عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
22حادثه و رخداد دوران حیات امام سجاد(ع) 1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى. 2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع). 3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حرکت اعتراضآمیز از مدینه به مکه، در رجب سال 60 هجرى. 4. همراهىِ امام سجاد (ع) با کاروان حسینى در حرکت از مکه به کربلا، درذىحجه سال 60 هجرى. 5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین کربلا، در سن 23 سالگى. 6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا. 7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا. 8. جنایتهاى لشکریان یزید در جدا کردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه کردن آنها، اسب دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمهها پس از شهادت امامحسین (ع)، در عصر عاشورا. 9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشکریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا. 10. تحمل سختىها و مشقتهاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، کوفه و شام. 11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى کوفه، در حالى که در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود. 12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان. 13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت کربلا از اسارت کوفه و شام به مدینة الرسول(ص). 14. حزن شدید و گریههاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت. 15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى. 16. شکست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشکریان شام، و کشتار فجیع سپاهیان یزید به سرکردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زینالعابدین(ع) و خانواده او از این کشتار. 17. قیام عبدالله بن زبیر در مکه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مکه و مدینه) و برخى از سرزمینهاى اسلامى، در سال 64 هجرى. 18. فشار و سختگیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع). 19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در کوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع). 20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زینالعابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از کردار مختار. 21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى که ولید بن عبدالملک به آن حضرت خورانیده بود. 22. به خاک سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب. [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:49 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
امامان بزرگوار در دوران حیات خود به عنوان اسوه های زندگی و کارشناسان دین در بین مردم شناخته میشدند و رفتار و گفتار و کردارشان نزد دیگران به عنوان حجت شرعی تلقی میشد. خاندان اهل بیت عصمت و طهارت در مواجهه با مسائل عصر خود راهکارهای ویژهای داشتند و برای ماندگاری اثرات رفتارشان، میراث شفاهی و کتبی از خود به یادگار گذاشتند. نوع برخورد ائمه اطهار با مسائل پیرامونیشان متناسب با شرایط خاص زمانی و مکانی متفاوت بود. برخورد متناسب با زمان ومکان برخی از این رفتارها به همان دوره تاریخی محدود بود و برخی دیگر از اقدامات فراتر از زمان و مکان بود و جنبه عام پیدا میکرد. این میراث گرانبها بخصوص در مورد 2 امام همام یعنی امیرمومنان و امام سجاد از اهمیت بیشتری برخوردار است. وجود آثاری چون نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه نمونههای معتبر برجای مانده از میراث گرانبهای شیعی است که دقت در محتوا و مضامین آن، خواننده را با میزان توجه ائمه اطهار نسبت به رعایت حقوق مردم آشنا میسازد. امام علی بن الحسین(ع) چهارمین امام شیعیان در 61 هجری پس از شهادت پدرش امام حسین(ع) در واقعهکربلا، امامت را عهدهدار شد و تا سال 94 یا 95 راهبری جامعه شیعی را بر عهده داشت. امام سجاد(ع) در این زمان با 5 خلیفه اموی به نامهای یزیدبن معاویه، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک همزمان بود. بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:47 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
ائمهی ما دوازده امام هر کدام یک نقشی دارند. حالا نمیدانم جسارت است یا نه؟ میگویند: در مثل مناقشه نیست. یعنی آدم یک چیزی را که میخواهد مثل بزند دیگر نباید گیر بدهیم که این مثل قشنگ است یا نه. معل وقتی می خواهد مثل و موضوعی را بیان کند ، برای . برای یک بچه هفت ساله، ده ساله تا یک استاد دانشگاه ، برای هرکدام باید به روش خاص خودش متوسل شود . در بازی فوتبال مثلاً ده یازده نفر هستند، هرکدام یک نقشی دارند. یکی با سر، یکی با پا، یکی توپ را روی پای خودش نگه میدارد، یکی... به هر حال هدف اینها گل زدن است. ولی حرکتهایشان یکنواخت نیست، هر کدام یک طور حرکت میکنند ولی در نهایت همه آنها یک هدف دارند. نقشهای متفاوت امامان در تبلیغ دین گاهی حرکتها متضاد است مثل لبه قیچی. لب قیچی یکی از بالا پایین میآید، یکی از پایین بالا میرود. اما هدف این است که پارچه را قیچی کند. گاهی حرکتها مختلف است. ائمه ما هم همینطور هستند. دعای امام سجاد در رشد کمالات مثلاً انسان حالاتش متفاوت است یا بدیها در وجودش نهادینه شده است. یا بدیها نهادینه نشده است ؛ بلکه عارض شده است ،عبور میکند. یا اینکه بدی ندارد اما کمالاتش هم کمرنگ است و نیازمند تقویت کننده ای می باشد . امام سجاد (ع) در یکی از دعاهای خود می فرماید: خدایا اگر بدیهایم در من فرو رفته و نهادینه شده و خصلت من شده است، (مثل بعضی پارچهها هست چرک در آن فرو رفته است، دیگر با هیچ صابونی پاک نمیشود.) «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا » (صحیفه سجادیه/ص92) «أَصْلَحْتَهَا» اصلاح کن. «وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا» اگر بد هستم ولی بدی خیلی در روح من فرو نرفته که نهادینه شود و فطرت شود، اما بر من عارض شده است، «حَسَّنْتَهَا» یعنی تغییرش بده ،به حُسن تبدیل کن. اگر خوب هستم، سالم سالم هستم. منتهی نمیتوانم مثلاً ده کیلومتر بدوم، میگوید: توفیقم بده ده کیلومتر بدوم ،«وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً» یعنی یک کرامتهایی در من هست، سواد دارم. دکتر هستم، ولی میخواهم متخصص شوم. متخصص هستم میخواهم پروفسور شوم. آیت الله هستم میخواهم آیت الله العظمی شوم. یعنی کمال دارم سالم سالم هستم، میخواهم مثلاً عوض یک کیلومتر ده کیلومتر بدوم. کرامت من کم است، میگوید: «وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» کمکم کن که در مواردی که ناتوان هستم کامل شوم. کرامت هم آفت دارد. «الهی هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاق» اخلاق کریمانه به من بده. اما «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» از افتخار کردن به خود و فخر فروشی مرا حفظ کن. بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:46 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
فلسفه وجودى امام سجاد در بینش شیعه در دو بعد اصولى نهفته است : 1- تعلیم ، 2- تربیت ؛ زیرا امامت معصومان تداوم بخش رسالت پیامبر - صلى الله علیه وآله - است . امام همان خطى را دنبال مى کند و همان وظایفى را بر عهده دارد که پیامبر خداوند به وسیله جبرئیل وحى مشده ولى بر ائمه - علیه السلام - وحى نمى شده است بلکه آنان علوم خویش را سینه ! سینه به امامان بعدى منتقل مى ساخته اند. آن گونه که پیامبر - صلى الله علیه وآله - علوم خویش را سینه على - علیه السلام - منتقل کرد و فرمود: انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد المدینة فلیاءتها من بابها. یعنى ؛ من شهر علمم و على در آن شهر است . پس هر کس مى خواهد به این شهر وارد و آگاهى دست یابد بر اوست که از طریق على - علیه السلام - کسب آگاهى کند و سیرت و سنت مرا جویا شود. بدیهى است که انتقال علم پیامبر - صلى الله علیه وآله - به على بن ابى طالب - علیه السلام - به گونه اى عادى و تدریجى نبوده است بلکه طبق مشیت خداوند برنامه اى فوق طبیعى را طى کرده ، چنان که از امام سجاد - علیه السلام - نقل شده است : رسول خدا - صلى الله علیه وآله - کلمه اى به على - علیه السلام - آموخت که از آن کلمه هزار کلمه گشوده شد و از هر کلمه آن هزار کلمه گشوده شد. (384) بنابراین ، همان گونه که تعلیم و تزکیه دو وظیفه اصلى پیامبر - صلى الله علیه وآله - بوده و خداوند فرموده است : یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکتة . (385) یعنى ؛ خداوند پیامبر اکرم را برانگیخت تا آیات الهى را بر مردم تلاوت کند، ایشان را تزکیه نماید و رشد و دهد و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد. ائمه معصومین - علیه السلام - نیز همواره در تلاش بودند تا این دو وظیفه را درمیان امت اسلامى ایفا کنند ولى موانع سیاسى - اجتماعى که پس از رحلت رسول خدا پدید آمد و مشاجرات و رقابتهاى قبیله اى که بر جامعه آن عصر چون ابرى تیره سایه افکند و تا جایگاه خلافت نیز پیش رفت ، سبب تا براى همیشه آزادى بیان و عمل از اهل بیت سلب شود و آنان به گونه اى که مى خواستند نتواند در تعلیم و تربیت امت حضورى رسمى و گسترده داشته باشند. آنچه مانع حضور آنان در صحنه هاى گسترده تعلیم و تربیت امت بود، ناهمسازى تعالیم و رهنمودهاى عقیدتى - سیاسى - عبادى آنان با ایده ها و عملکردها و پندارهاى حاکمان زمانشان بود. حاکمان هرگز نمى توانستند تعالیم و رهنمودها هشدارهاى معصومین - علیه السلام - را تحمل کنند، از این رو با ارعاب و تهدید، با قتل و غارت ، با زندان و شکنجه ایشان و پیروانشان قلمرو فعالیت آنان را محدود و محدودتر مى ساختند و چه بسا گاه تلاشهاى علمى و معرفتى آنان به صورت تعالیم سرى در مى آمد و شیعیان در ابراز و انتقال آنها موظف به تقیه مى شدند. امام سجاد - علیه السلام - در یکى از این دورانها دشوار، امامت امت را بر عهده داشت اما انبوه مشکلات و دشواریها و نابسامانیهاى سیاسى - اجتماعى که در فتنه عبدالله بن زبیر و سختگیریهاى وى بر بنى هاشم ونیز هجوم مسلم بن عتبه به مدینه و... رخ داد، هیچ یک سبب نشد تا امام به طور کلى از تربیت و تعلیم شاگردان بازمانده و روح تشنه امت را از معارف ناب الهى خویش محروم سازد! امام در همان شرایط بحرانى شاگردانى را پرورید که با توجه به شرایط آن حضرت ، شمارشان اندک نیست . بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:36 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
71-زیدبن الحسن بن على بن ابى طالب - علیه السلام - 72-زیادبن سوقة الجریرى 73-زید العمى البصرى 74- زید بن اسلم عدوى 75- سعید بن مسیب 76- سعید بن جبیر 77- سعید بن عثمان 78- سدیربن حکیم بن صهیب 79- سرى بن عبدالله 80- سلیم ین قیس الهلالى الکوفى 81- سالم بن ابى الجعد 82- سالم (مولى عمروبن عبدالله ) 83- سلمة بن کهیل 84- سعد بن سعید بن قیس 85- سلمة بن دینار 86- سلمة بن ثبیط 87- سماک بن حرب 88- سلیمان بن ابى مغیره 89- سالم بن ابى حفصة 90- سعید بن مرزبان 91- سعید بن طریف حنظلى 92- سعدبن ابى سعید مقبرى 93- سعید بن حرث مدنى 94- سعید بن مرجانه مدنى 95- سلیمان (ابو عبدالله بن سلیمان العبسى ) 96- سلام بن المستنیر الجعفى 97- سعید (ابوخالد الصیقل ) 98- سعید بن حکیم 99- شیبة بن نعامة الضبى 100- شر حبیل بن سعد 101- صالح ین کیسان 102- صالح بن ابى حسان 103- صالح بن خوات 104- صالح بن خوات 105- صفوان بن سلیم زهرى 106- صهیب ابوحکیم الصیرفى 107- ضحاک بن مزاحم 108- ضحاک بن مزاحم عبدالله المشرقى 109- طلحه بن نضر مدنى 110- طارق بن عبدالله الرحمان 111- طاووس بن کیسان 112- طلحة بن عمور المدنى 113- ظالم بن عمرو (ابوالاسود دئلى ) 114- عبدالله بن على الحسین (فرزند امام سجاد - علیه السلام -) 115- عبدالله بن عقیل بن ابى طالب 116- عبدالله بن سلیمان العبسى 117- عبدالله بن دینار 118- عبدالله المستورد المدنى 119- عبدالله بن ابى ملکیة المخزومى 120- عبدالله بن عطا الهاشمى 31113 121- عبدالله بن ذکوان (ابوالزناد) 122- عبدالله بن ابى بکر بن عمرو 123- عبدالله بن عبیدة الزهرى 124- عبدالله بن زبید هاشمى 125 عبدالله بن عبد الرحمن مدنى 126- عبدالله بن عبدالرحمان مدنى 127- عبدالله بن شرمة 128 عبدالله بن جعفر 129- عبد الله بن سعید بن ابى شرمة 130- عبدالله بن على بن ابى رافع 131- عبدالله بن محمد بن عمربن على - علیه السلام - 132 عبید الله بن ابى الوشیم 133- عبید الله بن مسلم العمرى 134- عبید الله بن عبدالرحمان 135- عبدالله بن ابى الجعد 136 عامربن واثلة الکنانى (اباالطفیل ) 137- عامربن المسمط (ابایحیى ) 138- عبید الله بن المغیره 139- على بن ثابت 140- عیسى بن على 141-عایذ الاحمسى 142-عمران بن میثم التمار 143 عبدالله بن محمد الجعفى 144- عبدالملک بن عطا بن ابى الرباح 145- عقبة بن بشیر 146- عبد الرحمان القصیر 147- عبدالمؤمن (بن قاسم بن قیس ... ) 148- عمارة الانصارى 149- عبدالله بن البرقى 150- عبدالغفار بن القاسم 151- فرات بن احنف العبدى 152- فلیح بن بکیر الشیبانى 153- فرزدق شاعر ابافراس 154- القاسم بن عوف الشیبانى 155- القاسم بن عبدالرحمان 156- القاسم بن محمد بن ابى بکر 157- کیسان بن کلیب 158- کنکر ابوخالد کابلى 159- محمد بن جبیر بن معطم 160-محمد بن على بن الحسین - علیه السلام - امام باقر 161- منهال بن عمرو اسدى 162- مسلم بن على البطین 163- محمد بن شهاب الزهرى 164- محمد بن عمربن على - علیه السلام - 165- مالک بن عطیة 166- محمد بن قیس الانصارى 167- منذر الثورى 168- میمون القداح 169- میمون البان 170- معروف بن خربوذ 171- یحیى بن ام الطویل المطعمى 172- ام الرا گفته شده است و همان جبابه والبیه مى باشد (387) [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:35 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
شیخ مفید ره (388) در کتاب اختصاص تنها نام پنج تن از تن از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - را به این شرح یاد کرده است : ابو خالد الکابلى ، یحیى بن ام الطویل ، معطم (محمد بن جبیربن مطعم ) سعید بن المسیب المخزومى ، حکیم بن جبیر. (389) علت این که شیخ مفید تنها به ذکر پنج تن از شاگردان امام سجاد - علیه السلام - اکتفا کرده است ، چه بسا روایتى باشد که فضل بن شادان نقل کرده است . او مى گوید: در نخستین مراحل امامت امام على بن الحسین - علیه السلام - اولین اصحاب آن حضرت تنها پنج نفر بودند: سعید بن جبیر، سعید بن المسیب ، محمد بن جبیربن مطعم ، یحیى بن ام طویل ، ابو خالد الکابلى که نام او وردان و لقبش کنکر بوده است . (390) فرقى که عبارت مفید با عبارت روایت فضل بن شاذان مشهود مى باشد این است که در عبارت مفید به جاى سعید بن جبیر نام حکیم بن جبیر آمده است و البته هر دو از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - بوده اند. ابن آشوب در کتاب مناقب ضمن این که نام گروهى از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - را بر شمرده است مى گوید: آن دسته از کسانى که از شاگردان امام سجاد - علیه السلام - بوده و قبلا محضر رسول خدا - صلى الله علیه وآله - را درک کرده و از اصحاب پیامبر - صلى الله علیه وآله - به شمار مى آیند عبارتند از: جابربن عبدالله ، عامربن واثلة کنانى ، سعید بن مسیب (ابن ) حزن و سعید بن جهان الکنانى . (391) ممتازترین اصحاب امام سجاد - علیه السلام - از روایتى استفاده مى شود که امام صادق - علیه السلام - سه نفر از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - را مبرزترین و آشناترین چهره در میان اصحاب آن حضرت دانسته است . 173- ابو خالد الکابلى 174- یحیى بن ام الطویل 175- جبیربن مطعم (392) از این روایت چنین استشمام مى شود که پس از شهادت حسین - علیه السلام - امر امامت على بن الحسین بر بسیارى از شیعیان مخفى بوده ، و بحران فکرى بر ایشان مستولى گشته است به گونه اى که در مرحله نخست سه نفر پیشگام طریق معرفت امام بوده اند و بتدریج ، دیگران به آنان پیوسته اند. در روایتى دیگر از امام موسى بن جعفر - علیه السلام - چنین نقل شده است : هنگامى که قیامت بر پا شود، منادى یکایک اصحاب ائمه را فرا مى خواند... تا آنجا که ندا مى دهد: کجایند یاران و اصحاب على بن الحسین - علیه السلام -! پس در پاسخ او جبیرین معطم ، یحیى بن ام الطویل ، ابو خالد کابلى و سعید بن مسیب مى ایستند. (393) روایت فضل بن شاذان که در چند سطر قبل آن را یاد آور شدیم نیز پیشگام ترین چهره ها را در میان اصحاب امام ، پنج نفر دانسته است . بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:34 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
سعید بن مسیب چنان که قبلا نیز یاد گردید، سعید بن مسیب از شمار پنج حوارى امام سجاد - علیه السلام - مى باشد. از امتیازها و افتخارات او این است که به وسیله امیر المؤمنین - علیه السلام - رشد یافته و تربیت شده بود. زیرا جدش - حزن - وصى خویش را على - علیه السلام - قرار داده بود. (408) سعید بن مسیب در میان اصحاب امام سجاد - علیه السلام - از فقها به شمار مى آمد چنان که در روایتى امام باقر - علیه السلام - مى فرماید: از پدرم على بن الحسین - علیه السلام - شنیدم که مى فرمود: سعید بن مسیب از همه مردم به مسایل گذشته آگاهتر است و شرایط زمانش را بهتر درک مى کند. (409) علت این که امام سجاد - علیه السلام - او را آگاه به زمان دانسته اند، شاید این باشدکه وى علاوه بر فقه امامیه ، بر فقه اهل سنت نیز آگاهى داشت و براى اهل سنت براساس باورهاى خودشان فتواى داد و این نبود مگر به خاطر این تقیه و همین تقیه و همین بود که در نهایت شر حجاج را از دور داشت و مانع کشته شدن او گردید. (410) وى در سال 15 هجرى تولد و در سال 95 وفات یافت . ابن حجر عسقلانى در کتاب تقریب التهذیب درباره شخصیت او مى نویسد: سعید بن مسیب یکى از علما وفقهاى گرانقدر است و همگان اتفاق نظر دارند که روایات مرسل او - یعنى ؛ روایاتى که بدون ذکر سلسله سند یاد کرده است - صحیح ترین روایات مرسل به حساب مى آید. ابن مدینى درباره او گفته است : در میان تابعین شخصى را از نظر گستردگى دانش چون او نمى شناسم . (411) جابرن عبدالله انصارى جابرن عبدالله از صحابى رسول خدا - صلى الله علیه وآله - و از پیشتازان راه ولایت و امامت على بن ابى طالب - علیه السلام - است . (412) جابر افتخار دارد که پس از على علیه السلام دوران امامت حسن بن على - علیه السلام - و حسین بن على - علیه السلام - و امام سجاد - علیه السلام - را درک کرده و سلامم و پیام رسول خدا - صلى الله علیه وآله - را به امام باقر رسانده است . توفیق او در ملاقات پیامبر - صلى الله علیه وآله - و پنج امام ، حکایت از کثرت سن او دارد و اعتقاد بر این است که او آخرین صحابى است که چشم از جهان فرو بسته است . (413) او در مسجد مدینه مى نشست و گاه مانند کسى که در انتظار فرزند گمشده اش و در اشتیاق ملاقات او نامم فرزندش را بر زبان آورد، مى گفت : باقر العلم . مردم که سر سخن او را نمى دانستند و منظور او را درک نمى کردند و از سخنى که پیامبر - صلى الله علیه وآله - به او فرمود بود اطلاعى نداشتند، گمان مى کردند که جابر در نتیجه کهولت سن ، هذیان مى گوید. در حالى که او در انتظار ملاقات فرزندى از نسل على بن الحسین بود که وى را باقر لقب دهند. این وعده اى بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله )به شخص جابر داده و به او فرموده بود: تو آن قدر عمر خواهى کرد تا محمد بن على را ملاقات کنى ، چون او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان ! جابر سرانجام به دیدار محمد بن على - علیه السلام - باقر العلم نایل شد و سلام رسول خدا براى امام باقر - علیه السلام - به همراه داشت ، علاوه بر این که آگاهى پیامبر (صلی الله علیه و آله )از مسایل آینده زمان و امت و خاندان خود را مى رساند، مى توانست در آن دوره پر آشوب که هرج و مرج فکرى بر اندیشه مسلمانان سایه افکنده بود و از هر گوشه مدعیان و قدرت جویان سر برآورده بودند، خود ملاک و معیارى باشد تا حق جویان ، خط ولایت و امامت را گم نکنند و در دام مدعیان دروغین گرفتار نشوند. جابر با کهولت سن ، از شهامت ویژه اى برخوردار بود، چه این که در آن شرایط که امویان سعى در زدودن نام على - علیه السلام - از سینه مسلمانان داشتند و تبلیغاتشان بر محور دشنام به آن تمرکز یافته بود، جابر از کسانى بود که در شهر مدینه - شهرى که بیش از هزار اموى و جاسوس دستگاه خلافت در آن زندگى مى کرد - راه مى رفت و گاه بر عصایش تکیه مى زد و در برابر دید همگان و نیز در مجالس عمومى مى گفت : على خیر البشر فمن ابى فقد کفر یعنى ؛ على برترین انسان است و سپس مى گفت : اى جماعتى را انکار کند به حقیقت کفر ورزیده و کفران نعمت کرده است و سپس مى گفت : اى جمعیت انصار فرزندانتان را با دوستى على - علیه السلام - تربیت کنید و فرزندى که این دوستى را نپذیرد باید در پاکدامنى مادرش تردید کرد. (414) در جریان تسلط حجاج باید کشته بر مدینه ، جابربن عبدالله نیز از کسانى بود که حکم حجاج باید کشته مى شد زیرا به شکلى آشکار از خاندان رسالت و على - علیه السلام - تبلیغ مى کرد و آنان را مى ستود. اما کهولت سن جابر و صحابى بودن او در میان مردم مدینه جایگاهى به وى بخشیده بود که حجاج بر اساس محاسبات سیاسى کشتن او را به نفع سلطه خود ندید و از او چشم پوشید. (415) و چه بسا پیش بینى مى کرد که او بزودى خواهد مرد و نیازى به کشتنش نیست ! توجه به شخصیت و سابقه جابربن عبدالله و کسانى چون او، از آن جهت اهمیت دارد که حضور ایشان در جمع اصحاب امامان - علیه السلام - خود حجتى بر منزلت ائمه علیه السلام بوده است و جویندگان حقیقت را به کوثر ولایت و امامان رهنمود شده آنچه از پیامبر - صلى الله علیه وآله - درباره ائمه شنیده بودند براى مردم باز مى گفتند . باید یادآور شد که جابربن عبدالله تنها صحابى پیامبر - صلى الله علیه وآله - نبوده که در میان اصحاب امام سجاد حضور داشته است ، بلکه عامرین واثله کنانى نیز کسى است که هم از صحابه امام سجاد - علیه السلام - حضور داشته است ، بلکه عامرین واثله کنانى نیز کسى است که هم از صحابه به شمار آمده و هم از اصحاب امام سجاد - علیه السلام - شمرده شده است . بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:34 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نامه امام سجاد - علیه السلام - به محمد بن مسلم زهرى خداوند ما و تو را از فتنه ها و لغزشگاهها و دور بدارد و تو را فرو افتادن در آتش دوزخ باز دارد و مورد ترحم قرار دهد! تو اکنون در موقعیتى گرفتار آمده اى که هر کس وضع تو را بداند بر تو دل مى سوزاند! نعمتهاى خداوند بر دوش تو سنگینى مى کند: سلامتى بدن ، پایدارى عمر، برخوردارى از دانش قرآنى و فقاهت دینى ، شناخت سنت پیامبر - صلى الله علیه وآله -... خداوند در هر نعمتى که به تو عطا کرده و هر حجتى که بر تو تمام کرده ، تکلیفى بر عهده تو نهاده و فرموده است : لئن شکرتم لا زیدنکم ان عذابى لشدید. (443) یعنى ؛ اگر در برابر نعمتهایى که به شما ارزانى داشته ام ، شکرگزار باشید نعمتها را بر شما افزون خواهم ساخت و اگر کفران و ناسپاسى همانا عذاب من شدید است . (444) یعنى اگر در برابر نعمتهایى که به شما ارزانى داشته ام ، شکرگزار باشید نعمتها را بر شما افزون خواهم ساخت و اگر کفران و ناسپاسى کنید، همانا عذاب من شدید است . مسئولیت عالمان امام سجاد - علیه السلام -: اى زهرى ! بنگر، فردا که در پیشگاه خداوند قرار مى گیرى و از نعمتهایى که بر تو ارزانى داشت است ، پرسش مى کند و از حجتهایى که بر تو تمام کرده جویا مى شود، تو چه پاسخ خواهى داد؟! گمان نکن که خداوند از مثل تویى عذر و بهانه بپذیرد و به تقصیر و کوتاهى تو رضا دهد. هرگز! هرگز چنین نیست ! خداوند از عالمان ؛ در قرآن پیمان گرفته است که حقایق دین را به مردم باز گویند و آنها را پنهان ندارند. (445) آگاه باش ! که کمترین مرحله کتمان حق سبکتر بارى که بر دوش خواهى کشید این است که ظالمان را در تنهایى و وحشت ظلمشان ، انیس و همدم شوى و با نزدیک شدن به ایشان و پاسخگویى به دعوتشان راه تجاوز و ستم به مردم را بر آنان آسان و هموار گردانى ! (446) بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:33 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
لزوم توجه به انگیزه هوادارن از آنجا که حمایت حامیان و تجمع و شعارهاى اطرافیان ، سبب مى شود که عالمان دلبسته به دنیا فریفته شوند و خویش را شایسته و سزاوار ستایش بپندارد و همین پندار برگمراهى و کجروى ایشان بیفزاید، امام سجاد - علیه السلام - به محمد بن مسلم زهرى - عالم دربارى - که نفوذ اجتماعى پیدا کرده و جمعى به خیال دستیابى به قدرتى او به شاگردى وى در آمده اند هشدار مى دهد: اگر مى بینى مردم گردت را گرفته اند، گمان نکن که براستى بر سایر عالمان شرافت و فضیلتى دارى و روى آورى مردم به تو ناشى از علم و دانش برتر توست آنان که گرد تو جمع شده اند بدان جهت است که : 1- چشم به دنیاى تو دوخته اند و مى خواند از امکانات تو بهره گیرند یا در پرتو موقعیت تو آنها به به موقعیتى در دستگاه حکومت دست یابند. 2- در محیط زندگى آنان ، عالمانشان از دست رفته اند و چون کسى را ندارند روى به تو آورده اند . 3- ریاست طلبى و دنیا خواهى بر ایشان و تو سایه افکنده است . به خویشتن خویش بازگردد و نقطه هاى کور و بى دانشیهاى خود را مرور کن تا بیابى مردم چگونه گول خورده اند و در پى تو روان گشته و دست از کار و زندگى کشیده و در پاى کرسى درس تو زانو زده اند! آنان در اندیشه کسب مرتبه علمى و رسیدن به موقعیت اجتماعى تو مى باشند! و از این رو به دریایى ژرف و بلایى بى پایان فرو افتاده اند! (451) بقیه در ادامه مطلب [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:33 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
ابعاد شخصیتی معصومان(ع) از جمله امام سجاد چنان گسترده است که در هر بعدی از نیازهای بشری می توان الگوی کاربردی، ارائه و تشنگان هدایت را از سرچشمه های فضایل آنان سیراب کرد. بی شک یکی از مشخصه های بشر از آغاز خلقت تاکنون- و قطعا تا پایان جهان- زندگی جمعی اوست؛ اجتماعی که در آن هرکس براساس استعدادها و نحوه برخورداری از امکانات، موقعیتی می یابد و درتعامل با دیگران نیازمندیهای خود را رفع می کند و درمقابل آن، نیازهای دیگران را برطرف می سازد. اعضای جامعه بشری- که ما هم عضوی از آن هستیم- هیچ کدام به تنهایی توان رفع نیازهای ضروری برای تداوم حیات را ندارند. از این رو با روآوردن به «زندگی جمعی» هرکدام بنابراستعداد و توان خود، بخشی از نیازهای دیگران را تأمین می کند تا در برابر، آنان هم نیازهای وی را رفع کنند. امام سجاد(ع) به خوبی می دانست که بی نیاز مطلق خداست و غیر او، همه به هم نیازمندند. لذا وقتی شنید مردی می گوید: خدایا! مرا از خلق خود بی نیاز کن، فرمود: «لیس هکذا، انما الناس بالناس و لکن قل: اللهم اغننی عن شرار خلقک(1) این گونه نیست، مردم به مردم نیازمندند. اما بگو: خدایا! مرا از مردم بدکیش بی نیاز کن.»
1- آثار خدمت به خلق از نگاه امام سجاد (ع) خدمت به خلق، هم اثر دنیایی دارد ودر معادلات اجتماعی تأثیرگذار است و هم دارای آثار آخروی است. نمونه هایی از هر دوگروه را مرور می کنیم. الف: آثار خدمت در دنیا ¤ یاری مردم طبیعی ترین اثر خدمت، یاری مددجو و گیرنده خدمت است. امام سجاد(ع) می فرمود: «در دنیا هیچ چیز یاری دهنده تر از نیکی به برادران نیست.»(5) ب: آثار خدمت در آخرت و نتایج معنوی امام سجاد(ع) در روایاتی متعدد به آثاری چون: افزایش درجه خدمت رسانان در آخرت (10)، آمرزش گناهان(11)، یاور روز تنگدستی (قیامت) (12)، مقامات و قصرهای بهشتی(13)، پوشش در آخرت(14) و...(15) تصریح می کند. 2- آثار ترک خدمت ¤ پشیمانی، نزول بلا، پرده دری ابوخالد کابلی می گفت: شنیدم که امام زین العابدین (ع) می فرمود: 3- دعای توفیق خدمت به خلق امام سجاد (ع) با توجه به ثواب فراوان و آثار دنیوی و اخروی خدمت به خلق، همواره دست به دعا برمی داشت وتوفیق خدمت را از درگاه الهی خواستار می شد. از جمله آنها این دعاهاست. نمونه هایی برای خدمت خدمت، اقدامی است که به خاطر ادای حقوق متقابل (مستقیم یا با واسطه) انجام می شود و گسترده ای به وسعت تمام عوامل دخیل در جامعه بشری دارد؛ از انسان تا خدا و از حیوان تا جهان طبیعت، فهرست رساله حقوق امام سجاد(ع) را به یاد آوریم تا به وسعت این گستره، عمیق تر بنگریم؛ بایسته هایی برای خدمت شایسته 1- منت نگذاشتن «به خاطر صدقه ای که داده ای، بر کسی منت نگذار؛ زیرا قدمی به سود خود برداشته ای درصورتی که اگر منت بگذاری، در امان نیستی از اینکه روح او را آزرده و خود را معیوب کرده ای. زیرا این عمل تو دلیل آن است که تو این کار را به خاطر خود نکرده ای، درصورتی که اگر برای خودت می خواستی، بر کسی منت نمی نهادی.» (32) 2-استحکام اعتقاد قبل از خدمت «حق صدقه و زکاتی که می دهی این است که بدانی آن، پس اندازی است نزد پروردگارت و امانتی است که شاهد نمی خواهد. وقتی چنین باوری داشتی، بر آنچه درنهان به امانت می گذاری، بیشتر اطمینان خواهی داشت تا آنچه آشکارا می دهی. و خود را سزاوار خواهی دید تا آنچه را که می خواهی درنظر دیگران به خدا بسپاری، در نهان بسپاری و درهرحال عنوان رازی نهفته بین تو و او باشد و حتی دراین امانتی که به او می سپاری، از گوشها و چشمها - به دلیل اعتماد بیشتر به اینها و نه به آن جهت که در بازپرداخت امانت به خدا اعتماد نداری- به عنوان شاهد و گواه پشتیبانی نخواهی.» (33) 3-خدمت به تناسب توان «ان من اخلاق المؤمن الانفاق علی قدر الاقتار و التوسع علی قدر التوسع و انصاف الناس من نفسه...؛ (34) از اخلاق مؤمن انفاق به قدر توان، توسعه دادن به زندگی به قدر گنجایش، و رفتار منصفانه با مردم و... است. 4- خوش رفتاری با خدمت جویان آن حضرت هرگاه گدایی نزدش می آمد. 5-حسن ظن به خدمت جویان 6-خدمت صادقانه 7-کوچک نشمردن خدمت آن گاه که خدمت به مردم خاستگاهی الهی داشته باشد، حجم آن مهم نخواهد بود بلکه کیفیت خدمت و رعایت خلوص و داشتن رنگ الهی، ارزشمند خواهد بود. از این روی گاه خدمت با یک نگاه و ایجاد آرامش روحی در قلب یک فرد، می تواند خدمتی ارزشمند شمرده شود.لذا امام سجاد (ع) می فرمود: «نظر المؤمن فی وجه اخیه المومن للموده والمحبه عباده (37) نگاه مؤمن به چهره برادر مؤمنش از روی دوستی و محبت، عبادت است.»نهایت ظرافت و دقت نظر امام سجاد(ع) را در این جمله ببینیم که فرمود:«حق کسی که خداوند او را باعث شادی تو کرده و تو را به دست او شاد کرده، این است که اگرواقعاً قصد خوشحال کردن تو را داشت، خدا را شکر کنی و به اندازه کافی از او سپاسگزار باشی و به خاطر آغاز چنین خدمتی از طرف او، متقابلاً تو هم باعث خشنودی او شوی و درصدد جبران برآیی. و اگر قصد نداشت، باز خدا را شکر و سپاس گویی. و بدانی ازجانب خداست که باعث شادی تو شده است و آن شخصی نیز یکی از عوامل نعمتهای خدا بر تو گردیده است. دوست بداری و خیرخواه او باشی زیرا وسایل نعمتهای الهی هرجا باشند، خود موجب برکت هستند، هرچند از روی قصد نباشد...» (38) [ سه شنبه 90/9/15 ] [ 1:28 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |