عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
حسین(ع)حقیقت اشک و ناله و نوحه است حضرت علی بن الحسین حضرت امام سجاد(ع)، در طول حیات مبارکشان، پس از شهادت پدر، روزگار را در حزن و اندوه و اشک می گذراندند. روزها روزه دار شب ها به نماز قیام می کردند، و چون افطار می نمودند، طعام شان، با اشک آن حضرت ممزوج می گشت، و به افراد خود، که او را در خوردن طعام و آب ترغیب می کردند می فرمود: فرزند رسول خدا(ص)تشنه و گرسنه به شهادت رسید و این جمله را کراراً و با اشک، تکرار می کرد، بطوریکه آب و غذای آن حضرت، به اشک مبارکشان ممزوج می گشت و این چنین بود، تا دعوت حق را لبیک گفتند.
گریه ملائکه آسمان، جنیان، وحوش، ماهیان، بادها و ابرها و مرغ های آسمان اگر مایل باشی، که بدانی چه گروهی از مخلوقات خداوند، بر مصیبت حسین(ع) در کربلا، و این فاجعه ایکه در آن دیار، اتفاق افتاد گریستند، به زیارت وارده از جانب حضرت حجت(عج)خطاب به حسین(ع) رجوع کن، در این زیارت، حضرت، اشاره به اقامه ماتم در أعلی علیین، حور العین بهشت، اشک آسمان ها و آنچه در آنست، و کوه ها و معادن آن، رشته کوه ها و اطراف آن، دریاها و ماهیان آن و.... می فرماید:و اقیمت لک الماتم فی أعلا علیین، و لطمت علیک الحور العین، و بکت السماء و سکانها، و الجبال و خزانها، و الهضاب و أقطارها، و البحار و حیتانها و مکه و بنیانها، و الجنان و والدانها، و البیت و المقام، و المشعر الحرام، و الجل و الإحرام و....
ای خرگه عزای تو این طارم کبود
تنها نه خاکیان به عزای تو اشگریز
از خون کشتگان تو صحرای ماریه
کی بر سنان تلاوت قرآن کند سری
نشکفت اگر برند تو را سجده سروران
تربت حسین(ع)شفاء است حال که، روایات منقول از انبیاء اولوالعزم و اوصیاء، و ائمه طاهرین را در باب میزان ثواب بر گریه بر حسین(ع) آوردیم، مناسب دیدم، که روایتی از امام رضا(ع) درباره شفاء تربت حسین(ع) به نقل از کتاب بحارالانوار نیز بیاورم، در کتاب أمالی طوسی جلد1 صفحه 326، از قول سعد بن سعد، به نقل از حسن ابن فضال می گوید: از امام رضا(ع) سئوال کردم، که خوردن خاک، چه حکمی دارد؟ حضرت فرمود: خوردن هر خاکی، همچون میته و خون، و هر آنچه هنگام ذبح، نام خدا، بر آن برده نشود، حرام است، مگر خاک قبر حسین(ع)، که خوردن کمی از آن، شفاء هر دردی است. و در کتاب علل الشرایع صفحه 533، به حسین(ع) آمده است، که ایشان فرمودند: خوردن خاک کوفه، همچون خوردن گوشت مردم است، [ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 12:34 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
کلیه مطالب مربوط به این بخش را در صفحه زیر می توانید مشاهده کنید که مربوط به وبلاگ دوم بنده می باشد(آدرس را کپی کرده و در قسمت بالای مرورگر خود وارد کنید تا وارد صفحه مذکور شوید) : http://deldadehh.parsiblog.com/Archive/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85+%D8%A8%D9%86+%D8%B9%D9%82%D9%8A%D9%84%28%D8%B9%29/ [ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 12:26 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
این سؤال، تاریخی یا انسانی است؛ و جای طرحش همین جاست. در زندگی حسین بن علی علیه السلام، یک نقطه ی برجسته، مثل قله ای که همه ی دامنه ها را تحت الشّعاع خود قرار می دهد، وجود دارد؛ و آن، عاشوراست. درزندگی امام حسین علیه السلام، آن قدر حوادث و مطالب و تاریخ و گفته ها و احادیث وجود دارد، که اگر حادثه ی کربلا هم نمی بود، زندگی آن بزرگوار مثل زندگی هر یک از ائمّه ی دیگر، منبع حِکَم و آثار و روایات و احادیث بود. اما قضیه ی عاشورا آن قدر مهم است که شما از زندگی آن بزرگوار، کمتر چیز و نشانه دیگری را به خاطر می آورید. قضیه ی عاشورا هم آن قدر مهم است که به زبان این زیارتی که امروز -روز سوم- وارد است، یا این دعایی که امروز وارد است، درباره حسین بن علی علیه السلام، چنین آمده است که «بکته السماء و من علیها » یا «و من فیها »«و الارض و من علیها و لما یطأ لابتیها ». هنوز پا به این جهان نگذارده، آسمان و زمین بر حسین علیه السلام، گریستند. قضیه این قدر حایز اهمیت است. یعنی ماجرای عاشورا و شهادت بزرگی که در تاریخ بی نظیر است، در آن روز اتفاق افتاد. این، جریانی بود که چشمها به آن بود. به راستی این چه قضیه ای بود که از پیش تقدیر شده بود؟«المدعوّ لشهادته قبل استهلاله و ولادته. »قبل از اینکه حسین بن علی علیه السلام، چهره بنماید، با شهادت، نامیده و خوانده می شد. به نظر می رسد که در اینجا رازی وجود دارد، که برای ما آموزنده است. دو نوع آفت و راه مقابله با آنها اسلام یک پدیده است؛ و مثل همه ی پدیده ها، خطراتی آن را تهدید می کند، و وسیله ای برای مقابله لازم دارد. خدای متعال این وسیله را، در خود اسلام گذاشت. بقیه در ادامه مطلب [ چهارشنبه 90/9/9 ] [ 12:19 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
عاشورا نه فقط یک واقعه تاریخی است که در هزار و اندی سال پیش اتفاق افتاد بلکه جریانی اثربخش و نقش آفرین در طول تاریخ بشریت است که می تواند به زندگی انسان تحرک و پویایی ببخشد و چشم اندازهای نوینی را در سیاست و حکومت ارائه دهد. اگر قرآن وظیفه هدایت انسان را دارد و مظاهر حق و باطل را نمایان می سازد، پس جریان عاشورا درواقع تفسیر عملی قرآن است، چراکه عاشورا نقطه تلاقی حق و باطل است. توحید محوری در جوامع سیاسی همواره دو بینش در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند؛ بینش الهی و توحیدی با بینش مستکبرانه و شرک آلود. انبیای الهی همواره منادیان بینش توحیدی بوده و مردم را به توحید و پرستش واحد متعال می خوانده اند و آنها را از شرک و تباهی و استکبار برحذر می داشته اند. بینش توحیدی که مطابق فطرت و ذات انسان است تنها دژ محکم برای رهایی از اسارت های شیطانی و مستکبرانه و پناه بردن به وادی ایمن است. مسئولیت انبیای الهی در نگاه قرآن اثبات توحید و شکوفایی فطرت انسان به اصل توحید است1. حاکمیت توحید و خدامحوری بر زندگی انسان راز مهم سعادت و راه یابی به مقام انسانیت است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: محکمترین دستگیره های ایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست2. اصل توحید عامل وحدت و انسجام امت اسلامی است3 زیرا تا زمانی که عناصر مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک جامعه از انسجام و منطق درونی برخوردار نباشد نمی توان به سوی پیشرفت و عظمت گام نهاد. بنابراین همگی باید با اعتصام به حبل الهی که همانا توحید ناب است زمینه تعالی فرد و جامعه اسلامی را فراهم کنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکنند. قرآن کریم بیانگر این نکته است که انبیا و اولیای الهی با تلاش خالصانه و بی امان و طاقت فرسایی برای حاکم کردن توحید- مهم ترین اصل در ادیان توحیدی- در زندگی بشر داشته است4. هدایت و بیداری سیاسی قرآن کریم هدف خود و انبیا و اولیای الهی را هدایت و بیداری در شئون مختلف زندگی انسان می داند7. از دیدگاه قرآن کریم، اصل در هدایت و اصلاح مفاسد و رفع موانع کمال انسان ها است که با روش های فرهنگی و روشنگرانه و تبلیغی در یک فرآیند تدریجی و همراه با صبر و حوصله و تحمل قابل حصول است. قرآن می فرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن؛8 مردم را به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه دعوت کن و به نحو نیکو با ایشان به گفت وگو و بحث بپرداز.» از این عبارت دانسته می شود که برای اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حرکت به سوی جامعه و تلاش برای رفع موانع هدایتند. هدف اصلی پیامبران الهی از جمله رسول گرامی اسلام آگاه ساختن مردم به ذات اقدس الهی- توحید- تبیین اهمیت و ضرورت ایمان به خدا و تلاش برای تکامل و تعالی بود تا مردم خود با رضا و رغبت این راه را انتخاب کنند و مشتاقانه برای رسیدن به آن اهداف بکوشند9. قرآن می فرماید: آنان که پیروی می کنند از پیامبر امی که در نزد آنان و در تورات و انجیل پیامبری وی ثابت و ثبت شده بود، امر به معروف و نهی از منکر کرده و پاکی ها را برایشان حلال و پلیدی ها را حرام کرده و بار سنگین و زنجیرهای اسارت را از گرده آنها برمی دارد10. اگر وظیفه هدایت مردم و امر به معروف و نهی از منکر بر زمین بماند جامعه اسلامی در مسیر سقوط و از هم گسیختگی خواهد افتاد لذا قرآن کریم به این فریضه توجه ویژه نموده و امت اسلامی را به هدایت و بیداری یکدیگر فراخوانده است. قیام علیه ظلم افراد و گروه های مفسد در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگیز نیستند؛ و با گسترش فساد مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال می کنند؛ این جا است که اصلاح جامعه منوط به حذف مظاهر فساد با برخوردهای عملی و قهرآمیز می گردد؛ آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح مفاسد تأکید دارد. دستور به مقاتله با سران کفر در همین راستا صادر شده است13 سران کفر برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پایمال کردن مصالح عمومی جامعه پرداخته و جز به مطامع پست خویش، به چیز دیگری نمی اندیشند و قطعا در برخورد با چنین مفسدانی، این روش مؤثر است و تا این موانع فساد از سر راه برداشته نشوند، امید به اصلاح افراد و جامعه سرابی بیش نیست. از این رو مأموریت مهم و خطیر همه پیامبران الهی در افتادن و مبارزه با طواغیت زمان خود بوده است14. قطعا حرکت اصلاح جامعه به سبب افرادی معدود و سودجو، نمی بایست متوقف شود و اگر این افراد ماندند باید با آنان برخورد کرد و به همین جهت خداوند که درباره فرعون به موسی(ع) امر نمود تا او را هدایت کند، وقتی تعالی جامعه با وجود فرعون متوقف می شود، با این حرکت تند به مقابله با ظلم و طرد شرک فرعونی می پردازد15. تلاش برای تحقق حکومت دینی از ابعاد مهم حیات آدمی بعد سیاست و اجتماع است. دست یابی به بهترین شیوه زندگی در راه رسیدن به آرمان های عالی و دیرینه بشر و نیل به کمال مطلوب در سایه عدل و قسط با رعایت اصول انسان دوستی و حق مداری از مهم ترین دغدغه ها و تلاش های آدمی بوده است. مهم ترین هدف پیامبر بزرگ اسلام دعوت مردم به توحید و نجات آنان از گمراهی و انحطاط و هدایت به سوی کمال و تعالی بود. گام اول این هدایت، اعتقاد به توحید و گام های بعدی آن، تلاش برای احقاق حق و اقامه قسط و عدل در جامعه ای دین مدار و ارزش محور است که تشکیل حکومت و اجرای سیاست هایی متناسب با این اهداف از ضروریات به شمار می رود. «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط،23 هدف بعثت ها به طور کلی این است که مردمان براساس روابط اجتماعی عادلانه نظم وترتیب پیدا کرده، تا مسیر زندگی و تعالی انسان هموار گردد، و این بار تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر است24. حکومت الهی، حکومتی است که براساس اراده خداوند است و به یقین خداوند اراده ای جز تأمین مصالح واقعی بندگانش ندارد. این نوع حکومت انبیا و جانشینان راستین آنها و کسانی که خط انبیا را ادامه می دهند تجلی یافته است. (25) در مورد حکومت های الهی، درقرآن بحث های فراوانی دیده می شود که از جمله آنها به حکومت داود، (26) حضرت سلیمان(27) و آل ابراهیم(28) می توان اشاره کرد. رهبری و ولایت پذیری قرآن کریم با اصطلاحات مختلفی به مسئله رهبری و ولایت پذیری اشاره کرده است «امام» (31) به معنای پیشوا، رئیس، راهبر و مقتدا (32) «اولی الامر» 33 به معنای صاحب فرمان و فرمانروا آمده است. علما و مفسران شیعه اعتقاد دارند، مراد از اولی الامر، ائمه هدی از آل محمد(ع) هستند. شیخ طوسی در تبیان آورده است: طاعت هیچ کس جز کسی که معصوم و مصون از سهو و خطا باشد، جایز نیست و حاکمان و علما چنین شأنی ندارند و چنین اطاعتی از ائمه علیهم السلام واجب است زیرا دلایل بر عصمت و طهارت آنان قائم است. فخر رازی در تفسیر الکبیر استدلال می کند که اولی الامر باید معصوم باشند، چرا که اگر معصوم از خطا نباشند، خداوند با وجود اقدام آنان به خطا، همگان را به متابعت آنان فرمان داده است حال آن که خطا فی نفسه منهی عنه است. (34) تکلیف گرایی دینی آموزه تکلیف، راهبردی بسیار ظریف و راهگشا برای یک انسان دین دار است که برای عمل و رفتار خود حجت معتبر و شیوه مطمئنی را می یابد. آموزه تکلیف در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحت سنجی های نابجا حفظ و سمت و سوی الهی به رفتار او می دهد. 39 یکی از سنت های مشترک همه انبیاء این است که باید اصول دعوت خود را به مردم برسانند و دراین مورد از جانب پروردگار مورد سؤال قرار می گیرند و هیچ عذر و بهانه ای نیز از آنان پذیرفته نمی شود. پیامبران در برابر خدا مسئول هستند. (40) آزادی خواهی و عزتمندی یکی از نقش های دین، به ویژه اسلام، آزادسازی مردم از غل و زنجیرهای گوناگون فردی و اجتماعی است. اسارت و بردگی انسان برای انسان های دیگر، مایه ذلت و پستی و کمال ناپذیری او می گردد و چنین ذلتی مورد نهی خداوند متعال و رسول اکرم(ص) است، رسول اکرم(ص) دراین باره می فرماید: «کسی که ذلت خود را به میل و رغبت بپذیرد، از خاندان ما نیست.» 43 درفرهنگ دینی عزت متعلق به خدا و رسول و مؤمنان است: «ولله العزه لرسوله و للمؤمنین» (44) عزت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است» و هیچ کافری بر هیچ مؤمنی ولایت و تقدم ندارد: «ولن یجعل الله الکافرین علی المؤمنین سبیلا»(45) خداوند برای کافران بر مؤمنین ولایت قرار نداده است.» خداوند بلند مرتبگی و آزادگی و حریت را برای انسان می خواهد و هیچ عبودیت و ذلتی را نزد مستکبران و زیاده خواهان نمی پذیرد.(46) انتخاب آگاهانه یاوران آزادی های سیاسی- اجتماعی جلوه ای از آزادی و اراده و اختیار انسان در عالم خلقت است. اگر قائل باشیم که انسان در جهان خلقت آزاد و مختار است، ناگزیر باید او را در تمام عرصه های زندگی از جمله حوزه سیاست و اجتماع آزاد و مختار قلمداد کنیم، زیرا اجتماع نیز جزئی از جهان خلقت است. خداوند در آیات قرآن راه حق و سعادت را به انسان نشان داده و عواقب وخیم در انتخاب راه باطل و فساد را یادآور شده است، در نهایت انسان را مختار و آزاد دانسته که هر کدام را بخواهد برگزیند. 48 نفی منفعت طلبی در اندیشه های سیاسی مسئله منفعت و سود فردی و در مقابل منفعت و سود اجتماعی تاثیر بسیاری در شکل گیری نظریه ها و رفتار سیاسی بازیگران سیاست دارد؛ چنانچه متفکری هدف از سیاست را منفعت فردی دانسته و معتقد باشد که این منفعت های مادی فردی عامل تحرک اجتماعی می شود، رفتار سیاسی او هم در چهارچوب نفع و سود خویش و متعلقان شکل می گیرد و از دیگران غافل می شود. چنانچه بالعکس شود حق و حقوق دیگران نیز محفوظ و قابل احترام است و در آن صورت هدف سیاست و حکومت کل جامعه و اقشار مختلف است نه هیئت حاکمه فقط. قرآن کریم با نفی نظریه اول، انسانها را به توجه به جمع و جامعه نیز سفارش نموده و در صدد است که انسان را از حیطه فردگرایی صرف به جامعه محوری سوق دهد و فرد و جامعه را در یک تعامل دوسویه در مسیر تعالی و پیشرفت یکدیگر تبیین کند. اخلاق سیاسی سیاست قرآنی رابطه تنگاتنگی با مقوله اخلاق دارد و چنانچه اخلاق را از سیاست حذف کنیم سیاست به شیطنت تبدیل می شود. از دیدگاه قرآن سیاست و حکومت مقوله خنثی و بی بنیادی نیست که هر کسی بتواند عهده دار این مهم گردد. 55 بلکه حکومت و سیاست ناظر به کمال و سعادت انسان است که زمینه ها و شرایط بیرونی را برای انسان مهیا می کند تا بتواند به سمت صلاح و تکامل حرکت کند. 56 بنابراین سیاست جدای از اخلاق نیست بلکه رابطه ای نزدیک و غیرقابل انفکاک دارند لذا در زمینه اخلاق سیاسی که آن دسته از صفات نفسانی است که بازیگران سیاست در عرصه تدبیر امور جامعه باید دارا باشند تا جامعه را به سمت سعادت رهنمون شوند قرآن اصول اخلاقی ارائه کرده است. از جمله این اصول مهم می توان به این عناوین اشاره کرد: استقامت بر حق، 57 خیرخواهی،58شجاعت، 59 گذشت، 60 کنترل احساسات و حفظ عقل، 61 پای بندی به عهد و پیمان، 62 صداقت و راستی، 63 نفی حیله و نیرنگ، 64 عدم تمسک به راه های باطل و نادرست 65 و اعتدال 66 و ... [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:25 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
![]() عاشورا، تبلور زنده نماز، مناجات، حماسه، عدالت و شهادت است. در مورد این رخداد بسیار سخن گفته شده است، ولی به ابعاد گوناگون انسانی و اجتماعی و درس ها و پیام های زندگی ساز و حماسه آفرین آن کمتر توجه شده است. حال ما در این مختصر به عبرت های عاشورا می پردازیم:
الف- عبرت های سیاسی 1- ولایت و رهبری و در زیارتنامه ها گاهی لعنت بر کسانی آمده است که ولایت آنان را انکار کردند. از سرمایه ها و عبرت های نهفته در حرکت عاشورا، معرفی «رهبری صالح» به امت اسلام و افشای رهبران ناشایسته است. 2- عدم ترک امر به معروف و نهی از منکر 3- باطل ستیزی و جهاد از تکالیف مهم مسلمانان در حراست از دین و کیان خویش و مقابله با دشمنان «جهاد» است که عامل عزت مسلمین است. کربلا و عاشورا یکی از مظاهر عمل به این تکلیف دینی بود و درسی برای همه آزادگان جهان که در همه حال با همه توان تا آخرین دم، به نبرد با دشمنان اسلام و دین خدا برخیزند. 4- تدبیر و برنامه ریزی 5- کل یوم عاشورا از عبرت ها و درس های مهم عاشورا، شناخت تکلیف دفاع از حق و مبارزه با باطل و ستم در هر جا و هر زمان است. قیام عاشورا تکلیف خاص آنحضرت و یارانش در آن مقطع زمانی خاص نبود، بلکه هرگاه هرجا نظیر آن شرایط پیش آید، همان تکلیف هم ثابت است.
بقیه در ادامه مطلب
[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:24 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
«عزت» بنیادی ترین اصول قیام حسینی این که در سخت ترین شرایط و دشوارترین تنگناها و گرفتار در چنبره و محاصره نهایت نامردی، خیانت، جهل، کج فهمی، ظلم و... جان خود و همراهان اندک اما غیور و آگاه خود و حتی زن و فرزند بیگناه و ناموس واجب التعظیم خویش را در خطر ببینی و برای رسیدن به هدف ارزشمند و والایی که برای تحقق آن از همه چیز خود بگذری و شاهد دلخراش ترین صحنه های ظلم و جنایت و خونریزی باشی و آگاهانه و باافتخار، مرگ سعادت بخش را در آغوش بگیری، اما هرگز پا را از خط قرمز «عزت» فراتر نگذاری، سخن نگویی، اقدامی ننمایی و تصمیمی نگیری که عزت خویش را زیرپابگذاری و آنرا خدشه دار نمایی. کاری است کارستان. تاریخ گویای عاشورا، موید آن است که در رفتار، گفتار و کردار امام حسین(ع) هرگز ردپایی از بی عزتی و ذلت دیده نمی شود و الحق چیزی جز این انتظار نمی رود، چرا که عزت و سربلندی، منشور سیره اهلبیت(ع) و راهبرد کلیدی اسلام راستین است. از دیدگاه این دین آسمانی، عزت از آن خداست و آنچه انسان ها را عزیز می نماید، اتصال، بندگی و تقرب به خدای عزیز است و امام حسین(ع) به خوبی نشان داد که بنده واقعی خداست، هدف او خدایی است، انگیزه اش خدایی است و هرگز کاری نمی کند که مورد رضایت خدا نباشد و به هر آنچه اراده و مشیت پروردگار است، راضی است و گردن می نهد. تلؤلؤ «عزت» در سیره انقلابی امام حسین(ع)، آنقدر حقیقی، واقعی و تابناک است که می توان ادعا نمود. بهترین و مطمئن ترین و درعین حال موفق ترین معیار برای تشخیص حق از باطل، راست از دروغ و سره از ناسره، درمیان انبوه گفته ها و نوشته هایی که در مورد قیام عاشورا در دست است. معیار «عزت» است. «مؤلفه های عزت» 1- شرافت و کرامت 2- اقتدار و توانمندی 3- شکست ناپذیری امام حسین(ع و یاران فداکارش از آن جهت عزیزاند و بدان سبب عزت. یادگار و پیام راهگشای عاشوراست که: الف) امام حسین(ع) هرگز حاضر نگردید شرافت و کرامت والای انسانی خویش را لگدمال ببیند و جایگاه و منزلت واقعی و ارزشمند خود را که مرهون تعالیم و رهنمودهای عزت بخش اسلام راستین و تشیع علوی است را زیرپا بگذارد. انسان بی شرف و بی حمیت، انسانی که ارزش و بهای خود را اندک می داند و از بی ارزشی و پوچی خود راضی است. هرگز انسان باعزتی نخواهد بود. ب) امام حسین(ع) از آن جهت که هدف والایی داشت و به آرمان بلند خود ایمان داشت، آن گاه که در راستای انجام رسالت خویش پا در رکاب قیام گذاشت. با تمام توان و قدرت و با همه سرمایه و بدون ذره ای ترس و واهمه، هراس و ضعف، مصلحت اندیشی منفعلانه، منفعت طلبی سودجویانه و... در راه نیل به این هدف متعالی گام برداشت. زبونی، خفت، عجز، سستی، التماس و... در قاموس امام حسین(ع) معنا ندارد. اصحاب کربلا، حتی در سخت ترین شرایط و بحرانی ترین دقایق و دردناکترین مصیبتها نیز باقدرت، صلابت و اقتدار ایستادگی نمودند و ذره ای ترس و اندکی ضعف در قول و عمل آنان راه نیافت. آری ضعف اراده و بیچارگی در مقابل دشواریها و تسلیم شدن در برابر سختی ها با «عزت حسینی» سازگار نیست. ج) آنان که از شرافت خود جانانه دفاع می نمایند، ارزش واقعی خود را می دانند و آن را پاس می دارند، آنان که در مسیر ایده و آرمان والای خویش، مرد و مردانه و با تمام قدرت و شکوه می ایستند و مقاومت می نمایند، پیروزاند و شکست و تسلیم برای آنان معنا و مفهومی ندارد ولو اینکه در ظاهر و براساس معیارهای مادی و دنیوی مغلوب باشند. امام حسین(ع) پیروز واقعی آوردگاه کربلاست. مگر نه اینکه پس از قرنها هنوز هم کربلا و عاشورا چون چشمه ای حیات بخش می جوشد و خون شهدای آزاد مرد کربلا در رگ های بشریت و تاریخ جاری و ساری است؟ مگر نه اینکه هنوز هم نام زیبا و دلنشین حسین(ع) در گوش تاریخ طنین انداز است؟ مگر نه اینکه هنوز هم قیامش، الهام بخش خیزش های انقلابی و حق طلبانه دنیاست؟ مگر نه اینکه هنوز هم شخصیت آن امام همام مورد تقدیر و ستایش همه خیرخواهان، مصلحان و نیک اندیشان است؟ مگر نه اینکه هنوز هم بسیارند متفکران و روشنفکران آزاداندیشی که علیرغم تضاد دیدگاه و باور و اعتقادشان با اسلام، مرام و اندیشه حسین(ع) را می ستایند؟ و... و لذا شکست ناپذیری، مولفه اصلی عزت حسینی است و حرکت اصلاح طلبانه و حق محور امام حسین(ع)، پیروز همیشه تاریخ است. هر روز عاشورا و هر روز کربلاست امروز نیز شیعه بطور روزافزون و حیرت انگیزی در معرض تهدید است و سهم ایران بعنوان کانون و ام القری جهان تشیع از این تهدیدها بسیار بیشتر است. چرا که به اعتراف خود دشمنان قسم خورده این ملت، ایران انقلابی و شیعی، خارچشم ابرقدرتهای فزون خواه ظالم بوده و هست. ایران سربلند که با الهام از قیام عاشورا و درس آموزی در مکتب «عزت و افتخار حسینی» پیشرفت، استقلال و تعالی را پیشه کرده و هدف گرفته است. بنا به دلایل متعددی چون پیشینه تاریک و طولانی استبدادزدگی، نقش استعمار، ضعف زیرساختهای پیشرفت و... و از همه مهمتر دشمنی ها و عداوتهای برنامه ریزی شده دشمنان خود، در شرایط سخت و پیچیده ای قرار گرفته است و براستی شرایط کنونی، شرایط خاصی است. موضوعاتی چون بحث کهنه و نخ نمای حقوق بشر و آزادی بیان، دخالت های مداخله جویانه در امور داخلی کشور، پرونده هسته ای ایران و فرجام آن که چندان به مذاق دشمنان ایران خوش نیامده است، پیشروی اشغالگرایان آمریکایی و هم پیمانان زورگویش تا لب مرزهای ایران، موضوع حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس و ادعای تنش زای کشور امارات، تروریسم، تحریم اقتصادی و بایکوت خبری، فتنه خطرناک القاعده و نقش انکارنشدنی آمریکا در پیدایش و تجهیز و اعمال غیرانسانی آنان، سیر فزاینده و زنجیره ای اهانت به مقدسات اسلامی و شیعی از قضیه سلمان رشدی گرفته تا اقدامات توهین آمیز و مشکوک مطبوعات غربی در اهانت به ارزشهای اسلامی بالاخص پیامبر اعظم(ص). تهاجم فرهنگی، رواج خطرناک خرافات و انحراف و بدعت در مسایل دینی و حمایت پشت پرده دشمنان از فرقه های ساختگی، موضوع فلسطین و عملکرد جنایتکارانه اسرائیل در این سرزمین و نقشه شوم آنها در تسخیر قبله اول مسلمانان، دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ... تنها بخشی از معضلاتی است که رهاورد رفتار دشمنان ایران بوده و پیش روی کشورمان است و قطعا رهایی از آنها اتخاذ استراتژی هوشمندانه و راهبرد خردمندانه و برنامه ریزی منطقی و صحیح را می طلبد. قیام عاشورا، الگوی عملی انقلاب ایران 1- شرافت ایرانی 2- اقتدار و توانمندی 3- و پایداری ملی و شکست ناپذیری کشور را شناخت و با تکیه و تاکید بر اصول سه گانه عزت، حکمت و مصلحت، مقتدرانه بر اصول و مبانی انقلابی و آموزه های فراموش ناشدنی امام(ره) که برگرفته از تعالیم مترقی اسلام است، پافشاری و ایستادگی نمود. از حقوق کشور دفاع نمود و با حمایت توده عظیم مردم هوشیارمان، ایرانی عزیز، سربلند، پیشرفته و مقتدر و متمدن ساخت. انشاءالله.
[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:23 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نهضت حسینی به عنوان یک پدیده اجتماعی دارای ابعاد و جنبه های مختلفی است. به یک معنا چندماهیتی است؛ زیرا علل و عوامل مختلفی در پدیداری آن نقش ایفا می کند. علل اجتماعی نهضت حسینی را می توان با شناخت علل فاعلی و علل غایی به دست آورد. البته لازم است که علل مادی یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آن و همچنین علل صوری آن یعنی وضع و شکل و خصوصیتی که در مجموع پیدا کرده است، دانسته شود. با این همه برای شناخت هر پدیده اجتماعی چون نهضت حسینی ضروری است، ابتدا علل وموجباتی که آن را پدید آورده اند شناخته شوند. بی شناخت آن و هم چنین علل غایی و اهداف اجتماعی، نمی توان تحلیل درستی از ماهیت آن بدست آورد. بنابراین باید بدانیم که نهضت حسینی چه هدفی داشته و عناصر و محتوای آن چیست و چه عملیات و کارهایی انجام شده و درنهایت به چه شکلی درآمده است؟ این ها موجب می شود تا تصور درستی از نهضت حسینی به دست آوریم. مفهوم پیام رسانی و تبلیغ از آن جایی که نهضت حسینی نهضتی تک معنا و تک مقصد نیست و در آن واحد مقاصد و هدف های مختلفی را در نظردارد، می بایست به همه ابعاد و مقاصد آن به دقت توجه شود و به تحلیل و تجزیه و تبیین آن پرداخت. هرچند که ممکن است که همه آن مقاصد و اهداف به یک هدف اصلی بازگردد ولی بازخوانی همه اهداف و مقاصد و ابعاد آن کمک می کند تا شناخت کامل وجامع تری از نهضت ارائه شود. به عنوان نمونه نهضت حسینی(ع) نهضتی است در برابر قدرت های ستمگر و نفی سلطه ستمگران، از این رو حاضر به بیعت با یزید به عنوان فردی ستمگر نمی شود و لذا ماهیتی نفی گرایانه و عدم تسلیم دربرابر تقاضاهای جابرانه دولت و قدرت ستمگر زمان پیدا می کند. ازسوی دیگر عنصر امر به معروف و نهی از منکر در آن قوی است به گونه ای که می توان گفت عامل اصلی و ارزشی نهضت حسینی به شمار می رود. تا آنجا که اگر عاملی دیگر وجود نداشت خود به تنهایی می توانست نهضت حسینی را پدید آورد. بنابراین اگر دولت اموی و یزیدی از وی بیعت نمی خواست و یا دیگرانی در مکه از وی دعوت نمی کردند باز نهضت شکل می گرفت. می توان در نهضت حسینی عنصری غیر از دعوت کوفیان نیز جست که عنصر اتمام حجت است. به این معنا که کسی مدعی نشود رهبری قیام نکرد تا ما، وی را بر سرکوب سلطنت یزیدی یاری و همراهی کنیم. مفهوم تبلیغ در قرآن برای تبیین و تحلیل این بعد از نهضت حسینی لازم است مفهوم تبلیغ در آموزه های قرآنی و اسلامی دانسته شود. آن گونه که از کاربردهای قرآنی برمی آید تبلیغ در آموزه های قرآنی بیان رسالت الهی و ماموریتی است که از سوی خداوند بر دوش پیامبران و اولیای الهی نهاده شده است. واژه تبلیغ و مشتقات دیگر آن چون بلاغ و ابلاغ به معنای رساندن پیام و فکر و امور معنوی است. به این معنا که اگر امور مادی و جسمانی به کسی رسانده شود، ایصال آن چیز گفته می شود ولی اگر فکر و اندیشه ای به دیگری رسانده شود، ابلاغ آن تفکر و اندیشه است. عوامل موفقیت یک پیام برای این که پیامی به درستی به مخاطب رسانده شود می بایست شرایطی داشته باشد که می توان آن ها را عامل موفقیت پیام دانست. البته عوامل موفقیت را می توان به دو دسته: عواملی که به ماهیت آن باز می گردد و عواملی که به وسایل و ابزارهای آن تعلق می گیرد دسته بندی کرد. شرایط پیام و پیام رسان قرآن کریم روش و سبک (متد) تبلیغ را بیان داشته است. یکی از چیزهایی که قرآن در حوزه روشی بر آن تاکید می ورزد پیام روشن و ابلاغ و تبلیغ واضح و آشکار است. (البلاغ المبین) مقصود از آن مطلوب بودن، سادگی، بی پیرایگی پیام است به گونه ای که هر کسی در کمال سهولت و سادگی بتواند آن را درک نماید. ویژگی پیام نهضت حسینی امام حسین(ع) در نهضت خویش همه این امور و شرایط را مراعات کرد و توانست به مقصد برسد. پیام وی دارای محتوای عالی و بلندی است و آن بازگشت به اسلام قرآنی و سیره نبوی و امر به معروف و نهی از منکر و برکنار کردن حاکمان ستمگر و ظالمان می باشد. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:22 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
بررسی علل و عوامل واقعه کربلا در گفتگو با دکتر جعفر شهیدی ماجرای دیدار با استاد علامه مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی از «خواندن یک کتاب» آغاز شد. روزی به مناسبت و به عادت دیرین در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا، کتاب نفیس و بی مانند آن بزرگوار «قیام امام حسین، پس از پنجاه سال» را دست گرفتم و غرق در خواندن شدم. می گویم «غرق» چون حقیقتاً واژه بهتری وجود ندارد. آن کتاب در نوع خود چه از حیث محتوا و چه از نظر روش تحلیل تاریخی بی نظیر و در مجموعه ادبیات عاشورایی که به زبان فارسی وجود دارد غیرقابل جایگزین است، کتابی که برای نخستین بار به زبانی شیوا و با دقتی بی مانند زوایا و علل یک حادثه بسیار مهم تاریخی را می کاود و تحلیلی از آن به دست می دهد که هم ویژگی ها و خصوصیات مردم شناختی و روان شناسی اجتماعی عصر وقوع حادثه را در خود لحاظ می کند و هم تلاش می کند پدیده های تاریخی را در ارتباط با یکدیگر ببیند و از نحوه تاثیر آنها بر هم پرده بردارد. در واقع آن کتاب به واقعی ترین معنای کلمه «تحلیلی» است یعنی اینکه -به سبک وقایع نگاران قدیم- به ما بگوید چه حوادثی رخ داد بسنده نمی کند و همانطور که آن مرد بزرگ خود مایل بود تاکید کند علاوه بر گفتن اینکه چه وقایعی رخ داد همچنین به ما می گوید آن وقایع «چرا» رخ دادند و در بیان این چرایی حداکثر دقت را به کار می برد و خود را به تابوها و مشهورات محدود نمی کند. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:21 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
اشاره : تاریخ زندگى بشر حاکى از آن است که هر هنگام که جوامع را نابسامانى فرهنگى واجتماعى فراگرفته است پیامبران ومصلحان به دستور خداوند در جهت هدایت مردم و نجات واصلاح جامعه اهتمام ورزیدهاند.اسلام به عنوان کاملترین دین الهى بر محمد(ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وى اصلاح گردد وهم حاوى اصول دستورهایى باشد که براى آحاد بشر قابل اجرا درهر زمان پس از وى باشد و موجب هدایت و نجات جامعه گردد . در نوشته حاضر سعى بر آن است تا در یک بررسى تطبیقى از دیدگاه جامعهشناسی، تاریخى نشان دهیم که علت اساسى قیام امام حسین(ع) تداوم و تجدید اسلام پیامبر (ص) است وقیام امام خمینى (ره) نیز با الهام از قیام امام حسین(ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پیوسته است .امام خمینی(ره ) خود نیز فرمودهاند:” انقلاباسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.” فرض اساسى ما در این پژوهش این است که هر دوى این قیامها با عنایت از دستورهاى کلى اسلام درباره اصلاح و تغییر جامعه به وقوع پیوستهاند و این دستورها براى همه زمانها قابل پیروى و تطبیق است. در این بررسى ما از روشى که توماس اسپریگن در کتاب “ فهم نظریههاى سیاسى “ (1) پیشنهاد کرده است بهره بردهایم و بنابراین در بخش اول ازدیدگاه جامعهشناسى - تاریخى آسیبهاى جامعه اسلامى را در زمان هر یک از دو رهبر بزرگ الهى مورد بررسى قرار مىگیرد و در بخش دوم به راههاى اصلاح و شیوههایى که این دو رهبر براى درمان آسیبها واصلاح جامعه پیشنهاد مىکنند اشاره شده است. بخش اول آسیبهاى جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین (ع) و امام خمینى (ره) هر مصلحى با توجه به تصورى که از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خویش ایرادات و اشکالاتى وارد مىداند و به نواقص وامراض خاصى در آن جامعه اشاره مىکند واینک به اختصار به آسیبها وایرادات عمده جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینى (ره) اشاره مىشود. الگوى مطلوب جامعه در این نوشته جامعه اسلامى زمان پیغمبر (ص) در نظر گرفته شده است.1- آسیبهاى اعتقادى ومذهبی بررسى نحلههاى فکرى واندیشههاى دینى نشان مىدهد که مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامى بعد از رحلت حضرت رسول(ص) برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامى بوده است . عواملى که به بروز کژاندیشىها وگرایشهاى قبیلهاى منتهى گردید موجباتى را فراهم آورد تا کسانى که به مصادر خلافت دست مىیافتنددین را وسیله توجیه حکومت واهداف فردى وقومى خویش قرار دهند و جامعه اسلامى را براى مدت طولانى ازمنادیان واقعى توحید واندیشههاى اصیل مکتب اسلام بهدور نگهدارند. تحقق چنین امرى وقتى میسر گردید که افرادى همچون علی(ع) ،سلمان فارسی،عمار یاسر و ابوذر غفارى کنار گذاشته شدند و افرادى همانند کعب الاحبار یهودى و ابوحریره ادعاى مسلمانى کردند ومفتى اعظم جامعه اسلامى گشتند و حکم بر تکفیر وتسفیق افرادى چون صحابه نستوه رسولالله (ص)، ابوذر غفارى دادند و باجعل احادیث و تفاسیر وارونه سعى کردند تا اذهان مردم را نسبت به حقیقت دین و سیره پیامبر(ص) مغشوش نمایند. علاوه بر علماى دربارى فرصتطلبان و زراندوزانى چون طلحه و زبیر براى حفظ منافع مادى واقتصادى خویش علی(ع) را متهم به کفر مىنمودندو مقدس مابانى چون خوارج نهروان با تاویل آیات خدا برعلی(ع)شمشیر مىکشیدند وهمه اینها نشانگر این است که درآن زمان قشر عظیمى از مردم مسلمان در درک حقیقت دین وفهم معارف اسلامى با مشکل روبروبودهاند و درچنین شرایطى بنىامیه حاکمیت در جامعه اسلامى را به دست مىگیرند و براى توجیه حکومت خود به ترویج نوعى اندیشه تقدیرى وجبرگرایانه مىپردازند .اندیشهاى که احساس هرگونه مسئولیت اجتماعى را از انسان سلب مىکرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهى صورت فریبندهاى داشت در ظاهر صحیح به نظر مىآمد و در آستانه قیام امام حسین (ع) که با القائات علماى دربارى واحادیث جعل پرورش یافته بودند به راحتى مىپذیرفتند که اگرعلی(ع) شکست خوردخدا نمىخواسته تااو بر مسندحکومت باقى بماند واگر حزب اموى زمام امور مسلمین را در دست دارد خدا چنین موهبتى به آنان عطا کرده است و بنابراین هرگونه اعتراض وانتقاد بر علیه وضع موجود و حکومت اموى انتقاد واعتراض برقدرت ومشیت الهى است. در این زمان دین در امورفردى وعبادى خلاصه مىگردد و بر صورت ظاهر جمعه وجماعات بیش ازهر چیز دیگر تاکید مىشود و بینش و روحیه مذهبى در میان اکثر قریب به اتفاق مردم به گونهاى مسموم و فلج شده است که نه تنها عاملى براى اصلاح وسازندگى جامعه به حساب نمىآید بلکه موجبات سکوت و تسلیم رانیز فراهم مىسازد و صبر وسکوت تخدیر کنندهاى را برسرتاسر شبه جزیره عرب مستولى مىگرداند .چنین اعتقادى مطلوب امام حسین (ع) نیست وامام باقیام خودتاکید بر این امر که مىخواهند به اصلاح امت پیامبر (ص) واحیاى سیره محمد (ص) و علی(ع) بپردازند اولین اعتراض را بر اندیشه دینى رایج در جامعه زمان خود روا مىدارند.قبل از قیام امام خمینى (ره) هم ملاحظه مىشود که جامعه در زمینه عقاید الهى و مذهبى دچار آسیبهاى جدى است. برداشتهاى دینى رایج به گونهاى است که دین به هیچ یک از امور سیاسی، اجتماعى و فرهنگى جامعه کارى نداردوفقط امرى است که به برخى از عبادات واعمال فردى ختم مىگردد و چنین برداشتى از دین همواره مطلوب طبقات حاکم بر جامعه بوده است و به وسیله حکومتهاى باطل درمیان مردم رواج یافته است. در آستانه قیام ایشان با توجه به وابستگى جامعه به جوامع بیگانه شرق وغرب مسئله جدایى دین ازامور سیاسى واجتماعى شدت یافت و باتوجه به خود باختگى والگو قرار گرفتن جوامع غربى براى حکومت و زمامداران امور چهره جدیدترى به خود گرفت .به نظر امام خمینى (ره) جامعه اسلامى از صدراسلام به این آسیب دچار بوده است واین مسئله در دوره اخیر به اوج خود رسیده است چنانچه مىفرماید:” این یک نقشه شیطانى بوده است که از زمان بنىامیه وبنىعباس طرحریزى شده است و بعد از آن هم هر حکومتى که آمده است تائید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق وغرب به دولتهاى اسلامى باز شده این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسئله شخصى بین بنده و خداست وسیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند ونباید روحانیون وارد سیاست بشوند.”(2) رواج اندیشه جدایى دین از سیاست به دلیل اینکه هرگونه مسئولیت اعتقادى واجتماعى را از افرد سلب مىکرد باروحیه تسامح و راحت طلبى نیز سازگارى داشت وبسیارى از افراد براى حفظ منافع شخصى خود از هرگونه اندیشهاى که به تغییر وضع موجود منتهى گردد احتراز مىکردند و لذا نقشههاى شیطانى حکومت از یکسو وتسامح و راحت طلبى از سوى دیگر موجب شد تا اعتقادات دینى نقش موثرى در اعمال اجتماعى - سیاسى مردم نداشته باشندواز قیام براى خدا در جامعه اسلامى غفلت گردد. امام خمینی(ره) در این زمینه مىفرماید: “خودخواهى وترک قیام براى خدا ما را به روزگار سیاه رساند وهمه جهانیان را برما چیره کرده وکشورهاى اسلامى را زیرنفوذ دیگران درآورد.”(3) 2-آسیبهاى سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر (ص) از نظر سیاسى و اجتماعى معیارها وضوابط اسلامى تحتالشعاع ارزشهاى قومى ونژادى قرار مىگیردو مهاجر بر انصار وقریش بر غیر قریش ترجیح داده مىشود و به لیاقت و شایستگى افراد در تصاحب مناصب سیاسى واجتماعى عنایتى نمى شود. امام حسین (ع)اینک وارث جامعهاى است که بعد از پیامبر بسیارى از ارزشهاى دوران جاهلیت درآن نضج گرفته است بنىامیه آن چنان بر جان ومال مردم مسلط شده است که خود را آقاوارباب و مردم را بنده ونوکر خود قلمداد مىکنند.عرب را برعجم ترجیح مىدهندوروحیه برابرى و برادرى را در جامعه زایل مىنمایند ،روشنفکران واهل بصیرت را ازبین مىبرند . معاویه على رغم اینکه خلفاى قبل از او زندگى سادهاى داشتهاند یک حکومت سلطنتى پر ازتجملات ایجاد کرده است و به پیروى از دوران جاهلیت که بعد از مرگ شیخ قبیله به حکم وراثت فرزندش جاى او را مىگرفت تصمیم مىگیرد تاحاکمیت اسلامى را براى خاندان بنىامیه موروثى گرداند و به خلاف سیره پیامبر(ص) وخلافى بعد از او پسرش یزید را که هیچ گونه لیاقت وشایستگى نداشت به جانشینى خود منصوب کندو به این ترتیب تخطى از معیارهاى سیاسى واجتماعى اسلامى و احیاى ارزشهاى جاهلى ونژادى بود که”زمامدارى از قریش به مداخله تیره اموى وزمامدارى اموى به سلطنت موروثى وسلطنت موروثى به استبداد مطلق کشیده شد.(4)امام خمینى (ره) یکى از دیرپاترین آسیبهاى جامعه اسلامى را “ عدم تشکیل حکومت حق” مىداند و در زمانى قیام خود را آغاز مىکند که جامعه تحت سلطه یک حکومت فاسد شاهنشاهى قرارگرفته است که جز منافع فردى و خانوادگى خودهیچ معیار دیگرى را نمىشناسد وحتى براى ارضاى نفسانیات خود حاضر است سلطه بیگانگان رانیز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد .مردم در این حکومت هیچ نقشى ندارند و حق وحقوق محرومان جامعه پایمال مىگردد وافراد روشنفکر و با بصیرت نیز موردهتک و آزار قرارمىگیرند وهیچ یک از ضوابط ومعیارهاى اسلامى بر امور سیاسى واجتماعى جامعه حاکم نیست و همه امور جامعه در خدمت نفسانیات طبقه حاکم قرار گرفته است. در نظر امام خمینى (ره) غلبه حکومت باطل یک آسیب اساسى استو از اینرو درباره غلبه رضاخان مىفرماید:” قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بىسواد را بر یک گروه چند میلیونى چیره مىکند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند.”(5) 3-آسیبهاى اقتصادى و غارت بیتالمال در جامعه اسلامى پیامبر با توجه به اصول و موازنههایى که بر مالکیت ونظام اقتصادى حاکم شد ثروتمندان واشراف نمىتوانستند به استثمار وتکاثر ثروت بپردازندوعدالت اجتماعى و اقتصادى از عمدهترین اصول جامعه اسلامى به شمار مىآمد.اما اینک امام حسین(ع) پس از پنجاه سال که از رحلت پیامبر مىگذرد با یک جامعه کاملا نا برابر مواجه است که درآن از یکسو قریش و وابستگان خلافت بویژه بنىامیه به ثروتهاى کلان دست یافتهاند واز سوى دیگر اکثرآحاد مردم جامعه در فقر ومحرومیت به سر مىبرند. جنگهایى که بین سپاه اسلام و دو امپراتور بزرگ ایران وروم چند سال بعد از رحلت پیامبر به وقوع پیوست غنایم واموال فراوانى را نصیب حکومت اسلامى ساخت واما این غنایم با رعایت رتبهها وامتیازاتى خاص نظیر سبقت در اسلام بین مسلمانان تقسیم شد وزمینها نیز به تملک سربازان فاتح درآمد. اکثر این گروه که به ثروتهاى کلان دست مىیافتند از قبیله قریش بودند که از دوران جاهلیت به بازرگانى وتجارت آگاهى داشتند وهمین که در نظام اسلامى اموال وثروت بیشترى نصیب آنان گردید شیوه زندگى پیشین خود را از سر گرفتندوروحیه مالاندوزى و جمع ثروت در آنها زنده شد به این ترتیب نوعى از اشرافیت معنوی( نظیر سبقت در اسلام) معیارى شد براى کسب ثروت ومال بیشتر وایجاد اشرافیت مادى و پس از آن طبقه جدیدى از ثروتمندان واشراف با رنگ ولعاب اسلامى در جامعه به وجود آمده وبه دنبال آن اصل عدالت اجتماعى وموازنههاى اقتصادى اسلام در معرض تهدید ونابودى قرار گرفت. (6) قریش و بویژه بنىامیه هنگامى که توانستند نفوذ و قدرت بیشترى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند تحت عنوان “ حبه” و “ جایزه” به چپاول وغارت بیتالمال پرداختند. افرادى همانند طلحه دویست هزار درهم وزبیر ششصد هزار درهم ازدستگاه خلافت اسلامى دریافت نمودند. اینک طبقهاى مقتدر وثروتمند در جامعه اسلامى به وجود آمده بود بین امویان و وابستگان آنها که داراى ثروتهاى فراوان بودند از یکسو و اکثر مردم که در فقر و محرومیت به سر مىبردند از سوى دیگر شکافى عظیم پیدا گشت وبا این سیطره مالى وسیاسى بودکه حزب اموى به تطمیع و خرید افرادى ذى نفوذ پرداخت ومعاویه بنای” کاخ سبز” را در منطقه شام ایجاد کرد وبه قدرت خود تحکیم بخشید . تصاحب وغارت بیتالمال از مهمترین عواملى بود که حزب اموى در جهت اغفال مردم و تهیه و تجهیز “سپاه شام” از آن استفاده کرد .ایجاد نظام طبقاتى ،تبعیض ونابرابرىهاى اجتماعى سبب شد تا نظام عقیدتى و اخلاقى جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها واصول اقتصادى مکتب اسلام براى مردم میسر نگردد . ثروتمندان که وضع فعلى جامعه را از نظر مادى به نفع خویش مىدیدند اولین گروهى بودند که درمقابل حکومت على به مخالفت و آشوب دست زدند و چون دیدند که عدالت وایجاد نظام اقتصادى اسلام بیش از هر چیز دیگر منافع آنها راتهدید مىکند وبه اردوگاه بنىامیه پیوستند و مقدمات شکست خلافت امام را فراهم ساختند . معاویه همانند پادشاهان ایران وروم با تشریفات و تجملات بر مردم حکومت مىکرد وبا سوءاستفاده از بیتالمال براى استمرار سلطنت اموى و جانشینى یزید ورشوههاى کلانى مىپرداختن و گروههاى زیادى از مردم کوفه را با پول و ثروت فریب مىداد و به تطمیع آنان پرداخت. از جمله وقتی” مغیره بن شعبه” از طرف معاویه ماموریت یافت تا مردم کوفه را به بیعت با یزید وادار کند مال فراوانى به هواداران حزب اموى دراین شهر بخشید وگروهى از مردم کوفه را به سرکردگى پسر خود نزدمعاویه فرستاد تا با اعلام طرفدارى از ولایت عهدى یزید وراثت سلطنتى امویان را مشروعیتى مردمى بخشند ،چون این گروه به دربار حکومت رسیدند معاویه از پسر مغیره پرسید: پدرت دین این مردم را به چند خریده است ؟ وى جواب داد : هریک را به سىهزار درهم .(7)در نتیجه این حقیقت روشن مىشود که اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزشها ومعیارهاى اسلامى درجامعه نقش داشتهاند اما هیچ یک از آنها به اندازه رواج روحیه دنیاطلبى و رغبت به مالاندوزى موثر نبوده است به گونهاى که امام حسین(ع) در آستانه قیام مقدس خویش ماهیت این مردم را چنین بیان مىکند:“ الناس عبیدالدنیا و الدین لعق السنهم یحوطونه مادرت به معائشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الدیانون “(مردم بنده دنیا هستند دین را تا آنجا مىخواهند که باآن زندگى خود را سروسامان دهندو چون آزمایش شوند دینداران واقعى بسیار کم خواهندبود.) یکى از آسیبهاى مهم جامعه در آستانه قیام امام خمینى (ره) فاصله طبقاتى وبهرهکشى سرمایهداران وطبقه ثروتمند جامعه ازطبقات محروم و مستضعف مىباشد. ایجاد هستههاى سرمایهدارى در ایران به وسیله نظام شاهنشاهى سبب شد تا وابستگان به دربار و ایادى دست نشانده شرکتهاى چند ملیتى با استفاده از پول نفت وفروش منابع طبیعى کشور به ثروتهاى کلان دسترسى پیداکنند و به این وسیله به چپاول ثروتها و استثمار اقشار ضعیف جامعه بپردازند در مقابل این عده محدود اکثر آحاد مردم در شهرها وروستاها در فقر و مسکنت به سر مىبردند وهر روز به تعداد زاغهها و بیغولههاى اطراف شهرهاى بزرگ افزوده مىگشت. امام خمینى (ره) با اشاره به تحلیل نظام اقتصادى از سوى دولتهاى بیگانه مىفرماید: “ استعمارگران به دست عمال سیاسى خود که بر مردم مسلط شدهاند نکات اقتصادى ظالمانهاى را تحمیل کردهاند و براثر آن مردم به دو دسته تقسیم شدهاند.ظالم ومظلوم . در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر اقلیتهایى از افراد ثروتمند وصاحب قدرت سیاسى که عیاش وهرزه گرند . مردم گرسنه و محروم کوشش مىکنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات دهند تا زندگى بهترى پیدا کنند واین کوشش ادامه دارد،لکن اقلیتهاى حاکم و دستگاههاى حکومتى جابرمانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم ومحروم را نجات دهیم . پیشتیبان مظلومین و دشمن ظالم باشیم .” (8) و تاریخ انقلاباسلامى به خوبى نشان مىدهد که محرومین ومستضعفین که از این آسیب ویرانگر (تسلط و بهرهکشى اغنیا از فقرا) به شدت رنج مىبردند اولین اقشارى بودند که به نداى امام خمینى (ره) لبیک گفتند و به کمک نهضت اسلامى شتافتند . 4- آسیبهاى فرهنگى واخلاقی درزمان حیات پیامبر (ص) خصلتهاى پست فرهنگ بدوى وقبیلهاى از جامعه محو شد وکینهتوزى به برادرى مبدل گشت. بىبندوبارىهاى اخلاقى از بین رفت و زنان که موجوداتى پست به شمار مىآمدند در جامعه مسلمین از مرتبه والایى برخوردار شدند و شخص پیامبر به دختر خویش مباهات مىکرد. اسلام به جامعه بشرى و بویژه اعراب که در غرقاب فساد و تباهى به سر مىبردند شخصیت وهویت انسانى داد و با ارزشهاى متعالى از عرب عصر جاهلیت جامعهاى ساخت که ایمان به خدا، عدالت اجتماعى وبرابرى و آزادى انسان از سلطه دیگران مهمترین ویژگىهاى آن به شمار مىآمد. با گسترش همین معیارها بود که دین الهى توانست در درون انسانها وهمچنین در محیط اجتماعى آنان تحول ایجاد کند و از یک طرف قبایل پراکنده عرب را متحد سازد و با ایجاد یک حکومت مرکزى در مقابل دو امپراتور روم وایران بایستد واز طرف دیگر جذبه و کشش درونى وفطرى انسانها را برانگیزد واز مناطق دور و نزدیک انسانها را گروه گروه به سوى اسلام حقیقى فراخواند.اما بعد از رحلت رسول اکرم با بروز فرهنگ بدوى و هواهاى نفسانى مجددا روحیه برترى جویى ومالاندوزى و راحت طلبى بر جامعه اسلامى مستولى شد وهنگامى که بنىامیه بر شبه جزیره عرب حاکمیت یافتند به تدریج ارزشها واصول اخلاقى اسلام از جامعه حذف مىشد وقیام امام حسین(ع) وقتى آغاز مىشد که امویان آشکارا وبدون هیچ ملاحظهاى به هتک حرمتهاى الهى مىپرداختند وروحیات واخلاق اعراب دوران جاهلیت را احیا مىکردند و روحیه تملق و ذلت را در بین مردم گسترش مىدادند. معاویه براى اینکه بتواند از فردى همانند زیادبن ابیه در حاکمیت خود استفاده کند مجلسى برپا مىکند و در انظار مسلمین او را برادر نسبى خود مىخواند و یزید در حضور مردم به میگسارى مىپردازد و فسق و فجور رادر بین مردم رواج مىدهد و در هنگامى که در کربلا فرزندان رسول خدا را به شهادت مىرساند وخاندان نبوت را به اسارت مىکشاند وکینه توزى بدوى وقبیلهاى خود را در نعرهاى جاهلانه نمایان مىسازد که اى کاش آنان که از قبیله من ( بنىامیه ) در جنگ با محمد به قتل رسیدهاند مىبودند و آگاه مىشدند که چگونه انتقام آنها را از بنىهاشم گرفتم .شرایط اخلاقى وفرهنگى جامعه درآستانه قیام امام خمینی(ره) نیز به گونهاى بود که هیچ تناسب با ضوابط و اصول اخلاقى اسلام نداشت . حکومت فاسد و وابسته شاهنشاهى با توجه به نوعى ازخودباختگى فرهنگى وفرنگى مابى که دچار آن شده بود در تخریب ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى جامعه از هیچ گونه تلاشى مضایقه نمىکرد و جامعه را لهو ولعب و هرزگىها فرا گرفته بود.(9)جوانان مسلمان از اخلاق اسلامى تهى مىگشتند و به مراکز فساد کشانده مىشدند زن به گونهاى جدید ملعبهاى بود براى بازیگران صحنههاى تجارت واشاعه فساد در جامعه. روحیه ذلت وسلطهپذیرى و بىتفاوتى در جوانان تقویت مى شدو به انحاء مختلف زمینههایى فراهم مىشد تا نیروى انسانى از بین برود و جوانهاى ما تلف شوند. امام خمینى (ره) این را یک آسیب اساسى مىداند و مىفرماید:” اینها نیروهاى انسانى ما را خراب کردند نگذاشتند رشد کنند، خرابىهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابىهاى معنوى است، اینها نیروهاى انسانى را از بین بردند.”(10) پىنوشت: -1اسپریگن ، توماس “فهم نظریات سیاسى “ ترجمه فرهنگ رجایى ، انتشارات آگاه،چاپ اول 1365 [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:18 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
گفتگوی روزنامه قدس با حجة الاسلام دکتر محسن الویری اشاره: [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:16 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |