیشی گیرد، از دین بیرون رفته است و هر که از ایشان عقب ماند، فنا پذیرد و فقط کسی که ملتزم رکاب ایشان باشد، به مقصد می رسد».

* گنجینه علوم

پیشوایان دینی ما، ظرف دانش الهی هستند که بتوانند با آن علوم خدادادی، مفاهیم قرآن را تشریح نمایند و انسان ها را راهنمایی کنند. امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمودند: «ما درهای خدا هستیم و راه راست اوییم. ما، ظرف دانش الهی، بازگو کننده وحی خداوندگاری و پایه های توحید و جایگاه راز خداییم.» آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «چرا مردم کینه ما را می جویند، درحالی که ما درخت نبوت، خانه رحمت، معدن علم و معرفت، و مکان آمد و شد فرشتگانیم».

* شکوه تمام

امام سجاد علیه السلام ، در برشمردن فضیلت های اهل بیت علیهم السلام و دفاع از حقانیت خود، در مجلس یزید فرمود: «ای مردم! به ما شش چیز بخشیده شده است: دانش، بردباری، بخشش، فصاحت، دلیری و محبت در دل مؤمنان». امام زین العابدین علیه السلام در روایتی دیگر، اهل بیت را چنین توصیف می کنند: آنان از شاخه های درخت مبارک و باقی مانده برگزیدگانی هستند که خداوند هر گونه ناپاکی را از ایشان دور ساخته است. خدای بزرگ آنها را پاک گردانیده و از آفات مبرّایشان داشته و دوستی با آنها را در کتابش واجب کرده است. آنان دست آویز استوار، معدن پرهیزکاری و ریسمانی محکم برای جهانیان هستند».

* دوستی اهل بیت علیهم السلام

خداوند به برکت محبت اهل بیت علیهم السلام ،برخی از گناهان دوستداران معصومان را می بخشد و پاک می کند، امام سجاد علیه السلام در حدیثی فرمودند: «هر که ما را به خاطرخدا دوست بدارد، این محبت او به ما، وی را سود بخشد، حتی اگر در کوه دیلم باشد. هر که هم ما را به خاطر چیزی غیر از خدا دوست بدارد، خداوند هرگونه بخواهد عمل خواهد کرد. همانا دوست داشتن ما اهل بیت، گناهان را از بندگان فرو می ریزاند، همان گونه که باد، برگ های درخت را می ریزد».

* محبت خالص

پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «هر کس سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با همان سنگ محشور می گرداند.» یکی از آثار محبت امامان معصوم علیه السلام ، محشور شدن با آنان در قیامت است. امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمودند: «هر کس ما را نه به خاطر آنکه از قِبَل ما به دنیایی برسد دوست بدارد... روز قیامت به همراه محمد صلی الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام و علی علیه السلام به پیشگاه خداوند در می آید».

* رحمت همگانی

روزی امام سجاد علیه السلام بیمار شد. گروهی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادت آن حضرت رفتند و عرض کردند: فدایت شویم ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ! حالتان چگونه است؟ امام فرمود: شکر خدا، خوبم شما چگونه اید؟ گفتند: به خدا قسم همگی دوستدار و علاقه مند شما هستیم. حضرت فرمود: «هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد، خداوند در روز قیامت که سایه ای جز سایه رحمت او نیست، وی را در سایه ای پایدار جای دهد و هرکس ما را به خاطر پاداش ما دوست بدارد، خداوند از طرف ما بهشت را به او پاداش خواهد داد و هر کس ما را به خاطر مقصودی دنیایی دوست بدارد، خداوند روزیِ او را از جایی که گمانش را نمی برد، می رساند».

* امام رئوف

در مکتب تشیع، امام و پیشوای معصوم، مظهر رحمت خداوند و مایه هدایت مردم است. هیچ کاری از شیعیان سر نمی زند، جز آنکه امام از آن آگاه است. معصومان نه فقط به صورت حضوری مردم را راهنمایی می کردند، بلکه دعای آنان نیز برای بندگان راهگشا بود. امام زین العابدین علیه السلام در این باره می فرماید: «من در هر شبانه روز صدمرتبه برای پیروان گناهکارمان دعا می کنم؛ زیرا ما ارزش آنچه را بر آن صبر می کنیم می دانیم، ولی آنها بر چیزی صبر می کنند که به آن آگاهی ندارند».
در سایه سار سخنان امام سجاد علیه السلام

* عابدترین مردم

اگر باران عشق و محبت الهی بر کویر تشنه وجودمان ببارد و دل تاریکمان با حضورش روشنایی یابد، راه روشن هستی را یافته ایم و در جاده مستقیم هدایت قرار گرفته ایم. عمل به همه واجبات خداوند، باران رحمت خدا را بر قلبمان جاری می سازد. آن زمان است که می توانیم بنا به فرموده امام سجاد علیه السلام از عابدان زمان خویش باشیم. آن حضرت علیه السلام می فرماید: «هر کس به واجبات خداوند عمل کند، عابدترین مردم است».

* فقط خدا

اگر انسان سجاده نیازش را در پیشگاه خداوند بی نیاز بگستراند و فقط از درگاه او یاری بطلبد و او را در امور زندگی خویش، وکیل خود قرار دهد و مونس تنهایی ها و بی کسی هایش بداند، خداوند مهربان نیز با قدرت بی نهایتش او را کفایت می کند و دیگران را محتاج او می سازد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «هر کس خود را نیازمند خدا بداند و به او متکی باشد، خداوند نیز مردم را به او نیازمند می سازد».

* پاداش بزرگ

خداوند حکیم بنا به مصلحت هایی، آخرین نور هستی را از دیده ها پنهان کرد و به این وسیله، امت پیامبر صلی الله علیه و آله را در بوته آزمایش بزرگ نهاد. ایشان بنا به روایات فراوان، زمانی که تاریکی و ظلم دنیا را فرا بگیرد، ظهور خواهد کرد و آن زمان، مفهوم ظهور، مصداق حقیقی خود را خواهد یافت. انتظار ظهور آن حضرت و صبر بر ولایت و امامت ائمه علیهم السلام ، پاداشی بس بزرگ نزد پروردگار عالم دارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «کسی که در زمان غیبت حضرت قائم(عج) بر ولایت و اطاعت ما پایدار باشد، خداوند به او اجر و پاداش هزار شهید می بخشد».

* دوری از معصیت

فرد رشد یافته و متعالی، همان طور که برای سلامت بدنش، خود را از بسیاری چیزها منع می کند، قلب و روحش را نیز سالم و پاک نگاه می دارد و آن را با انواع گناهان و اعمال زشت، سیاه و چرکین نمی کند؛ زیرا جزای بد گناهان در قیامت، گریبانگیر خود او می شود و او را در پیش همگان پست و فرومایه می سازد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «در شگفتم از کسی که از غذای کثیف به دلیل ضرر و آلودگی آن پرهیز می کند، ولی از گناه که گرفتاری و عقاب را نصیب او می گرداند، خودداری نمی کند».

* شناخت منافق

منافقان، افرادی زشت خو و بد سیرتند که همواره اعمالشان بر خلاف گفتارشان است و به این وسیله، مردم را از راه حق گمراه می کنند. امام سجاد علیه السلام در مورد منافقان می فرماید: «منافق کسی است که دیگران را از کارهای ناروا نهی می کند، ولی خود نهی نمی پذیرد و مردم را به نیکی امر می کند، ولی خود انجام نمی دهد».

* دنیا، سرای گذر

امام زین العابدین علیه السلام ، به مناسبت های مختلف، یاران خود را با نصیحت های اخلاقی اندرز می داد. آن حضرت در بخشی از پندهای خود می فرمود: «ای اصحاب من! شمارا به آخرت سفارش می کنم و به دنیا سفارش نمی کنم؛ زیرا خود بدان آزمندید و به دامن آن چنگ می زنید. ای یاران من! دنیا سرای گذر است و آخرت، سرای ماندن. پس از گذرگاه خود برای قرارگاهتان توشه برگیرید و پرده های خود را در پیشگاه کسی که رازهایتان بر او پوشیده نیست، مَدَرید و دل های خود را از دنیا بیرون کنید، پیش از آن که کالبدهایتان از آن بیرون رود».
فرزندان و شاگردان امام سجاد علیه السلام

* خانواده فضیلت

امام سجاد علیه السلام در طول حیات خود، فرزندان شایسته ای تربیت کرد که هر کدام مشعل فروزانی از علم و تقوا بودند. در رأس آنان، امام محمدباقر علیه السلام است که وظیفه امامت را پس از آن بزرگوار بر عهده گرفت و فقه شیعه را پی ریزی کرد. عبداللّه ، دیگر فرزند آن حضرت است که از عالمان، فقیهان و راویان حدیث بوده و به عبادت و درستکاری شهرت دارد. فرزند دیگرش حسین، دانشمند پرهیزگاری است که روایات بسیاری از پدرش امام سجاد علیه السلام ، برادرش امام باقر علیه السلام و عمه اش جناب فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل کرده است. جناب زید بن علی، دیگر فرزند امام سجاد علیه السلام است که به علم، تقوا و بزرگواری مشهور بود و پرچم انقلاب کربلا را دگربار برافراشت و خواب راحت را از چشم ستمگران ربود. از دختران آن حضرت، جناب علیّه است که بانویی با فضیلت واز راویان حدیث بوده است. وی کتابی داشت که زراره، یکی از یاران امام باقر علیه السلام از آن روایت می کرده است.

* خوشه چین بی نظیر

امام زین العابدین علیه السلام افزون بر تربیت فرزندان گران قدر در آن دوران اختناق، یارانی پرورش داد که هریک همچون ستاره ای سپهر دانش و بینش را پرتو افشانی کردند. ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی، یکی از یاران نزدیک آن حضرت است که از نظر مقام معنوی در حد بالایی بود و صاحب اسرار امام شمرده می شد. وی پس از حضرت سجاد علیه السلام ، سالیان درازی عمر کرد و محضر امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام را درک کرد و از یاران آنان نیز به شمار می آمد. از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «ابو حمزه ثمالی در زمان خودش مانند لقمان در عصر خویش بود؛ چون چهار امام از ما را خدمت کرد.» و نیز فرموده اند: «ابوحمزه، چون سلمان در عصر خویش بوده است». امام سجاد علیه السلام دعای عرفانی ابوحمزه ثمالی را که در سحرهای ماه رمضان خوانده می شود، به وی آموخت.

* شاگردان امام

ابوخالد کابلی، یکی از یاران امام زین العابدین علیه السلام بود که ابتدا به امامت محمدبن حنفیه اعتقاد داشت، ولی محمد، امام حقیقی، حضرت سجاد علیه السلام را به او شناساند. امام صادق علیه السلام او را از افراد مورد اعتماد امام سجاد علیه السلام و یکی از یاران نزدیک آن حضرت شمرده است. سعید بن جُبیر، یکی دیگر از یاران سرشناس امام چهارم بود. او از نظر مقام علمی، جایگاه والایی در بین مردم داشت؛ چنان که درباره وی گفته اند: «بر روی زمین کسی نیست که به دانش فرزند جبیر نیازمند نباشد.» امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: «سعیدبن جبیر به امامت حضرت سجاد علیه السلام معتقد بود و امام سجاد علیه السلام هم او را ستایش می کرد و حجاج بن یوسف او را به همین گناه شهید کرد.» سعید بن مسیّب و عمروبن عبداللّه سبیعی نیز از اشخاص مورد اعتماد آن حضرت به شمار می آمدند. شیخ طوسی، نام 171 نفر از یاران و راویان آن بزرگوار را ذکر کرده است.

* تشکیل جلسات علمی

امام سجاد علیه السلام با تشکیل جلسه های درس و مباحثه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ، رشته های مختلف علوم الهی، از قبیل تفسیر، حدیث و فقه را به دوستداران دانش و معرفت می آموخت و دانش پژوهان را به درک عمیق دین و استنباط احکام ترغیب می کرد. کوشش امام زین العابدین علیه السلام در این عرصه، ثمره های علمی فراوانی برای جامعه اسلامی به بار آورد و عالمان بسیاری به دست حضرت تربیت شدند که گرد ایشان را می گرفتند و حضرت به عنوان محوری مستحکم در بین آنان به حساب می آمد؛ چنان که سعید بن مسیب می گوید: تا زمانی که امام سجاد علیه السلام به قصد سفر حج از مدینه خارج نمی شد، هیچ کدام از قاریان قرآن حرکت نمی کردند، ولی همین که آن حضرت حرکت می کرد، با ایشان هزار نفر از آنان روانه می شدند.

* زمینه سازی نهضت علمی

امام زین العابدین علیه السلام با گروهی از اندیشمندان و فقیهان مدینه به مذاکره و مباحثه می پرداخت. ابن حازم در این باره گوید: سلیمان بن یسار با علی بن الحسین علیه السلام در میانه قبر و منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نشستند و تا بالا آمدن آفتاب به مذاکره و مباحثه می پرداختند. چون می خواستند برخیزند، عبداللّه بن ابی سلمه، سوره ای می خواند و پس از ختم سوره دعا می کردند. امام سجاد علیه السلام برای دانش آموزان احترام شایانی قائل بود. هنگامی که دانش آموزی به خدمتش می رسید می فرمود: «چون طالب علم از خانه خود بیرون می آید، پای خود را بر هیچ تر و خشکی از زمین نمی گذارد، مگر آنکه تا هفتمین طبقه زمین برای او تسبیح می فرستند». در سایه تلاش های امام سجاد علیه السلام ، افراد بسیاری از علم حضرت بهره مند شدند و زمینه برای نهضت علمی ـ فرهنگی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فراهم آمد.

* در پی دانش

پیشوای چهارم امام زین العابدین علیه السلام درباره اهمیت جست وجوی دانش فرمودند: «اگر مردم می دانستند که در آموختن دانش چه چیزی نهفته است، بی گمان در پی آن می رفتند؛ حتی اگر خون می دادند و در اعماق دریا فرو می رفتند. خدای تبارک و تعالی به دانیال وحی کرد: منفورترین بندگانم، نادانی است که اهل علم را سبک بشمارد و پیروی از ایشان را رها سازد، و محبوب ترین بندگان، پرهیزکاری است که جویای پاداش فراوان، همراه دانایان، پیرو بردباران و پذیرشگر حکیمان باشد.» آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «از پرسیدن درباره نادانسته ها کوتاهی مکن؛ هر چند به دانش نامور و مشهور شده باشی».
امام سجاد علیه السلام از منظر دیگران

* شریف ترین مردم

امام سجاد علیه السلام احیاگر اخلاق عظیم پیامبر بود. کرامات اخلاقی، سیره نیکو و رفتار و کردار بزرگوارانه آن حضرت، چنان بروز و نمود داشت که دشمن نیز بدان ارزش ها اعتراف می کرد. نیز با اینکه بیشتر بزرگان عصر ایشان، وی را امام منصوب از طرف خدا نمی دانستند، ولی بر شأن والا و مرتبه عالی حضرت اذعان می کردند. روزی امام زین العابدین علیه السلام در مجلس عمربن عبدالعزیز که در آن سال ها حاکم مدینه بود حاضر شد و چون برخاست و از مجلس بیرون رفت، عمربن عبدالعزیز از حاضران پرسید: شریف ترین مردم کیست؟ همه گفتند: شما هستی. او گفت: «چنین نیست. شریف ترین مردم کسی است که هم اکنون از نزد من بیرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پیوسته باشند و او دوست ندارد به کسی بپیوندد».

* علم سرشار

امام علی بن الحسین علیه السلام ، عالم ترین فرد زمان خود بود و دانشمندان و معاصران حضرت، روایات بسیاری از ایشان در مورد اخلاق، موعظه، دعا، فضایل قرآن و حلال و حرام نقل کرده اند. حتی دانشمندان اهل سنت همچون شافعی، آن حضرت را فقیه ترین مردم مدینه می داند. در شام هنگامی که یزید با خطبه خواندن و سخنرانی امام علیه السلام مخالفت ورزید، بعضی از اطرافیان گفتند که این جوان، نیکو سخن نخواهد گفت، یزید در جواب آنان گفت: «او از خانواده ای است که علم را با شیر مادر نوشیده اند.» جاحظ، ادیب مشهور، امام سجاد علیه السلام را چنین می ستاید: «درباره شخصیت علی بن الحسین علیه السلام ، شیعی، معتزلی، عامه و خاصه یکسان می اندیشند و در برتری و تقدم او بر دیگران، هیچ کدام تردیدی به خود راه نمی دهند».


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:49 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

امام سجاد(ع) وقتی یک بیمار را می‌دیدند که از بیماری نجات پیدا کرده، به او می‌فرمودند: «پاکی و راحتی بر تو گوارا باد! از حال به بعد، اقدام به عمل کن.» امام سجاد(ع) جسم و روح انسان را با خطر مواجه می‌دیدند؛ جسم را در معرض خطر آلودگی‌ها، دردها و رنج‌ها و روح انسان را آسیب‌پذیر نسبت به گناهان و عواقب آن. بنابراین بیماری روح را به مراتب برای انسان مضرتر از بیماری جسم می‌دیدند و اگر کسی را مشاهده می‌کردند که از آلودگی‌های باطنی و گناهان دست برداشته، به او شروع مجدد یک زندگی پاک را تبریک گفته و او را به از سرگیری عمل صالح دعوت می‌کردند. (صفحه 999 ج 2 میزان‌الحکمه).
دیدگاه امام سجاد(ع) به بیماری‌های جسم و رنج‌های بدن، دیدگاهی متفاوت با سایر مردم زمانه بود. ایشان بیماری را عامل رکود و ناامیدی و نخوت نمی‌دیدند؛ بلکه عاملی برای تحرک و پویایی به حساب می‌آوردند. در روایتی از ایشان آمده است که: «تب، نیکو دردی است؛ چرا که به هر عضوی، بهره‌ای از ابتلا و بلا می‌رساند و خیری نیست در کسی که به بلا مبتلا نشود.» (ص 147 حلیه‌المتقین)
نگاه ایشان به تب از این جنبه است که سایر اعضا، فعال شده و از خود مقاومت نشان می‌‌دهند و علت فعال شدن آنها را به واسطه ظهور تب در بدن می‌دانستند. بنابراین از آن با تعبیر ابتلا و امتحان یاد می‌کنند.
امام سجاد(ع) در روایتی دیگر می‌فرمایند: «من لم یعرف دائه افسده دوائه» (ص 942 ج 2 میزان‌الحکمه) یعنی انسانی که شناختی از بیماریش ندارد و غافل از بروز بیماری در وجودش است، به جسمش کم‌توجه یا بی‌توجه است و بالطبع برای خروج بیماری هم تلاشی نخواهد کرد. وقتی مجموعه بدن بنای اصلاح ندارد، داروهایی هم که شخص در این راستا مصرف می‌کند، به نتیجه واقعی نمی‌رسد. امام زین‌العابدین(ع) با توجه به این روایت، شناخت بیماری را در درجه اول سلامت و بهبود شخص بیمار می‌دانند. این امام بزرگوار، آنقدر برای اجتماع سالم و انسان‌های سالم از حیث جان و بدن ارزش قایل هستند که حتی در بهترین حالات روحی که با معبود خویش به نیایش می‌پردازند نیز از این امر حیاتی غفلت نمی‌ورزند و عافیت و سلامت را مقدمه‌ای برای رشد و تعالی ابعاد وجودی انسان می‌دانند. روش ایشان در بازپروری انسان‌های بیمار، کناره‌گیری و دوری از آنها نبوده؛ بلکه حتی در شرایط سخت که اجتماع، رابطه با بعضی از بیماران را نمی‌پسندد، ایشان برای تسکین آلام روحی آنها، هیچ‌گاه انس و محبت خود را از آنها دریغ نمی‌داشتند.
فرازی از دعای بیست‌وسوم صحیفه سجادیه پایان سخن من در این باب است: «خدایا بر من منت بگذار به تندرستی و ایمنی و سلامت در دین و تن و بینایی در دل و تسهیل در کارها و خشوع در مقابل تو و ترس از خشم تو و به من نیرو بده تا آنچه امر کرده‌ای، فرمان‌پذیر باشم و از آنچه نهی کرده‌ای اجتناب کنم.»
... و اما نگاه دین به سلامت
نگاه خاتم ادیان، یعنی دین اسلام، کامل‌کننده نگاه ادیان ماقبل درخصوص بهداشت جان، جسم و سلامت نوع بشر و البته نگاهی فراگیر و جامع است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «ما یریدالله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم» (آیه 6 سوره مائده: تصمیم خدا بر این نیست که قوانین سخت و توام با مشقت بر شما وضع کند؛ بلکه اراده خدا بر این اساس است که از طریق ارایه این اصول (توسط انبیا) شما را به پاکی‌ای برساند که با طهارت معنوی و جسمانی توام است و نعمت‌های کلیدی را بر شما تمام می‌کند.» هر یک از انبیای گذشته هر جا در سبک زندگی مردم با اشتباهاتی مواجه بوده‌اند، در صدد رفع آن خطاها برمی‌آمده‌اند؛ مانند سنتی که از وجود مقدس حضرت عیسی‌بن‌مریم صلوات‌الله علیه بر جای مانده است. از امام علی‌(ع) نقل شده است که حضرت عیسی(ع) وارد شهری شدند و دیدند که مردم آن شهر صورت‌هایشان زرد و چشمانشان کبود است و از زیادی بیماری به ایشان شکایت می‌کنند. عیسی(ع) فرمود: «شما گوشت را قبل از پختن نمی‌شویید و بدون شستن آن را می‌پزید در حالی که هیچ حیوانی از دنیا نمی‌رود مگر آنکه جنابتی با او هست.» (حلیه‌المتقین صفحه 171) و بعد از دستور عیسی(ع) مردم گوشت را قبل از پختن شستند و بیماریشان برطرف شد.
دو پیام حیاتی به اهل ایمان
آیه‌های متعددی در قرآن کریم ناظر بر این قانون کلی است که به بشر و به‌خصوص انسان‌های اهل ایمان دو پیام حیاتی که مرتبط با سلامت آنها است، ارائه می‌دهد:
• یا ایها ‌الناس کلوا مما فی‌الارض حلالا طیبا و لاتتبعوا خطوات ‌الشیطان (آیه 168 سوره بقره)؛ خداوند به تمام مردم (ناظر بر دین و آیین خاصی نیست) می‌فرمایند از آنچه که در زمین هست بخورید و استفاده کنید، منتهی دو شرط در آن رعایت شود؛ اول آنکه حلال باشد (یا از ممنوعات نباشد) و دوم آنکه پاکیزه و طیب باشد (از چیزهای آلوده و خبیث نباشد) و تصمیم شیطان بر این است که شما این دو اصل و پیام را رعایت نکنید.
• یا ایها ‌الذین آمنوا کلوا من طیبات مارزقناکم (آیه 172 سوره بقره)؛ خداوند به مومنان سفارش می‌کند که از مواهب طبیعت پاکیزه‌ترین و پاک‌ترین آنچه را که روزی شما کردیم، بخورید. خداوند متعال، خوردن و آشامیدن از پاکیزه‌ترین نعمت‌ها را در حد اعتدال به بشر سفارش می‌کند و انسان‌ها را از افراط و تفریط برحذر می‌دارد: «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا» (آیه 31 سوره اعراف)
خروج از اعتدال و اسیر اسراف شدن ناشی از عدم شناخت پدیده‌های هستی است. بسیاری از پدیده‌های هستی از مسیر آزمایش و تجربه انسان عبور کرده و بشر برای استفاده معقول از آنها قوانین و دستوراتی داده است اما آنچه که بشر در آزمایش‌ها به آن دست می‌یابد تمام اطلاعات راجع به یک پدیده نیست. آزمایشگاه‌ها و لابراتوارها اطلاعات نسبی به ما می‌دهند اما وحی و آیات الهی بهترین و کامل‌ترین دستورها را از مبدا هستی که مهربان‌ترین و دلسوزترین نسبت به موجودات و انسان‌ها است ارایه می‌دهد. به عنوان مثال، آیا آب‌درمانی صرف یا گیاه‌خواری صرف، ما را دچار افراط و تفریط نمی‌کند؟
امام زین‌العابدین(ع) می‌فرمایند: «حق شکم بر تو این است که آن را ظرف چیزهای حرام، چه کم و چه زیاد، قرار ندهی و در چیزهای حلال هم اعتدال را پیشه کنی.» (ص 107- مجموعه مقالات پژوهش‌های قرآنی حوزه و دانشگاه قرآن و طب). کتاب فقه‌الرضا نیز توجه می‌دهد که امساک راز همه داروهاست و معده، خانه همه دردهاست و به هر بدنی آنچه عادت کرده بدهید و از دارو خوردن تا مقداری که بدن طاقت دارد، دوری کنید. (ص 152 حلیه‌المتقین).


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:47 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

آنچه در ادامه مى‏آید، خلاصه‏اى است از اثر با ارزش«پژوهشى در زندگى امام سجاد علیه السلام‏» نوشته حضرت آیت‏الله خامنه‏اى - مقام معظم رهبرى که به بررسی سیره امام سجاد (ع) می پردازد.
1 . بیان و نگارش سیره امام سجاد علیه السلام بسى دشوار است زیرا برخى از نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته کرده و چنین القاء کرده‏اند که آن امام بزرگوار علیه السلام در گوشه‏اى نشست و به عبادت پرداخت و کارى به سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتى که درباره آن بزرگ مرد الهى به کار مى‏برند، پیداست مثلا مى‏گویند «امام زین‏العابدین بیمار» در حالى که ایشان هم - مثل هر انسان دیگرى - چند روزى در مدت عمرش مریض شد و این بیمارى در محرم سال 61 هجرى واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد . با این تدبیر الهى، 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین علیه السلام زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد .
2 . سیره امام زین‏العابدین علیه السلام چیست؟ اگر حوادث جزئى زندگى ایشان را گردآورى کنیم آیا مى‏توانیم به سیره آن حضرت دست‏یابیم؟ نه! هرگز! سیره هرکسى به معناى واقعى کلمه آنگاه روشن مى‏شود که جهت‏گیرى کلى (استراتژى) او معلوم گردد . آن وقایع جزئى (تاکتیک‏ها) در پرتو جهت‏گیرى کلى (استراتژى) معنا پیدا مى‏کند و تحلیل مى‏شود . بدون شناخت آن جهت‏گیرى کلى، نه تنها سیره امام علیه السلام روشن نمى‏گردد بلکه حوادث جزئى نیز بى‏معنا یا داراى معناى نادرست مى‏شود .
3 . پس از صلح امام حسن مجتبى علیه السلام - که در سال چهلم هجرى اتفاق افتاد - برنامه همه امامان علیهم السلام فقط این نبود که احکام الهى را بیان کنند بلکه همگى در صدد بودند که مقدمات تشکیل حکومت اسلامى به شیوه تشیع علوى را فراهم کنند . این مطلب به روشنى در زندگى و سخنان امام مجتبى علیه السلام دیده مى‏شود . امام حسن علیه السلام پس از صلح با معاویه در پاسخ به معترضان مى‏فرمود: «و ان ادرى لعله فتنة لکم و متاع الى حین‏» (انبیاء/111) این به روشنى مى‏رساند که حضرت در انتظار آینده‏اى است و آن آینده، براندازى حکومت غیر اسلامى و ظالمانه و تاسیس حکومت اسلامى و عادلانه است; به این جهت‏به این افراد معترض مى‏فرماید: شما از فلسفه صلح خبر ندارید . چه مى‏دانید شاید مصلحتى در کار باشد . در آغاز صلح، دو نفر از سران شیعه (سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه) به همراه عده‏اى از مسلمین به حضور امام مجتبى علیه السلام رفتند و گفتند: ما نیروى زیادى از خراسان و عراق و ... داریم و حاضریم معاویه را تا شام تعقیب کنیم . حضرت آنان را در خلوت به حضور پذیرفت و با آنها گفتگو کرد . پس از آنکه بیرون آمدند، آرام شده بودند و نیروهایشان را رهاکردند و پاسخ روشنى نیز به همراهانشان ندادند . بنابر تحلیل دکتر طه حسین، در این دیدار; زیربناى تشکیلات عظیم شیعى به وجود آمد . هرچند زمینه مساعد نبود و مردم رشد چندانى نداشتند و تبلیغات دشمن بسیار بود اما امام مجتبى علیه السلام با تمام این اوصاف، در مدت ده سال به تعلیم و تربیت و پرورش نیروهاى انسانى همت گمارد و آن شیعیان با شهادت خود و با سخنان مخالفت‏آمیز خود، دستگاه معاویه را تضعیف کردند .
4 . پس از آن، نوبت‏به امام حسین علیه السلام رسید . آن بزرگوار هم روش امام مجتبى علیه السلام را تا ده سال ادامه داد تا آنکه معاویه مرد و شرایط تغییر کرد و واقعه عاشورا روى داد . نهضت‏حسینى علیه السلام قیامى بسیار مفید و سازنده آینده اسلام بود و هیچ راه درستى بجز آنکه امام حسین علیه السلام در آن اوضاع انجام داد، وجود نداشت . اما اگر آن شرایط پیش نیامده بود و امام حسین علیه السلام در آن واقعه شهید نمى‏شد، احتمال زیادى وجود داشت که حکومت اسلامى - شیعى تشکیل شود . به این معنى در روایتى اشاره شده است: ابوحمزه ثمالى - بنابر نقل کلینى در اصول کافى - مى‏گوید:
«سمعت اباجعفر علیه السلام یقول: یا ثابت ان‏الله تبارک و تعالى قد کان وقت هذا الامر فى السبعین فلما ان قتل الحسین صلوات الله علیه اشتد غضب الله تعالى على اهل الارض فاخره الى اربعین و مائة فحدثناکم فاضعتم الحدیث و کشفتم حجاب السر (قناع السر) و لم یجعل الله له به بعد ذلک وقتا عندنا «و یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب .» بعد ابوحمزه ثمالى مى‏گوید:
حدثت‏بذلک اباعبدالله علیه السلام فقال: کان کذلک .
در اغلب روایاتى که تعبیر «هذا الامر» آمده، مقصود حکومت و ولایت اهل‏بیت علیهم السلام است و در برخى موارد به معنى قیام است نه حکومت . در این روایت، منظور از «هذا الامر» ، تشکیل حکومت اسلامى امامان اطهار علیهم السلام است . خداى متعال براى حکومت اهل بیت علیهم السلام سال هفتاد هجرى را معین کرده بود اما وقتى امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خشم خدا بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ تا سال صد و چهل (هشت‏سال قبل از شهادت امام صادق علیه السلام) به تاخیر افتاد، و چون بنى عباس به خاطر دنیا و هواى نفس از هر شیوه‏اى بهره گرفته و زمینه لازم را از بین بردند، آن وقت موعود به تاخیر افتاد و دیگر وقتى تعیین نشد . این روایت را ابوحمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام نقل کرده و امام صادق علیه السلام نیز آن را تایید کرده است .
5 . بنابر آنچه گذشت، هدف کلى و استراتژى امامان معصوم علیهم السلام تشکیل حکومت اسلامى به شیوه خاص اهل‏بیت علیهم السلام بود . بعد از شهادت سیدالشهداء علیه السلام امام زین‏العابدین علیه السلام نیز همین هدف و خط مشى کلى را ادامه دادند . تمام عملکرد امام سجاد در دوره امامتش (از عاشوراى سال 61 هجرى تا شهادت در سال 94 هجرى) باید بر اساس این خط کلى و اساسى تبیین و تحلیل و تفسیر شود . امام سجاد علیه السلام براى این هدف مقدس، یعنى تشکیل حکومت‏خدا بر روى زمین و عینیت‏بخشیدن به اسلام، بیش از سى سال، انواع تاکتیک‏ها و موضع‏گیریهاى گوناگون را به کار برد و با سیاست و درایت و شجاعت و دقت و لطافت، آگاهانه براى تامین آن هدف کلى کوشید .
6 . زندگى امام سجاد علیه السلام بعد از عاشورا را مى‏توان به دو بخش تقسیم کرد: اول) دوره حماسه ساز اسارت; دوم) دوره بعد از اسارت .
امام زین‏العابدین علیه السلام در دوره اول که دوره‏اى پرهیجان و عبرت‏انگیز بود، همانند قهرمانى بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفرید و همچون یک انقلابى پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخ‏هاى دندان شکن و پرخاشگرانه داد . در کوفه در مقابل عبیدالله بن زیاد - آن وحشى خونخوارى که از شمشیرش خون مى‏ریخت و سرمست‏باده غرور بود - آنچنان سخن گفت که ابن زیاد دستور داد: او را بکشید! و اگر دفاع جانانه حضرت زینب علیها السلام نبود و اینکه باید اینها را به عنوان اسیر به شام مى‏بردند، به احتمال زیاد مرتکب قتل امام سجاد علیه السلام نیز مى‏شدند .
در بازار کوفه، همصدا و همزمان با عمه‏اش زینب و با خواهرش سکینه سخنرانى کرد و مردم را به هیجان آورد و حقایق را آشکار ساخت . در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعیت جنایت‏هاى دستگاه حاکم و حقانیت اهل بیت علیهم السلام براى امامت و خلافت را روشن کرد و به مردم هشدار داد .
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) که بسیار طولانى (بیش از سى سال) است، بناى امام سجاد علیه السلام بر تلاش‏هاى زیربنایى و ملایم و حساب شده و آرام بود . این پرسیدنى است که: چرا امام سجاد علیه السلام در دوره اول، آنقدر انقلابى و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟
پاسخ آن است که: دوره بسیار کوتاه و سرنوشت‏ساز اول، فصلى استثنایى است که باید زمینه تلاش‏هاى آینده را براى حکومت الهى و اسلامى فراهم کند . در کوفه و شام امام سجاد علیه السلام باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان کند که پیام اصلى «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند که چرا امام حسین علیه السلام به شهادت رسید . نقش امام سجاد علیه السلام در این سفرها، نقش حضرت زینب علیها السلام بود; یعنى پیام رسانى انقلاب حسینى علیه السلام .
حضرت زینب علیها السلام، فاطمه صغرى علیها السلام، سکینه علیها السلام، و تک تک اسیران - هرکس به قدر توان خویش - پیام آور حماسه حسینى علیه السلام‏بودند .
دوره بلند و سرنوشت‏ساز دوم، هنگامى آغاز شد که امام سجاد علیه السلام در مدینه به عنوان شهروندى محترم مشغول زندگى شد و کارش را از خانه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم و حرم او آغاز کرد .
7 . بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت رعب و وحشتى میان شیعیان به وجود آمد زیرا احساس شد که حکومت‏یزید آماده است‏براى تحکیم حکومت‏خودش، حتى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را نیز بکشد . این رعب و هراس با وقوع چند حادثه دیگر از جمله واقعه حره کامل شد و اختناق شدیدى به وجود آمد . امام صادق علیه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و کثروا» ; مردم پس از امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روایتى پنج نفر و در روایتى دیگر هفت نفر ذکر شده است . و سپس بعد از مدتى مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند . ابو عمر مهدى از امام سجاد علیه السلام نقل مى‏کند که او فرمود: «ما بمکة والمدینة عشرون رجلا یحبنا; (1) در سراسر مکه و مدینه حتى بیست نفر نیست که دوستدار ما اهل بیت علیهم السلام باشد .» در این اوضاع، طرفداران ائمه اطهار علیهم السلام، پراکنده، مایوس و مرعوب بودند و امکان حرکت جمعى از دست رفته بود .
8 . تشکیلات پنهانى شیعه: بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا قبل از واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود که به کلى نظام تشکیلات پیروان اهل بیت علیهم السلام به هم بریزد زیرا در تاریخ بعد از عاشورا، حرکاتى ثبت‏شده است که حاکى از وجود تشکیلات شیعه است . البته منظور از تشکیلات پنهانى شیعه، تشکیلات منسجم امروزى نیست‏بلکه مقصود پیوندهاى عمیق اعتقادى است که مردم را به یکدیگر مرتبط مى‏کرد و وادار به فداکارى مى‏نمود و به کارهاى پنهانى و زیرزمینى برمى‏انگیخت . بنابر نقل ابن اثیر در کتاب «الکامل فى التاریخ‏» در همان روزهایى که خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم در کوفه بودند، در یکى از شبها در محلى که آنها زندانى بودند، سنگى فرود آمد که نوشته‏اى به آن بسته بودند به این مضمون:
«حاکم کوفه شخصى را پیش یزید (در شام) فرستاده که درباره وضعیت و سرنوشت‏شما از او کسب تکلیف کند . اگر تا فردا شب (مثلا) صداى تکبیر شنیدید، بدانید که شما در همین جا کشته خواهید شد و اگر نشنیدید، بدانید که وضع بهتر خواهد شد .»
از این حکایت روشن مى‏شود که کسى از شیعه و دوستان اهل بیت علیهم السلام در دستگاه ابن زیاد حضور و نفوذ داشته و مى‏توانسته اطلاعاتى از زندان و سرنوشت زندانیان به دست آورد و اخبار را با صداى تکبیر به اهل‏بیت علیهم السلام برساند .
نمونه دیگر عبدالله بن عفیف ازدى است که نابینا بود و در همان مراحل اولیه ورود اسرا به کوفه، از خود عکس العمل نشان داد و به شهادت رسید . (2)
بنابر آنچه گذشت، مى‏توان نتیجه‏گیرى کرد که حدیث «ارتد الناس بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث‏» مربوط به حوادثى است که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام واقع شد و به کلى تشکیلات شیعه را ازهم پاشید و رعب و ترس را حاکم گرداند و منظور آن نیست که بلافاصله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام ارتداد حاصل شد بلکه مربوط به حوادثى مثل حادثه عظیم و سهمگین «حره‏» است . زیرا شیعه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به کلى مرعوب و نا امید نشده بودند و در صدد برگرداندن انسجام قبلى خودشان بودند و به تعبیر طبرى «فلم یزل القوم فى جمع آلة الحرب و الاستعداد للقتال ...» و مؤلف کتاب «جهاد الشیعه‏» با آنکه شیعى نیست و درباره امام سجاد علیه السلام نظرات واقع بینانه‏اى ندارد اما این حقیقت را درک کرده و نوشته است: «گروه شیعیان پس از شهادت حسین علیه السلام مانند یک تشکیلات منظمى درآمدند که اعتقادات و روابط سیاسى، آنان را به یکدیگر پیوند مى‏داد و داراى اجتماعات و رهبرانى بودند و همچنین داراى نیروهاى نظامى بودند که جماعت توابین نخستین مظهر این تشکیلات هستند .»
9 . واقعه حره در سال 63 هجرى اتفاق افتاد . جریان به طور خلاصه این بود که در سال 62 هجرى جوان کم تجربه‏اى از بنى‏امیه، والى مدینه شد . او براى آنکه مردم انس و الفتى با یزید پیدا کنند و اختلافات کم شود، عده‏اى از اهل مدینه را، که غالبا از اراتمندان امام سجاد علیه السلام بودند، به شام فرستاد . آنان رفتند و چند روزى در آنجا مهمان شدند و برگشتند . وقتى به مدینه بازگشتند، به مردم گفتند: یزید چگونه مى‏تواند خلیفه باشد در حالى که اهل شرب خمر، بازى با سگ‏ها و انواع فسق و فجور است! بنابراین ما یزید را از خلافت‏خلع کردیم .
نتیجه، دقیقا برعکس نظر والى مدینه شد . و مردم مدینه بر علیه یزید قیام کردند . «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه‏» یکى از شخصیت‏هاى موجه مدینه بود که در راس قیام برضد یزید قرار داشت .
یزید یکى از سرداران خونخوار بنى‏امیه به نام مسلم بن عقبه را براى سرکوبى قیام به مدینه فرستاد . به دستور این فرمانده جنایتکار، چند روز شهر مدینه در محاصره قرار گرفت و بعد لشکریان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام کرده و از هیچ جنایتى خوددارى نکردند . آنقدر مسلم بن عقبه جنایت کرد که پس از آن، مسرف بن عقبه نامیده شد . این واقعه، آنقدر تلخ و فجیع بود که بزرگ‏ترین وسیله براى ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت علیهم السلام گردید به خصوص از آن جهت که عده‏اى کشته و زخمى و عده‏اى گریخته و آواره شدند و جمعى از یاران خوب اهل بیت علیهم السلام مثل عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه به شهادت رسیدند .
حادثه دیگر که موجب شکست و تضعیف شدید شیعیان گردید، واقعه شهادت مختار در کوفه و تسلط عبدالملک بن مروان بود . عبدالملک بن مروان که یکى از مدبرترین خلفاى بنى‏امیه بود، همه جهان اسلام را با ارعاب و اختناق شدید تحت‏سلطه خود درآورد .
بعد از واقعه حره و شکست‏حرکت توابین در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهیم‏بن مالک اشتر نخعى و دیگر بزرگان شیعه، مدینه و کوفه - دو مرکز اصلى تشیع - خاموش شد و پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت غربت و تنهایى باقى ماندند .
10 . اگر امام سجاد علیه السلام در آن شرایط قیام مسلحانه مى‏کرد و آشکارا با بنى‏امیه به مبارزه مى‏پرداخت، یقینا ریشه شیعه کنده مى‏شد و هیچ زمینه‏اى براى رشد مکتب اهل بیت علیهم السلام و دستگاه امامت و ولایت در دوران بعد باقى نمى‏ماند . به همین دلیل، امام سجاد علنا قیام مختار را تایید نکرد بلکه در بعضى روایات آمده که آن بزرگوار، نسبت‏به مختار بدگویى کرد تا رابطه‏اى بین آنها احساس نشود . البته اگر مختار پیروز مى‏شد، حکومت را به دست اهل بیت علیهم السلام مى‏داد، اما در صورت شکست، اگر بین امام سجاد علیه السلام و او رابطه واضحى وجود مى‏داشت، یقینا پیامد آن، امام سجاد علیه السلام و شیعیان مدینه را مى‏گرفت و ریشه تشیع قطع مى‏شد .
در واقعه حره نیز، روش حکیمانه امام سجاد علیه السلام باعث‏شد که بلا از سر ایشان دفع شود و محور اصلى شیعه باقى بماند . البته روایاتى که در برخى از کتب - از جمله بحارالانوار - هست و حاکى از اظهار تذلل حضرت سجاد علیه السلام در نزد مسلم بن عقبه است، قطعا کذب است زیرا اولا این روایات به هیچ سند صحیحى متکى نیست ثانیا روایات دیگرى وجود دارد که آنها را از جهت مضمون تکذیب مى‏کند . در هرحال شکى نیست که امام سجاد علیه السلام برخورد خصمانه‏اى با مسرف بن عقبه نکردند و گرنه حضرت به قتل مى‏رسید و خسارت، جبران‏ناپذیر بود .
11 . امام سجاد علیه السلام کنیزى داشت که او را آزاد کرد و بعد با او ازدواج نمود . عبدالملک بن مروان نامه‏اى به امام علیه السلام نوشت و حضرت را شماتت کرد . با این نامه مى‏خواست‏بفهماند که حتى از داخلى‏ترین کارهاى امام علیه السلام باخبر است و او را تحت کنترل دارد . امام سجاد علیه السلام در پاسخ نامه نوشتند که این کار هیچ اشکالى ندارد و رسول‏الله صلى الله علیه و آله وسلم نیز چنین عملى انجام داده‏اند و «فلا لؤم على امرى‏ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة‏» یعنى هیچ پستى و خوارى براى مردم مسلمان نیست و پستى، همان خوارى و ذلت جاهلیت است . اشاره امام علیه السلام به جاهلیت و شرک پدران عبدالملک بود و اینکه رویه جاهلى در خود او وجود دارد .
وقتى نامه امام علیه السلام خوانده شد، پسر عبدالملک رو به پدرش کرد و گفت: اى امیرالمؤمنین! ببین على‏بن الحسین [(ع)] چه تفاخرى بر تو کرده است . یعنى در این نامه فهمانده که پدران من همه مؤمن، و پدران تو همه کافر و مشرک بودند . عبدالملک پاسخ داد: چیزى نگو! این زبان بنى‏هاشم است که صخره‏ها را مى‏شکافد .
12 . بدون شک، هدف نهایى امام سجاد علیه السلام ایجاد حکومت اسلامى بود . براى ایجاد حکومت اسلامى چند امر باید تامین مى‏شد:
1 . باید اندیشه درست اسلامى که امامان اطهار علیهم السلام حاملان واقعى آن هستند و مبنا و زیربناى حکومت اسلامى است، تدوین، تدریس و منتشر شود .
2 . آشناکردن مردم نسبت‏به حقانیت اهل بیت علیهم السلام و مصادیق راستین اولى الامر و خلفاءالله که حکومت اسلامى باید به وسیله آنان اقامه شود .
3 . باید تشکیلات منسجم و شایسته‏اى از شیعیان تشکیل شود تا زمینه تشکیل حکومت اسلامى فراهم شود .
همه موضع گیریها، روایات، موعظه‏ها، نامه‏ها و خلاصه تمامى عملکرد امام سجاد علیه السلام در طول زندگى براى تحقق این سه امر بود و این سه، براى آن بود که «حکومت اسلامى‏» ایجاد شود . البته امام سجاد علیه السلام در فکر آن نبودند که در زمان خودشان حکومت اسلامى ایجاد کنند زیرا امکان نداشت‏بلکه براى آینده تلاش مى‏کرد .
براى هرکدام از این سه امر، مشکلات فراوانى وجود داشت:
1 . اندیشه اصیل اسلامى تحریف شده و اندیشه جاهلى حاکم و غالب شده بود . 2 . تبلیغات اموى بر ضد اهل بیت علیهم السلام چنان گسترش یافته بود که مردم حتى در نمازها، به سب و لعن اهل بیت علیهم السلام مى‏پرداختند! 3 . تشکیلات شیعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادى و فرهنگى و سیاسى، متلاشى شده، نیروهاى کادر شیعه به شهادت رسیده بودند .
13 . اظهارات و روایات صادر از ائمه علیهم السلام بهترین منبع و مدرک براى شناخت زندگى آنها است‏به شرط آنکه هدف و مقصد کلى و خط مشى اصلى آنها را بشناسیم . امام سجاد علیه السلام چون در دوران اختناق زندگى مى‏کردند و نمى‏توانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کنند، از دو روش استفاده مى‏کردند:
1 . روش دعا که در صحیفه سجادیه متجلى است . 2 . روش موعظه که در غالب بیانات و روایات امام سجاد علیه السلام متبلور است . با این دو روش حکیمانه، ایدئولوژى و اندیشه‏هاى درست را به بهترین شکل منتقل مى‏کردند .
14 . صحیفه سجادیه مجموعه‏اى از ادعیه است درباره همه موضوعاتى که انسان در یک زندگى بیدار و هوشمندانه باید به آن توجه کند . امام علیه السلام به زبان «دعا» ، انگیزه‏هاى یک زندگى اسلامى را در ذهن مردم بیدار و زنده مى‏کند تا «اصلاح جامعه‏» آغاز گردد .


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

* بعد سیاسى زندگى امام سجاد ()ع
برخى از مطالب امام سجاد علیه السلام در روش موعظه، خطاب به عموم مردم است و برخى دیگر خطاب به شیعه . در آنجا که مخاطب همه مردم هستند اولا غالبا به آیات قرآن استناد مى‏شود و ثانیا صریحا دستگاه حکومتى مورد عتاب و انتقاد قرار نمى‏گیرد و صرفا بیان اندیشه و ایدئولوژى اسلامى به صورت پند و نصیحت است . استناد به قرآن کریم از آن نظر ضرورى بود که عموم مردم، معرفت کافى نسبت‏به امام سجاد علیه السلام نداشتند و استدلال مى‏طلبیدند . پرهیز از انتقاد صریح نیز براى رعایت تقیه بود .
حضرت زین‏العابدین علیه السلام سخن را با لحن موعظه به این صورت آغاز مى‏کند که «ایها الناس اتقوا الله واعلموا انکم الیه راجعون; ... تقواى خدا را پیشه کنید و بدانید که به سوى خدا برمى‏گردید . الا و ان اول ما یسالانک عن ربک الذى کنت تعبده; بدان که وقتى نکیر و منکر به سراغ تو مى‏آیند اولین چیزى که آن دو مى‏پرسند، از خداى توست که او را عبادت مى‏کردى و عن نبیک الذى ارسل الیک; از پیامبرى که به سوى تو فرستاده شده، مى‏پرسند و عن دینک الذى کنت تدین به; و از دینت مى‏پرسند که به آن معتقد بودى و عن کتابک الذى کنت تتلوه; و از کتابت که آن را تلاوت مى‏کردى، مى‏پرسند .» و آنگاه امام سجاد علیه السلام مى‏رسد به نکته اصلى و محورى: «و عن امامک الذى کنت تتولا; (3) و از امامى که تو ولایت آن را دارى، مى‏پرسند .»
در زبان و بیان ائمه علیهم السلام مساله امامت‏یعنى مساله حکومت و فرقى بین مساله امامت و مساله ولایت نیست . امامى که در اینجا ذکر مى‏شود، یعنى جانشین پیامبر که هم متکفل ارشاد و هدایت دینى توست و هم متکفل هدایت و ارشاد امور زندگى در دنیا; امام یعنى رهبر جامعه . پس اطاعت از امام که واجب است، هم در امور دنیوى و هم در امور دینى واجب است .
امام سجاد علیه السلام وقتى مى‏فرماید: «از امامت از تو مى‏پرسند» ، یعنى به تو مى‏گویند که آیا امام درستى انتخاب کردى؟ و آن کسى که بر تو حکومت مى‏کند و رهبر جامعه است، آیا به راستى انتخاب کردى؟ آیا خدا به امامتش راضى است؟
با این روش آرام و موعظه‏آمیز، مردم را بیدار و حساس مى‏کند درباره مساله امامت، در حالى که بنى‏امیه اساسا میل نداشت که بحثى درباره امامت و حکومت‏شود .
دو نکته در موعظه‏هاى عمومى امام سجاد علیه السلام باید مورد توجه قرار گیرد:
یک: این بحثها صرف آموزش نیست‏بلکه بیشتر از آنکه تعلیم باشد، تذکر و یادآورى است زیرا در آن زمان انحراف و تحریف در اصول دین واقع نشده بود ولى مردم فراموش کرده بودند . زندگى مادى، توحید و نبوت و معاد را از یادشان برده بود .
دو: امام سجاد علیه السلام بر مساله امامت تاکید خاص دارد . بر اساس همان خط مشى کلى و هدف نهایى که قبلا ذکر شد (تشکیل حکومت اسلامى به روش اهل بیت علیهم السلام) امام سجاد علیه السلام در موعظه‏هاى عمومى خود نیز مساله ولایت و امامت و حکومت را یادآورى مى‏کرد البته به صورتى که حساسیت دشمن برانگیخته نشود و در عین حال، مردم متنبه شوند .
«موعظه‏هاى اختصاصى‏» امام سجاد علیه السلام آن مواعظى است که خطاب به شیعه صورت گرفته است و کاملا مشخص است که مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاکم هستند . این موعظه‏هاى اختصاصى براى کادر سازى است تا در صورت ایجاد حکومت اسلامى، مسئولیت‏هاى مهم را برعهده بگیرند .
یک نمونه از این موعظه‏هاى اختصاصى در «تحف العقول‏» ذکر شده است; این موعظه چنین آغاز مى‏شود: کفانا الله و ایاکم کید الظالمین و بغى الحاسدین و بطش الظالمین ایها المؤمنون . خود این خطاب نشان مى‏دهد که امام و مخاطبان، در این جهت‏با هم شریکند که مورد خطر و تهدید دستگاه حاکم هستند . «لایفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبة فى الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها ... و ان الامور الواردة علیکم فى کل یوم و لیلة من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان و هیبة السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها ...» (4) طاغوت‏ها و پیروان دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند . این حوادثى که در زندگى شب و روز براى شما - در دوران خفقان و مبارزه - پیش مى‏آید، دلها را از نیت و جهتى که دارند باز مى‏دارد و از آن انگیزه و نشاط لازم براى مبارزه مى‏کاهد . «و تذهبها عن موجودالهدى و معرفة اهل الحق و ایاکم و صحبة‏العاصین و معونة‏الظالمین‏» و هدایت موجود را از یاد مى‏برد و شناخت اهل حق را به فراموشى مى‏سپارد . سپس امام سجاد علیه السلام موعظه مى‏کند و هشدار مى‏دهد که از همنشینى با گنه‏کاران بپرهیزید و ظالمان را یارى مکنید . روشن است که امام علیه السلام عده‏اى از مؤمنین و هواداران را جمع کرده و دارد با روش موعظه، آنها را دلگرم و امیدوار مى‏کند و از نزدیک شدن به دستگاه ستمگر زمان (عبدالملک بن مروان) منع و نهى مى‏کند و آنها را شاداب و با طراوت و سرزنده نگه مى‏دارد براى روزى که وجودشان بتواند در راه حکومت اسلامى مؤثر واقع شود .
15 . امام سجاد علیه السلام با یادآورى تجربه‏هاى گذشته پیروان اهل بیت علیهم السلام (در قیام عاشورا، واقعه حره، شهادت حجربن عدى و رشید حجرى و . .). مى‏خواست‏شیعه را در مبارزه ثابت قدم‏تر گرداند: «فقد لعمرى استدبرتم من الامورالماضیة فى الایام الخالیة من الفتن المتراکمة والانهماک فیها ما تستدلون به على تجنب الغواة و ...» ; به جان خودم قسم! شما از جریان‏هاى گذشته در دوران‏هاى پیشین که پشت‏سر گذاشته‏اید، از فتنه‏هاى انباشته و متراکم و غرق شدن در این فتنه‏ها تجربه‏هایى را مى‏توانید از آن آزمایش‏ها استفاده کنید و بر اجتناب از گمراهان و اهل بدعت‏ها و مفسدین در زمین راه یابید .
امام سجاد علیه السلام در اینجا به صراحت، مساله امامت و ولایت را مطرح مى‏کند:
«فقدموا امرالله وطاعته و طاعة من اوجب الله طاعته و لا تقدموا الامور الواردة علیکم من طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدى امرالله و طاعته و طاعة اولى الامر منکم‏» ; فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بدارید و همچنین اطاعت کسى را که خدا، اطاعت او را واجب کرده است . اطاعت طاغوت‏ها - عبدالملک بن مروان‏ها - را بر اطاعت‏خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعى مقدم نکنید .
امام زین العابدین علیه السلام با این بیان، در حقیقت‏براى نظام حکومتى مورد نظر خود که حکومت علوى و الهى و اسلامى بود، تبلیغ و فرهنگ سازى مى‏کرد .
16 . رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، نامه بسیار مفصلى است‏به اندازه یک کتاب که به یکى از دوستانشان نوشته‏اند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر یکدیگر بیان شده است . در این رساله، علاوه بر حقوق الهى و اعضاء و جوارح و همسایه و خانواده، حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامى نیز بدون ایجاد تنش و به صورت آرام و بدون ذکر مبارزه براى ایجاد حکومت اسلامى در آینده، بیان شده است .
در واقع این رساله براى آن تالیف شده است که اگر در آینده حکومت اسلامى مورد نظر امام سجاد علیه السلام تشکیل گردید، مناسبات و روابط و حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامى، قبلا در ذهن مسلمانان شکل گرفته و معلوم شده باشد .
17 . عبدالملک بن مروان آنقدر تلاوت قرآن مى‏کرد که یکى از قاریان قرآن شناخته شده بود اما وقتى به او خبر دادند که به خلافت و حکومت رسیده، قرآن را بوسید و کنار گذاشت و گفت: «هذا فراق بینى و بینک‏» ! یعنى «دیدار به قیامت!» حقیقت هم همین بود، او دیگر به قرآن مراجعه نمى‏کرد و البته حفظ ظاهر را مى‏کرد و هرگز آشکارا با اندیشه‏هاى اسلامى مخالفت نمى‏کرد .
عبدالملک بن مروان براى حفظ ظاهر و توجیه ستمگرى‏ها و جنایت‏هایش نیاز به عالمان دربارى داشت . یکى از این عالمان دربارى، محمدبن شهاب زهرى است .
محمدبن شهاب زهرى در دستگاه حکومت قرب و منزلت‏بسیارى داشت‏به طورى که نوشته‏اند یک بار محمدبن شهاب وارد مسجدالحرام شد، هیات حاکمه آنقدر براى او تشریفات چیده بودند که عالمان و محدثان حاضر در مسجد همگى دچار شگفتى شدند . معمر مى‏گوید: ما خیال مى‏کردیم که از زهرى حدیث‏بسیارى نقل کرده‏ایم تا اینکه ولید (فرزند عبدالملک بن مروان) کشته شد پس دفترهاى زیادى را دیدیم که بر چارپایان حمل و از خزانه ولید خارج مى‏شد و مى‏گفتند که اینها دانش زهرى است . یعنى زهرى آنقدر کتاب و دفتر بنا به خواسته دستگاه دولت اموى، از حدیث پرکرده که براى حمل آن نیاز به چارپایان است . یکى از احادیث مجعول زهرى این است .
«ان الزهرى نسب الى رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم انه قال: لاتشدوا الرحال الا الى ثلاثة مساجد المسجدالحرام و مسجدالمدینة و المسجدالاقصى و ان الصخرة التى وضع رسول الله قدمه علیه تقوم مقام الکعبة‏» (5)
این حدیث مربوط به آن زمانى است که عبدالله بن زبیر، مسلط بر مکه بود و هروقت مردم مى‏خواستند به حج‏بروند، مجبور بودند در مکه چند روزى بمانند و این فرصت‏بسیار خوب براى عبدالله بن زبیر بود که علیه دشمنانش - از جمله عبدالملک‏بن مروان - تبلیغات کند . و چون عبدالملک مى‏خواست مردم تحت تاثیر این تبلیغات قرار نگیرند و به مکه نروند، بهترین راه را آن دید که حدیثى جعل شود که براساس آن، شرف و منزلت مسجدالاقصى به اندازه مکه و مدینه دانسته شود و حتى آن سنگى که در مسجدالاقصى است، به قدر کعبه شرف داشته باشد! در حالى که مى‏دانیم در فرهنگ اسلامى، هیچ نقطه‏اى از دنیا به اندازه «کعبه‏» شرافت ندارد و هیچ سنگى به منزلت و عظمت «حجرالاسود» نیست .
پس از آنکه محمد بن شهاب زهرى وابسته به دستگاه خلافت‏شد، حتى برضد امام سجاد علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام هم حدیث جعل مى‏کرد . از جمله در کتاب «اجوبة مسائل جار الله‏» ، اثر آیت الله سید عبدالحسین شرف‏الدین، دو حدیث مجعول از زهرى نقل و نقد شده که در یکى از آن دو، ادعا شده که نعوذ بالله، امیرالمؤمنین على علیه السلام جبرى بود! و در دیگرى حمزه سیدالشهداء شراب خوار معرفى شده است! روشن است که زهرى با این احادیث دروغین در صدد بود خاندان عصمت را تضعیف کرده و مسلمانى معمولى و بلکه پایین‏تر بشمارد . و به اصطلاح باید گفت این گونه احادیث مجعول براى ترور شخصیت فکرى، فرهنگى و معنوى اهل‏بیت علیهم السلام بود .
امام سجاد علیه السلام نامه‏اى کوبنده و آتشین دارد که در «تحف العقول‏» ذکر شده و در آن محمدبن شهاب زهرى و بدعت هایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته است .
امام علیه السلام از جمله مى‏فرماید: «... احببت من حارب الله; کسى را به دوستى برگزیدى که محارب با خداست . انک اخذت ما لیس لک ممن اعطاک; چیزهایى را که به تو دادند و متعلق به تو نبود، از آنان گرفتى .»
«... اخف ما احتملت ان انست وحشة الظالم و سهلت له طریق الغى بدنوک منه حین دنوت و اجابتک له حین دعیت ... جعلوک قطبا اداروا بک رحى مظالمهم و جسرا یعبرون علیه الى بلایاهم و سلما الى ضلالتهم داعیا الى غیهم سالکا سبیلهم یدخلون بک الشک على العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم ... ; بدان کمترین چیزى که برعهده گرفتى این است که وحشت‏ستمگران را تبدیل به راحتى و انس کردى و راه گمراهى را براى آنها هموار ساختى ... آیا چنین نبود که وقتى آنها ترا به خودشان نزدیک کردند، از تو محور و قطبى به وجود آوردند که آسیاى مظلمه‏هاى آنان بر آن قطب مى‏گردد و پلى را ایجاد کردند که از روى آن به سوى کارهاى خلافشان عبور مى‏کنند . آنها به واسطه تو در علما شک ایجاد مى‏کردند و دلهاى جاهلان را به سوى خودشان جذب نمودند .»
سپس امام سجاد علیه السلام مى‏فرماید: «نزدیک‏ترین وزراى آنها و نیرومندترین یارانشان به قدرى که تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات‏» جلوه دادى، نتوانستند به آنها کمک کنند!»
نکته پایانى:
على رغم آنکه امام سجاد علیه السلام در دوران امامت پربرکت‏خود - که 34 سال طول کشید - تعرض آشکارى به دستگاه خلافت نداشت ولى فعالیت‏هاى فرهنگى آن بزرگوار و تعلیم و تربیت عناصر مؤمن و مخلص، بنى‏امیه را نسبت‏به آن حضرت بدبین کرد به طورى که به آن امام علیه السلام تعرض هم کردند و دست کم یک بار آن حضرت را با غل و زنجیر از مدینه به شام بردند .
این غل و زنجیرى که نسبت‏به امام سجاد علیه السلام معروف است، به طور یقین معلوم نیست که در واقعه کربلا باشد اما در دوران امامت و از مدینه به شام، یقینى است . امام سجاد علیه السلام در موارد متعدد دیگرى مورد شکنجه و آزار مخالفان قرار گرفت و سرانجام در سال 96 هجرى در زمان خلافت ولید بن عبدالملک، به وسیله عمال خلافت، مسموم شد و به سعادت «شهادت‏» رسید .

پی‌نوشت‌ها:

1 . بحارالانوار، ج 46، ص 143 و شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 4، ص 104 .
2 . ابن زیاد وارد مسجد شد، سپس بر بالاى منبر رفت و گفت: سپاس خداوندى را که حق و اهل حق را آشکار ساخت و امیرمؤمنان یزید و پیروانش را یارى کرد، و دروغگو پسر دروغگو و پیروانش را کشت .
عبدالله بن عفیف ازدى - که از شیعیان امیرمؤمنان على علیه السلام بود - برخاست و به او گفت: اى دشمن خدا! دروغگو، تو و پدرت هستى و آن کس که تو را فرمانروا کرده و پدرش . اى پسر مرجانه! فرزندان پیامبران را مى‏کشى و بالاى منبر به جاى راستگویان مى‏نشینى؟! ابن زیاد گفت: او را پیش من آورید، پاسبانان او را گرفتند . عبدالله بن عفیف، قبیله ازد را به یارى طلبید; هفت صد نفر از ایشان گرد آمدند و او را از دست پاسبانان گرفتند . ابن زیاد وقتى شب فرا رسید، مامورى فرستاد، وى عبدالله بن عفیف را از خانه‏اش بیرون کشید و گردنش را زد و در جایى به نام «سبخه‏» او را به دار آویخت . (ر . ک: الارشاد، شیخ المفید، ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، علمیه اسلامیه، تهران، ج 2، ص 121 و 122).
3 . این روایت در تحف العقول ذکر شده است . (ترجمه آیت‏الله احمد جنتى، ص 284) .
4 . همان، ص 288 - 290 .
5 . تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 8 .


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

امام سجاد(علیه السلام)در جاهایى، قیام مختار را تأیید کردند; چنان که وقتى سر عبیداللّه و دیگر قاتلان امام حسین(علیه السلام)را براى امام(علیه السلام) آوردند، حضرت سجده شکر به جا آوردند و براى مختار دعا کرده، طلب خیر نمودند.

1. امام سجاد (ع) و واقعه حرّه

از جمله وقایع اسف بار عصر امام سجّاد(علیه السلام)، که توسط عمّال جنایت کار اموى در مدینه صورت گرفت، واقعه اى است که در تاریخ اسلام، به«واقعه حرّه» شهرت دارد. این حادثه مربوط به قیام مردم مدینه در 25 یا 27 ذى الحجة سال 63 ق. است.
در این واقعه، اهل مدینه به رهبرى عبداللّه بن حنظله، امویان و یاران و موالیان آنان را ـ که قریب به یک هزار نفر بودند ـ خانه مروان بن حکم را محاصره کردند و سپس وى و اطرافیان او را با خفّت و خوارى ـ در حالى که توسط بچه ها سنگسار مى شدند ـ از شهر راندند. بزرگان بنى امیّه هنگام خروج، قسم یاد کردند که اگر توانستند، مانع یورش لشکر یزید به مدینه شوند و اگر قادر نبودند، به شام بروند و با لشکر یزید همراهى نکنند.
چون خبر قیام مردم مدینه و اخراج امویان به یزید رسید، وى مسلم بن عقبه مُرّى را ـ که مردى سال خورده و از سرسپردگان دربار بنى امیّه بود ـ با پنج هزار تن براى سرکوبى نهضت به مدینه فرستاد و به وى گفت: به آنان سه روز مهلت بده; اگر تسلیم نشدند، با آنان جنگ کن و وقتى پیروز شدى، سه روز هر چه دارند از اموال و اثاث منزل و سلاح و طعام، همه را غارت کن و در اختیار سپاه بگذار.
سپاه شام به مدینه یورش برد و پس از وقوع جنگى خونین بین دو گروه و کشته شدن رهبران نهضت، قیام شکست خورد. مسلم به مدت سه روز دست سپاهیان خویش را در کشتن مردم و غارت شهر بازگذاشت و شامیان جنایاتى مرتکب شدند که قلم از نوشتن آن شرم دارد تا آن جا که مسلم را به خاطر این جنایات، «مُسرِف» نامیدند. پس از پایان قتل و غارت، مسلم از مردم مدینه به عنوان «برده یزید» بیعت گرفت.
مورّخان در زمینه وقوع این حادثه، دو دلیل ذیل را ذکر کرده اند:
1. چون عبداللّه بن زبیر برادرش عمرو بن زبیر را کشت، در خطبه اى از یزید بدگویى کرد و سپس طى نامه اى مردم را به نافرمانى از یزید فراخواند. حجازى ها بر اطاعت وى گردن نهادند. عبداللّه بن مطیع نیز از سوى ابن زبیر، از مردم مدینه بیعت گرفت. یزید چون از ماجرا آگاه شد، از عثمان بن محمد، کارگزار خود در مدینه، خواست تا گروهى از بزرگان مدینه را براى دل جویى از آنان، نزد یزید بفرستد. حاکم مدینه گروهى از بزرگان شهر از جمله منذر بن زبیر بن عوام، عبداللّه بن ابى، عمرو بن حفص بن مغیره مخزومى و عبداللّه بن حنظله را نزد یزید فرستاد. این گروه به شام رفتند و مورد احترام و اکرام یزید قرار گرفتند; یزید به هر یک از آنان پنجاه هزار درهم داد و به منذر بن زبیر صدهزار درهم بخشید. چون این گروه از شام برگشتند، به جاى تعریف و ستایش از یزید، از وى بدگویى کردند و گفتند: «از نزد مردى فاسق آمدیم که دین ندارد، شراب مى خورد، برطنبور مى کوبد، بردگان در حضورش مى نوازند و با سگان، بازى مى کند.»
سپس با مردم بر سر خلع یزید از خلافت، پیمان بستند و عبداللّه بن حنظله را به رهبرى قیام برگزیدند.
2. یعقوبى مى نویسد: زمانى که عثمان بن محمد والى مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول سالیان گذشته، براى بردن عواید «صوافى»(7) به مدینه آمد. گروهى از مردم از بردن آن اموال، که آن را حق خود مى دانستند، امتناع ورزیدند. در این هنگام، بین والى و مردم نزاع بالا گرفت تا منجر به شورش مردم و اخراج امویان از شهر گردید.
به نظر مى رسد هم بیعت مردم با پسر زبیر و ایستادگى آنان در برابر یزید و هم ابراز انزجار و نفرت از اعمال زشت یزید و هم درگیرى مردم در مدینه با عامل یزید دست به دست هم داده و اسباب این قیام را فراهم آورده باشد. البته نباید فراموش کرد که عامل اصلى وقوع این حادثه، تبلیغات حزب زبیرى و گرایش مردم به آنان بود; چرا که مردم حجاز، به ویژه مردم مدینه که به ابوبکر و عمر گرایش داشتند و در قتل عثمان شریک بودند، نزد امویان از مقبولیتى برخوردار نبودند.
افزون بر این، آنان در عهد خلافت عمر، از بذل و بخشش هاى فراوان او برخوردار بودند، اما معاویه و پسرش، یزید، در مورد صوافى با آنان برخورد خوبى نداشتند. همین موضوع زمینه ناخشنودى مردم مدینه را از امویان فراهم آورد.

* دلایل همراهى نکردن امام سجّاد(علیه السلام) با قیام مدینه.

براى پاسخ به این سئوال که چرا امام سجّاد(علیه السلام) با قیام مردم مدینه همراه نشد، باید به بررسى این قیام از جهات گوناگون پرداخت. قیام حرّه داراى جهات مثبتى بود که به دو نمونه از آن ها اشاره مى گردد:
1. قیامى ضد اموى بود که انگیزه اش ساقط کردن خلیفه اى فاسد، ستمگر و بى لیاقت بود;
2. مردمانى عابد و زاهد رهبرى حرکت را عهده دار بودند.
اما با این همه، این حرکت داراى برخى جهات منفى نیز بود که به سبب آن ها، امام سجّاد(علیه السلام) از شرکت در آن، امتناع ورزیدند:
1. این قیام از ماهیت اصیل شیعى برخوردار نبود و دقیقاً در خط زبیریان قرار داشت; چرا که عبداللّه بن زبیر در میان صفوف شورشیان نفوذ زیادى داشت و امام(علیه السلام)نمى خواست افرادى چون عبداللّهِ قدرت طلب، ایشان را پل پیروزى قرار دهند.
از سوى دیگر، یزید نیز از اهل مدینه دل خوشى نداشت; چرا که قاتلان پدران وى در بدر و دیگر جنگ ها بودند. همچنین اهل مدینه در شورش علیه عثمان و کشتن او نقش اساسى داشتند.بدین روى، سپاه شام نیز شعارشان در این جنگ، «یا لثاراتِ عثمان» (اى خونخواهان عثمان) بود.
نقل شده است که وقتى خبر قتل عام مدینه به یزید رسید، گفت:
«لَیْتَ اَشیاخى ببدر شَهدوا جزع الخزرجِ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ»
کاش پدرانم که در بدر کشته شدند، شاهد بى تابى خزرجى ها از ضربه نیزه ها بودند.
2. رهبرى این نهضت با عبداللّه بن حنظله بود و در این باره، هیچ گونه نظرخواهى از امام(علیه السلام) نشده بود. اما چون رهبران شورش، افرادى مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراض هاى آنان نسبت به حاکمیت یزید کاملا به جا و درست بود، امام حرکت آنان را تخطئه نکردند. از این رو، عدم مخالفت ایشان را مى توان موضع گیرى مثبتى به سود آن قیام تلقّى کرد.
3. از بزرگ ترین اشتباهات سران قیام حرّه این بود که همانند ابن زبیر ـ که مرکز شورش خود را شهر مکّه قرار داده بود ـ شهر مدینه را مرکز حرکت خود قرار دادند و با این عمل، نهایت اهانت و هتک حرمت را در حقّ شهر پیامبر(صلى الله علیه وآله)روا داشتند، در حالى که این کار مورد تأیید ائمّه اطهار(علیهم السلام)نبود; چنان که امام حسین(علیه السلام)در جریان قیامشان، براى جلوگیرى از خون ریزى در خانه خدا و حفظ حرمت کعبه، این شهر را ترک کردند.
با ارزیابى اوضاع و ملاحظه اختناق شدیدى که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)به وجود آمده بود، امام شکست نهضت مدینه را پیش بینى مى کردند و مى دیدند که کم ترین همکارى شان با مبارزان، خطرناک ترین پیامدها را براى شیعه به دنبال دارد; خود و یاران واقعى شان کشته خواهند شد و باقى مانده نیروهاى تشیع از بین مى رود، بدون آن که نتیجه اى حاصل شود. از این رو، حفظ اقلّیت شیعه براى آینده، امام(علیه السلام)را از شرکت در چنان قیامى بازمى داشت.
امام سجّاد(علیه السلام) با این گونه ملاحظات، از ابتدا در قیام شرکت نجستند و همراه خانواده خود، از شهر خارج شدند و در «یَنْبُع» (چشمه سارى نزدیک مدینه در سمت راست کوه رضوى اقامت گزیدند. حضرت از روى مردانگى و بزرگوارى، بنا به خواهش مروان، خانواده اش را پناه دادند و با این کار، نشان دادند که باید بین ظلم یزیدیان و بى پناه بودن خانواده آنان تفاوت گذارد.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:43 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

در عصر امامت امام زین العابدین علیه السلام (61- 95 ه) جامعه اسلامى در یک بحران فکرى و عقیدتى وحشت‏زا فرو رفته بود.
امام سجاد علیه السلام در راستاى هدف بزرگ الهى خود که هدایت و رهبرى جامعه اسلامى مى‏باشد، در مقابل این انحرافات سکوت اختیار نکرد و با توجه به شرایط و اوضاع حاکم بر جامعه به مبارزه علیه این انحرافات پرداخت. مهم‏ترین فعالیتهاى امام علیه السلام در این زمینه به این شرح مى‏باشد:

اول: هشدار نسبت‏ به عقاید غالیان

امام علیه السلام هم بر جریان هاى فکرى انحرافى درون جامعه شیعه نظارت داشت و هم بر جریانهاى انحرافى دیگران، وقتى دید که بعضى از شیعیان گرفتار «عقیده غلو» شده‏اند و ممکن است امامان علیهم السلام را از شان بندگى بالا برده و به الوهیت آنها معتقد شوند، هشدار داد و فرمود: «ان قوما من شیعتنا سیحبونا حتى یقولوا فینا ما قالت الیهود فى عزیر و ما قالت النصارى فى عیسى بن مریم فلا هم منا و لا نحن منهم‏»
«جمعى از شیعیان ما در حدى ما را دوست‏خواهند داشت که درباره ما چیزى که یهود نسبت‏به عزیر و نصارى نسبت‏به عیسى بن مریم گفتند، خواهند گفت (و ما را فرزند خدا و شریک در الوهیت مى‏شمارند.) نه آنان از مایند و نه ما از آنانیم.»
بنابر نقل دیگر، گروهى بر امام علیه السلام وارد شدند و ایشان را بیش از حد ستایش کردند. امام علیه السلام فرمود: «شما چه دروغ مى‏گویید و بر خدا جرئت مى‏ورزید! ما از صالحان قوم خود هستیم و همین که صالحان قوم شمرده شویم و باشیم، برایمان کافى است.»
و به گروهى از شیعیان عراق فرمود: «احبونا حب الاسلام و لاترفعونا فوق حدنا»
«آن طور که اسلام را دوست دارید، ما را نیز دوست داشته باشید و ما را از حد خودمان بالاتر نبرید.»
امام فرمودند: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالم‏ترین مردم کسى است که ظلم ظالم را عدل تلقى کند و عدل هدایت ‏یافته را ظلم بداند.»حضرت با این پاسخ، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را، باطل دانست

دوم: مبارزه با جبرگرایى

از جریانهاى خطرناک در زمان امام سجاد علیه السلام، رواج اعتقاد به «جبر» از طرف دستگاه حاکم بود. بنا بر نقل مورخان، معاویه طلایه‏دار ترویج اعتقاد به جبر بود، از این رو وقتى عایشه از او پرسید: چرا یزید را به جانشینى خویش برگزیدى؟ گفت:
«ان امر یزید قد کان قضاء من القضاء و لیس للعباد من الخیرة من امرهم‏»
«خلافت‏یزید قضاء و حکم الهى است و بندگان خدا حق دخالت در آن را ندارند.»
امام سجاد علیه السلام با صراحت و قاطعیت این عقیده را رد کرد.
چنان که در مجلس ابن زیاد در کوفه، وقتى عبیدالله خطاب به امام علیه السلام گفت: مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟
حضرت در جواب او فرمود: «برادرى داشتم به نام «على‏» که مردم او را کشتند.»
همچنین وقتى یزید کشته شدن امام حسین علیه السلام را مشیت و کار خدا معرفى کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).»
به روایت زهرى، مردى از امام علیه السلام سؤال کرد: «آیا مصیبتها تقدیر است‏یا پیامد اعمال؟»
امام فرمودند: «قدر و عمل به منزله روح و جسم هستند.» سپس فرمود: «آگاه باشید که ظالم‏ترین مردم کسى است که ظلم ظالم را عدل تلقى کند و عدل هدایت ‏یافته را ظلم بداند.»حضرت با این پاسخ، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را، باطل دانست.

سوم: مبارزه با مشبهه

در عصر امامت امام سجاد علیه السلام، توحید خالص، یعنى منزه دانستن خداوند از تشبیه به مخلوقات، به دست فراموشى سپرده شد. و با بهره‏گیرى از عالمان دین فروش دنیا طلب، عقیده به تجسیم و تشبیه رواج یافت.
امام سجاد علیه السلام در مقابل این اعتقاد انحرافى نیز قاطعانه به مقابله پرداخت. چنان که وقتى شنید گروهى ذات مقدس حق تعالى را به مخلوقات تشبیه کرده و قائل به جسمیت‏ خدا شده‏اند، ناراحت‏شده و نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت و دست‏به دعا برداشت و در آن، بطلان این عقیده را نیز اعلام فرمود:
«خدایا! قدرت تو آشکار شده ولى سیمایت آشکار نشده و تو را نشناختند و تشبیه کنندگان تو را به غیر آنچه سزاوارى، ارزیابى کردند. اى خداى من! از کسانى که با تشبیه در پى جستن تو برآمدند، بیزارم. خدایا! هیچ چیز مثل تو نیست و آنان (عظمت) تو را درک نکرده‏اند... اى خدا! تو از آنچه که تشبیه کنندگان به وسیله آن، تو را وصف مى‏کنند برتر هستى.»



[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:41 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

چه می گویند این مردم ؟!
مسموم کرده اند ؟!
آن هم علی بن حسین را؟!
خدایا این کابوس تلخ تا کجا پیش خواهد رفت؟بنی امیه، این عقرب های شوم، بیش از همه فرزندان هاشم را برگزیده اند.مروانیان هم که سایه به سایه بنی امیه می روند، کم از آنان ندارند. این هم از ولید بن عبدالملک ، تا زهر خود را به جان نواده پیامبر نریخت آرام نشد. علی بن سحین مگر کم سختی کشیده بود.؟
نگاه کن، چه اشک ها می ریزند، چه بی تابی ها می کنند این مردم. مثل سیل به طرف خانه زین العابدین راه افتاده اند که چه بگویند؟
آن وقت که امام نیازشان داشت، درخانه هاشان خوابیده بودند و خواب درهم و دینارهای پیش کشی بنی امیه را می دیدند. بیدار هم اگر می شدند گوش شان از صدای ساز و دهل و تنبک و تنبور پر بود. نمی دانم حالا چرا این گونه بر سر و روی می کوبند و شیون می کنند؟
نه،انصاف نیست بیراهه بروم. برای این مردم هم روزگاری سخت گذشته است. بگذار بگریند این زنان شوی مرده و این مردان فرزند از دست داده. بگذار خون بگریند مردم نگون بخت مدینه. بعد از طوفان مهیب کربلا، ناامید شدند. آرزویشان بر باد رفت. دل شان را وحشت و هراس از بنی امیه پرکرد. فکر می کردند یزید آن قدر پست فطرت و سنگ دل باشد که فرزندان رسول خدا را با آن وضع قلع و قمع کند. اما دیگر کار از کار گذشته بود. بیش از هزار نفر از بنی امیه هم که درمدینه ساکن اند روز به روز فضا را تنگ تر می کردند. مردم آب هم می خوردند، گزارش آن به یزید می رسید خدایا، من دارم خودم را تبرئه می کنم یا این مردم نان به نرخ روز خور را ؟
مگر در زمان این ها نبود که علی بن حسین می گفت: درمکه و مدینه حتی بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند؟ بعد هم سر به بیابان گذاشت.
می گفتند: چادری در سینه صحرا علم کرده و روزگار می گذراند و هر وقت که بخواهد برای زیارت قبر پدرش به عراق می رود. کار با کار این مردم نداشت. از همه خواسته بود نه به نفع اهل بیت حرفی بزنند و نه علیه این خاندان کاری کنند.
رفتن امام برای خیلی ها سخت بود. ولی همه یک سو نبودند. گیرم بنی امیه مثل گرگ و کفتار دنبال طعمه می گشت. گیرم هیچ کس حق روایت کردن حدیث از پیامبر را نداشت. گیرم سرمایه های فراوانی درشام خرج شده تا مکه و مدینه به اوج لاابالی گری برسد. اگر این مردم می خواستند شاید می شد کاری کرد. تا وضع بهتر از این باشد اما از مردمی که در خود فرو رفته اند و داغ دار بی تفاوتی خویش هستند، چه بر می آید؟ وقتی کسی خد را در مقابل دشمن کوچک ببیند. دیگر کارش تمام است و کار مردم مدینه وقتی از کار گذشت که مسلم بن عقبه بر آن ها چیره شد.این مردم بخت برگشته همیشه قسمتی از راه را اشتباه می روند. یعنی همیشه هستند کسانی که از مردم عامه سوء استفاده کنند.
چرا دارم در پرده هذیان می گوییم؟!
ابن زبیر اگر عامل بدبختی بیش تر مردم نمی شد، حالا این ها این قدر زخم خورده و خوار شده نبودند. خیرسرش می خواست قیامی به راه بیاندازد، مردم را علیه حکومت شوراند و شد آن چه نباید می شد.
درظاهر، مدینه را کاروانی که به دیدار یزید رفته بودند به آشوب کشاندند. اعضای اصلی آن کاروان سه نفر بودند که حاکم مدینه آن ها را برای ملاقات با یزید فرستاد، تا بلکه از عطایای او بهره مند شوند. آن ها هم رفتند و بعد از گرفتن هدیه های سرشار، به مدینه آمدند. وقتی به شهر رسیدند بلافاصله اعلام کردند یزید را از خلافت برکنار می کنند. کاروانیان، از وضع شام و دربار یزید حرف هایی می زندند که قبل از آن اگر خودشان می شنیدند ، باور نمی کردند .«خلیفه شراب می نوشد، سگ و میمون بازاست . روزش با کنیزکان و شبش را با حرامیان می گذراند.»
انگار نه انگار که این حرف ها را حسین بن علی (ع) به مردم گفته بود و به خاطر همین از بیعت با او سرباز زده بود. انگار باید اتفاقی می افتاد و دودمانی می سوخت تا این مردم باورشان بوشد که خلیفه چنین و چنان است .آشوب به پا شد مسلم بن عقبه. به مدینه حمله کرد.
وقتی وارد شهر شدند مسلم بن عقبه درسه روز، هر جنایتی را در مدینه مباح اعلام کرد. سربازان مسلم بن عقبه به خانه ها هجوم می بردند و مثل گراز گرسنه مردها را می دریدن و زن ها را به غارت می بردند. آن روزها بود که علی بن حسین (ع) به مدینه برگشت...مثل آبی بر آتش.
او را نزد مسلم بن عقبه آوردند.
نفس ها در سینه حبس بود. انگار بیم و هراس چنگ بر گلوی مردم انداخته. هر کس نزد مسلم بن عقبه می آمد، بی درنگ کشته می شد. اما همین که امام زین العابدین را برای بیعت با او آوردند، پیرمرد از جا بلند شد ، امام را نزد خود نشاند و به او گفت: یا بن الحسین، هرچه می خواهی بخواه.
امام آن هایی که بر ای گشته شدن آورده بودند را شفاعت کرد و پیرمرد پذیرفت. بعد هم بلند شد و از مسجد جدش رسول خدا، بیرون رفت.
از مسلم بن عقبه پرسیدند : چرا با اواین گونه مدارا کردی؟
جواب داد: اولاً از او ترسیدم، درثانی به یزید خبر داده اند که علی بن حسین (ع) دراین آشوب کاره ای نبوده.
تازه آن جا بود که فهمیدنم امام برای چه سال ها قبل سر به بیابان گذاشته بود. بعد از این که از نزد مسلم بن عقبه بیرون رفت، چهار صد زن آواره عبد منافی را پناه داد. حتی به مروان و همسرش نیز امان داد. خلاصه مردم زخم خورده مدینه به خانه اش می آمدند و او در آزادی کامل نیازهایشان را بر آورده می کرد. بعد از آن دیگر به بیابان نرفت. سپاهیان مسلم بن عقبه بعد از این که شهر را به دوزخی هولناک تبدیل کردند به طرف مکه رفتند برای خواباندن فتنه ابن زبیر.
روزی که فرستاده حجاج به مدینه آمده و سراغ امام را گرفت. دوباره ترس به جان مال چنگ انداخت. ولی مسلم بن عقبه گفت: کعبه و مسجدالحرام ویران شده و از ساختن آن عاجزیم. گفت: ماری بزرگ در ویرانه کعبه چنبره زده و نمی گذارد مردم خانه را از نو بنا کنند. گفت که: حجاج ،علی بن حسین را برای چاره جویی خواسته.
امام به طرف مکه رفت. من و چند تن دیگر هم راهی شدیم تا ببینیم چه می شود.
مردم آن جا هم کشته و غارت شده بودند. می گفتند: سپاهیان حجاج در کوه های اطراف منجنیق کار می گذاشتند و مکه را آتش باران و سنگ باران کردند. امام سجاد بی درنگ نزد حجاج رفت و از او پرسید: میخواهی بنای ابراهیم و اسماعیل را بسازی در حالی که خودت آن را ویران کرده این؟! نکند فکر می کنی کعبه میراث تواست؟ به منبر برو و مردم را سوگند بده که هر چه از خاک کعبه برده اند، برگردانند. مردم همه خاک ها را به ویرانه کعبه پس آوردند و امام دست به کار شد. ساختن کعبه و مسجدالحرام که تمام شد به مدینه برگشتیم.
زین العابدین یا از سوز درون می گریست یا به دعا و نیایش مشغول بود و یا به تربیت شاگردانش می پرداخت. فقیران و غارت شدگان مدینه با عطایای او روزگار می گذراندند. این کوچه ها که اکنون از صدای گریه و ناله مردم انباشته است. او را هیزم به دوش و ناشناس درخاطر دارد که به سمت خانه یتیمان و بی کسان می رفت. او را همه به خاطر داریم که وقتی آب می دیدمی گریست، وقتی برسر سفره می نشست می گریست وقتی به سایه می رفت می گریست. حالامردم نگون بخت مدینه دارند برای از دست دادن چنین امامی می گریند. کسی که هر چه درحقش بدی کردند خوبی دیدند. الله اکبر، بهتر است من هم با آنها که برای نماز امام شهید ایستاده اند همراه شوم تا آبی باشد برآتش سینه ام.


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:40 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

فیلتر شکن محرم صفر امام حسین شهدای کربلا حضرت ابوالفضل عباس علی اکبر عاشورا تاسوعا کربلا صفر بدون سانسور +18 افشاگری مذهبی افشا

با بانک مناجات و دعا مى آید-با قامت عصمت و حیا مى آید
میلاد عبادت است یعنى سجاد-از سوى خدا به سوى ما مى آید[1]
على بن الحسین ـ علیهما السلام ـ؛ مشهورترین لقبش «زین العابدین» و «سجاد» است. در پنجم شعبان سال 38 هـ ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حسین بن على ـ علیهما السلام ـ مىباشد. و مادرش به نامهاى «شهر بانو»، «شاه زنان»، «شهر ناز»، «جهان بانویه» «خوله» و... خوانده شده است.[2] آن حضرت دوران کودکى را در مدینه سپرى کرد. حدود دو سال از خلافت جدّش میرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ و ده سال دوران امامت عموى خویش امام حسن مجتبى ـ علیه السلام ـ را شاهد بود. بعد از شهادت امام مجتبى ـ علیه السلام ـ ده سال دوران امامت پدر را درک نمود. بعد از قیام عاشورا در سال 61 هـ ق که امامت به او رسید، با زمامداران زیر معاصر بود: یزید بن معاویه (سال 61 - 64)، عبدالله بن زبیر (61 - 73)، معاویة بن یزید، مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)، عبدالملک بن مروان (65 - 86) و ولید بن عبدالملک (86 - 96) و سرانجام در سال 94 یا 95 هجرى به شهادت رسید.[3]
معصومان ـ علیهم السلام ـ هر یک الگوى تامّى براى بشریت بودند. با این حال فرصتهاى زمانى و شرایط محیطى و مکانى، زمینه بروز برخى شیوهها و روشها را به آنها داد. پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ در روش حکومت و اخلاق مردمى الگو قرار گرفت، و على ـ علیه السلام ـ شیوه اجراى عدالت و جهاد و صبر و بردبارى را به مردم آموخت و حسین بن على ـ علیهما السلام ـ مکتب جهاد و شهادت و تحمل اسارت را زینت بخشید و حسن بن على ـ علیهما السلام ـ روش صلح با دشمن و تحمل زخم زبانهاى دوستان را به مردم ارائه کرد. و حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ نیز روش دعا و سخن گفتن با خدا و خواستن حاجت از او را به مردم تعلیم نمود. و همین طور آموخت که چگونه با دعا مىتوان مسائل مهم اعتقادى، سیاسى، عاطفى، و روحى را بیان نمود.
آنچه پیش رو دارید، نگاهى است گذرا به برخى کلمات حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ درباره حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ و اهّم دعاهایى که آن حضرت درباره امام زمان ـ علیه السلام ـ ، انتظار آن حضرت، فرج او، دعا براى سلامتى و نصرت او و....فرموده است.
اى آن که عزیز خاطر مایى تو
اى چشم و چراغ عارفان اى سجاد
بیمار نه اى طبیب دلهایى تو
ما خسته عشقیم و مسیحایى تو
بیمار نهاى طبیب دلهایى تو
بیمار نه اى طبیب دلهایى تو[4]
امام سجاد علاوه بر دعاهایى که درباره حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ دارد، کلمات و سخنان نغز و زیبایى نیز درباره مسائل مربوط به آن حضرت بیان نموده است که به نمونه هایى اشاره مى شود:

1. زمان خالى از حجت نیست

---------------------------------
امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «لاتَخْلُو الاَرْضُ الى اَنْ تَقُومَ السّاعَةُ مِنْ حُجَّة وَ لَوْلا ذلِکَ لَمْ یُعْبَدِ اللهُ؛[5] زمین تا روز قیامت خالى از حجت نیست، و اگر حجت الهى نبود، خدا پرستیده نمى شد.»
این حدیث به خوبى نشان مى دهد که در این زمان نیز حجت الهى وجود دارد. منتهى این امام باید معصوم باشد و معرفى شده ازطرف خدا و امامان قبلی، چنان که آن حضرت فرمود: «الامامُ لایکونُ الّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَت العِصْمَةُ فى ظاهِرِ الخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِها وَ کذلِکَ لایَکُونُ الاّ مَنْصُوصاً؛[6] جز معصوم احدى شایسته امامت نیست و چون عصمت یک نشان ظاهرى در خلقت نیست( که همگان) بشناسند، باید امام از طرف خدا (تعیین) و اعلام شود.»
و در خطبه معروف خود در مسجد جامع شام در حضور یزید بن معاویه فرمود: «رسول خدا، و وصى او على ـ علیه السلام ـ ، سید الشهداء (حمزه)، جعفر طیار، دو سبط این امت و مهدى [این امت] از ماست.»[7]

2. راز غیبت و پنهان بودن ولادت

-----------------------------------
حضرت سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «القائِمُ مِنّا یَخفى عَلى النّاسِ وِلادَتُهُ حتّى یَقُولُوا: لَمْ یُولَدْ بَعْدُ، لِیَخْرُجَ حینَ یَخْرُجُ وَ لَیْسَ لِاحد فى عُنُقِهِ بَیْعَةً؛[8] قائم ما، ولادتش از مردم مخفى مىشود تا جایى که مى گویند: هنوز متولد نشده است. تا هنگامى که ظهور مى کند بیعت کسى در گردن او نباشد.»
همچنین درباره مخفی بودن مکان آن حضرت فرمود: «لا یَطَّلِعُ عَلی مَوْضِعِهِ اَحَدٌ مِنْ وَلِیٍّ وَلاغَیْرِهِ اِلّا الَّذی یَلی اَمْرَهُ؛[9] هیچ کس از دوست و غیر دوست از اقامتگاه او مطّلع نمی شود، به جز کسی که متصدّی خدمتگزاری اوست.»

3 . غیبت کبرى و صغرى

----------------------------
امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «اِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَتَیْنِ: اِحداهُما اَطولُ مِنَ الاُخرى. اَمّا الاُولى فَسِتَّة اَیّامٍ وَ سِتَّةَ اَشْهُر وَ سِتَّ سَنَواتٍ وَ اَمّا الْاُخْری فَیَطُولُ اَمَدُها حَتّی یَخْرَجَ مِنْ هذَا الْامْرِ اَکْثَرُ مَنْ یَقُولُ بِهِ، فَلا یَثْبُتُ عَلَیْهِ الاّ مَنْ قَوِىَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ یَجِدْ فى نَفْسِهِ حَرَجاً مِمّا قَضَیْنا وَ سَلَّمَ لَنا اَهْلَ البَیْتِ؛[10] براى قائم ما دو غیبت است که یکى از آنها طولانى تر از دیگرى است. اما اولى شش سال و شش ماه و شش روز طول مى کشد و اما دومى به قدرى طول مى کشد که بیشتر کسانى که به غیبت او ایمان داشتند از اعتقاد خود بر مى گردند. فقط کسانى بر اعتقاد خود استوار مى مانند که یقین محکم و شناخت صحیح داشته باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد و تسلیم ما اهل بیت باشند.»

4. فتنه هاى دوران غیبت

----------------------------
امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ فرمود: «یا اباخالد لَتأتِیَنَّ فِتَنٌ کَقِطَعِ اللَّیْلِ المُظْلِمِ لایَنْجُو الاّ مَنْ أَخَذَ اللهُ مِیثاقَهُ اوُلئکَ مَصابیحُ الهُدى وَ یَنابِیعُ العِلْم یُنْجِیهِمُ اللهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ؛[11] اى اباخالد! براستی (در دوران غیبت) فتنه هایى همچون قطعه هاى شب تار هجوم مى آورد که از آن جز کسانى که خدا از آنها پیمان گرفته رهایى نمى یابد. همانها چراغهاى هدایت و سرچشمه علمند، که خداوند آنها را از هر فتنه تاریک نجات مى بخشد.»
و همچنین فرمود: «مَنْ ثَبَّتَ عَلى وِلایَتِنا فى غَیْبَةِ قائِمِنا أَعطاهُ اللهُ اَجْرَ اَلفَ شَهیدٍ مِثْلِ شُهداءِ بَدْرٍ وَ اُحُدٍ؛ کسى که در زمان غیبت قائم ما ـ علیه السلام ـ بر ولایت ما ثابت و استوار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید مثل شهیدان بدر و احد عطا مى فرماید.»[12]

5. انتظار راستین و پاداش آن

--------------------------------
براى انتظار حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ آثار گرانبهایى وجود دارد، از جمله امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «اِنتِظارُ الفَرَجِ مِن أَعظَمِ الْعَمَلِ؛ انتظار فرج از برترین اعمال است.»[13] و فرمود: «اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان دیگر مى باشند، زیرا خداى تبارک و تعالى به آنها آن قدر عقل، فهم و شناخت عطا فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانى قرار داده که در محضر رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ شمشیر بزنند، آنها مخلصان حقیقى و شیعیان واقعى و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان مى باشند.»[14]

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:39 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

1- (خداوندا! بر محمد، عبد و بنده و رسولت درود فرست و براهل بیت پاک او. و بهترین درودها و رحمت و برکات و سلام خویش را به ایشان اختصاص ده.
2- خداوندا! به پدر و مادرم کرامت و درود و رحمت از جانب خویش اختصاص ده، ای مهربان ترین مهربانان!
3- خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و دانستن آنچه درباره ایشان (پدر و مادر) بر من واجب و لازم است، را به من الهام کن و دانش همه آن کارهای لازم را به تمامی برایم فراهم نما، آن گاه مرا به آنچه الهام کرده ای، به عمل کردن به آن ها وادار و نسبت به آنچه الهام کرده ای، به عمل کردن به ان ها وادار و نسبت به آنچه به من و بصیرت و اگاهی می دهی، توفیق اقدام کردن عطا فرما، تا به کار بستن تمام آنچه به من تعلیم داده ای از من فوت نشود و از خدمتی که به من الهام کرده ای، ارکان بدنم احساس سنگینی ننماید.
4- خدایا بر محمد و آل او درود فرست، همان گونه که ما را به ایشان شرافت بخشیده ای، و بر محمد و آل او درود فرست همان طور که به سبب ایشان حقی از ما بر عهده مردم واجب فرموده ای.
5- خدایا! چنان کن که از هیبت پدر و مادر همانند هیبت سلاطین مستبد هراسان باشم، و به هر دو چونان مادری مهربان نیکی کنم و طاعت و فرمان برداری از آنان و بر نیکی ام نسبت به ایشان را در نظرم از لذت خواب و در چشم خواب آلود شیرین تر و برای عطش سینه ام از شربت گوارا در کام شخص تشنه خنک تر گردان، تا میل و خواسته ی ایشان را بر میل و خواسته خویش مقدم بدارم و رضا و خشنودی آنان را بر رضا و خشنودی خویش ترجیح دهم، و نیکی ایشان را در حق خود هرچند اندک، زیاد بینم و نیکی خویش در حق ایشان را هرچند بسیار اندک شمارم.
6- خدایا! صوت و صدایم را در برابر ایشان پایین آور و کلام و گفتارم را برای ایشان خوشایند فرما، و خلق و خوی مرا برای ایشان نرم نما و قلبم را بر ایشان مهربان و مرا نسبت به آن دو رفیق و شفیق کن.
7- خدایا! به خاطر پرورش من از آنان سپاسگزاری کن و به خاطر گرامی داشتن من به آنها پاداش ده و هر سختی که در کودکی برای من تحمل کردند، در حق ایشان رعایت فرما.
8- خدایا! اگر از من اذیت و آزاری به ایشان رسیده یا از من کار ناپسندی مشاهده کرده اند یا از ناحیه من حقی از آنان نابود گشته، پس آن را مایه پاک شدن گناهان آن دو قرار ده و موجب علو درجات و افزونی حسنات ونیکی های آنها گردان؛ ای کسی که سیئات و بدی ها را به چندین برابر به حسنات و نیکی ها تبدیل می کنی!
9- خدایا! اگر در قول و سخن گفتن با من از حد بیرون رفته اند یا در فعل و عملی نسبت به من زیاده روی کرده اند یا حقی از من ضایع نموده اند یا از کار واجب و لازمی در حق من تقصیر و کوتاهی ورزیده اند، حق خود را ایشان بخشیدم و آن را بر آنان دو احساس کردم و از تو می خواهم که پیامد آن را از دوش ایشان برداری؛ چرا که من نسبت به خود، ایشان را در کوتاهی حق مبهم نمی کنم و آنان را در نیکی ورزیدن در حق خویش سهل انگار نمی انگارم و از آنچه نسبت به من متولی انجام دادن آن گشته اند، ای پروردگار من! ناراحت نیستم.
10- چراکه رعایت حق آن دو بر من واجب و لازم تر است و احسان ان دو از قدمت و سابقه بیشتری برخوردار است و منت و نعمت ایشان بر من بیشتر از آن است که از آنان به خاطر عدل تقاص کنم یا با ایشان مقابله به مثل نمایم.
11- ای خدای من! اگر چنین کنم پس چه می شود آن مدت طولانی که به تربیت من مشغول بوده اند؟ و چه می شود رنج های زیادی که در حفظ و حراست از من متحمل گشته اند؟ و چه می شود آن همه تنگ گرفتن بر خویش تا زندگی مرا توسعه ای دهند؟
12- (هیهات) دور باد که پدر و مادرم بتوانند حق خویش را از من به تمامی استیفا کنند و باز ستانند و من نمی توانم حقوقی را که از آن ها بر عهده ام می باشد، تدارک کنم و وظیفه خدمت گزاری به ایشان را به جای آورم.
13- پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا یاری کن، ای بهترین کسی که از او یاری خواسته می شود! و مرا چنان مکن که «در آن روز همه بی آن که ظلمی بر آنها روا شود جزای خویش را می بینند» در دسته کسانی قرار گیرم که عاق و لعنت پدر و مادر پشت سر آنهاست.
14- خدایا! بر محمد و آل او و ذریه و نسل او درود فرست، و پدر و مادرم را به بهترین چیزی که پدران و مادران مومنین را به آن اختصاص داده ای، اختصاص ده. ای مهربان ترین مهربانان!
15- خدایا! یاد آن دو را در پی نمازهایم و در هیچ وقت از اوقات شب و در هیچ ساعت از ساعات روزم از ذهنم مبر.
16- خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و مرا به خاطر دعایی که برای آن دو می کنم، ببخش و آن دو را به سبب نیکی کردن به من بیامرز، آمرزیدنی حتمی، و به سبب شفاعت من از آن دو از ایشان راضی شو، راضی شدنی مسلم. و آن دو را با کرامت به منازل سلامت براسان.
17- خدایا! اگر آن دو را پیش از من بخشیده ای، پس آن دو را شفیع من قرار ده و اگر من پیش از آن دو بخشیده ای، پس مرا شفیع ایشان بگردان تا به سبب رافت و مهربانی تو در سرای کرامت و محل آمرزش و رحمت تو گرد هم آییم.
18- چرا که تو صاحب فضل عظیم و نعمت دیرینه ای و تو مهربان ترین مهربانانی.

پی‌نوشت‌ها:

1. دعای بیست و چهارم از کتاب صحیفه سجادیه.


[ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 3:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????