سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

منبرپدر

روز جمعه بود و خلیفه دوم ، عمر ، روی منبر مسجد بود. در آغاز سخنان او بود که امام حسین (ع) وارد مسجد شد و به عمر گفت : «از منبر پدرم پایین بیا». عمر گریه کرد و گفت : «راستی گفتی . این منبر پدر توست نه منبر پدر من» ؛ و از منبر پایین آمد.(1)

سفارش پیامبر (ص)

پیامبر (ص) درباره ی امام حسن و امام حسین (ع) سفارش زیادی می کرد و تا آن جا این دو را دوست می داشت ، که گاهی وقتی در مسجد مشغول سخنرانی بود و آنها وارد می شدند ، از بالای منبر پایین می آمد و آنها را در آغوش گرفته ، به بالای منبر می رفت و می فرمود «صدق الله العظیم انما اولادکم فتنه » ؛ راست گفت خدای ، بزرگ ، جز این نیست که فرزندانتان مایه ی آرامش شما هستند. (2)

بر پشت پدر

جابر می گوید دیدم که رسول خدا (ص) با دست و پا راه می رفت و حسن و حسین (ع) بر پشت آن حضرت سوار بودند و او می فرمودند : «بهترین شتر ، شتر شماست و شما ، بهترین سواران او هستید». (3)

رفع تشنگی

علی (ع) می فرماید : در جایی مسلمانان تشنه شدند و آب نبود. فاطمه (س) امام حسن و حسین (ع) را نزد رسول خدا (ص) آورد و فرمود : «آنها کوچک اند ، تحمل تشنگی را ندارند ». رسول خدا (ص) زبان خود را به دهان این دو کودک گذاشت تا تشنگی آنها برطرف شد و سیراب شدند.(4)
ابوهریره می گوید : «دیدم که رسول خدا (ص) آب دهان حسن و حسین (ع) را می مکید ، مثل اینک کسی خرما را بمکد.» (5)

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:59 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]


امام حسین (ع) از مردی پرسید از این دو کار کدام را بیشتر دوست داری ؟ 1- شخصی تصمیم بر کشتن مسلمان ناتوانی را دارد، او قادر بر دفاع نیست آیا نجات آن مسلمان را بیشتر دوست داری یا 2- شخصی از دشمنان قصد گمراهی او را از راه راست گرفته است ، و تو می خواهی آن مسلمان را از بن بست نجات دهی و با ادله و بیان قاطع آن دشمن بی دین را طرد کنی و به آن مسلمان آسیب دینی نرسد؟ آن مرد گفت : بلکه من نجات آن مؤمن را از انحراف آن دشمن ناصبی ، بیشتر دوست دارم ، چرا که خداوند در قرآن (32 مائده) فرموده : و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا: و هر کس انسانی را از مرگ رهائی بخشد چنان است که گوئی همه مردم را زنده کرده است. امام حسین (ع) سخنی نفرمود، گویا با سکوت خود انتخاب آن مرد را پذیرفت و امضاء کرد.


[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:58 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

کرامت و بزرگواری امام حسین(ع)

روزی امام حسین(ع) از جایی عبور می کرد، جوانی را دید که به سگی غذا داد، به او فرمود: «چرا این گونه به این سگ مهربانی می کنی؟» او عرض کرد: می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد، اندوه من از این روست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم.
امام حسین(ع) با آن غلام به خانه ی آن مرد یهودی آمدند، امام حسین(ع) دویست دینار به یهودی داد، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد. یهودی گفت: به خاطر قدم مبارک شما که به خانه ی ما آمدی این غلام را به شما بخشیدم و این باغ را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد. امام حسین(ع) همان دم غلام را آزاد کرد و همه ی آن بوستان و پول را به او بخشید. وقتی که همسر یهودی، این بزرگواری را از امام حسین(ع) دید گفت: «من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم» و به دنبال او شوهرش گفت: «من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم.»
داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدی اشتهاردی

فرمانروایی بر تمام موجودات

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را
در زمان حضرت امام حسین(ع) شخصی دچاربیماری و تب سختی شده بود. امام حسین(ع) برای عیادت و دیدار او راهی منزلش شد، و چون که حضرت خواست وارد منزل شود بلافاصله تب او برطرف گردید؛ و مریض گفت: راضی شدم به حقّانیّتی که از طرف خداوند متعال به شما اهل بیت ارزانی شده است تا جایی که تب با وجود شما از بین می رود.
امام حسین(ع) فرمود: قسم به خداوند! چیزی آفریده نشده است مگر آن که تحت فرمان ما خواهد بود.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:51 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

محرم صفر امام حسین ابوالفضل عباس عاشورا کربلا بدون سانسور +18 فیلتر شکن هات

بیانات مقام معظم رهبری

عزت مندی درس بزرگ امام حسین علیه السلام : عاشورا یک حادثه ی تاریخی صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی عبدالله علیه السلام با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملا روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.سه عنصر در حرکت حضرت ابی عبدالله علیه السلام وجود دارد: عنصر منطق وعقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه... . عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون « العزه لله و لرسوله و للمؤمنین ». مسلمان در راه همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه می کنی، یک چهره ی حماسی و عزتمند است.اگر به مبارزات سیاسی، نظامی گوناگون تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی آنهایی که تفنگ گرفته اند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کرده اند، می بینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مساله وجود ندارد؛ همان جایی هم که حسین بن علی علیه السلام یک شب را مهلت می گیرد، عزتمندانه مهلت می گیرد؛ همان جایی هم که می گوید: « هل من ناصر » - استنصار می کند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم های گوناگون برخورد می کند و با آنها حرف می زند و از بعضی از آنها یاری می گیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجسته ی دیگر است. این عنصر در همه ی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامه ی خود می گنجانند، باید دیده شود. همه ی اقدام های مجاهدت آمیز - چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آن جایی که جای فداکاری جانی است - باید از موضع عزت باشد.


[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

در ایام کودکى از امام حسین علیه السّلام در باره صداى حیوانات سؤال کردند ؛ چون از شرائط امامت این است که عالم به زبان تمام حیوانات باشد. محمدبن إبراهیم بن الحرث التمیمی عن الحسین (( علیه السلام)) أنه قال: امام علیه السّلام در پاسخ آنان (که حیوانات هنگامى که صدا می‏کنند چه می‏گویند) فرمود:
- کرکس مى ‏گوید: اى فرزند آدم! هر گونه که می ‏خواهى زندگى کن، ولى بدان که عاقبت مرگ است.

- باز مى ‏گوید: اى عالم به خفیّات و اى رفع ‏کننده بلاها!

- طاووس مى ‏گوید: خدایا! به خود ظلم کردم و به زینتم مغرور شدم، پس مرا ببخش.

- خارپشت مى ‏گوید: خداوند بر عرش خود قرار گرفته است.

- خروس مى ‏گوید: هر کس خدا را شناخت او را فراموش نمی ‏کند.

- مرغ مى ‏گوید: اى خدایى که بر حقى ، تو بر حقى و سخن تو حق است. یا اللَّه! یا حق!

- قرقى مى ‏گوید: به خدا و روز قیامت ، ایمان دارم.

- لاشخور مى ‏گوید: به خدا توکل کن که او روزى می ‏دهد.

- عقاب مى ‏گوید: هر کس از خدا اطاعت کند ، سختى نمی ‏بیند.

- شاهین مى ‏گوید: خداوند ، پاک ، منزه و حقّ است چه حقّى!

- جغد مى‏ گوید : انس در دورى نمودن از مردم است.

- کلاغ مى‏ گوید: اى روزى دهنده! روزى حلال برسان.

- دُرنا مى‏ گوید: خدایا! مرا از شرّ دشمنانم حفظ کن.

- لک لک مى ‏گوید: هر کس از مردم فاصله بگیرد، راحت ‏تر است.

- اردک مى‏ گوید: آمرزش تو را خواهانم اى خدا!

- هدهد مى‏ گوید: چقدر شقى و بدبخت است کسى که گناه می ‏کند.

- قمرى مى‏ گوید: اى داناى به اسرار و پنهانها، اى خدا! «یا واحد یا احد یا فرد یا صمد».

- کبوتر مى‏ گوید: تویى خدا و غیر از تو خدایى نیست.

- زاغ مى‏ گوید: منزّه است کسى که بر او چیزى مخفى نیست.

- طوطى مى ‏گوید: یاد خدا باعث مغفرت گناهان است.

- گنجشک مى‏ گوید: طلب آمرزش می ‏کنم از گناهانى که خدا را به خشم آورد.

- بلبل مى‏ گوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حقّا حقّا».

- کبک مى‏ گوید: قیامت نزدیک است.

- بلدرچین مى ‏گوید: اى فرزند آدم! چه چیز تو را از مرگ غافل کرده است.

- مرغ شکارى مى‏ گوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و آله خیرة اللَّه».
- دارکوب مى ‏گوید: خداى من! مرا از آتش نجات بده.

- چکاوک مى ‏گوید: خدایا! گناهان مؤمنین را ببخش.

- کبوتر صحرایى مى ‏گوید: خدایا! اگر مرا نبخشى، بدبخت می ‏شوم.

- مرغ عشق مى‏ گوید: «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ [العلىّ‏] العظیم».

- شتر مرغ مى‏ گوید: معبودى به غیر از خدا نیست.

- پرستو هنگام صدا کردن، سوره حمد را می ‏خواند و می ‏گوید: اى قبول ‏کننده توبه‏ کنندگان! اى خدا! حمد و ثنا براى توست.

- زرّافه مى ‏گوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده».

- میش مى ‏گوید: مرگ بهترین پند دهنده است.

- بزغاله مى‏ گوید: (خدایا!) مرگم را برسان تا گناهانم کم باشد. وقتى که شیر غرش می ‏کند؛ یعنى امر خداوند مهم است مهم.
- گاو نر مى ‏گوید: اى فرزند آدم! صبر کن. تو در مقابل کسى هستى که تو را می ‏بیند و دیده نمی ‏شود و آن خداست.

- فیل مى ‏گوید: از مرگ، گریزى نیست.

- یوز پلنگ مى ‏گوید: «یا عزیز یا جبّار یا متکبّر یا اللَّه!».

- شتر مى‏ گوید: منزّه است خدایى که خوارکننده ستمکاران است.

- اسب مى‏ گوید: سبحان ربّنا سبحانه!

- گرگ مى‏ گوید: کسى را که خدا حفظ کند، هرگز ضایع نمی ‏گردد.

- شغال مى ‏گوید: واى! واى! واى! بر گناهکارى که در گناه کردن، اصرار می ‏نماید.

- سگ مى‏ گوید: گناهان، باعث خوارى است.

- خرگوش مى ‏گوید: خدایا! مرا هلاک نکن و حمد و ستایش براى توست.

- روباه مى‏ گوید: دنیا خانه غرور است.

- غزال مى‏ گوید: خدایا! مرا از آزار و اذیت نجات بده.

- کرکدن مى ‏گوید: (خدایا) به فریادم برس و الّا هلاک می ‏گردم.

- گوزن مى‏ گوید: خداوند مرا کفایت می ‏کند و بهترین وکیل است.

- پلنگ می ‏گوید: پاک و منزه است خدایى که با قدرت، عزیز شده است.

- مار مى ‏گوید: اى خدا! چقدر شقى و بدبخت است کسى که تو را معصیت می ‏کند.

- عقرب مى ‏گوید: بدى، چیز وحشتناکى است.

سپس امام علیه السّلام فرمود: تمام مخلوقات خداوند او را تسبیح می ‏کنند. بعد امام این آیه را تلاوت فرمود:
«وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ».
«همه مخلوقات، خدا را تسبیح می ‏کنند ولى شما تسبیح آنان را درک نمی ‏کنید». { سوره اسرا آیه 44 }
منبع: بحارالانوار 64/27 حدیث 8


[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:50 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

مقدمه

حادثه ی عاشورا به لحاظ ماهیت ،اهداف و آثار از بزرگ ترین رخدادهای تاریخ بشریت است ؛چرا که قهرمان حادثه ،شخصیتی است چون امام حسین بن علی علیه السلام ،که به منظورحفظ کامل ترین و اخرین دین الاهی ،جان خود را فدا کرد .
از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعه ی شهادت رهبر آن ،رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت ،در جهان هستی پدید آمد .حتی در یک نگاه گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی ،می توان به تعداد زیادی از گزارش های این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه ،در میان حوادث رخ داده در جامعه ی بشری ،تافته ای است جدا بافته ،و بدین لحاظ در خور دقت و بررسی.
فراوانی روایات یاد شده در منابع غیر شیعی از سویی ،و وجود بعضی روایات ضعیف -و گاه سخیف در میان روایات از سوی دیگر ،موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع این روایات -به ویژه منقولات در منابع غیر شیعی -گشته است .برخی چنین پنداشته اند که نقل این گونه روایات توسط مورخان غیرشیعی ،ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان،برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن ،و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصه های عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد .زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهم قبیله حوادث عجیبی را نقل می کرده اند .(1)
بعضی دیگر ،به صرف نقل این گونه روایات توسط مورخان متمایل به امویان همچون ابن سعد ،آنها را غیر قابل باور خوانده اند ؛چرا که مدعی هستند بیشتر این گونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نقل شده و در این روایات ،هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امام علیه السلام صورت نگرفته است .(2)
از سوی دیگر بعضی از مورخان متعصب اهل سنت -همچون ابن کثیر دمشقی -این گونه روایات را ساخته و پرداخته ی شیعه و از مجعولات آنان دانسته اند .(3)
در بررسی دیدگاه یاد شده ،توجه به چند نکته ضروری است :
1.هر چند غرض ورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسین ع قابل انکار نیست ،اما انکار حوادث شگفت انگیز به صرف غرض ورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دوراست .
2-روایات ناقل رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین ع،علاوه بر منابع روایی اهل سنت ،در بسیاری از منابع شیعه نیز به چشم می خورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصوم ع نقل شده است .
3-مضامین روایات یاد شده آنچنان نیست که با بداهت و شواهد نقلی ناسازگار باشد .و مواردی عجیب تر از آنها ،در خوارق عادات نقل شده برای پیامبران و ائمه علیهم السلام به چشم می خورد .البته ناگفته نماند که در میان این روایات ،مواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستان سرایی شباهت بیشتر دارند تا نقل واقعیت .
4.به هرحال ،خود این روایات -به گونه مستقیم یا غیر مستقیم -گویای حقانیت مسیر حسینی علیه السلام و بطلان مسیر یزیدی است .و بدین لحاظ ،کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی با این روایات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت .ضمن اینکه در همین گزارش ها -چنان که اشاره خواهیم داشت -به روایات جالبی درباره گرفتاری های دنیوی قاتلان امام حسین علیه السلام و قاتلان اصحاب آن حضرت بر می خوریم .
4.در صورت درستی این ادعا که مؤلفان غیر شیعی و راویان بصری یا شامی
این روایات ،با توجه دادن اذهان به سوی اموری عجیب و خارق العاده ،خواسته اند نفس حادثه ی کربلا و فلسفه و زمینه های رخداد آن کمتر مطرح شود ،باز این امر ،دلیل کذب روایات یاد شده و افسانه بودن آنها نمی تواند باشد .شاهد این مدعا ،رفتارهای رسانه های تابع استکبار ،در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و توجه دادن به حادثه ای دیگر ،تمام گزارش های خبری خود را در اقدامی هماهنگ ،متوجه حادثه ی مورد نظر خود می کنند ،بنابراین ،صرف عطف توجه بیشتر به یک حادثه -به هر منظوری که صورت پذیرد -دلیل کذب این رخداد نیست .
اکنون با عنایت به آنچه گذشت ،گذری بر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام خواهیم داشت .و تلاش ما بر آن خواهد بود که روایات را دسته بندی ،بررسی و ارائه کنیم .گفتنی است که بعضی از این گزارش ها مربوط به رخدادهای عجیب مرتبط با اجزای تکوینی نظام هستی همچون خورشید ،ستارگان ،باد ،باران ،و کوه ها ،و بعضی از آنها مرتبط با حیوانات و جنیان ،و بعضی نیز مرتبط با انبیا و فرشتگان است .
در تعدادی از این گزارش ها ،عقوبت های دنیوی قاتلان شهدای کربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده ،و در گروهی دیگر ،به گزارش های مربوط به جسم ،سر ،قبر و تربت مطهر امام حسین علیه السلام بر می خوریم .بدین لحاظ ،مجموع این گزارش ها را در ده محور کلی -به گونه ای که در پی می آید -ارائه ،و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت .شایان ذکر است که بعضی از این رخدادها -همچون گریه اجزای نظام هستی و گریه انبیا و فرشتگان -برای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است .و حوادثی همچون کسوف و خسوف ،اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کرده باشند .اما حوادثی چون بادهای سیاه و
سرخ یا بارش خاکستر و خون یا یافت شدن خون در بعضی نقاط ،و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته ،در نقاط خاصی ،همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اند -رخ داده باشد .و رخدادهای مربوط به جسم و سر مطهر امام ع و نیز عقویت جنایتکاران ،طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد .

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:32 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

بررسی روایات

فراوانی روایات مربوط به گریه ی اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین(ع)صل وقوع این رخداد را تردیدناپذیرکرده است ؛ضمن اینکه بعضی از این روایات ،اسناد قابل قبولی نیز دارند .اما در مقام بررسی و تحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است :
نخست آنکه مدت زمان گریه ی اجزای هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام در این روایت ،متفاوت آمده است .در روایات نقل شده از معصومان علیهم السلام سه گونه تعبیر دیده می شود .مقید نبودن به زمانی خاص ،قید یک سال و قید چهل روز ،که روایات دسته ی سوم از تعداد بیشتری برخوردار است .اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمه علیهم السلام ،روایت ابوذر و میثم تمار ،عاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علی علیه السلام به زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه مقید است .در روایات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم می خورد .مقید نبودن به زمان خاص ،مدت چند روز ،یک ماه ،چهل روز ،دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نه ماه .
در توجیه اختلاف مربوط به مدت گریه ی اجزای عالم هستی ،می توان گفت که هر چه به زمان رخداد حادثه نزدیک تر می شویم نشانه های تأثر عالم هستی آشکارتر است ؛ازاین رو ،حوادثی همچون کسوف ،بادهای سرخ و سیاه ،بارش خون و خاکستر ،بلافاصله پس از حادثه رخ داده است .مثلاً در برخی روایات ،سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت امام علیه السلام به «علقم »(خون بسته )،یا به «وردة کالدهان »(چرم دباغی شده به رنگ سرخ )،یا به «ملاحف معصفره »(ملحفه های رنگ شده با شیره ی گل سرخ رنگی به نام معصفر )تشبیه شده است ؛و این وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است .مؤید این توجیه ،سخن سیوطی است که مدت سرخی همچون «ملاحف معصفره »را هفت روز ذکر می کند ،سپس می گوید که آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه السلام سرخ رنگ بود ،و در نهایت اظهار می دارد که این سرخی
همچنان در آسمان رؤیت می شود .بنابراین ،باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد .
نکته دیگر در روایات یاد شده ،تبیین محدوده ی گریان از نظام هستی بر شهادت ابی عبداللهاست. دقت در تعابیر به کاررفته دراین روایات نشان می دهد که این حادثه چگونه بر پهنه ی عظیم هستی تأثیر گذار بوده است .تعابیر به کار رفته چنین است :آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست ،خورشید ،ستارگان ،آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود ،بهشت ،دوزخ ،ارکان آسمان ،پهنه ی زمین ،دریاها و ساکنان آنها ،ماهیان اعماق دریاها ،کوه ها و بیشه ها و کوهپایه ها ،جنگل ها و صخره ها ،درختان با شاخه هایشان تمامی فرشتگان آسمان و زمین ،وحوش بیابان ،مؤمنان انس و جن ،رضوان ،مالک ،حاملان عرش ،کعبه ،مقام ابراهیم و مشعر الحرام بر امام حسین علیه السلام گریستند .اما گریه ی موجودات بی جان و جمادات چگونه توجیه پذیر است ؟آیا این گونه روایات را باید بر معنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم ؟یا آنکه می توان مفهومی حقیقی از آنها استنباط کرد ؟با توجه به دشواری درک گریه ی موجودات بی شعور ،روایات یاد شده رابرخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کرده اند مثلاً :بکت السماوات و الارضون را به بکی اهل السماوات و الارضون تفسیر کرده اند .برخی نیز آن را تعبیری کنایی دانسته اند .برخی دیگر ،آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانسته اند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیت ها ،این تعابیر را به کار می برده اند .(61)
به نظر می رسد که اگر آیاتی همچون :ان من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء :44)و یسبح لله ما فی السماوات و الارض (جمعه :1)بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم ،چنان که اجزای هستی ،تسبیح گوی حق می تواند باشد ،و همین حکایت از گونه ای شعور در آنها دارد ،همین ها می توانند بر شهادت شخصیتی چون ابی عبدالله علیه السلام گریان باشند .اما گریه ی هر چیز متناسب با هموست :
ماسمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم(62)
اما این که گریه ی اجزای نظام هستی-بر اساس روایات یاد شده -اختصاص به امام حسین علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام داشته ،نیز نشانه ای دیگر از عظمت شهادت امام حسین علیه السلام است .چرا که حتی شهادت حضرت یحیی علیه السلام نیز تأثیری همچون شهادت ابی عبدالله علیه السلام بر اجزای نظام هستی نداشته است .شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات ،بخش های محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه می کنند .بنا به نقل انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است :«هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست ،و به هنگام مرگ مؤمن ،این بخش از آسمان و نیز محل نماز مؤمن در زمین ،بر مرگش می گریند !»(63)

بقیه در ادامه مطالب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:31 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

10.رخدادهای مربوط به جسم و تربت مطهرامام حسین علیه السلام

در تعدادی از روایات ،رخدادهای شگفت و خارق العاده ای درباره ی جسم مطهرامام حسین علیه السلام و نیز تربت و مزار آن حضرت به چشم می خورد .کلیت این روایات پذیرفتنی است زیرا به طرق مختلفی نقل شده اند ،در بیانات معصومان علیهم السلام نیز ریشه دارند ،و همچنین در طول ادوار مختلف تاریخی
تاکنون ،شواهد صدق آنها بروز کرده است ،هر چند در میان این روایات ،برخی روایات غیر معتبر به چشم می خورد که با وجود احتمال درستی ،به علت ضعف سند ،و یا دشواری پذیرش متن ،از نقل آنها می پرهیزیم .

الف ،قرائت قرآن و سخن گفتن سر مطهر امام علیه السلام

چندین گزارش ،گویای آن است که از سر مطهرامام حسین علیه السلام در مسیر کوفه و شام و نیز در این دو شهر ،صدای قرائت آیاتی از قرآن شنیده شده است .گزارش زید بن ارقم -که گویای قرائت قرآن توسط سر مطهر در کوچه های کوفه است - را نقل می کنیم .
آن گاه که سر حسین [علیه السلام ]را به دستور عبیدالله بن زیاد ،در کوچه های کوفه می گرداندند ،من در اتاقم -که مشرف به کوچه بود -نشسته بودم و ناگاه سر او را در حال عبور دادن دیدم که این آیه را قرائت می کرد :أم حسبت أن اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً(122).با دیدن این صحنه مو بربدنم راست شد و عرضه داشتم :ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله ،به خدا سوگند سر تو عجیب تر و عجیب تر است .(123)
نیز بنا به نقل ابن شهر آشوب ،آن گاه که سر مطهر را در کوفه نزد خزانه داران آویخته بودند ،شروع به قرائت سوره ی کهف کرد تا به این آیه رسید :إنهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی فلم یزدهم الا ضلالاو براساس نقل دیگر او ،هنگامی که سر حضرت را بر درختی آویختند این آیه را از سر مطهر شنیدند که:و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون .(124)قرائت قرآن توسط سر مطهر امام علیه السلام -همچون کوفه -در شام نیز تکرار گشت و همان آیات از سوره ی کهف ،توسط سر مطهر قرائت شد .(125)
در جریان دیر راهب نیزآمده که راهب نصرانی پس از مشاهده ی نور ساطع سر مطهر ،با دادن چند درهم با مأموران ،سر مطهر را گرفت و به داخل صومعه
برد.و ناگاه صدایی شنید که می گفت :خوشا به حال تو و به حال کسی که حرمت [صاحب ]این سر را بشناسد ».و او با شنیدن این صدا ،دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که آن سر با او سخن بگوید .که ناگاه سر مطهر آغاز به سخن کرد و فرمود :ای راهب،چه می خواهی ؟راهب گفت :تو کیستی ؟
سر مطهر پاسخ داد :«من فرزند علی مرتضی و فاطمه ی زهرایم .من مقتول در کربلا و مظلوم و عطشانم ».سپس ساکت شد.راهب صورت بر صورت امام علیه السلام نهاده و ملتمسانه می گفت :صورتم را بر نمی دارم مگرآنکه بگویی شفیع من در قیامت خواهی بود .سر مطهر به سخن آمد که :به دین جدم درآی.و راهب بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری کرد و مشمول وعده ی شفاعت امام علیه السلام شد .(126)
گفتنی است که در بعضی از منابع شیعی و سنی ،پیش از نقل جریان دیر راهب ،و در بعضی منابع بدون اشاره به این جریان ،گزارشی به چشم می خورد که بر اساس آن ،هنگامی که گروه حمل کننده ی سر مطهر امام علیه السلام به شام ،به کنار دیر مزبور رسیدند و سر را روی نیزه ای نهاده و خود به نوشیدن شراب و خوردن غدا مشغول شدند ،ناگاه دستی خونین ظاهر شد که قلمی آهنین در آن قرار داشت و با خون بر روی دیوار دیر نوشت :
أتر جوامة قتلت حسینا
شفاعة جده یوم الحساب (127)
و چون خواستند دست را بگیرند غائب شد و هنگامی که به غذا خوردن نشستند دوباره ظاهر شد و نوشت :
فلا و الله لیس لهم شفیع
و هم یوم القیامة فی العذاب (128)
و برخاستند تا آن را بگیرند،غائب شد و چون بر سر غذا نشستند ظاهر شد و نوشت :
و قد قتلوا الحسین بحکم جور
و خالف حکمهم حکم الکتاب (129)
و سپس غائب شد .(130)

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:28 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

رجعت در لغت به معنی بازگشت و در اصطلاح گروهی از مومنان ‏خالص و عده ای منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است.اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و ‏تردیدناپذیر شیعه است که بر آیات قرآن و احادیث معصومین علیه السلام استوار می ‏باشد. (1)‏
رجعت در دوران حکومت موعود آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد و خداوند عده ای از مردگان را ‏با همان اندام و صورتی که بودند زنده کرده و به دنیا برمی گرداند. به گروهی از آنان عزت ‏می دهد و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستم گران می گیرد. وقتی قائم ‏قیام کرد خداوند همه اذیت کنندگان به مومنین را زنده می کند تا به مجازات دنیوی برسند ‏و دادگری مومنان به ظهور می رسد (2)‏دلایل عقلی اعتقاد به رجعتعلامه سید محمدحسین طباطبایی(ره) در تفسیر شریف المیزان، ذیل تفسیر آیه 210-208 ‏به مساله رجعت و اعتقاد شیعه بدان و نظر عقلی مخالفان آن اشاره کرده با دلایل عقلی ‏به رد نظریه مخالفان می پردازد از جمله می گوید: چیزی که از قوه به فعلیت ‏درآمده دیگر محال است بالقوه شود، مطلبی است صحیح ولیکن قبول نداریم که مساله ‏مورد بحث ما از این باب باشد برای این که مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد ‏فرض او کسی است که عمر طبیعی خود را کرده و به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد که ‏برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است و اما مرگ ""اخترامی"" که عاملی غیرطبیی از ‏قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود. برگشتن انسان بعد از چنین مرگی به دنیا مستلزم ‏هیچ محذور و اشکالی نیست چون ممکن است بعد از آن که به مرگ غیرطبیعی از دنیا ‏رفته و در زمانی دیگر مستعد کمالی شود، که در زمانی غیر از زمان زندگی موجود و ‏فراهم باشد و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را به دست آورد.‏و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به این که مقداری در برزخ زندگی کرده ‏باشد چنین کسی بعد از مردن و دیدن برزخ دارای آن استعداد می شود و دوباره بدنیا ‏برمی گردد که آن کمال را به دست آورد که در هر یک از این دو فرض مساله رجعت و ‏برگشتن به دنیا جایز است و مستلزم محذور محال نیست، این گفتاری خلاصه و فشرده ‏بود درباره مساله رجعت.(3)‏آیات رجعت در قرآن و روایات ائمه (ع)‏از جمله آیاتی که در قرآن به مساله رجعت دلالت دارد آیاتی چون ""و یوم نحشر من کل امه ‏فوجا ممن یکذب بایانتا"" (نمل 831) و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ‏ما را تکذیب کرده محشور می گردانیم پس انان نگاه داشته می شوند تا همه به هم ‏بپیودند. همچنین آیه ""ام جستم ان تدخلوا الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم"" ‏‏(بقره 214)، آیا پنداشتید که داخل بهشت می شوید و حال آن که دچار سختی و زیان ‏شدند و به (هول و) تکان درآمدند تا جایی که پیامبر (خدا) و کسانی که با وی ایمان آورده ‏بودند گفتند: یاری خدا کی خواهد بود؟ هشدار که یاری خدا نزدیک است.‏این آیه می فهماند آنچه در امت های گذشته رخ داده در این امت نیز رخ خواهد داد و یکی ‏از آن وقایع مساله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و ‏عیسی و عزیز و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده باید در این امت نیز اتفاق بیفتد. (4)‏همچنان که رسول خدا (ص) هم کلامی دارند که به طور اجمالی این مفهوم را می ‏فهماند: به آن خدایی که جانم به دست اوست که شما مسلمانان با هر سنتی که در ‏امت های گذشته جریان داشته رو به رو خواهند شد و آن چه در آن امت ها جریان یافته مو به مو ‏در این امت جریان خواهد یافت به طوری که نه شما از آن سنت ها منحرف می شوید و نه ‏آن سنت ها که در بنی اسرائیل بود شما را نادیده می گیرد (5). آیاتی چون آیه 10 سوره ‏مومن و آیه 260 سوره بقره و آِه 6 اسرا از دیگر آیات مبین مساله رجعت هستند. از جمله روایات دیگر رجعت، روایتی است از حضرت امام صادق (ع) که می فرماید: ‏هنگام رجعت کسانی که مومن خالص و کافر خالص هستند زنده می شوند و به دنیا ‏برمی گردند. (6)در مورد حضرت ولیعصر(عج) نیز آمده است: در روز ظهور عده ای از ظالمان به ‏اذن خدا از قبورشان زنده می شوند و مجازات می شوند از این رو، حضرت را یگانه منتقم ‏خون سالار شهیدان امام حسین (ع) خوانده اند و در دعای ندبه آمده است: ""این الطالب ‏بدم المقتول بکربلا این المنصور علی من اعتدی علیه و افتری..."". کجاست طالب خون ‏حسین (ع) که در کربلا کشته شد؟ کجاست آن یاری شده تا یاری کند کسانی را که ‏حقشان پایمال شده است.‏رجعت کنندگاندر مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد دو ‏دسته روایت نقل شد. دسته اول به طور کلی از کسانی یاد می کند که یا کافر خالصند و ‏یا مومن خالص از این رو می توان نام بسیاری را در آن میان جای داد اما در مورد دسته سوم ‏روایات که شخصاً نام افراد ذکر شده است طبق روایات، پیامبران، حضرت اسماعیل و ‏حضرت رسول اکرم (ص) امیرالمومنین (ع) امام حسین (ع) سایر امامان معصوم (ع) و ‏جمعی از اصحاب یا وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک ‏اشتر، مفضل بن عمرو نیز اصحاب کهف و برخی دیگر رجعت می کنند.‏نخستین رجعت کننده در روزگار ظهور حضرت ولیعصر (عج)، حضرت امام حسین (ع) ‏است. امام صادق (ع) می فرماید: نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود و ‏به روی زمین رجعت می کند، حسین بن علی است و به قدری حکومت می کند که از کثرت ‏سن ابروهایش روی دیدگانش می ریزد. (8)‏رجعت امام حسین در روزگار ظهور قائمیکی دیگر از اصول مسلم و قطعی که شیعه بدان معتقد است این است که امام را امام ‏غسل می دهد این برگرفته از حدیث امام رضا (ع) است که می فرماید: امام را جز امام ‏غسل نمی دهد (9). بنابراین باید یکی از امامان رجعت نموده مراسم تغسیل و خاکسپاری ‏امام عصر (عج) را بر عهده بگیرد که طبق روایات رسیده امام حسین(ع) این مهم را انجام ‏می دهند.‏در تفسیر عیاشی ذیل آیه شریفه ""ثم رددنا لکم الکره علیهم (اسراء/6)"" از امام صادق نقل ‏شده است که: مقصود از زنده شدن دوباره امام حسین (ع) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر ‏امام زمان (ع) است، در حالی که کلاه خودهای طلایی بر سر دارند و به مردم رجعت و ‏زنده شدن دوباره حضرت حسین (ع) را اطلاع می دهند تا مومنان به شک و شبهه نیفتند ‏و این در حالی است که حضرت مهدی (ع) در میان مردم است.‏هنگامی که همه مومنان، امام حسین (ع) را شناختند و تایید کردند که او حسین (ع) ‏است مرگ حضرت مهدی (ع) فرا خواهد رسید و دیده از جهان فرو می بندد. آنگاه امام ‏حسین (ع) وی را غسل و کفن و حنوط می کند و به خاک می سپارد که هرگز امام را جز ‏امام غسل نمی دهد. (10)‏پس از شهادت امام زمان و تدفین ایشان، امام حسین (ع) عهده دار حکومت جهانی ‏ایشان می شوند و به قدری حکومت می کنند که گفته شده است، از کثرت سن ‏ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می پوشاند تا اینکه روز قیامت و رستاخیز فرا رسد.‏
منابع تحقیق :
‏‏1- یک پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج) علیرضا رجالی تهرانی، ص257.
‏‏2- حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، ص 119 و 117.
‏‏3- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص61-160.
‏‏4- همان، ص 161.
‏‏5- بحارالانوار، ج53، ص127.
‏‏6- اثباه الهداه، ج7، ص157.
‏‏7- الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج2، ص360.‏‏
8- بحارالانوار ج53، ص46.‏‏
9- اصول کافی، کلینی، ج1، ص384.
‏‏10- تفسیر عیاشی، ج2، ص281.‏


[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:27 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

مقدمه :

هدف خداوند متعال از ارسال رسل و انزال کتب ، رشد معنوی و فکری انسان ها و رساندن آن ها به قله های تکامل می باشد. در این راستا پیامبران الهی با تلاش و مجاهدت های چشمگیر خود ، رهبری و هدایت جامعه را بر عهده گرفتند و از طرف مخالفان مورد اذیت و آزار قرار گرفتند . در بین همه پیامبران حضرت محمد (ص) بیش از دیگران متحمل اذیت و آزار شدند تا جایی که فرمودند : هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد.(1)
پس از پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) ، خداوند مسئولیت هدایت جامعه را بر عهده جانشینان آن حضرت قرار دادند . که آیاتی از قرآن و روایاتی از حضرت محمد(ص) بیانگر این واقعیت می باشد . قرآن می فرماید: پیامبر اسلام در غدیر ماموریت یافت پیام مهمی را به مردم ابلاغ نماید(2) و آن پیام چیزی نبود غیر از خبر انتصاب حضرت علی (ع) به ولایت و خلافت مسلمین پس از پیامبر اسلام.
در آن روز پیامبر (ص) همه حاجیان که در حال بازگشت از سفر حج بودند را در جایی به نام غدیر خم جمع نمود و پس از سخنانی بحث خلافت و جانشینی حضرت علی (ع) و یازده فرزند حضرت علی (ع) را مطرح نمودند و فرمودند: من کنت مولی فهذا علی مولی، اللهم و ال من والا و عاد من عادا و انصر من نصر واخذل من خذله.(3)
پیامبر با توجه به اهمیت موضوع ولایت و رهبری ، از حاضرین بیعت گرفتند. تاریخ شهادت می دهد اولین کسانی که این منصب را به حضرت علی (ع) تبریک گفتند ابوبکر و عمر بودند، که پس از رحلت جانسوز پیامبر(ص) باطن خود را آشکار نموده و به مخالفت با فرمان خدا و رسولش پرداختند و خلافت حضرت علی(ع) را غصب کردند و مانع رشد و تکامل امت اسلامی شدند . بلکه بهتر بگوئیم باعث انحطاط و سقوط افکار و عقاید مردم شدند و جامعه ای که تحت رهبری پیامبر اسلام افکار و عقاید دوران جاهلی را کنار گذشته بود و با فرهنگ ایثار و شجاعت و شهادت و از خود گذشتگی خوی گرفته بودند.
وقتی تحت سرپرستی خلافت غاصبانه قرار می گیرند و این غصب خلافت بستری مناسب را فراهم می کند برای حکومت بنی امیه . نتیجه اش این می شود که مردم جامعه تبدیل می شوند به عناصری دنیا طلب ، خودخواه ، ترسو، جاه طلبو و محافظه کار که حاضر بودند برای حفظ منافع دنیوی و شخصی خود دست به هر کار بزنند . حتی حاضر می شوند در مقابل فرزند پیامبرشان بایستند و او را به شهادت برسانند و فرزندانش را به اسارت ببرند و اموالش را غارت کنند.
وچه زیبا فرمودند پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) : الناس علی دین ملوکهم(4) وقتی زمام امور در دست نا محرمان و نا اهلان قرار گیرد جامعه اسلامی سرنوشتی غیر از این نخواهد داشت. وقتی جامعه از نعمت سرپرستی الهی همچون حضرت علی (ع) محروم بماند چه انتظاری باید داشت همان علی (ع) که پیامبر (ص) در توصیف او فرمودند : انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا بنی بعدی.(5)
یکی از نتایج غصب خلافت حاکمیت بنی امیه بر جامعه اسلامی است همان گروهی که در مقابل پیامبر ایستادند و از اسلام و مسلمین سیلی محکمی خوردند و در پی فرصت مناسبی بودند تا از اسلام و مسلمین انتقام بگیرند.
با نگاهی کوتاه به تاریخ در می یابیم که معاویه ابن ابی سفیان در طول 40 سال تسلط بر شام چگونه خلافت ساده زمان پیامبر اسلام(ص) را تبدیل نمود به یک سلطنت و حکومت پادشاهی همچون حکومت پادشاهان روم. مردمی که پس از رحلت پیامبر اسلام آورده بودند و پیامبر را درک نکرده بودند او را ندیده بودند ، ساده زیستی او را لمس نکرده بودند گمان می کردند پیامبر هم مثل معاویه حکومت می کرد.
معاویه با همدستی افرادی مثل عمروعاص دست به یک سری تبلیغات جهت دار و مسموم زدند و با اموال بیت المال بعضی از راویان حدیث را فریب دادند و مرعوب خود نمودند و با ترفندهای خاصی مردم را اغوا نمودند و آنان را همراه خود نمودند و بدینوسیله مردم را با بغض و کینه حضرت علی (ع) و فرزندان او تربیت کردند و کار را به جایی رساندند که تمام خطبای جمعه در نمازهای جمعه در سراسر بلاد اسلامی علنا حضرت علی (ع) را لعن می کردند و اکنون با روی کار آمدن یزید دیگر جای درنگ نیست و باید تحولی صورت گیرد.

شجره ملعونه بنی امیه در قرآن

و ما جعلنا الرویا التی اریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القران و نخو فهم فها یزید هم الا طغیانا کبیرا(6)
مفسران عموما در تفسیر این آیه نوشته اند: رسول اکرم (ص) در خواب دیدند میمونها بر منبر او بالا می روند . حضرت سخت متاثر شدند ، جبرئیل نازل شد و خواب را تعبیر نمود و گفت: بنی امیه بر بنی هاشم غلبه می کنند و از منبر پیامبر بالا می روند ، آن ها شجره ملعونه هستند . روایت شده از این تاریخ دیگر کسی خنده بر لب پیامبر اسلام ندید.(7)

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/9/5 ] [ 4:24 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????