عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
زیبایی های قیام عاشــورا حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) پس از قیام عاشورا در جمله ای زیبا فرمودند (ما رأیت إلا جمیــــلا)، من هر چه می بینم زیبایی می بینم این یعنی چه؟ زیبائی های کربلا چیست؟ (ما رأیت إلا جمیــــلا) من در کربلا جز زیبایی ندیدم، ما از کربلا هر چی می بینیم تشنگی و دود و عطش است آنها سختی هایش است اما گاهی توی سختی زیبائی است یعنی یک خانمی که توی آشپزخانه زحمت می کشد سخت است اما توی همین سختی برایش لذیذ است درد زایمان سخت است اما همین سختی را زنها آرزو می کنند که بچه دار شوند آنهایی که بچه دار نمی شوند یک وزنه بردار یک وزنه ای را که بلند می کند خیلی سخت است به او فشار می آید اما همین وزنه برداشتن برایش لذیذ است یعنی در عمق دردسرها... زیبائی ها در لابلای سختی هاست شرکت در کنکور سخت است وزنه برداشتن سخت است زایمان سخت است عمل جراحی سخت است دویدن سخت است بالا رفتن از کوه سخت است منتهی لابلای سختی ها زیبائی است ما می خواهیم منظور حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) از زیبائی های کربلا را بگوئیم. اخلاص در حرکت و تلاش 1- اخلاص، درباره امام حسین (علیـــه الســـلام) داریم که می گوید (دعوت إلی الله) دعوتت بسوی خدا بود (وفیت لله) برای خدا وفا کری (قمت لله) برای خدا قیام کردی (جاهدت فی سبیل الله) در راه خدا جهاد کردی، یعنی هر چی دیدم از برادرم خلوص دیدم برای اینکه رأی جمع کند برای اینکه مشهور شود، (چند وقت قبل یک دوستی از استانی آمد که ده میلیون بودجه ای به من داده فلان تشکیلات و فلان وزارت خانه بروم تحقیق کنم که عوامل ایجاد موج چیه؟! چه کنیم که توی مملکت موج ایجاد کنیم، گفته اند برو پهلوی قرائتی حالا از آن استان آمده بود که چطوری موج ایجاد کنیم؟! به او گفتم این چه تحقیقی است؟ گفت به من ده میلیون داده اند گفتم بیخود داده اند، وزارت داده، وزارت هم بیخود کرده ما یکی از وظائف مان ایجاد موج نیست.) اگر می بینید که امام حسین (علیـــه الســـلام) موج انداخت برای خدا قیام کرد خدا کار او را موجی کرد یعنی بر موج قرار داد امام خمینی نمی خواست که موج ایجاد کند می خواست که به وظیفــه شرعی اش عمل کند منتهی حرکت الهی او ایجاد موج کرد اصل موج به خودی خود ارزشی ندارد ما باید برای خدا قیام کنیم حالا برای خدا گاهی وقتها مثلاً شما توی یک جلسه ای نشسته ای بعد می بینی که در این جلسه دارند حرفهای بدی می زنند جلسه گناه است برای اینکه فکر می کنی خدا از نشستن شما راضی نیست بلند می شوی و می روی منتهی وقتی بلند شدی و رفتی ممکن است جلسه به هم بخورد و موجی هم ایجاد بشود اما شما به قصد موج این کار را نکردی. تشکر از نعمت های الهی 2- تشکر از خداوند، بعضی از این سرداران و بزرگانی که توی جبهه بودند و الان شیمیایی هستند یا شهید شده اند با آنها که مصاحبه می کردند می گفتند الحمدلله رب العالمین، هر کاری کردند که شکایت کند شکایت نکرد. صداقت در گفتار و عمل 3- هماهنگی گفتار و رفتار: فطرت هر انسانی بدش می آید که گفتار و رفتار از هم جدا باشد (قلت صادقا قتلت صدیقا) به به، به به، حسین جان حرف که می زنی راستش را می گویی شهید شدی (صدیقا) یعنی کسی که حرفش و قلبش و مغزش و عملش ظاهرش و باطن اش یکی باشد، بیان صداقت دارد... هماهنگی خیلی زیبا است شما کسی را که ظاهر و باطن اش یکی است می گویی من اینرا خیلی دوست دارم این همین است که هست پس و پیش ندارد تاب ندارد هر انسانی از آدم صادق خوشش می آید زیبائی ها... استقلال در عقیده و عمل 4- جو ناپذیری: آمدند پهلوی پیغمبر گفتند آقا چی می خواهی؟پول می خواهی به تو پول می دهیم می خواهی ازدواج کنی، بهترین دخترهای مکه را به تو می دهیم پُست می خواهی؟ می خواهی تو را کلید دارد کعبه کنیم فرمود خورشید را یک دست من بدهید و ماه را در دست دیگر دست از هدفم برنمی دارم اینطور نیست که عقربک روح من با پول بالا و پائین برود. اعتماد و توکل به خداوند 5- توکل و اعتماد: از چیزهایی که در کربلا جلوه داشت این بود چون امام حسین (علیـــه الســـلام) روز عاشورا فرمود (إنی توکلت علی الله ربی و ربکم) سیل مشکلات در محاصره اقتصادی آب، در محاصره نظامی هفتاد و دو نفر در محاصره سی هزار نفر، خودش را نباخت توکل کرد. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:11 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
صبر امام حسین (علیه السلام) در برابر سختی ها 8- صبر، کربلا نمایشگاه تمام زیبائی ها در امام و یارانش، در زیارتش داریم که (وصبرت علی الاذی) حسین جان صبر کردی بر اذیت ها کسانی که در سختی ها صبر می کنند خود خدا بر آنها صلوات می فرستد. ما دو تا صلوات داریم توی قرآن داریم آدمهایی که توی سختی خوب هستند آدمهایی که توی خوبی خوب هستند بعضی ها توی جبهه و جنگ در حوادث آدم خوبی هستند و صبر می کنند بعضی ها نه، همیشه خوش و خرم هستند منتهی آدمهای خوبی هستند مثلاً توی جبهه نیامده اند اما کمک به جبهه می کنند پول می دهد کمک می کند ولی اهل اینکه اسلحه دست بگیرد و خودش را... هر دو خوب هستند. درود و صلوات خداوند بر مجاهدان اما خدا می گوید آن خوبهایی که توی سختی خوب هستند خودم به آنها صلوات می فرستم «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ» البقرة/157 از طرف رب صلوات می فرستد یعنی خود رب العالمین بر اینها صلوات می فرستد اما اینهایی که تاجر هستند اهل خون و جبهه و اینها نیستند ولی خمس می دهند زکات می دهند نماز شب می خوانند روزه می خوانند ولی انقلابی آنطوری که بروند خط اول این نیستند می گوید خیلی خوب خمس و زکات او را بگیر «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ» التوبة/103 پیغمبر تو به آنها صلوات بفرست یعنی اینها در حدی نیستند که (صلوات من ربّ) باشد اینها در حدی هستند که... آخر یکی را رئیس جمهور می رود فرودگاه یکی را وزیر می رود فرودگاه یکی را امام تسلیت می گوید یکی را دفتر امام تسلیت می گوید یکی را دفتر امام حکم می دهد یکی را امام حکم می دهد اینها کد هایش فرق می کند آنهایی که توی خون آتش صبر می کنند آنهایی که توی اذیت ها صبورند قرآن می گوید صلوات از طرف خداست آنهایی که اذیت حالش را ندارند مرفه هستند منتهی مرفهین بی درد نیستند مرفهین با درد هستند می گوید تو بر آنها صلوات بفرست صبر یکی از زیبائی هایی بود که در کربلا بود. حق قرآن بر مسلمانان 9- همراه با قرآن: داریم در زیارت امام حسین (تلوت الکتاب حق تلاوتــــه) حسین جان! قرآن را... توی قرآن آیاتی داریم که می گوید حق اش را انجام بده بعضی جاها می گوید حالا که نمی توانی آن مقداری که می توانی مثلاً می گوید «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» آل عمران/102 تقوا داشته باشید حق تقوی، تا این آیه نازل شد گفتند خدایا ما که نمی توانیم آنوقت گفت پس قیمت تعاونی حساب می کنم تا مشتری شوید یک خورده پائین آمد گفت «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» التغابن/16 یعنی اگر حق تقوا را نمی توانید لااقل مقداری که می توانید این قیمت بازار آزاد است و این هم قیمت تعاونی است امام حسین (ما استطعتم) نیست می گوید حق تلاوته، حق تلاوت چیه؟ 1- آرام بخوانیم 2- با وضو بخوانیم 3- تدبر کنیم، این شبی با قرآن را تبدیل کنیم به شبی با تفسیر قرآن، نه یعنی قرآن حذف بشود قرآن هم خوانده شود اینطور نباشد که دو ساعت قرآن خوانده بشود اصلاً تفسیر سهمی... یک چیزی برایتان بگویم خواهش می کنم همــه قاری ها توجه کنند تمام اینهایی که قرآن حفظ می کنند به لطف خدا بعد از جمهوری اسلامی خیلی ها رفتند سمت قرآن و حفظ و مسابقه و تجوید دست شما درد نکند باید بگویم زبانتان درد نکند البته تنها عضوی که هیچ وقت درد نمی کند زبان است، قرآن می گوید «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى» النساء/43 در وقتی که مست هستید نماز نخوانید حالا شبیه مستی وقتی است که آدم خرف است بی حال است چشم هایش پر است خواب آلود است آنها هم یک رگه هایی از مستی است می گوید وقتی نشاط ندارید بگذارید برای وقتی که نماز می خوانید نماز بخوان، چرا نزدیک نماز نشویم «حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» تا ببینید چه می گوئید ما هم که قرآن می خوانیم بعد از چند سال باید بدانیم بالاخره این آیه چیه، حالا که روشهای قرآن را یاد گرفته ایم (کوّرت) یعنی چه؟ نماز باید آگاهانه باشد قرآن هم باید آگاهانه باشد من تقاضایم این است که یکی از چیزهای امام حسین که در زیارت نامه هم داریم (تلوت الکتاب حق تلاوتـــه) برویم سراغ فهم. دیدگاه انحرافی در مورد قرآن یک نقطــه انحرافی پیدا شده که من اینرا توی یکی از دانشگاهها دیدم من لازم است اینرا اینجا بگویم یک چیزی می گویند که ما حق تفسیر نداریم ما روح قرآن را نمی فهمیم در قرآن آیاتی است که ما نمی فهمیم ما به سراغ تفسیر نرویم این حرف ضد قرآن است چون قرآن می گوید من حرفهایی که می زنم برای اینست که بفهمید «لقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» قرآن می فرماید من با آدمهایی حرف می زنم که اهل تعقل هستند، این آیه یعنی تو عاقل هستی و قرآن مال عاقل هاست یعنی فکر کن می فهمی قرآن می فرماید «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» خوب اگر من عقلم نمی کشد پس چرا قرآن من را توبیخ می کند که چرا در قرآن تدبر نکردی چرا قرآن می گوید باید بدانی که چی می گویی آیه ای که می گوید بدانید چی می گوئید تدبر کن و تعقل کن از این پیداست که ما قرآن را می فهمیم البته کسی که قرآن را می خواهد بفهمد باید با لغت آشنا باشد روایت را ببیند توقع نداشته باشد که هر چی فهمید همان است مثل اینکه از کسی بپرسند نفت چیه؟ بگوید همانکه توی بخاری است، بگو فهم من این است وگرنه نفت دست دنیای پتروشیمی بیفتد صدها فرآورده از آن در می آرود صد ها آیه دست کارشناس بیفتد... یعنی یک قاضی حقوقدان وقتی آیات حقوقی را می فهمد چیزی می فهمد که قرائتی نمی فهمد در جبهه و جنگ امیران و سرداران ما از قرآن چیزی می فهمند که بنده پشت جبهه نمی فهمم کسی که در زمان طاغوت توی زندان طاغوت بود معنای طاغوت را چیزی می یابد که من بیرون زندان... چون آنها از نزدیک دستی به آتش دارند هر کسی فقیه است آیات فقهی را بهتر می فهمد هر کس در علوم طبیعی کار کرده است آیاتی که مربوط به طبیعت است را بهتر می فهمد هر کس در هر رشته ای تخصص اش بیشتر است فهمش هم بیشتر است اما این معنایش این نیست که دست به قرآن نزنیم یکی از راههایی که ما قرآن را مهجور کنیم یکی از راههایی که ما قرآن را کنار بزنیم این است که اینست که بگوئیم قرآن ظنی الدلالــــ( است یعنی دلالت هایش برفک دارد نمی فهمیم چه می کند عقل بشر به قرآن نمی رسد بابا به کنه نمی رسد به بخشی که می رسد بابا ما به قعر دریا دستمان نمی رسد اما از اینکه می رسد استفاده کنیم ما از دریا استفاده می کنیم گرچه دستمان به عمق دریا نرسد این نیست که چون دستم به عمق دریا نمی رسد... مگر ما دستمان به عمق علوم می رسد حالا غیر از قرآن، کی است که بگوید آقا من به عمق علوم دسترسی پیدا کرده ام؟ ما به عمق علوم هم دستمان نمی رسد اما به آن مقداری که می توانیم می رویم مدرسه و دانشگاه و حوزه (دستمان بر عمق آن نمی رسد این دلیل بر این نیست که ما... مگر نسخه هایی که دکترها می دهند این کپسول را هشت ساعت بخورد این کپسول را شش ساعت بخورد این شربت را با قاشق مربا خوری بخور این غذا را بعد از... واقعاً نسخه ای که می دهد ما به عمق دارو علم پیدا می کنیم؟ ما نمی دانیم که عمق آن چیه اما همین مقداری که دکتر می گوید به همین گفتن دکتر مقداری آگاه می شویم به همین مقدار آگاهی باید عمل کنیم وگرنه اگر بگویم ما تا اسرار را نفهمیم عمل نمی کنیم پس همه مریض ها باید بمیرند چون دکتر می گوید هشت ساعت به هشت ساعت کپسول بخور به دکتر بگویم آقای دکتر چون راز این کپسول را نمی فهمم نمی خورم می گوید برو بمیر مگر می شود که به مرجع تقلید گفت آقا من به فتوای شما عمل نمی کنم مگر اینکه روح کار را بفهمم دکتر ده سال درس خوانده ما راز آنرا نمی فهمیم آنوقت چطور مرجع تقلیدی که هفتاد سال درس خوانده راز آنرا بفهمی ولی آن مقداری که می فهمیم مسئول هستیم شما اگر دیدی یک ورق قرآن است حرام است که پایت را روی آن بگذاری گرچه نفهمی معنایش چی است ولی همینکه فهمیدی قرآن است همین مقدار فهم مسئول هستی نباید پایت را روی آن بگذاری دست بی وضو روی آن نگذار ما به مقداری که مسئول هستیم باید بفهمیم.) تعبّد امام حسین (علیه السلام) به احکام دین پایبندی به احکام، آقایانی که دیر آمده اند پای تلویزیون بدانند زینب کبری فرمود من هر چه دیدم زیبائی دیدم می خواهیم بدانیم زیبائی های کربلا چیه، نه تا را گفتیم حالا برویم سراغ دهمی یک صلوات هم بفرستید. آفات مراسم عزاداری در محرّم ما می خواهیم برویم روضه ماشین را هر جا شد پارک می کنیم بابا راه بندان کردی شما وقتی عزاداریت ارزش دارد آن کسی که پشت فرمان است ممکن است دل درد دارد ممکن است زن زائو است ممکن است هواپیما و فرودگاه می خواهد برود ممکن است بچه اش را می خواهد بگذارد مدرسه ممکن است خبرش داده اند که اتاقت سوخته آخر یک کسی ممکن است توی ماشین مشکل داشته باشد تو وسط خیابان را گرفته ای همینطور یواش یواش داری می روی آقا جان از کنار خیابان برو عزاداری کن عزاداریتان را با گناه قاطی نکنید چون آن کسی که پشت فرمان است هم دلش شور است هم عصبانی است و هم بخاطر امام حسین حیا می کند فحش بدهد توی رودربایستی این هم اذیت است فکر نکنید اذیت فقط شلاق است آدمی هم که کسی را در محصور قرار بدهد اذیت است بگذارید من قرآن بخوانم الله اکبر چقدر دین ما قشنگ است واقعاً قشنگ است می رفتند خانه پیغمبر ناهار دیگر بیرون نمی رفتند می نشستند گپ می زدند پیغمبر هی دلش شور می زد بابا شما آمده اید ناهار بلند شوید بروید نمی رفتند آیه نازل شد «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ» الأحزاب/53 ناهارتان را که خوردید بلند شوید بروید ننشینید حدیث بشنوید چانه تان گرم شده بابا الان سه بعدظهر است شما باید یک بعداز ظهر خانه ما باشید الان چه می کنی بعد می گوید «إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ» این پیغمبر را اذیت می کنید پس اذیت فقط شلاق نیست گاهی هم فشارهای روحی اذیت است گرفتید چه می گویم؟ قرآن به فشار روحی هم کلمه اذیت بکار برده پس اذیت دو تا است اذیت جسمی آدم یک نیشگون بگیرد اذیت روحی... توی روضه وارد می شود بچه را بلند می کند یک نفر دیگر را می نشاند سر جایش چرا بچه را بلند کردی؟ حالا گیرم این آقا استاد دانشگاه گیرم رئیس جمهور اگر یک آیت الله یا رئیس جمهور یا تاجری وارد شد شما باید بچه را از سر جایش بلند کنی؟ هر کس بچه را بلند کند سر جایش بنشیند جایش دزدی است نماز هم بخواند نمازش باطل است نمی شود کسی را بلند کرد ما راحت می گوئیم خانم ها بروید بالا آقا جان! مردها بروند بالا اگر باید رحمی بشود باید به زنها رحم کرد ما همه جلساتمان مردها پائین هستند زنها بالا... ما یک اذیت های این رقمی می کنیم ما باید بگوئیم خدایا عبادتهایمان را ببخش گناهایمان را پیش کش مان. یک کسی بازار که می رفت وقتی می خواست مغازه باز کند می گفت خدایا تو شر مردم را از سرمان کم کن با شریک کنار می آئیم یعنی واقعش این است که گاهی عبادتهای ما مملو از... تعبد یعنی در عزاداری... پایداری و خستگی ناپذیری پیامبران در راه خدا 12- خستگی ناپذیر: درباره خستگی ناپذیر داریم که می فرماید حسین جان (اشهد انک) گواهی می دهم که تو چنین و چنان هستی تا می رسد (و قمت بحقه) به حق خدا قیام کردی (غیرواهن و لا موهن) قیام کردی یعنی نه شل شدی و نه دیگران را شل کردی یعنی یک ذره عقب نشینی نکردی قرآن تعریف می کند «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا» آل عمران/146 انبیائی بودند که یارانی داشتند می جنگیدند و ضعیف نمی شدند کلمات همین است می ترسم پس و پیش بگویم می گویند وهن است یعنی شل شده است (ما ضعفوا) ضعف است (ما استکانوا) یعنی اینها نه شل شدند نه ضعیف شدند نه خسته شدند. برخورد بزرگوارانه امام حسین (علیه السلام) با دشمن 13- سعـــه صدر: یعنی روح بزرگ، چه روحی، به حر فرمود (یتوب الله علیک و یغفر الله علیک) حر که آمد توبه کند گفت توبه ات قبول است من به تو دعا می کنم. امام حسین قبل از حر رسید به کربلا یعنی نزدیک کربلا فرمود همه مشک ها و ظرفها را آب کنید همه را آب کردند بعد حر با هزار نفر رسید گفت حر با هزار نفر آمده است که ما را بکشد فعلاً تشنه شان است آب به آنها بدهید به لشگر حر آب داد یکی از اینها گفت آقا اینها آمده اند ما را بکشند فرمود بابا تشنه شان است به آنها آب بدهید بعد یکی یک مشکی گرفته بود توی دهان یکی از افراد لشگر یزید این آب را درست نمی توانست درست بخورد آب اینطرف و آنطرف دهانش می ریخت امام فرمود چرا به او بد آب می دهی بگذار آب به دلش بچسپد مشک را به من بده امام حسین مشک را گرفت به این آقایی که آمده بود او را بکشد گفت این رقمی آب بده مشک را زیر گرفت حر می گوید که آتش گرفتم دیدم امام حسین از قبل آب ذخیره کرده حالا هم که این آقا بد آب دهان لشگر من می گذارد خود امام مشک را می گیرد در مشک را تنگ می کند که این آقایی که آب می خورد به دلش بچسپد خیلی اینها مهم است اینها را توی کتابهای روانشناسی و جامعه شناسی نه توی حوزه است نه توی دانشگاه این چیز دیگری است شبیه اینرا راجع به امام رضا (علیه السلام) هم داریم آن شبی که به امام زهر دادند فرمود که به برده هایم بگوئید که با هم غذا بخوریم برده ها هم نشستند و غذا خوردند خوب نمی دانستند که آقا چرا این جوری شده خیلی به طور طبیعی نشستند و غذا خوردند به طور طبیعی یکی یکی هم رفتند همینطور خیلی شل رفتند تا آخرین نفر که رفت بیرون امام فرمود در را ببند افتاد روی زمین غلتید و غلتید گفتند چه شد؟ امام فرمود سوختم، گفتند کی؟ فرمود خیلی وقت است که دارم می سوزم منتهی گفتم اگر بگویم سوختم این برده ها غذا به دلشان نمی چسپد من برای اینکه غذا به دل اینها بچسپد سوختم ولی اظهار نکردم مسئله مهمی است. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:10 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
جوانمردی و غیرت در کربلا 15- جوانمردی و غیرت، این جمله معروف است که شک کردند امام حسین (علیه السلام) هنوز زنده است یا شهید شد گفتند حمله کنید به خیمه ایشان دریای غیرت است اگر حتی یک نفس... یک سوال ایدئولوژی، آخرین سخن امام چه بود؟ دفاع از ناموس، نهی از منکر، دفاع از مظلوم، بعد می گوید (إن لم یکن لکم دین فکونوا احراراً فی دنیاکم) این خیلی مهم است یعنی اگر می خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی لازم نیست که بگویی تو که حزب اللهی هستی ممکن است حزب اللهی نباشد بگو انسان که هستی، اگر دین ندارید بابا آزاد باشید، مسلمان نیستی ایرانی که هستی خدا را دوست نداری خودت را که دوست داری وطن را که دوست داری یعنی برای جلوگیری از فساد لازم نیست که از قلاب ایمان استفاده کنید از هر قلابی می توانید استفاده کنید مثلاً کسی فحش می دهد بگویی فحش حرام است می گوید برو بابا آقا شیخ حرام حرام در آورده ای، بگوئیم آقا تو دانشمند هستی تو تحصیلکرده هستی این حرف قشنگ آدم تحصیلکرده نیست اگر می دانی که کلمــه تحصیل را مطرح کنی فحش نمی دهد اینجا نگو تو مگر مومن نیستی اینجا شرعاً حرام است از مدرک بگو، بگو تو که فوق لیسانس هستی فوق لیسانس که نباید این حرف را بزند امام حسین (علیه السلام) به ما یاد داد جلوی فساد را بگیرید حتی اگر از اهرم دین استفاده نشد از هر چی شد استفاده کن. جامعــه ما باید جامـــعـه سالم باشد هر چی شد از راه دین و هر چی هم شد از راه علم هر چی شد از راه عقل و هر چی شد از راه عاطفه. برخورد های عاطفی و انسانی قرآن با مردم قرآن گاهی وقتها برای اینکه پول مردم را در بیاورد یعنی به مردم بگوید که کمک کن گاهی می گوید بابا جهنم پول نمی دهی «فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ» التوبة/35 فلز داغ را داغ می کنند می گذارند به پیشانی ات و می گویند «هَذَا مَا کَنَزْتُمْ» التوبة/35 این همان پولهایی بود که قایم کرده بودی گاهی افراد را از جهنم می ترساند. قیام امام حسین (علیه السلام) برای اصلاحات 16- مسئله اصلاح گری، ببینیم اصلاح گر کی است بعضی ها گفتند ما خواهان اصلاحات هستیم امام حسین (علیه السلام) فرمود من اصلاح طلب هستم، طرفدار اصلاحات، فرمود (خرجت) من از مدینه آمدم کربلا برای چی؟ (لطلب الاصلاح) من می خواستم اصلاح کنم برای طلب اصلاح، چی را می خواستی اصلاح کنی؟ (فی امت جدی) اصلاحات... رهبر خط اصلاحات باید امام حسین... امام حسین چه کرد اگر خط ما به خط امام حسین (علیه السلام) می خورد ما هم طرفدار اصلاحات هستیم اما اگر کلمــه اصلاحات را گفتیم اما کار دیگری کردیم این خودش یک نفاق است که آدم بگوید بیا تو را ببوسم بعد گاز بگیرد بگوید بیا مهمانی بعد به او سم بدهد لفظ لفظ حسینی باشد عمل عمل... به قول مقام معظم رهبری فرمود اصلاحات آمریکایی یعنی اصلاحاتی که آمریکا شاد بشود ما... من خیلی لذت می برم تا الان که خدمت شما نشسته ام در آستانـــه شصت سال هستم هنوز یک کلمه پیدا نکرده ام که یک حرف نو داشته باشد هر که هر حرف زیبائی دارد ما بهتر آنرا در قرآن داریم مثلاً سخن از سازندگی می شود سازندگی کار خوبی است اما قهرمان سازندگی ذوالقرنین است سدی ساخت که چند قرن میخ توی آن فرو نرفت. کسب آگاهی و اطلاعاتی سیاسی 19- یکی از زیبائی های کربلا جنگ یک جنگی بود که... کسب اطلاعات، آگاهی به امور سیاسی و اطلاعاتی، این هم یکی از زیبائی های کربلا بود چون امام حسین (علیه السلام) به محمد حنفیه برادرش گفت تو کربلا نیا و مدینه باش (علیک أن تقیم بالمدینه) لازم است تو در مدینه بمانی (فتکون لی عیناً علیهم و لا تخفی عنک شی من امور) تو چشم من باش وهیچی از امور مدینه از من مخفی... یعنی لحظه به لحظه کارهایم را... ما در اسلام سه رقم اطلاعاتی داریم اطلاعاتی داریم اطلاعات عمومی و مردمی اطلاعات با ابلاغ اطلاعات ویژه، اطلاعات عمومی، در نهج البلاغه داریم که حضرت امیر (علیه السلام) به استاندارش می گوید (بلغنی) یعنی به من گزارش داده اند که تو همچین کاری کرده ای، (بلغنی) یعنی به قول آقای شهید رجایی اطلاعات سی و شش میلیونی، یعنی همه مردم اطلاعاتی باشند اگر یک خانمی دید که شوهرش هروئین رد و بدل می کند این را اطلاع بدهد به مواد مخدر نگوید این شوهر من است نانش قطع می شود بابا تو می روی نان خودت را قطع کنی جوانهای مردم نابود می شوند همه ما باید نسبت به مسائل عمومی اطلاعات بدهیم به اهل آن. شیوه برخورد ما با مشکلات نظام ممکن است که نظام ما مشکلاتی داشته باشد مسئولین آن ممکن است مشکلات داشته باشند عادی اش ممکن است مشکلات داشته باشند ولی نقل مشکلات به دیگران درست نیست ما داریم که امر به معروف بکن نهی از منکر بکن اما تضعیف... من جمله ای هست توی تلویزیون گفته ام ولی چون مال چند سال پیش است اجازه بدهید که تکرار کنم طوری نیست این جمله یادتان نرود بخصوص دانشجوها خواهش می کنم این سه تا کلمه را می توانید حفظ کنید. بهره گیری از همه امکانات در قیام عاشورا 20- یکی از زیبائی های که امام داشت ضمن اینکه رفت کربلا و می دانست که شهید می شود باید از این خون حداکثر استفاده را بکند، استفاده حد اکمل، بهترین بهره گیری، بعضی ها هستند امکانات دارند اما خوب بهره گیری نمی کنند امام حسین (علیه السلام) قبل از اینکه بیاید مکه و کربلا وقتی یزید به حکومت رسید به فرماندار مدینه گفت از امام حسین (علیه السلام) بیعت بگیر امام فهمید که... در مسجد نشسته بود گفتند آقا دارالعماره شما را احضار کرده است باید بیائید امام فهمید که معاویه مرده و یزید به حکومت رسیده است به فرماندارش گفته بیعت بگیر بعد گفته بود فرماندار اگر امام بیعت نمی دهد توی خانه او را ترور کن بکش امام فرمود (فدعا بجماعه) یک جماعتی را دعوت کرد از یارانش (من اهل بیته و موالیه) از دوستان و فامیل هایش دعوت کرد (و کان ثلاثین رجلا) اینها سی نفر بودند گفت شما سی نفر (و امرهم بحمل السلاح) فرمود شما اسلحه بردارید من می روم دارالعماره (فاجلسوا الباب) شما پشت دیوار بنشینید و کمین بگیرید (فان سمعتم صوتی قد علی) اگر صوت من را شنیدید، اگر دیدید که نعره کشیدم (فادخلوا علی لتمنع علی) از دیوار بپرسید تو که جلوی کشتن من را... امام حسین (علیه السلام) حرفی ندارد که کشته بشود اما نمی خواهد توی اتاقی کشته بشود که هیچ خبری... گفت بگذار بروم مکه دو سه ماه مکه ماند تا حاجی ها آمدند سخنرانی کرد صد و بیست و پنج روز در مکه سخنرانی کرد اصلاً نگفته رفت مردم دیدند که امام نیست چی شده؟ دیروز دالعماره امام را احضار کرده از دیشب تا حالا نیست مثل اینکه مردم ببینند امام در جماران نیست مقام معظمی در محل خودش نیست به هیچکس هم نگفت نگفته رفت تا ول وله... یکوقت می گویم آقا بنده بروم یک تلفن جواب بدهم و برگردم شما آرامش دارید چون می گوئید قرائتی رفت تلفن جواب بدهد اما یکوقت میکرفن را پرت می کنم و می روم و به کسی هم نمی گویم که چیه این ول وله می افتد از مدینه رفت تا ول وله بیفتد صد و بیست و پنج روز توی مکه سخنرانی کرد تا همه اهل مکه بفهمند حکومت یزید اسلامی و شرعی و قانونی نیست. نویسنده:حجت الاسلام محسن قرائتی [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:9 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نهضت امام حسین(ع)از نادرترین رخدادهایى است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایى دارد. شهادت حسین بن على(ع)حیات تازهاى به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع)باحرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت وزبونى و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعهاسلامى حکمفرما شده بود، تضعیف کرد. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:8 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
از قیام عاشورا در بعد تربیت، در حد شایسته سخن به میان نیامده و حال آن که این حرکت، نکات تربیتى قابل توجه و ماندگارى را در خود مستتر دارد. در مقاله حاضر بعضى از نکات تربیتى قریب به یک سال آخر زندگى امام حسین (ع) مورد توجه قرار گرفته است و در انتخاب گزینه ها نیز شبهات عصر، پرسش هاى روز و نیاز زمان مورد توجه جدى قرار گرفته اند. [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 6:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
( از مرگ معاویه تا خروج از مکه ) مقدمه ؛ توجه به زنگی بزرگان عالم موضوعی است که مورد علاقه هر انسان تشنه حقیقت می باشد و آشنایی با زندگی ایشان بهانه ایست برای برداشتن گامی استوار در مسیر تعالی روح و اندیشه . مرگ معاویه و وصیت او ؛ در سال60 هجری قمری معاویه به مرضی دچار می شود که به مرگ او منجر می شود ( زمان مرگ او در شب نیمه ماه رجب بیان شده است) (1) . در این موقع فرزندش یزید در بیرون دمشق بود ، معاویه « ضحاک بن قیس فهری » ( رئیس نگهبانان ) را فرا می خواند و «مسلم بن عقبه» ( رئیس سربازان ) را فرا می خواند و به آنها می گوید وصیت مرا به یزید برسانید . خلاصه وصیت او از این قرار است : 1- نسبت به مردم حجاز که به نزدت می آیند با احترام برخورد کن و نسبت به اشرافشان که در نزد تو نیستند تعهد بگیر. اتفاقات بعد از مرگ معاویه ؛ « ضحاک بن قیس » خبر مرگ معاویه را برای مردم می آورد و آنها را برای شرکت در مراسم دفن او دعوت می کند (8) . و بعد از برگزاری مراسم ، یزید مردم را به بیعت با خود فرا می خواند (9). نحوه برخورد « ولید بن عقبه » با دستور یزید ؛ وقتی نامه یزید به ولید می رسد ، از رسیدن این چنین دستوری ناراحت می گردد ( فلما ... قرأه قال : انا لله و انا الیه راجعون ... ما لی و للحسین ابن فاطمه ) لذا با « مروان بن حکم » مشورت می کند و او می گوید قبل از پخش شدن خبر مرگ معاویه آنها را به بیعت بخوان و اگر نپذیرفتند گردنهایشان را بزن (22). دلیل عدم بیعت امام حسین علیه السلام با یزید ؛ امام علیه السلام در جواب سؤال ابن زبیر که اگر به بیعت یزید خوانده شوی چه کار خواهی کرد ؟ چند مطلب را به عنوان دلیل عدم بیعت خود با یزید مطرح می کنند : علت خروج امام حسین علیه السلام از مدینه ؛ علاوه بر مطالبی که گفته شد مبنی بر تحت فشار بودن حضرت برای بیعت کردن و دستور قتل ایشان در صورت امتناع از بیعت ، باید گفت عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی نیز برای حضر تنگ شده بد تا جایی که ولید مانع دیدار شیعیان عراق با ایشان بود . (حجب الولید بن عتبة أهل العراق عن الحسین فقال (له) الحسین: یا ظالما لنفسه عاصیا لربّه علام تحول بینی و بین قوم عرفوا من حقی ما جهلته أنت و عمک »(38) ؟! وقایع میان راه مدینه تا مکه ؛ در بین راه امام حسین علیه السلام « عبدالله بن مطیع » را می بینند که از مکه به مدینه بر می گشت و از حضرت پرسید : به کجا می روی ؟ حضرت پاسخ دادند : به مکه . او به امام می گوید : اگر قصد داشتی از مکه خارج شوی به کوفه نرو که شهر شومی است و پدرت در آنجا کشته شد و برادرت خوار گردید ( فایاک و الکوفه ، فانها بلدة مشئومه ، بها قتل ابوک و بها خذل اخوک ... )(49) . استقبال مردم مکه از امام حسین علیه السلام ؛ هنگام داخل شدن امام علیه السلام به مکه اهل مکه بسیار خوشحال شدند و شب و روز در حال رفت و آمد به نزد حضرت علیه السلام بودند . این مطلب بر عبدالله بن زبیر سخت آمد ؛ زیرا طمع بیعت مردم مکه با خودش را داشت که با آمدن امام علیه السلام دیگر محقق نمی گشت . نامه نگاری کوفیان به امام حسین علیه السلام ؛ اولین نامه از طرف این افراد نوشته می شود : سلیمان بن صرد ، مسیّب بن نجبه ، رفاعة بن شداد ، حبیب بن مظهر ( مطهّر ) .(62) [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نقدی بر کتاب « الطبقات الکبری » ؛ ابن سعد صاحب کتاب « الطبقات الکبری » راجع به قصد حضرت علیه السلام برای حرکت به سوی عراق تمامی سعی خود را به کار گرفته است تا اینگونه جلوه دهد که امام حسین علیه السلام فریب مردم کوفه را خورده اند و مکالمه تعداد زیادی را با حضرت و تذکر دادن آنها به ایشان که « اگر به کوفه بروی کشته می شوی » را و مخالفت کردن امام علیه السلام با آنها را بیان می کند . « مسلم بن عقیل » ؛ فرستاده امام حسین علیه السلام به کوفه ؛ هنگامی که نامه های ارسالی کوفیان زیاد می شود ، امام علیه السلام با ارسال نامه ای به سوی ایشان می فرمایند : قصد شما را متوجه شدم و برادر ، پسر عمو و مورد اعتماد خود از اهل بیتم ، مسلم بن عقیل بن ابی طالب ، را به سوی شما می فرستم و به او امر کرده ام که از حال شما و نظرتان و نظر صاحبان فهم و فضل شما مرا خبر دهد ... ، اگر بر آنچه در نامه هایتان فرستاده اید پایبندید به همراه پسر عمییم قیام کنید و با او بیعت کنید و یاریش نمائید و خوارش نکنید ... .(72) حرکت « عبید الله بن زیاد » به سوی کوفه ؛ عبید الله قبل از رفتن به کوفه برادر خود « عثمان بن زیاد » را جانشین خود قرار می دهد و به مردم می گوید : « از سرپیچی بر کنار باشید که به خدا قسم ! اگر خبر به من رسد که یکی از شما سرپیچی کرده است او را می کشم ، همکارانش را می کشم و کوچکترین مطلب را به سخت ترین وجهی خواهم گرفت تا از کجی در آیید...(95) . « شریک بن اعور » در خانه هانی ؛ از جمله کسانی که به همراه عبید الله به کوفه می آید « شریک بن اعور بصری » است که با هانی بن عروه رابطه داشت و جزء شریفان بصره بود(111) ، او از شیعیان امیرالمؤمنین بود(112) و از برگزیدگان شیعیان بود (113) و جزء بزرگان ایشان (114) . ولی شیعه بودن خود را مگر بر برادران مورد اعتمادش کتمان می کرد (115). [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:54 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
ترفند ابن زیاد برای دستگیری مسلم ؛ ابن زیاد هزار درهم به غلام خود « معقل » می دهد و می گوید : مسلم را برایم پیدا کن و هرگاه مکانش را شناختی نزد او برو و به او بگو که از شیعیانش هستی و بر مذهب او و این پول را به او بده و بگو این پول را بر علیه دشمنانت به کار بگیر . با این کار به تو اعتماد می کند و چیزی را از تو کتمان نمی کند . وقتی شب شد خبر او را برای من بیاور . عبید الله ، هانی را به دارالاماره احضار می کند ؛ ابن زیاد « محمد بن اشعث بن قیس ، اسماء بن خارجه فزلزی و عمرو بن حجاج زبیدی » را فرا می خواند و از آنها می پرسد : چرا هانی به نزد ما نمی آید ؟! آنها می گویند : او مریض است . ابن زیاد می گوید : مریض بوده است ولی خوب شده است و بر در خانه اش نشسته است ، به نزد او بروید و به او امر کنید که حق واجب ما را رها نکند . (126) قیام مسلم ؛ گفته شد که اختلاف وجود دارد میان اینکه قیام مسلم قبل از قتل هانی بوده است یا بعد از آن . گفتگوی مسلم و عبید الله ؛ هنگامی که مسلم پیش ابن زیاد آورده می شود به او می گویند : بر امیر سلام کن . ایشان می گویند : او امیر من نیست تا بر او سلام کنم و سلام من بر او چه فایده ای دارد در حالی که او قصد کشتن مرا دارد . پی نوشت ها : 1 - طبقات الکبری الخامسه 1 /442 [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:53 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
چکیده در این پژوهش اصل عدالت در حرکت انقلابی امام از مکه تا کربلا مورد کنکاش قرار می گیرد. سخنان امام در مدینه با دوست و دشمن نشان می¬دهد که امام در گفتار هیچ¬گاه مروت را فرو ننهاد و از مرز اخلاق عبور نکرد. عدالت در گفتار امام به این دلیل است که عقل او بر احساس و غضب تسلط دارد و اجازه افراط و تفریط به آنان نمی دهد. مقدمه بررسی شیوه زندگی و سلوک رفتار فردی و اجتماعی شخصیت¬های مهم و تأثیرگذار یکی از موضوعات پژوهش برای محققین بوده و هست. این کار همیشه در انحصار پژوهشگران تاریخ نبوده است. جامعه¬شناسان، روان¬شناسان، فقیهان و نواندیشان دین نیز گاهی دست به چنین کاری زده¬اند. بدیهی است که هرطیف عینک خاص خود را به چشم می¬زند و برای یافتن پرسش-های خویش چنین می¬کند. این تنوع در نگاه عامل شناخت عمیق و همه جانبه یک جریان تاریخی و یا یک شخصیت تأثیرگذار است. تعریف عدالت مفهوم عدالت چنان گسترده و عمیق است که هرکس برای آن تعریف مستقلی دارد. بی تردید این واژه دارای مفهوم بدیهی نیست و باید تعریفی کاربردی، جهان¬شمول و واحد از آن ارائه داد تا بتوان موضوع تحقیق را براساس آن بنیاد نهاد. بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
هجرت به مکه نماد عقل و عدالت امام حسین (ع) آنگاه که فشارهای سیاسی را برخود احساس می¬کند و می¬فهمد که با نپذیرفتن بیعت جان خود و اطرافیانش در معرض خطر است، قصد هجرت به مکه را می کند و در شب یکشنبه 28 رجب، سال شصت هجری قمری همراه فرزندان و برادر و خواهران و برادرزادگان و همة خاندان خود - جز محمّد حنفیه- از مدینه به سوی مکه رهسپار می¬شود. (18) بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/8 ] [ 5:45 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |